۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۰
کد خبر: ۳۱۴۱۳۸
تأملاتی در باب جایگاه انتخابات در اسلام؛

از مشروعیت الهی تا مقبولیت مردمی

خبرگزاری رسا ـ درست است که در مکتب اسلام، مشروعیت حکومت از جانب خداوند است اما تشکیل، بقا و دوام آن در گرو مقبولیت مردمی بوده و تجربه تاریخی اسلام هم بهترین شاهد این اصل و واقعیت مهم است.
انتخابات

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، اهمیت و جایگاه انتخابات به عنوان مظهر اراده مردم در دنیای امروز و سامانه دانایی فعلی جهان بر هیچ کسی پوشیده نیست. به گونه‌ای که حتی مستبدترین، محافظه‌کارترین و توتالیته‌ترین حکومت‌های دنیا هم تلاش می‌کنند با برگزاری نوعی از انتخابات و یا نمایش حضور و مشارکت‌های مردم حداقل در ظاهر هم که شده به حکومت خود مشروعیت مردمی ببخشند.

 

با توجه به این امر مشهود و مشخص این نوشتار قصد ندارد در مورد نقش و اهمیت انتخابات در جوامع مختلف بحث کند؛ بلکه آنچه مدنظر نگارنده است بررسی سابقه و وجود، جایگاه و ماهیت انتخابات در مکتب اسلام به ویژه در مذهب شیعه است. تلاشی که امروز می‌توان مشتقات آن را در مفاهیمی چون مردم‌سالاری دینی جست‌وجو کرد.

 

حال به اصل بحث می‌پردازیم. به بیان ساده و خلاصه اگر دموکراسی و انتخابات را همین مفهوم و روش متعارف موجود در دنیا دانسته و اسلام و مکاتب آن را هم همین قرائت غالب و موجود ببینیم، بین اسلام و انتخابات امروزی چه در تفکر شیعه و چه در اندیشه اهل‌سنت نسبتی دیده نمی‌شود. بلکه گاهی حتی بین آن‌ها تباین هم وجود دارد.

 

به این معنا که در فقه و اسلام رسمی ما به ویژه در شیعه انتخابات به مفهوم متعارف و عرف غربی آن جایگاهی ندارد. در تفکر کلامی شیعه حاکمیت از آن خداوند بوده که به رسول گرامی اسلام رسیده و پس از حضرت محمد(ص) هم به امام علی (ع) و 11 فرزند از نسل حضرت فاطمه(س) منتقل شده است. اصطلاحاً امامان منصوص، منصوب و معصوم من عندالله نامیده می‌شوند.

 

 

در واقع در تفکر فقه سنتی ما انتخابات در حیطه مقبولیت می‌گنجد نه در حیطه مشروعیت. به این معنا که مشروعیت حکومت از جانب خداوند بوده و مفاهیمی چون شورا و اجماع و بیعت در تاریخ گذشته اسلام و انتخابات در دوران فعلی به این حکومت الهی مقبولیت مردمی می‌بخشند.

 

این در حالی است که انتخابات در تفکر مدرن غربی به معنای این است که به ‌طور کلی مشروعیت حکومت از طریق مقبولیت حاصل شده و این دو از هم جدا نیستند. به‌گونه‌ای که تمامی ارکان حکومت و قوانین و الزامات جامعه از طریق انتخابات رسمیت پیدا کرده و اعمال می‌شوند.

 

با وجود تباین ظاهری بین مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی حکومت در تفکر اسلامی بعد از جریان مشروطه و اثرپذیری از تفکر مدرن از دل فقه و مکتب سنتی اسلام، نظریه‌هایی از سوی علمایی چون ملا محمدکاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی، میرزای نائینی و آیت‌الله شیخ محمداسماعیل محلاتی طرح شد که در آن‌ها تلاش شده بود به نوعی بین مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی و مشروعیت مدرن و مفاهیمی چون انتخابات و دموکراسی در حکومت پیوند زده شود.

 

حکومت در نظام جمهوری اسلامی هم برگرفته از همین تفکر و پیوند میان مشروعیت الهی و مدرن است. به این معنا که حاکمیت از آن خداوند بوده و در دوران غیبت بنا به نظریه ولایت فقیه، فقها از سوی خداوند به صورت غیر مستقیم برای ولایت و حاکمیت نصب شده‌اند. اما در این نظام هم انتخاب فقیه یا فقها برای ولایت و حکومت از سوی نمایندگان و خبرگان ملت صورت می‌گیرد.

