۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۵
کد خبر: ۳۱۵۹۲۹

نگاهی به تأثیر انقلاب اسلامی بر هنر

خبرگزاری رسا ـ هنر، از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز تطورات و تحولات اجتماعی در تاریخ و به ویژه در قرن‌های اخیر بوده است، تا آنجا که عصر جدید و دنیای صنعتی، در پی یک انقلاب فرهنگی و هنری به نام رنسانس ظهور کرد.
هنر اسلامي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، هنر، از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز تطورات و تحولات اجتماعی در تاریخ و به ویژه در قرن‌های اخیر بوده است، تا آنجا که عصر جدید و دنیای صنعتی، در پی یک انقلاب فرهنگی و هنری به نام رنسانس ظهور کرد. بدون تردید انقلاب شوروی، بدون رمان‌های شولوخف، ماکسیم گورکی و الکسی تولستوی و فیلم‌های آیزنشتاین و پودفکین هیچ‌گاه نمی‌توانست گسترش و دوام یابد. این هنرمندان بودند که روح و شکوه انقلاب کشور خود را برای نسل‌های آینده و همچنین مردم سایر کشورها بازسازی می‌کردند.

 

درباره انقلاب اسلامی ایران، این قضیه برعکس اتفاق افتاد؛ بیش از آنکه هنر و هنرمندان بر انقلاب تأثیر بگذارند، این انقلاب بود که مسیر جریان هنر را تغییر و ترمیم داد.

 

مهم‌ترین ویژگی‌های عرصه‌های مختلف هنری و ادبی پیش از انقلاب، بی‌هویتی، ابتذال و مردم‌ستیزی بود. ادبیات این عصر، به‌جز برخی درخشش‌ها، عمدتا در باتلاق تفکرات مارکسیستی دست و پا می‌زد. هنرهای تجسمی هم غرق در پوچ‌گرایی و مناسبات آلوده بود.

 

تجلی سیاست‌های فرهنگی طاغوت در جشن هنر

«جشن هنر شیراز» به عنوان یکی از گردهمایی‌های هنری طاغوت، محل تجلی و خودنمایی سیاستگذاری‌ها و علایق فرهنگی حکومت پهلوی بود. این جشن با طراحی و حمایت فرح، همسر شاه، شکل گرفت – و به همین دلیل به بازیچه شهبانو معروف شد – و با هزینه‌ای سنگین بالغ بر صد میلیون تومان (که در آن زمان رقم سهمگینی به حساب می‌آمد) از سال 1346 تا 1356 به اجرا درمی‌آمد.

 

جشن شیراز، به اسم هنر، به محلی برای ترویج فحشا و هرزگی تبدیل شده بود که در این باره اسناد بسیاری موجود است. از جمله در سند مورخ 17 اسفند 56 ساواک آمده است «از اداره دوم اطلاعات و ضد اطلاعات 33 د، به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور. برابر خبر واصله: نواری از نمایش خوک و بچه که هفتم ماه مبارک رمضان در خیابان فردوسی شیراز به نمایش گذارده شده و از طریق تلویزیون مداربسته نیز پخش گردیده است. در این نمایش عملیات جنسی زن و مرد به‌طور زننده در معرض دیدگان همگان گذاشته شده است. در این نوار واعظی «مشخصات نامعلوم» با شرحی کامل نمایش مزبور را محکوم نموده و مردم نیز ضمن تایید اظهارات وی دولت را محکوم کرده‌اند.»

 

همچنین آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران، که از مهمانان جشن هنر سال 56 بود درباره آن نوشته بود: «جشن هنر سال 1356 شیراز، از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان از جشن هنر پیشین فراتر رفته بود. به عنوان مثال یک شاهد عینی صحنه‌هایی از نمایشی را که ترتیب داده بودند، یک باب مغازه را در یکی از خیابان‌های پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً می‌خواستند برنامه خود را کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند، صحنه نمایش نیمی از داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل آن بود. یکی از صحنه‌هایی که در پیاده‌رو اجرا می‌شد، تجاوز به عنف بود که به‌طور کامل (نه به‌طور نمایشی و وانمودسازی) به وسیله یک مرد با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده می‌شد در مقابل چشم همه صورت ‌گرفت. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراض که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به این خاطر موضوع را با شاه در میان گذاشته و به او گفتم اگر چنین نمایشی به‌طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا می‌شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی‌بردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.»

