اخلاق در حوزه مورد بیمهری قرار گرفته است/ توصیه آیتالله بهجت برای خواندن کتاب آیتالله مصباح
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، جلوهها و جذبههای زیبا و چشمگیر اخلاقی بزرگان حوزه از دیرباز، این مهم را شاخص توفیق حوزویان ساخته است؛ بهگونهای که نگاه مقایسهای بین ادوار حوزه و حوزویان در این عرصه، حاکی از مسابقهای الهی در میدان اخلاق است و طلاب و روحانیون با این فرهنگ و فضای فاخر و کمبدیل یا بیبدیل از گذشته تاکنون مأنوساند.
آنچه عالمان دیروز را فارغ از دانش و بینششان زبانزد کرد، اخلاق و معنویت آنان بود؛ حال اگر در همه اعصار جاذبههای اخلاقی دانشآموختگان دانشگاه بزرگ امام صادق(ع) بیش از دانششان در بین مؤمنان اثرگذار بوده، پس باید امروز نیز سازوکاری فراهم آورد که سیمای اخلاقی این نسل از شاگردان مکتب جعفری(ع)، نشانگر فراگیری فضایل اخلاقی حتی بیش از پیشینیان باشد که متأسفانه گویی امروز به اخلاق از سوی مردم و حتی بعضاً حوزویان توجه کافی و وافی نمیشود.
به همین منظور با حجتالاسلام و المسلمین کاظم صدیقی، استاد اخلاق حوزه و امام جمعه موقت تهران جهت بررسی وضعیت اخلاق در حوزه، راهکارهای متخلق شدن طلاب به اخلاق نبوی و علوی به گفتوگو نشستیم که علاقهمندان در ادامه متن آن را از نظر میگذرانند؛
رسا ـ در حال حاضر متون فعلی حوزه به چه میزان طلاب را با مباحث علمی اخلاق آشنا میکند؟
مسأله اخلاق همانند بسیاری از مسائل ارزشی دیگر از قبیل دعاها، مناجاتها و زیارتنامهها که منابع معرفتی هستند، در حوزههای علمیه مورد بیمهری قرار گرفته است. همانند صحیفه سجادیه که دریایی از معارف حقه است، ولی به صورت متون درسی که مطرح نیست، حتی به این کتاب مراجعه نیز کم است.
اخلاق نیز با اینکه هدف بعثت نبی مکرم اسلام(ص) بوده و آدم ساز است، ولی مورد کم توجهی قرار گرفته است. به فرموده روایت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ به راستى که من براى به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شدهام.» قرآن کریم نیز سعادت را منحصر در تزکیه معرفی کرده و میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛ که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد و هر که آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.»
رسا ـ پژوهش در موضوع اخلاق را چگونه ارزیابی میکنید و کتابهایی که برای مراجعه توصیه میکنید، چیست؟
به مسأله سرنوشت ساز اخلاق در حد یک طهارت فقهی نیز اعتنا نشده است؛ بنابراین خلأ و غفلت را از دامن حوزههای علمیه باید زدود. بزرگان از اسلاف ما نیز در مسأله اخلاق زیاد کار نکردهاند. کتاب «المحجّه البیضاء» از مرحوم فیض کاشانی است که کار تأسیسی نبوده، بلکه در «احیای العلوم» این کار را کرده است. آنچه در آنجا(احیای العلوم) آمده بوده را تصحیح و با مکتب اهلبیت(ع) تطبیق داده است.
کتاب «جامع السعادت» مرحوم نراقی، الحق و النصاف کتاب فقاهتی اخلاق است، ولی کم است و کافی نیست. البته کتاب «معراج السعادة» در سطح دیگری است؛ اما هر چند دو کتاب «جامع السعادت» و «معراج السعادت» مشحون از آیات و روایات است و هر دو بزرگوار عن اجتهادٍ کتابها را نوشتهاند، ولی باز هم سبک، سبک قرآن و روایات نیست؛ بلکه سبک یونانیها را در نوشتار خود مورد نظر قرار دادهاند و به همان سبک راه را پیش بردهاند.
کتاب اخلاق «ناصح» هم از مرحوم خواجه است. خواجه در تمام ابعاد جزو ممتازان عالم تشیع، علم و تحقیق است، ولی برای دستگاه سلطنتی این کتاب را نوشته است، نه برای متن حوزهها. دیگران نیز کتابهایی را نوشتهاند، ولی وقتی میشماریم به عدد انگشتان دست است و میتوان گفت که چند کتاب از چند بزرگ باقی مانده است.
رسا ـ آیا خواندن این کتابها برای رسیدن به اخلاق کفایت میکند؟
البته تمام این مسائل، حکمت و اخلاق نظری است. اخلاق مداری دو بُعد لازم دارد؛ نخست، اخلاق پژوهی در حوزه فرهنگ است. هر طلبهای از نخست همانگونه که ادبیات را با دیدی میخواند که بتواند نظر بدهد و در مسائل ادبیات، رجال، درایه، اصول، منطق، فقه اجرایی و غیره صاحب نظر باشد، در اخلاق نیز باید اینگونه باشد؛ یعنی صاحب نظر باشد.
از ابتدا باید توجه طلبه به منابع اخلاقی در کتاب، سنت، اجماع و عقل باشد. از ابتدا اساتید طلاب را با سوژههای اخلاقی آشنا کنند. با کتب اخلاقی همانند «الشبه» که نوشته متأخرین است، آشنا کند. البته این کتاب به سبک گذشتگان نیست، بلکه خودش یک ابتکار است که در آن آیات و روایات وجود دارد.
از معاصرین نیز آیتالله جوادی آملی کتاب «مبانی و مراحل اخلاق» را تألیف کردهاند و جزو کتابهای خوبی است که برای حوزه قابل توصیه است. آیتالله مصباح نیز کتاب دو جلدی «اخلاق در قرآن» را نوشتهاند. کتاب «انسان سازی در قرآن» و کتاب «خودشناسی برای خودسازی» که ایشان ابتداً در مدرسه حقانی تدریس میفرمودند. بنده شنیدم وقتی جزوه شده بود، مرحوم آیتالله بهجت خوششان آمده بود و توصیه کرده بودند. اینها(کتابهای آیتالله جوادی آملی و مصباح یزدی) هم تحقیق است و هم مجتهدانه نوشته شده است. کتاب «خودسازی» آیتالله امینی نیز جزو کتابهای خوبی است که برای طلاب مفید و قابل توصیه است.
ولی تمام اینها در حد حرکت ابتدایی است. همانند مراجعه به کتب فقهی بزرگان است که تنها مراجعه فرد را مجتهد نمیکند. بلکه باید طلبه را در عمل اخلاقی بار آورد. اخلاق محور بار آورد و «وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ؛ و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد.» آیات متعدد قرآن نیز «تزکیه» را مقدم بر «تعلیم» ذکر کردهاند. در حوزهها واقعاً نسبت به این موضوع حساسیت باشد.
گاهی ما در برخی جاها عرض کردهایم که در یک مدرسهای اگر طلبهای چند مورد غیبت(عدم حضور در کلاس) کند، عذرش را میخواهند؛ ولی طلبهای غیبت زبانی میکند، عذرش را نمیخواهند! با اینکه بینظمی در درس چه بسا غفلت بوده که درسش تعطیل شده است، ولی غیبت زبانی گناه کبیره است. آتش بازی و حیوان جهنم شدن است. حتی برخی از طلبهها دروغ میگویند و کسی به آنها کاری ندارد و از حوزه بیرون نمیکند.
این عدم حساسیت در کبائر و مسائل اخلاق کار دست حوزه میدهد؛ از اینرو به نظر میرسد فضلای جوان و طلاب آینده ساز با کمک از اساتید و مشایخ راهیافته هم فرهنگ حوزه را به گونهای تغییر دهند که گناه قبیح باشد و هم در محیط طلبگی یک گناه کبیره واقع نشود.
همچنین در مسائل علمی از همان نخست که طلبه کتابهای «صرف» و «نحو» میخواند، کتابهای اخلاقی همانند «آداب المتعلمین» و «منیه المرید» مرحوم شهید را بخواند. اینها کتابهایی است که همچنان کاربردی و اخلاقی است.
باید طلاب را با این کتابها مأنوس کنند تا بن مایه پیدا کند. پس از آن نیز منابع در اختیار افراد قرار گیرد، سوژه بدهند و از آنها بخواهند همانند پایاننامههایی که در سطوح بالا مینویسند، پایاننامههایی درباره اخلاق بنویسند. استاد مشاور داشته باشند تا آرام آرام محققان و کارشناسان رسمی مسائل اخلاقی شوند.
رسا ـ علوم پیشنیاز پژوهشهای اخلاقی چیست؟ آیا صرف مسلح بودن به علوم منقول و روایات برای تفقه اخلاقی کافی است؟
در این مسائل هنوز کار زیاد نشده است و باید بزرگان کار کنند؛ ولی آنچه فرد آرزو دارد این است که بزرگان ما، طلاب را تمرین عملی بدهند. عمل است که نورانیت میآورد. اکنون در این موضوع خلأ داریم و اگر درس اخلاقی هم هست، سبک منبر است. یعنی یک نفر سخنرانی میکند و دیگران گوش میدهند.
اینکه اخلاقی شدن و تربیت نیست، بلکه یک نوع تعلیم است. به همین دلیل تمرین عملی بسیار مهم است که در مدرسه امام خمینی(ره) تهران در این بُعد مقداری بناست کار شود و تاکنون نیز کار شده است. یعنی چلههای مراقبت از زبان و مراقبتهای خاص فی الجمله عملی میشود.
مسأله دوم این است که همانگونه که در مسائل کلامی و علمی به هر حال به کتابهای مرجع مراجعه میشود و سپس از متون قرآن و حدیث استفاده میشود ـ همان سبکی که مجتهد در مسائل مختلف اجتهاد میکند ـ در بحث اخلاق نیز لازم است. البته جایی که در این مسأله کار کرده و مقدمات اجتهاد اخلاقی را فراهم کرده باشد، هنوز نداریم و منابعی که باید برای این جهت تدوین شود، نیست؛ ولی باید شروع شود.
رسا ـ برخی میگویند تأثیر و نفوذ کلام روحانیت در میان مردم به ویژه نسل جوان کم رنگتر شده است، این موضوع را تأیید میفرماید؟ عمده موضوعی که در بحث تبلیغ بتواند قلوب مردم را جذب و جلب کنید، چیست؟
آنچه مهم است، حرف برای خداوند متعال زدن است. حرف باید با مبنا، مستند و صحیح باشد. یعنی کلام صدق و برای خدا باشد، وگرنه دلها را خدا آماده میکند. وقتی فرد بذر ایمان بپاشد، خداوند متعال به آن رویش میدهد. «إذا خرجت الکلمة من القلب دخلت فی القلب و إذا خرجت من اللسان لن تتجاوز الآذان» سخن وقتی از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
کسی صاحب دل باشد، حرف دل داشته باشد، مسلما أثر خود را میگذارد. پروردگار متعال نیز وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) را مجهز به اخلاق کرده بود. «وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ و تو(ای پیامبر) برقله اخلاق و کرامت قرار داری.» سخن پیامبر خدا(ص) از چشمه خُلق عظیمش نشأت میگرفت که دلها را شکار میکرد.
هر فردی وجود نازنین نبی اکرم(ص) را میدید یا سخنی از ایشان میشنید، دل از کف میداد. علتش این بود که سیرت پیامبر(ص) سیمای الهی بود. ایشان رنگ خدا داشتند و شکار دلها با خدا است.
نکته دیگر تواضع حضرت محمد(ص) بود. وجود نازنین نبی خدا مأمور شد تا «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ (اى پیامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى میکنند بگستر(و نسبت به آنها تواضع و مهربانى کن)» پیامبر خدا در برابر مؤمنان ژست نمیگرفتند. سوره مبارکه یاسین نیز از قول رجلی که از مدینه آمده بود، میفرماید: «اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ؛ از کسانی که از شما هیچ مزدی نمیطلبند، و خود مردمی هدایت یافتهاند، پیروی کنید.»
بحث نخست، بیتوقعی عالم دینی است. یعنی خودش را محتاج غیر خدا نبیند. طمع نداشته باشد. بیطمع بودن، مناعت طبع و عزت نفس داشتن یک بال است. بال دوم که مهمتر است «و هم مهتدون» است؛ «ذات نایافته از هستی بخش، کی توان که شود هستی بخش.»
اگر انسان خودش راهی را پیموده باشد، از آن طرف که میآید، با سهولت اشخاص را میبرد. ولی اگر خودش نرفته و حرف میزند، تنها حرف است. حرف را باد میبرد. حق است که بر دل مینشیند و حق نیز جلوه عمل است. عالم بیعمل و بیتوقع مسلماً دلها را شکار میکند.
/993/402/ر