رسالت اهل بیت امام حسین در بیداری مردم / راز گریه بر سالار کربلا
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت الله جوادی آملی در حسینیه هدایت آمل به تبیین رسالت اهل بیت امام حسین(ع) در بیداری مردم پرداخت.
متن این سخنرانی بدین شرح است:
وجود مبارک ابی عبدالله(ع) فرمود: اگر کسی الهی اندیشید، او کربلائی است: مَنْ کانَ باذِلاً فِینَا مُهجَتَه وَ مُوَطِّنَاً عَلی لِقاءِ اللهِ نَفسَه فَلْیَرحَلْ مَعَنَا. این معنا را در سطح وسیع گفته؛ در مکه مکرر در مکرر بیان کرده، در نامهها نوشته، در گفتارها تبیین کرده. ابن عباس که از همین خاندان بود، به حضرت عرض کرد: نروید، الآن عراق سابقة بدی دارد. این کوفه است که با پدرت چه کردند، با برادرت چه کردند؛ سوابق تلخ تاریخی کوفه این است، به کوفه نروید. یا در مکه بمانید، یا اگر میگوئید شما را در مکه ترور میکنند و حرمت حرم از بین میرود، به یمن بروید؛ شیعیان پدرتان در یمن هستند.
گرچه غیر شیعه در یمن هست، ولی هنوز شیعیان باوفای علی بن ابیطالب در یمن زندگی میکنند، آنجا بروید. فرمود: ابن عباس! چه میگوئی؟ سخن از یمن نیست، سخن از حجاز نیست، سخن از عراق نیست، سخن از لقاءُ الله است، ما وطنمان آنجاست. عرض کرد: پسر پیغمبر! الآن روز هشتم ذی حجّه است، همه اِحرام بستند به طرف عرفات و مشعر و منا میروند، یک هفته صبر کن اینها همه شان از منا برگردند، بیایند دوباره در مکه، با اینها در میان بگذار، ببین اگر اینها تو را یاری می کنند قیام بکن؛ فرمود: ابن عباس! پیر شدی، از تو گذشت!! اگر تمام دنیا ما را رها کنند، من دست از این حرف بر نمیدارم! شما میگوئی من یک هفته صبر بکنم که چه ؟! 4نفر مرا یاری کنند. من یک روزش هم اجازه نمیدهم، دیر شده؛ اینها هر روز دارند بساط کفر را گسترده می کنند. گفت: پس زن و بچه را نبر، فرمود: تو نمیدانی، من میخواهم خاورمیانه را احیاء کنم، من را آنجا شهید میکنند، همانجا دفن میکنند و من بالأخره مکه را بیدار کردم، سخنرانی کردم. تا کربلا که 300 فرسخ است پیام میدهم، نامه میدهم، مصاحبه می کنم، مناظره می کنم، حضوراً می پذیرم، گفتوگو دارم؛ این 300 فرسخ فاصلة حجاز و عراق را خودم رهبری میکنم، امّا از عراق تا شام که مرکز حکومت است چه کنم ؟!
رسالت عظیم اهل بیت امام حسین (ع) در بیداری مردم پس از شهادت آن حضرت
آن روز خاورمیانه در اختیار شام بود. یعنی امپراطوری قَدر قدرت ایران و روم تسلیم شده بود. اگر علی بن ابیطالب برای بخش های وسیعی از ایران استاندار می فرستد، برای بخشهای وسیعی از غرب، آفریقا مثل مصر و امثال مصر استاندار میفرستد؛ برای این است که کلّ خاورمیانه را حکومت اسلامی گرفته بود، که الآن شده 50 کشور یا 50 دولت. سالار شهیدان فرمود: من میخواهم این خاورمیانه را از مصر گرفته تا آسیای میانه، از آسیای میانه گرفته تا غرب؛ همه را می خواهم روشن کنم. آن را خواهرم باید باشد، بچههایم باید باشند؛ آنها سخنرانی میکنند. پسرم باید باشد، زین العابدین و زینب و دخترانم باید شام را منقلب بکنند؛ ما میخواهیم حرف را به سُفراء برسانیم. در همان اتاق جنگ، فرمان جنگ که سرجون مسیحی و غیر مسیحی حضور دارند، دخترانم باید سخنرانی بکنند، نوهام امام باقر آنجا سخن میگوید. کلّ این مجموعه برای بیدار کردن مردم خاورمیانه است، از آن به بعد کلاً اسلام زنده شد.
وجود مبارک امام سجاد(ع) فرمود: ما رفتیم، دین را زنده کردیم، برگشتیم. ما که نرفتیم حکومت بکنیم! حکومت اگر به دست ما بود، بهتر از این اجراء میشد و صد در صد عادلانه بود. امّا اگر به ما حکومت ندادند، ما دین را با خون زنده کردیم؛ دیگر کسی سخن از کفر نمیگوید، دیگر سخن از بت فروشی نیست! و شما دیدید وضع عوض شد. دربار رسمی اموی بت فروشی میکرد، الآن داعیة نماز جماعت دارد و نماز جمعه دارد و منبرها و اذانها و اقامهها احیاء شد و نام اسلام و تظاهر به دین و تظاهر به نماز شد. آن مِی گساریها رخت بر بست و نماز جمعه و جماعت آمد. الآن شما می بینید یک میلیارد و پانصد میلیون مسلمان روی کرة زمینند. گرچه ما در اقلیتیم، ولی بالأخره اصل اسلام زنده شد. وقتی خلیفة رسمی بگوید باید بت فروشی کرد، وقتی یزید بالصّراحه بگوید خبری نیست (معاذالله) نه از بهشت و نه از جهنّم، یک بازی بود که بنی هاشم در آوردند؛ این فکر منحوس مشئوم پلید را خون سالار شهیدان شستوشو کرد و از بین برد و اسلام را زنده کرد، فرمود: ما پیروز برگشتیم؛ این معنای «عدالت اجتماعی در پرتو نهضت حسینی» است.
یعنی حکومت باید عادل، شهروند باید عادل باشد؛ از این به بعد اگر کسی خدای ناکرده ظالمانه اندیشید، به سوء اختیار خودش به جهنّم رفته است. فرمود: شما می توانید ستون جامعه باشید، لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط. این مواد حقوقی را از آن مبانی بگیری، این مبانی را از آن منابع استخراج کنی که حرفت عالمانه باشد.
الآن شما میبینید این حقوق بشری که غرب دارد، حرفش محقّقانه نیست! یعنی این سازمان ملل که برای 7 میلیارد نفرمواد حقوقی دارد، از مبانی میگیرد؛ که این مبانی یک منبع مشترک ندارد، لذا حرف علمی نیست، فلسفة حقوقِ میخواهد تا حقوق مدوّن باشد. اینها گوشه ای از تفسیر عدالت اجتماعی در پرتو نهضت حسینی(ع) است.
راز گریه بر سالار کربلا
آن وقت اشک های ما برای آن است که این عدالت ممثّل را از ما گرفتند! این حق را، این عقل را. اگر همة ما عادل بودیم، چقدر می اَرزید؛ آیا وضع ما به این صورت بود؟ اگرهمة ما عاقل بودیم، وضع به این صورت بود؟ همة ما جمع بین نظر و عمل میکردیم، وضع ما اینجور بود؟ هر کسی راحت بود، ما یک بهشتی داشتیم، یک مدینة فاضلهای داشتیم.
الآن بسیاری از ماها به بسیاری از مشکلات مبتلائیم؛ یا خودمان، یا دوستانمان، یا بستگانمان. آنوقت چطور اگر کسی خدای ناکرده بچهاش کجراهه برود، مینشیند گریه میکند! چرا گریه می کند؟ برای اینکه یک فضیلتی را از دست داد! منشأ همة این گریهها کار اموی و مروانی است که فضائل فراوانی را از دست ما گرفته اند!! اگر میبینید سرایندگان ما، مداحان ما، نوحه سرایان ما اینطور میگویند: لب تشنه سر بریدند سالار کربلا را، ما برای این گریه میکنیم!! و گرنه خود ذات مقدّس حسین بن علی فرمود: الآن وقت گریه نیست، لا تَبکُوا؛ گریه نکنید. گریه فرصت خوبی دارد. اگر کسی خدای ناکرده در اثر ظلم یک کسی تنها شده، گریه می کند؛ برای چه گریه میکند؟ برای اینکه یک عدلی را از او گرفتند، یک عقلی را از او گرفتند.
تمام این گریهها برای همان است وگرنه از این جنگها زیاد شده. مگر مغول، تاتار، چنگیز و امثال اینها در همین سرزمین کشتاری بدتر از کربلا نکردند؟ مگر ما ایرانیها سابقة مظلومیّتمان کم است؟ مگر در همین سرزمین جنگهای نابرابر نشده؟ مگر خانهها را ویران نکردند؟ مگر زن و بچهها را نکشتند؟ اینها همه شان دفن شده. برای هر مظلومی کسی گریه نمیکند!! برای عدل ستمدیده گریه میکند، برای عقل ستمدیده گریه میکند؛ و وجود مبارک سالار شهیدان این بود./998/د101/ف2
منبع: روزنامه کیهان