 

اما علاوه بر این موارد غیراخلاقی، جشن هنر شیراز، محلی برای خوش‌گذرانی خارجی‌ها شده بود. به‌طوری که در آن سال‌ها که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به خصوص در روستا‌ها و شهرستان‌ها از فقر و محرومیت شدید رنج می‌بردند، حکومت برای خود‌نمایی در مقابل خارجی‌ها، هواپیمای رایگان و دربست در اختیار آنها قرار می‌داد و در شیراز بهترین هتل‌ها، محل اقامت مهمانان بیگانه بود.

 

برخلاف مشارکت یا سکوت روشنفکران و چپگرا‌های به ظاهر مخالف با رژیم شاه، این روحانیت بود که به جشن هنر معترض شد. از جمله روحانیونی که به این جشن اعتراض کردند می‌توان به آیت‌‌الله سید عبدالحسین‌دستغیب و آیت الله ‌بهاءالدین محلاتی اشاره کرد.

 

حضرت امام خمینی(ره) نیز که در آن زمان در حال گذراندن دوره تبعید در نجف بودند در واکنش به برگزاری جشن هنر شیراز در 7/6/56 سخنرانی کردند و فرمودند: «شما نمی‌دانید که اخیراً چه فحشایی در ایران شروع شده است. شما اطلاع ندارید، گفتنی نیست که چه فحشایی در ایران شروع شده است. در شیراز عمل شد و در تهران می‌گویند بناست عمل بشود و کسی حرف نمی‌زند! آقایان ایران هم حرف نمی‌زنند، من نمی‌دانم چرا حرف نمی‌زنند؟! این همه فحشا دارد می‌شود و این دیگر آخرش است، یا نمی‌دانم از این آخرتر هم دارد! در بین تمام مردم جمعیت نشان دادند اعمال جنسی را! و [آقایان] نفسشان درنیامد.»

 

امام ضمن اینکه دولت و شخص شاه را مقصر آن فجایع دانستند، از مردم خواستند که نسبت به آن بی‌حرمتی‌ها اعتراض کنند: «اینها باید اعتراض بشود، باید گفته بشود. اگر ملت‌ها همه با هم، ملت‌ همه با هم، مطلبی را اعتراض کنند و احکام اسلام را بایستند و بگویند، امکان ندارد که همچو قضایایی واقع بشود. از سستی ما و ضعف ما و استفاده از ضعف ما [می‌گویند] اینها یک دسته‌ای هستند ضعیف و بیچاره! در صورتی که شما قوه دارید، پشتوانه‌تان ملت است. ملت باز مسلمان است. این ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحانی اسلام، ... اینها همه باید دست به دست هم بدهند باید اجتماع کنند، فقیهش با مهندسش، دکترش با محصلش، دانشگاهی با مدرسه‌اش دست به دست هم بدهند تا بتوانند یک کاری انجام بدهند و بتوانند از زیر این بارهایی که بر آنها تحمیل می‌شود، از زیر این بارها بیرون بروند ...»

 

پیوند هنر با مردم

با پیروزی انقلاب اسلامی، این وضعیت کاملا دگرگون شد. رشد و پیشرفت هنر و ادبیات ایرانی در سال‌های پس از انقلاب را از دو جنبه می‌توان مورد توجه قرار داد؛ نخست، شتاب گرفتن حرکت رو به جلو در بسیاری از رشته‌های این هنرها و دوم تعالی و اخلاقی شدن آنها بوده است. به بیانی صریح باید گفت، شاخص دوم، هم برجسته‌تر است و هم اینکه خودش بسترساز شاخص اول بوده است. در همه میادین و شاخه‌های هنری، فساد و تعفن ضداخلاقی یک مانع بزرگ برای ترقی محسوب می‌شود. مانعی که با پیروزی انقلاب اسلامی و تصفیه فضای هنری عامل پویایی و تکامل در هنر شد.

 

نخستین عرصه‌های هنری که پا به میدان انقلاب گذاشتند، شعر و سرود و موسیقی بودند. یکی از قدیمی‌ترین شعرهای انقلاب که تبدیل به سرود شد، «خمینی ‌ای امام» با شعر حمید سبزواری و آهنگسازی حمید شاهنگیان بود. این سرود در زمان ورود امام خمینی در 12 بهمن سال 57 اجرا شد. گروه چاووش هم نقش فعالی در تولید تصنیف‌های انقلابی داشت. این گروه، با گردهمایی هنرمندانی چون حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، احمد علی راغب و ... آثاری به یادماندنی را برای انقلاب خلق کردند. به‌زعم نگارنده، سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی، درخشان‌ترین عصر هنر موسیقی در ایران بود.

 

در سرودهای این دوره هم حال و هوای شورانگیز و پاک انقلاب اسلامی پدیدار بود، هم برخی از آرمان‌های انقلاب، مثل اعتقادات دینی، آزادی‌خواهی، مبارزه با استکبار و استعمار و به ویژه آمریکا، عدالت‌طلبی و ... بروز یافته بود.

 

اما از رشته‌هایی که در جریان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی هویت تازه‌ای یافت، عکاسی بود. بدون شک جذاب‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین عکس‌ها، در جریان آن دوران به ثبت رسیدند. هم عکس‌های خبری و هم عکس‌های هنری گرفته شده از عرصه‌های نبرد، ماناترین و پرکاربردترین آثار در حوزه عکاسی بوده‌اند. به‌طور مثال عکس مرحوم محمدحسین پرتوی از بیعت همافران ارتش با امام خمینی(ره) در روزنامه کیهان تاریخ 19 دی سال 57، نمونه یک اثر عکس جریان‌ساز در مسیر انقلاب بود. انتشار این عکس در روزنامه کیهان مسیر انقلاب را هموارتر و بسیاری از توطئه‌های دشمنان کشورمان را در ضربه زدن به قیام اسلامی ملت ایران خنثی کرد. از دیگر عکس‌های به یادگار مانده این عکاس متعهد و انقلابی از دوران انقلاب اسلامی می‌توان به بسته شدن فرودگاه به منظور جلوگیری از ورود امام خمینی(ره) از پاریس در دوره بختیار و اعدام سران رژیم طاغوت در دبیرستان علوی اشاره کرد.

 

در ادبیات داستانی نیز نویسندگان بسیاری در زمینه ادبیات انقلاب پا به میدان نهادند که فعال‌ترین آنها مرحوم امیرحسین فردی بود، به‌طوری که تقریبا همه کتاب‌های وی از جمله «اسماعیل» و «گرگسالی» به ترسیم وقایع انقلاب می‌پردازد. در کنار وی می‌توان به نویسنده‌هایی چون محمدرضا سرشار، رضا امیرخانی، محسن پرویز و ... هم اشاره کرد که نویسنده‌های مطرح ادبیات داستانی انقلاب هستند.

 

هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی هم که خود را در برابر یک تحول عظیم اجتماعی می‌دیدند تحت تأثیر قرار گرفتند و آثارشان دچار نوعی رجعت به مردم و ارزش‌های بومی سرزمین‌مان شد. در شرایطی که تا آن موقع، هنرهای تجسمی به قشر خاصی محدود می‌شدند، به لطف انقلاب، نسل جدیدی از هنرمندان جوان در دل مبارزات و جنگ روییدند که سبب آشتی نسبی مردم با این‌گونه هنرها شدند. در اثر این اتفاقات به عنوان مثال، نقاشی از نگارخانه‌های سرد و بی‌روح بیرون آمد و با نقش بستن بر معابر و خیابان‌ها، پیوندی نو با جامعه پیدا کرد. برخلاف دوران قبل که مضامین غالب آثار، آلوده به بداخلاقی و افسردگی و بیهودگی بود، با پیروزی انقلاب، مضامینی عالی و متعالی همچون؛ ازخود‌گذشتگی، شهادت، اتحاد مردم، عدالت‌خواهی و آزادی و آزادگی تجلی یافت؛ اتفاقی که با درگرفتن جنگ تحمیلی بیشتر خودش را نشان داد.