 

به‌گونه‌ای که انتخاب رهبر در نظام جمهوری اسلامی در واقع شناسایی فقیه جامع‌الشرایط و فعلیت بخشیدن به حاکمیت و ولایت الهی بالقوه او است که از سوی مردم به صورت غیر مستقیم و توسط خبرگان منتخب آن‌ها صورت می‌گیرد.

 

حال سؤال این است اگر فقیه یا فقهای جامع ‌الشرایط به صورت غیر مستقیم از ناحیه خداوند به حاکمیت و ولایت منصوب شده‌اند، پس رأی و نظر مردم برای چیست؟ پاسخ اجمالی این است که در نظریه ولایت فقیه رأی مردم فقیه جامع‌الشرایط را مبسوط‌ الید کرده و دست او را برای حاکمیت باز می‌کند.

 

 

مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی حکومت؛ دو اصل در طول یک‌دیگر

 

اکنون پس از نگاهی کوتاه به خوانش و شیوه انتخابات در مکتب دینی و نظام جمهوری اسلامی، اندکی به گذشته بازگشته و مفهوم انتخابات را در تاریخ و سرگذشت اسلام مرور کنیم. به‌ طور کلی می‌توان احکام و مسائل مبتلا به انتخابات در اسلام را در سه حوزه شورا، اجماع و بیعت طبقه‌بندی کرد.

 

قرآن، سنت، سیره و تاریخ اسلام سرشار از مواردی است که پیامبر(ص) با وجود ارتباط مستقیم با وحی بسیاری از مسائل مربوط به زندگی اجتماعی و دنیوی مردم را به مشاوره و نظردهی افراد می‌گذاشت. همچنین در زمینه مسائل سیاسی هم حق مشارکت مردم از طریق بیعت ادا می‌شد که این بیعت چه در زمان مسلمان شدن افراد در صدر اسلام و چه در خیرالقرون و زمان زمامداری خلفای راشدین، اموی‌ها و عباسیان جاری و ساری بوده و پس از آن تا دوران معاصر در بین ملت‌های مسلمان به شیوه‌های مختلف اعمال می‌شده است.

 

در واقع بیعت در صدر اسلام و تاریخ خلفا همان ماهیت دموکراسی و انتخابات امروزی را داشته و در بسیاری از احکام و آموزه‌های اسلامی هم مقبولیت مردمی یکی از شروط اساسی حاکمیت و ولایت بر مردم دانسته شده است.

 

درست است که در مکتب اسلام مشروعیت حکومت از جانب خداوند است اما تشکیل، بقا و دوام آن در گرو مقبولیت مردمی بوده و تجربه تاریخی اسلام هم بهترین شاهد این واقعیت است. تجربه خلافت شیخین، حکومت امام علی (ع) و سرنوشت حکومت امام حسن (ع) که به دلیل بی‌وفایی مردم حکومت را ترک کرد و سلطنت اموی غالب شد همه و همه نشان‌دهنده این واقعیت است که حکومت اسلامی درگرو مقبولیت مردمی است. هر چند که مردم در تشخیص خود اشتباه کرده و سپس نتیجه این اشتباه خود را ببینند.

 

حتی بر اساس تفکر شیعه، امام علی(ع) با وجود این‌که از سوی خداوند به ولایت و رهبری جامعه اسلامی تعیین شده بود اما باز هم تا پیش از اصرار فراوان و بیعت پرشور مردم 25 سال خانه‌نشینی گزید و اقدام خاصی نکرد. در زمان اصرار و تلاش مردم برای پذیرش حکومت از سوی وی نیز به صورت قاطع اعلام کرد که اگر مسؤولیت الهی نبود و انبوه جمعیت حجت را بر وی تمام نمی‌کرد؛ او افسار شتر حکومت را بر گردنش می‌آویخت و رهایش می‌کرد. چرا که دنیا و حکومت بر مردم در نزد وی از آب بینی بز هم بی‌ارزش‌تر است.

 

به بیان دیگر می‌توان گفت: مشروعیت الهی حکومت با مقبولیت مردمی آن و انتخابات به معنای امروزی منافاتی ندارد؛ چرا که این دو در طول یک‌دیگر هستند نه در عرض هم. «منصوب و منصوص من عندالله بودن» حاکم جامعه اسلامی به معنای نفی رأی و نظر مردم نیست، بلکه بر اساس اصول اسلامی و سبک و سیره نبوی و ائمه اطهار(ع) و نظریه ولایت فقیه مردم حق داشته و می‌توانند با بیعت و رأی و نظر خود در این زمینه تصمیم‌گیری کنند.

 

 

ولایت فقیه؛ نماد مردم‌سالاری دینی

 

با وجود این نباید این نکته را از نظر دور داشت که در اسلام به ویژه در مکتب شیعه بین مشروعیت الهی و مشروعیت و مقبولیت سیاسی و مردمی تفاوت وجود دارد. بیعت و انتخابات زمینه‌ساز مشروعیت سیاسی و مقبولیت مردمی یک حکومت هستند. به این معنا که اگر چه معصومان(ع) از سوی خداوند به حکومت منصوب شده‌اند اما عینیت یافتن حکومت آن‌ها مشروط به فراهم شدن بستر آن؛ یعنی رضایت، پذیرش و مقبولیت مردمی است. این موضوع با مشروعیت الهی یک حکومت و نصب رهبری مستقیم یا با واسطه از سوی خداوند منافاتی ندارد.

 

در مدل حکومتی ولایت فقیه هم اگر چه حکومت فقها یا فقیه جامع‌الشرایط با واسطه و غیر مستقیم مشروعیت الهی دارد اما تشکیل، دوام و قوام این حکومت برخاسته از رأی و نظر مردم است. در واقع در این شیوه حکومتی مردم‌سالاری اما از نوع دینی آن کاملاً حکم‌فرما بوده و مردم حق دارند افزون بر پذیرش و گزینش نظام اسلامی و رهبری، رأی و خواسته خود را در چهارچوب قانون و الزامات موجود از صدر تا ذیل حکومت و جامعه جاری و ساری کنند.

 

ولی باید سازوکار اعمال نظر مردم به‌طور کامل و جامع فراهم شود نه آنکه مشروعیت الهی را علت تامه بقای حکومت دانسته و به لطایف‌الحیل رأی و نظر مردم نادیده گرفته شود.

 

امام خمینی(ره) هم در نظریه ولایت فقیه و سخنرانی‌های خود این موضوع را به روشنی تبیین کرده‌اند که در نظام اسلامی، رأی و نظر مردم اساس همه تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها بوده و مردم با انتخاب خود به حاکمیت فقیه واجد شرایط مشروعیت می‌بخشند. همان‌گونه که امام علی(ع) بنیان حکومت خود را بر بیعت و رأی مردم پایه‌گذاری کرده و بیعت را از حقوق شهروندان می‌دانستند که در انجام آن کاملاً آزاد هستند. در نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه هم حق شهروندی و استقلال فرد و این‌که هر کس یک رأی دارد به رسمیت شناخته شده و حکومت وظیفه دارد اسباب و شرایط اعمال این رأی را مهیا کند.


در نگاه کلی و اجمالی به این روند یک مسأله باقی می‌ماند و آن این است که آیا اسلام محدوده انتخاب و اعمال رأی مردم جامعه را محدود می‌کند؟ پاسخ مثبت است. همان طور که در همه نظام‌های غربی و مدعی آزادی محض و دموکراسی هم محدوده انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان مشخص شده و این طور نیست که هر کس که اراده کند بتواند وارد گردونه رقابت‌های انتخاباتی شود، در اسلام هم این محدوده برای انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان مشخص شده است.


اما خوب طبیعی و روشن است که این محدوده نباید آن‌چنان تنگ و محدود شود که مانع از اعمال رأی و نظر گروهی از مردم آن جامعه شود؛ زیرا در این صورت حتی اگر مشروعیت الهی حکومت برقرار و بردوام باشد، اندک ‌اندک مقبولیت و مشروعیت مردمی آن حکومت زیر سؤال می‌رود.

هادی رحیمی کوهستان

/9314/704/ر

ارسال نظرات