۰۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۴
کد خبر: ۳۱۲۸۱۳
در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی عراقی مطرح شد؛

جستاری در کارکرد نظارتی مجلس خبرگان/ رهبری همواره مشوق نظارت خبرگان بوده‌اند

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی عراقی با بیان این که رهبر معظم انقلاب همواره مشوق نظارت خبرگان بوده‌اند، گفت: نمایندگان خبرگان در بین مردم زندگی می‌کنند و غالباً در شهرها و استان‌های مختلف کشور حضور دارند و دائماً مسائل، درددل‌ها، نگرانی‌ها، دغدغه‌ها، سختی‌ها، رنج‌ها و مشکلات مردم به گوش آنها می‌رسد و با آنها مستقیماً در میان گذاشته می‌شود، آنها به خوبی توانسته‌اند نسبت به مسائل و مشکلات جامعه مطلع شوند و آنها را منعکس کنند.
حجت الاسلام محمدي عراقي
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمود محمدی عراقی را از دو نظر برای این گفت و شنود مناسب یافتم. اول اینکه او به لحاظ تجارب علمی و عملی، از نخبگان دینی و سیاسی کشور به شمار می‌رود و می‌تواند درباره شئون مجلس خبرگان رهبری از جمله «نظارت» دیدگاه‌هایی روشن داشته باشد و دیگر آنکه خود نیز از کاندیداهای ورود به پنجمین دوره این مجلس است و طبعاً باید در آستانه انتخابات، به ارائه آرای خویش بپردازد. آنچه پیش روی دارید، پاسخ‌هایی است که وی در پاسخ به پرسش‌های «جوان» درباره ‌شأن نظارتی مجلس خبرگان بیان داشته است. امید آنکه مقبول افتد.

 

همانگونه که مطلعید از حدود دو سال قبل، برخی جریانات سیاسی و با اهداف خاص، فعالیت تبلیغاتی و حتی تخریبی خود درباره مجلس خبرگان را آغاز کرده‌اند. این درحالی است که به اذعان رهبر معظم انقلاب و بسیاری از نخبگان، ورود زودهنگام به فعالیت‌های انتخاباتی، از آن رو که فعالیت‌های جاری کشور را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و حتی مختل می‌کند، امری مذموم و غیر‌قابل قبول است. از دیدگاه جنابعالی ریشه‌های این پدیده چیست و چرا برخی از جریانات سیاسی، چنین رویکردی دارند؟

 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی‌الله علی محمد وآله الطاهرین(ع). به نظر بنده مجلس خبرگان با توجه به قداستی که دارد، یک مجلس «مرجع» است و طبعاً باید در نظر جامعه و مردم یک درجه پایین‌تر از مرجعیت «حرمت» داشته باشد. متأسفانه برخی از جریانات سیاسی بر اساس اهدافی که دارند، در فعالیت‌های خود «قداست» مجلس خبرگان را مد نظر قرار نمی‌دهند. بی‌تردید باید قداست مجلس خبرگان حفظ شود و اعتماد و حرمت مردم، برای این مجلس پشتوانه مهمی است، این یک پشتوانه دینی و معنوی است. متأسفانه گروه‌های سیاسی اهداف خاص خودشان را دارند و به این مسئله که مجلس خبرگان واقعاً یک «مجلس راهبردی» است، فکر نمی‌کنند.

 

واقعاً انسان از مشاهده برخی از حرکت‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای رنج می‌برد، چون ممکن است این حرکت‌ها در فضای عمومی دنیا این‌گونه تفسیر شود که مجلس خبرگان هم از برخی حرکت‌ها و حتی بداخلاقی‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای رنج می‌برد! ممکن است این رفتار‌ها این‌گونه تفسیر شود که مجلس خبرگان هم صحنه‌ای برای رقابت گروه‌های سیاسی است. درواقع عده‌ای درصددند تا اینگونه وانمود ‌کنند که در این عرصه هم، یک حالت دو قطبی وجود دارد و در این انتخابات، عده‌ای در برابر عده‌ای دیگر صف‌آرایی کرده‌اند! در حالی که جناحی کردن مجلس خبرگان سم خطرناکی است و بی‌تردید به نظام ضربه می‌زند و ما باید به هر شکلی که شده است، از آن جلوگیری و پرهیز کنیم و به مردم هم آگاهی بدهیم که تحت تأثیر این تبلیغات جناحی قرار نگیرند. واقعاً هیچ‌یک از اعضای خبرگان را سراغ ندارم که نگاه‌شان به مجلس خبرگان نگاه جناحی باشد. اینگونه افکار، تنها از القائات برخی جناح‌ها و گروه‌های سیاسی است و ربطی به ماهیت این نهاد مهم در نظام اسلامی ندارد.

 

جنابعالی می‌دانید که رقابت‌ گروه‌ها و افراد برای احراز مناصب، از موارد پذیرفته‌شده در قانون اساسی ماست و انتخابات مجلس خبرگان رهبری هم از این امر مستثنی نیست. ما چگونه می‌توانیم بگوییم اینجا نباید محل صف‌آرایی و رقابت دو گروه باشد و از طرف دیگر انتخابات برگزار کنیم؟ مگر بدون رقابت و دوگانگی و ایجاد دوقطبی یا چند قطبی، امکان برگزاری انتخابات هم هست؟

 معتقدم انتخابات مجلس خبرگان از این نظر با سایر انتخابات‌ها متفاوت است و با انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس یکسان نیست. این رقابتی که بدان اشاره می‌کنید در باره مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری قابل قبول است، ولی شأنیت خبرگان چیز دیگری است، چون وظایف آن وظایف دیگری است! وظیفه مهم مجلس خبرگان، انتخاب رهبری نظام اسلامی است و رهبر را که جناح‌ها انتخاب نمی‌کنند. رهبر را مجتهدین عادل که اصلاً منافع جناحی و سیاسی برای‌شان مطرح نیست، انتخاب می‌کنند. رهبر متعلق به کل ملت است، بنابراین نباید رهبر و مجلسی که مهم‌ترین وظیفه آن انتخاب رهبر است، در نظر مردم جناحی جلوه کند.

 

در تاریخ انقلاب و تاریخ مجلس خبرگان هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید برای امثال آیت‌الله مشکینی یا آیت‌الله مهدوی و امثال این بزرگان اهداف جناحی مطرح بوده است. این مجلس یک مجلس راهبردی و مربوط به کل نظام است و مربوط به یک دولت، جناح یا جریان سیاسی نیست. فکر می‌کنم نگاه اکثریت قاطع مردم به مجلس خبرگان این‌گونه است. خود اعضای خبرگان هم تا جایی که می‌دانم به جایگاه مجلس خبرگان نگاه جناحی ندارند، ولی متأسفانه برای بعضی از جریان‌ها و جناح‌های سیاسی این‌گونه است. نمی‌خواهیم رقابت را نفی کنیم. در مجلس خبرگان هم رقابت هست و مردم اصلح را انتخاب می‌کنند، اما این رقابت بر اساس انجام تکلیف شرعی و لذا امری مقدس است و نه تلاش برای تحقق منافع شخصی و گروهی.

 

به نظر شما آیا شورای نگهبان می‌تواند این نوع گرایشات مخرب را در بررسی صلاحیت نامزدهای منتسب به اینگونه جریانات، در نظر داشته باشد؟

 بنده نمی‌خواهم خودم را به‌جای اعضای محترم شورای نگهبان بگذارم، ولی یقیناً در ارزیابی‌های‌ خود، شأن و جایگاه مجلس خبرگان را در نظر می‌گیرند و اگر احساس کنند افراد، گروه‌ها یا جریانات سیاسی می‌خواهند مجلس خبرگان را دو قطبی کنند، قطعاً در تشخیص صلاحیت‌ها هم این موضوع را در نظر می‌گیرند و به آن ترتیب اثر می‌دهند.

 

یکی دیگر از محورهای تبلیغات در‌باره مجلس خبرگان که یا از طرف بدخواهان نظام یا برخی از جریاناتی که به این مجلس نگاه سیاسی دارند مطرح می‌شود، موضوع ِ«شأن نظارتی» این مجلس است. گذشته از برخی سیاست‌زدگی‌ها، در میان اندیشمندان جامعه هم در مورد مفهوم شأن نظارتی مجلس خبرگان مباحثی جدید مطرح شده است. برخی شأن نظارتی مجلس خبرگان را صرفاً «نظارت بر تداوم صفات شرعی و قانونی در شخص ولی» تلقی می‌کنند و برخی دیگر دامنه این نظارت را به تمام نهادهایی که زیر نظر ولی‌فقیه اداره می‌شود وحتی به تمام جزئیات کاری این نهادها نیز گسترش می‌دهند! جنابعالی به عنوان یک داوطلب مجلس مجلس خبرگان، در این باره چه دیدگاهی دارید؟

 آنچه که نص صریح قانون اساسی است، همین نکته‌ای است که اشاره کردید. دایره مسؤولیت خبرگان درحوزه نظارت، تداوم همان صفاتی است که در قانون اساسی ذکر شده است، منتها تداوم این صفات را بدون نظارت بر عملکرد نمی‌توان تشخیص داد. یعنی وقتی مدیریت و شجاعت در تصمیم‌گیری و یا عدالت در تصمیم‌گیری را از شرایط مهم رهبری می‌دانیم، خبرگان چگونه می‌توانند از تداوم این صفات در رهبر اطمینان حاصل کنند؟ جز از این راه است که باید عملکرد را ببینند؟ عملکرد‌های رهبری در کجاها تجلی می‌کند؟ بخش عمده‌ای از آنها در عزل و نصب‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها تجلی می‌کند. بنابراین و به نظر بنده از این جهت که خبرگان باید نسبت به تداوم صفات و ویژگی‌هایی که در قانون اساسی آمده است اطمینان حاصل کنند، می‌توانند بر عملکرد زیرمجموعه نهاد رهبری نظارت کنند. البته تشخیص این موضوع به عهده کمیسیون ویژه‌ای است که در خبرگان وجود دارد. تا آنجا که بنده اطلاع دارم، این امر تا به حال انجام گرفته و با نظر مثبت و تأکید خود مقام معظم رهبری هم بوده است.

 

بنده خودم در سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان یکی از نهادهایی که رئیس آن را مقام رهبری تعیین می‌کنند، مسئولیت داشته‌ام و در آن دوره نمایندگان محترم مجلس خبرگان به تناسب سؤالاتی که داشتند، بر عملکرد این سازمان هم نظارت می‌کردند و گزارش آن را هم به محضر مقام معظم رهبری ارائه می‌دادند و گاهی هم در این باره با ایشان صحبت می‌کردند. ما هم در آن مقطع، گاهی از این نظارت و ارائه گزارش مطلع می‌شدیم. تا به حال از سوی خود مقام معظم رهبری برانجام بهینه این نظارت تأکید شده است، بنابراین هیچ مانعی در این زمینه نمی‌بینم. این رویکرد تا حالا بوده است و بعد از این هم خواهد بود. منتها آنچه که برای بنده سؤال شده، این است که چرا ما این مسئله را که از اول انقلاب جریان داشته است و همچنان هم جریان دارد، تبدیل به مسئله‌ای می‌کنیم که گویا در این زمینه مشکل و اختلاف نظر وجود دارد؟ قانون در این زمینه صراحت دارد و کشور ما هم کشور قانون است و تبدیل کردن این موضوع به یک موضوع مورد مناقشه و اختلاف، کار درستی نیست.

 

در مورد قلمرو این نظارت هم، در میان برخی نظریه‌پردازان و حتی برخی نمایندگان مجلس خبرگان اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی این نظارت را یک نظارت کلان می‌دانند، یعنی معتقدند آن مقداری که نشان می‌دهد رهبری از دایره صفاتی که در قانون اساسی برای رهبری ذکر شده، فراتر نرفته کافی است، ولی عده‌ای دیگر این نظارت را شامل حتی جزئی‌ترین موارد نهادهای زیر نظر رهبری هم می‌دانند! در این باره چه دیدگاهی دارید؟ آیا فی‌الجمله یک نظارت کلان را که نشان بدهد صفات رهبری پابرجاست کافی می‌دانید یا معتقدید خبرگان باید در جزئی‌ترین نهادهای زیر نظر رهبری هم دخالت کند؟

 بدون شک ظاهر قانون، همان نظارت کلان است که به آن اشاره کردید، ولی تشخیص اینکه در‌باره نهاد خاصی باید دقت و بررسی بیشتری صورت گیرد، با کمیسیون مربوطه است. این بستگی به اراده و اطلاعاتی است که در اختیار آن کمیسیون قرار دارد. همان‌طور که برای‌تان جایی را که به عنوان مقام منصوب از جانب مقام معظم رهبری مسئولیت داشتم، مثال زدم. این مسئله سابقه دارد و چیز جدیدی نیست. فرض کنید اگر خبرگان تشخیص دادند برای اطمینان از تداوم صفات قانونی مندرج در قانون اساسی نیاز هست که در‌باره مثلاً سازمان تبلیغات اسلامی تحقیقی انجام بدهند، بنده فکر می‌کنم هیچ ایرادی ندارد و برداشتم از نظر مقام معظم رهبری هم همین است که ایشان نهادهای تحت امر خود را از نظارت مستثنی نمی‌دانند. دستگاه‌های نظارتی که جایگاه قانونی هم در کشور دارند، مثل سازمان بازرسی کل کشور و امثال آنها.

 

خاطرم هست که در دوره‌ای می‌خواستند در موضوع نهادهای زیر نظر رهبری ورود کنند و این اشکال به آنها وارد می‌شد که باید از رهبری اجازه بگیرید! مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان هم این نظر را داشتند که اگر قرار است نهادهای تحت امر رهبری نظارت شوند، باید از خود ایشان اجازه گرفته شود. مدتی بعد مطلع شدیم نه تنها ایشان اجازه فرموده‌اند، بلکه گفته‌اند: «هیچ اشکالی ندارد که سازمان بازرسی همان‌طور که بر دستگاه‌های دولتی نظارت می‌کند، بر دستگاه‌های زیر نظر، از جمله سازمان تبلیغات اسلامی هم نظارت کند».

 

از نظر جنابعالی آیا در این چهار دوره فعالیت مجلس خبرگان رهبری، این مجلس دقیقاً به شأن نظارتی خود عمل کرده است؟ چون این اتهام به این نهاد زده می‌شود که یا به این شأن نظارتی عمل نکرده یا آن‌گونه که باید و شاید عمل نکرده است. ارزیابی شما چیست؟

 فکر می‌کنم این قضاوت ناشی از عدم اطلاع است. عدم اطلاع یا خدای ناکرده انگیزه‌های خاصی دارد یا ناشی از این است که گزارش کمیسیون‌های تخصصی مجلس خبرگان به اطلاع عموم نمی‌رسد و مذاکرات و گزارش‌های مجلس خبرگان محرمانه است. به نظر من با توجه به دقتی که در فقهای مجلس خبرگان هست، یقیناً کمیسیون ذی‌ربط منتهای دقت را در انجام وظیفه نظارتی خودش می‌کند، اما چون گزارش‌ها محرمانه هستند و به اطلاع عمومی نمی‌رسد، ممکن است چنین تصوری ایجاد شود یا چنین سوء‌استفاده‌ای شود که گویا مجلس خبرگان شأن نظارتی خود را انجام نمی‌دهد!

 

این را با توجه به شناختی که مخصوصاً از دقت اعضای کمیسیون تحقیق دارم ـ چون معمولاً برجسته‌ترین اعضای خبرگان به عنوان اعضای این کمیسیون انتخاب می‌شوند و این وظیفه عمدتاً به عهده کمیسیون تحقیق است- عرض می‌کنم. بنده نمی‌توانم قبول کنم که این فقها با مسئولیت عظیم خود که به رأس و ستون خیمه نظام مربوط می‌شود، خدای ناکرده با مسامحه با آن برخورد کنند. البته الان بنده هم اطلاع دقیقی از صورت مذاکرات محرمانه کمیسیون تحقیق ندارم، تا چه رسد به عموم مردم. شاید یک وقتی خبرگان صلاح بدانند به نحوی که تضعیف نظام و رهبری نباشد، تلاش‌های خود در کمیسیون تحقیق را به اطلاع افکار عمومی برسانند. آن‌وقت مسلماً این بهره‌برداری‌ها صورت نخواهد گرفت و مسئله برای عموم شفاف خواهد شد.

 

برخی معتقدند کمیسیون نظارت مجلس خبرگان با این کتمان و عدم انتشار گزارش‌های تحقیق خود، در واقع به رهبری ظلم می‌کنند، به دلیل اینکه اگر جامعه- حتی در سطح کلان مسائل- بداند که ایشان تا چه پایه بر رعایت موازین شرعی و قانونی اصرار دارند و در اداره امور کشور و جهان اسلام چگونه تدبیر و دقت می‌ورزند، طبعاً موجب تقویت بیشتر رهبری خواهد شد و زمینه بسیاری از شایعه‌پردازی‌ها و تبلیغات مسموم را هم از بین خواهد برد. دیدگاه جنابعالی در این زمینه چیست؟ آیا این گزارش‌ها باید همچنان پنهان بمانند یا پس از سپری شدن چهار دوره از خبرگان، دست‌کم بخش‌هایی از آنها باید منتشر شوند؟

 بنده چون تا به حال در مجلس خبرگان عضو نبوده‌ام و اطلاع دقیقی هم از چگونگی عملکرد کمیسیون تحقیق ندارم، نمی‌توانم قضاوت کنم، ولی به طور کلی به دلیل شناختی که از افکار عمومی دارم و نیازی که در جامعه حس می‌کنم، کاملاً این حرف شما را قبول دارم. ضمن اینکه اذعان دارم کار ظریفی است، ولی معتقدم اگر یک تیم رسانه‌ای و کاملاً مسلط به مسائل اجتماعی، سیاسی و انقلابی به خبرگان کمک کنند تا عملکرد رهبری نظام را به‌گونه‌ای منعکس کنیم که هم واقعیت‌ها نشان داده شوند و هم جلوی سوء استفاده دشمن گرفته شود، قطعاً به نفع نظام اسلامی و رهبری خواهد بود.

 

بنده گاهی به مناسبت، مثلاً در مسئله برجام و مذاکرات هسته‌ای در جریان فعالیت‌های مقام معظم رهبری قرار می‌گرفتم. باید بگویم که در مواردی از حجم عظیم کاری که مقام معظم رهبری شخصاً برای نظارت بر این مذاکرات و هدایت این تیم انجام دادند، مثلاً در بعضی جاها حتی جزئیات را هم شخصاً مطالعه می‌کردند در حالی که جزو تکالیف قانونی رهبری نیست، حیرت می‌کردم! یک بار به این آقایان گفته بودند: در 48 ساعت گذشته، این حجم گسترده از مطالب را مطالعه کرده‌ام! چه اشکالی دارد توسط مجلس خبرگان یا به شکل دیگری، این حجم عظیم کاری که شخص مقام معظم رهبری به خاطر تصمیم‌گیری در یک مسئله راهبردی کشور، خودشان صرف‌نظر ازفعالیت‌های شورای امنیت ملی و جاهای دیگر انجام داده‌اند، به‌گونه‌ای به اطلاع افکار عمومی جامعه برسد؟ به نظر من کار خوبی است و این ناتوانی و ضعف ماست اگر نتوانیم حق رهبری را آن‌چنان که هست- که البته حق مردم و حق‌الناس هم هست- ادا کنیم.

 

این سکوت نه‌تنها ظلم به رهبری که ظلم به مردمی است که خداوند به آنها چنین لطفی کرده و چنین رهبر هوشمند و مدبری را به آنها داده است، ولی رسانه‌های ما نمی‌توانند آن‌طور که باید و شاید این عملکردها را به اطلاع افکار عمومی برسانند. به نظر بنده می‌توان در این‌باره، با رعایت مصالح نظام تجدید نظرِ مناسب و مفیدی انجام داد.

 

به نظر شما، تاکنون حساسیت خبرگان نسبت به مسائل مبتلا به جامعه، بایسته و درخور بوده است یا خیر؟

 تا آنجایی که بنده اطلاع دارم، از آنجا که نمایندگان خبرگان در بین مردم زندگی می‌کنند و غالباً در شهرها و استان‌های مختلف کشور حضور دارند و دائماً مسائل، درددل‌ها، نگرانی‌ها، دغدغه‌ها، سختی‌ها، رنج‌ها و مشکلات مردم به گوش آنها می‌رسد و با آنها مستقیماً در میان گذاشته می‌شود، آنها به خوبی توانسته‌اند نسبت به مسائل و مشکلات جامعه مطلع شوند و آنها را منعکس کنند.

 

در تمام دوره‌های مجلس خبرگان، اینگونه بوده است و علمای بزرگ بلاد، همواره پیگیر مشکلات مردم بوده‌اند. مثلاً خاطرم هست زمانی که مرحوم آیت‌الله مشکینی(ره) رئیس این مجلس بودند، حقیقتاً سخنگوی مشکلات و دردهای مردم در جلسات خبرگان بودند و به شکل‌های مختلف تنگناهای معیشتی مردم را با حساسیت خاصی دنبال و مطرح می‌کردند، البته و متأسفانه گاهی هم با واکنش‌های نامناسبی از جانب برخی از دولتمردان روبه‌رو می‌شدند. البته اطلاعات بنده کامل نیست، ولی تا آنجایی که اطلاع دارم، این نمایندگان انصافاً منعکس‌کننده درددل‌های مردم بودند و همیشه در اجلاس‌ها و سخنرانی‌های قبل از دستور، نمایندگان خبرگان مشکلات مردم به صورت بسیار شفاف و عریان مطرح می‌شدند.

 

چند سؤال شخصی هم از شما داشته باشیم. چه شد که به فکر کاندیداتوری در این دوره از خبرگان افتادید؟ چه عواملی موجب شدند تا به چنین تصمیمی برسید؟

 از یکسال قبل چه از جانب بزرگان قم و تهران و به‌خصوص علمای شاخص کرمانشاه برای کاندیداتوری دعوت شدم، اما به دلایل مختلفی که جای شرح آنها نیست، جواب منفی دادم! نظر شخصی‌ام این بود که شخصیت‌های برجسته‌ای که در این استان حضور دارند و دائماً با مردم زندگی می‌کنند، اولویت دارند و اگر آنها کاندیدا شوند، به هیچ‌وجه صلاح نمی‌دانم با آنها رقابت کنم، بلکه صلاح می‌دانم از آنها حمایت کنم، ولی متأسفانه کسانی که اولویت داشتند، به دلایل خاصی آمادگی خود را اعلام نکردند. باز هم تردید داشتم که در این شرایط وارد میدان شوم، اما آنچه که تردید مرا تبدیل به یقین کرد و به این تصمیم رسیدم، تعبیری بود که بعضی از بزرگان که حرف‌شان برایم حجت است، مستقیماً به بنده گفتند و آن این بود که فرمودند: «در این دوره و در این شرایط، این امر برای تو شبهه وجوب دارد!» این مسئله موجب شد یک مقدار تردیدم برطرف شود و استدلال‌هایی که برای خودم داشتم در برابر احتمال وجوب، تأثیر و نقش خود را از دست دادند و مصمم شدم کاندیدا شوم.

 

البته در کنار این مسئله، همیشه از یک چیز رنج می‌بردم و آن اینکه در این مدتی که از خدا عمر گرفته‌ام و 10، 12 سالی هم اضافی است- چون پدرم در 52 سالگی شهید شدند- به دلیل مسئولیت‌های کشوری که به عهده داشتم، نتوانستم دینی را که احساس می‌کنم به مردم کرمانشاه دارم، ادا کنم. این مسئله هم بی‌تأثیر نبود و با خودم فکر کردم شاید بتوانم دینی را که به مردم کرمانشاه دارم، از این طریق ادا کنم.

 

با کرمانشاه و کرمانشاهی‌ها چقدر ارتباط دارید؟ آیا به اندازه پدر بزرگوارتان هست یا نه؟

 قطعاً به اندازه ایشان نیست، اما سعی می‌کنم تا جایی که می‌توانم این ارتباط را بیشتر کنم. الحمدلله توفیقاتی در این زمینه داشته‌ام، اما اعتراف می‌کنم باید تلاش خودم را برای توسعه و گسترش این ارتباط با اقشار مختلف مردم بیشتر کنم.

 

قاعدتاً در مقام کاندیداتوری در زمره اصولگرایان خواهید بود. اینطور نیست؟

 در این تقسیم‌بندی‌ها، ما را به عنوان اصولگرا می‌شناسند، اما حقیقتاً این تقسیم‌بندی را در جامعه خودمان به‌خصوص در کرمانشاه، یک تقسیم‌بندی واقعی نمی‌دانم. اعتقاد شخصی‌ام این است. البته الحمدلله خود و خانواده از 50 سال پیش در مسیر انقلاب و ولایت بوده‌ایم و تمایل قلبی رهبری را هم برای خودم حجت می‌دانم، اما نسبت به دیگران اعتقاد دارم که باید با همه جریانات و افرادی که اصول انقلاب را قبول دارند، ارتباط داشته باشیم. گاهی اوقات احساس می‌کنم این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب تقسیمات واقعی نیستند. باید به تمام نیروهای انقلاب- با همه تفاوت‌ها و اختلاف سلیقه‌های‌شان - احترام بگذاریم و با آنها ارتباط داشته باشیم و گفت‌وگو کنیم. این دو قطبی کردن جامعه به صورت اصولگرا و اصلاح‌طلب را باور ندارم./998/102/ب3

 منبع : روزنامه جوان

ارسال نظرات