 

این حرکت، با درگرفتن جنگ تحمیلی نمود بیشتری یافت. به‌طوری که شهید سیدمرتضی آوینی درباره ظهور جریان نقاشان انقلابی در این دوره نوشته بود: «در جنگ نیز تنها همینانند که همپای رزم‌آوران حضور داشته‌اند و از غیر ایشان نیز توقعی نیست، چراکه هنر سفارشی، عین بی‌هنری است. نقاش جنگ پیش از آنکه نقاش باشد، اهل جهاد و مبارزه است و به جنگ همان‌سان می‌نگرد که حضرت امام(ره)، آن‌سان که بسیجیان. نقاش جنگ باید انسانی باشد که جهاد فی سبیل را عرصه بی‌همتای وصول به حق بداند، جبهه را کربلا، نماز مجاهد بسیجی را براقی که او را به معراج می‌برد، مرگ در جبهه را شهادت و شهید را شمع تاری. نقاشانی که برای جنگ کار کرده‌اند اگرچه بسیار معدودند و انگشت‌شمار، اما آثار آنان انصافاً بهترین آثاری است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خلق شده است... نگرش محتوایی حاکم بر این آثار، نشأت گرفته از همان تفکری است که حزب‌الله را، صادق‌ترین پیروان حضرت امام را، از دیگران متمایز می‌دارد. از میان مضامین جنگ آنچه در کارهای آنان بیشتر از همه درخشش و تلألو دارد، شهادت است. امتیاز بسیجیان نیز بر دیگران در عشق به شهادت است و این همسویی، تصادفی نیست. این نقاشان، جنگ را نه چون عارضه‌ای زائد بر ذات خویش برگزیده‌اند؛ بلکه جاذبه عشق و آن پیمان ازلی از درون ذاتشان آنان را به سوی جنگ فرا خوانده است و لهذا جنگ در آثار این نقاشان حضوری اصیل و باطنی دارد، نه در حد شعاری اضافی و زائد بر ذات.»

 

اما با فاصله گرفتن از سال‌های پرشور انقلاب و جنگ و ورود به دوران جدید اجتماعی در کشورمان، نقاشی انقلابی و دفاع مقدسی نیز کم‌رنگ شد. هنرمندان این عرصه، انگیزه و هیجان سال‌های جوانی خود را از دست دادند و نسل جدیدی هم که وارد شد، علاقه چندانی نسبت به چنین مضامینی از خود نشان نداد.

 

اما در این میان، بیشترین تعالی و رشد در زمینه کاریکاتور بوده است. یکی از مهم‌ترین دلایل شتاب حضور نیروهای انقلابی به عرصه کاریکاتور، کم‌هزینه بودن این رشته نسبت به سایر رشته‌های تجسمی بود. معمولاً آموختن و کار در زمینه رشته‌هایی چون؛ گرافیک، مجسمه‌سازی، حجمی و... نیازمند حضور در کلاس‌های مختلف و صرف هزینه‌های گزاف بود که طبقات محروم اجتماعی، چنین امکانی برایشان فراهم نبود. رشته‌هایی چون طراحی و کاریکاتور تنها به یک کاغذ و قلم نیاز دارند و حتی بدون بهره بردن از کلاس و استاد نیز با تکیه بر ذوق، تلاش، تمرین و مطالعه امکان شکوفایی استعداد را فراهم می‌کند. به همین دلیل، در دهه اخیر انقلاب، کاریکاتوریست‌های جوان نه تنها توانستند گوی سبقت را از سایر همکارانشان در سایر رشته‌ها بربایند و خط‌شکن هنرهای تجسمی شوند که کاریکاتور ایران امروز در جهان درخششی چشمگیر دارد.بدون شک، عرصه هنرهای تجسمی ایران در سال‌های اخیر، آن شور و حرارت سال‌های ابتدای انقلاب را ندارند. هم اکنون آنچه این عرصه را تهدید می‌کند، انزوای دوباره در گالری‌ها و نمایشگاه‌های سرد و مغرور، فاصله گرفتن از مردم و غرق شدن در اطوارهای شبه‌روشنفکرانه و فیلسوف‌مآبانه است؛ تردید و تردد میان آفتاب و سایه. هنرهای تجسمی برای پویایی و تأثیرگذاری بیشتر بر جامعه امروز ایران، باید دوباره به سیاق سال‌های نخستین انقلاب بازگردد؛ به آلام و آرمان‌های مردمی برگردد./998/102/ب2

 

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات