۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۶
کد خبر: ۳۰۰۷۵۱
آیت الله جوادی آملی مطرح کرد؛

نهضت سالار شهیدان و اصلاح فرهنگ جاهلی

خبرگزاری رسا ـ آیت الله جوادی آملی یه تبیین نهضت سالار شهیدان(ع) و اصلاح فرهنگ جاهلی پرداخت و گفت: فرهنگ یک ملتی به صورت همان ملّت است؛ آن نمی تواند برای دیگران سند باشد! لذا می بینید آنها به معتقدند که فلسطینی مبارز مدافع ،تروریست است، زیرا تروریست را روی مبنای خود تفسیر می کنند، حقوق بشر را روی خواستة خود تفسیر می کنند، آزادی را روی هوس و میل خود تحلیل می کنند.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا،  حضرت آیت الله جوادی آملی در جمع اقشار مختلف شهرستان آمل در حسینیه هدایت  این شهر به تبیین نهضت سالار شهیدان(ع) و اصلاح فرهنگ جاهلی پرداخت.

 

متن سخنرانی وی بدین شرح است:

 

قرآن کریم فرمود‌: یا اَهلَ الکِتابْ لَسْتُمْ عَلی شِیءٍ حَتّی تُقیمُوا التُورات. شما اگر بخواهید تورات را اقامه کنید، باید پایگاه مستقیم و مستحکمی داشته باشید. یا معنای آیه این است که هیچ نمی اَرزید، مگر اینکه تورات را اقامه کنید؛ که مشهور بین اهل تفسیر است. یا معنای آیه این نکتة دقیق است که سیّدنا الاُستاد [ علامة طباطبائی ] به آن اشاره کرده است.

 

یا اَهلَ الکِتابْ لَسْتُمْ عَلی شِیءٍ حَتّی تُقیمُوا التُورات، شما جای پایتان محکم نیست، شما روی تَلّ شن ایستاده‌اید که فرو می ریزد، شما روی کوخ‌ها تکیه کرده‌اید که فرو می ریزد؛ پایگاه ندارید، پایه ندارید؛ همان پای چوبینی که گفته‌اند به پای شماست. اگر بزرگواری گفت: پای استدلالی‌ها چوبین است و پای چوبین سخت بی تمکین است؛ این ناظر به هر کسی است که پای آهنین ندارد. اگر کسی فولادین نیندیشد، آهنین نیندیشد؛ این بر پایه های چوبین استوار است، این کودکی است که پای خود را در پای چوبین کرده؛ اگر پای یک ملّتی چوبین بود، پای چوبین سخت بی تمکین بُوَد!اگر ملّتی معتقد نباشد، دلیلی ندارد که عادل باشد.

 

او چرا از منافع زود گذر بگذرد، چرا از کامیابی و لذّت صرف نظر کند ؟ لابد باید معتقد باشد به اینکه عمل زنده است، انسان بعد از مرگ با تمام ره آورد عملش محشور می شود و عمل هرگز از بین نمی‌رود، یک. اگر از بین نرفت، در سلسلة علل به جائی مرتبط است، دو. تنها کسی که عمل با او مرتبط است، خود عامل است؛ سه. دامنگیر او خواهد شد، چهار. اینطور نیست که اگر کسی کجراهه رفت،‌ به مقصد برسد! اگرراه کسی را بست، مقصود خود را بیابد؛ اینچنین نیست.



وجود مبارک حسین بن علی بن أبیطالب دید نه شهروندان طعم عدالت را می چشند، نه دولتمردان به سمت عدالت حرکت می کنند. دید با سخنرانی حل نشد، با پیام حل نشد، با نامه حل نشد، با مناظره حل نشد، با مصاحبه حل نشد، با اعتراض حل نشد؛ فقط با خون باید حل بشود و قیام کرد و خون داد و حل کرد و کلّ اوضاع اموی را بر گرداند. دیگر کسی نشنید و به خودش هم اجازة چنین کاری نمی داد که کار اموی را تکرار کند، بت فروشی کند! هر بتی بود، شکست؛ هر مِی‌ای بود، ریخته شد و مانند آن.


هماهنگی ستمگران در تفسیر ظالمانه(عدل)
مطلب دیگر آن است که: در تفسیر معنای «عدل» دیگران هماهنگ نبودند؛ الآن هماهنگند، به نام عدل ظلم می کنند، به نام عقل جهل می‌ورزند. سرّش آن است که اینها در مبادی فکری راه پیدا کرده‌اند. شما الآن کارهائی را که از غرب می بینید، از استکبار می بینید، از صهیونیست می بینید؛ همه یا غالب این کارها به نام عدالت است و عقل است و امنیّت است و آزادی است و استقلال.

 

این کارهایی بود که معاویه هم کرد. بخشی از نامه های معاویه به علی بن أبیطالب(ع) در نهج‌البلاغه هست، بخش های وسیعی از نامه های اموی را ذکر نکرده‌اند. معاویه وقتی برای علی بن أبیطالب نامه می نویسد، او را به زهد نصیحت می کند، می گوید: ای علی! مرگ حق است، قیامت حق است، بهشت حق است، جهنّم حق است؛ دست از ظلم بردار، عادل باش، با تقوا باش!! که وجود مبارک علی بن أبیطالب(ع) در پاسخ می فرماید: چیزی به من رسید که صدرش با ذیلش، ذیلش با صدرش هماهنگ نیست، کتاب با کاتب هماهنگ نیست، هر دو با اسلام هماهنگ نیست.

 

الآن شما می بینید وقتی صهیونیست بخواهد آن مبارزات حق طلبانة مردم فلسطین را محکوم کند، می گوید: اینها بر خلاف عدل کار می کنند، بر خلاف آزادی کار می کنند، بر خلاف امنیّت کار می کنند؛ اینها تروریستند.



ریشه مغالطات در معنای(عدل)
ریشة چنین مغالطه ای این است که عدل جزء اصول ارزشی است. آزادی، استقلال، امنیّت، حقوق بشر، مبارزه با تروریسم؛ اینها جزء اصول ارزشی است، همة اینها حق است، همة اینها درست است؛ ولی اینها مبانی حقوقی است، نه منابع حقوقی.

 

! یک حقوقدان ماهر، یک فقیه ماهر، یک متخلّق و علم اخلاق دان ماهر، این باید 3 مقطع را طی کند تا یک کتاب حقوقی بنویسد، یک کتاب فقهی بنگارد، یا کتاب اخلاقی تدوین کند. الآن این رساله­هائی که شما می­بینید به عنوان یک کتاب فقهی، این رساله‌ها مواد حقوقی و فقهی را به همراه دارد. چه واجب است، چه واجب نیست؛ چه حلال است، چه حرام است، چه آلوده است، چه پاک است و مانند آن؛ اینها مواد فقهی اند؛ این مواد فقهی را از یک مبانی و اصول می گیرند. آن فقیهی که یک اصولی نامور است، مبانی اصولی دارد؛ مثلاً برائت این است، استصحاب این است،‌ شک در مقتضی این است، شک در مانع این است، اَقلّ و اکثر استقلالی این است، اَقلّ و اکثر ارتباطی آن است و دهها مبنا و اصولی که یک محقق اصولی نامدار برای خود تدوین می کند. آن مواد فقهی را از این مبانی و اصول می گیرد و این اصول و مبانی را از یک منابع می گیرد؛ منبع این اصول و مبانی کتاب خدا و وحی الهی و سنّت معصومان (علیهم السَّلام) است و عقل برهانی. آنها می شود ( منابع)، و این امور می شود ( مبانی )، و آن مواد که استخراج شده است ( مواد حقوقی ) است؛ این در فقه است.


در قانونِ ما که مسلمانیم هم همین طور است؛ مجلس شورای اسلامی مواد حقوقی را تصویب می کند، این مواد محصول یک اصول است؛ آن اصول در قانون اساسی است. آن اصول خروجی منابع است که منابع این اصول و مبانی آن قرآن است و عقل برهانی است و سنّت معصومین که با هم هماهنگند.

 

 این 3 مقطع چه در مسئله فقه، چه در مسئله حقوق، چه در مسئله اخلاق، چه در مسائل دیگر باید پایگاه ثابت داشته باشد. غرب و جهان استکبار گرفتار آن منقطعُ الاَوّل بودن است. اینها مجلس دارند، مواد حقوقی دارند، این مواد حقوقی را از آن اصول استخراج می کنند؛ به عنوان عدالت،‌ به عنوان استقلال، به عنوان آزادی، به عنوان امنیّت، به عنوان حقوق بشر و مانند آن. امّا عدالت را از کجا باید بگیرند، حقوق بشر را کی باید تدوین کند، آزادی و استقلال را از چه باید بگیرند؛ پایگاه ندارند!این را از تعریفات خود، از خواسته های خود، از رسوم خود، از رسوب خود، از آداب و سنن و فرهنگ بومی خود اِنتزاع می کنند.

 

 فرهنگ یک ملّتی به صورت همان ملّت است؛ آن نمی تواند برای دیگران سند باشد! لذا می بینید آنها به جِدّ معتقدند که فلسطینی مبارز مدافع ،تروریست است، زیرا تروریست را روی مبنای خود تفسیر می کنند، حقوق بشر را روی خواستة خود تفسیر می کنند، آزادی را روی هوس و میل خود تحلیل می کنند. کسی که هوا مدار است، منبع ندارد؛ وقتی منبع نداشت، مثل معاویه نامه می نویسد که علی بن أبیطالب را به تقوا دعوت می کند!! آنها مرتّب زن و کودک را می کشند و می گویند: ما مدافع دموکراسی و آزادی هستیم. کم کم باورشان شده که این آزادی و استقلال است!

 
اصلاح فرهنگ جاهلی توسط نهضت سالار شهیدان(ع)
سالار شهیدان، حسین بن علی بن أبیطالب(ع) دید امویان به همین درد مبتلایند. اینها مواد حقوقی دارند، مبانی حقوقی دارند؛ امّا اینها را از فرهنگ جاهلی می گیرند. آنچه در جاهلیّت رواج داشت، به صورت شعر در سبعة معلّقه ظهور می‌کرد، یا به صورت مَثل جمع بندی شده بود یا خُلق و خوی نژادی و قومی آنها بود و لو مدوّن نباشد؛ آنها می شد منبع، از آن منبع مبنا درست می کردند، از آن مبنا مادة حقوقی. شعار رسمی جاهلیّت این بود: اُنصُرْ اَخاک‎ْظالِماً اُو مَظلُوماً. اگر قبیله ای، فردی از قبیله ای از تو کمک خواست، فوراً به کمک او بشتاب؛ خواه او ظالم باشد، خواه او مظلوم.

 

این به عنوان یک منبع حقوقی در جاهلیّت بود، اسلام که آمد، هم این شعار را عوض کرد، هم این شعار را نگه داشت، معنایش را عوض کرد. گفت: اُنصُرُ المَظلُومْ اَخاکْ اَمْ غِیرِ اَخیک. به کمک مظلوم بشتاب؛ چه برادرت باشد، چه نباشد. در جاهلیّت می گفتند: به کمک برادرت بشتاب، یعنی هم قبیله و هم عشیره ات بشتاب؛ چه ظالم باشد، چه مظلوم! اسلام آمد، فرمود: به کمک مظلوم بشتاب؛ چه از قبیله ات باشد، چه از قبیله ات نباشد.فرمود: اگر خواستی بگوئی اُنصُرْ اَخاکْ ظالِماً اُو مَظلُوماً، آن نصرت را عوض کن. گفت: اگر برادرت ظالم بود، نصرت و کمک او این است که شمشیر از دست او بگیری، او را از مرکب ظلم و جهل پیاده کنی، او را به عقل و عدل دعوت کنی و اگر برادرت مظلوم بود، باید به حمایت از او قیام بکنی. یا لفظ را عوض کرد با معنای جدید، یا لفظ را حفظ کرد با معنای جدید./998/د102/ف2

 

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات