مهمترین عاملی که مؤمنان را جهنمی میکند، عجب و خودپسندی است
به گزارش خبرگزاری رسا، در جلسه دیگری از شرح مضامین هشتمین دعای مبارکه صحیفه سجادیه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حاج علی اکبری در مجموعه یادمان شهدای هفتم تیر (سرچشمه) برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حاج علی اکبری در این جلسه به بیان مضامین عبارت «اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِن... أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا» پرداخت و گفت: امام زین العابدین (ع) در این دعای شریفه، به ما می آموزند که باید به خداوند متعال پناه ببریم از اینکه شیفته اعمال و کردار خود شویم. یعنی حسنات و کارهای خوب خود را بزرگ بشماریم و خودپسند باشیم.
در ادامه گزیده ای از سخنان حجتالاسلام والمسلمین حاج علی اکبری را مرور میکنیم:
عجب، خودشیفتگی و خودپسندی یکی از رذایلی است که امام سجاد (ع) از آن به خداوند متعال پناه می برد.
وقتی انسان به ظاهر، اعمال یا باطن خود توجهی از سر محبت میکند، در هر یک از این بخش ها حسنات و زیبایی هایی مشاهده میکند و در نتیجه حالت سرور به او دست می دهد. خوشحالی و تعجب محصول این نگاه، اگر مستند به عنایت الهی شود به منزله شکر خواهد بود و اگر مستند به خود شخص باشد، ایجاد عجب میکند. در حالت شکر انسان می داند که: «وَ مَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ؛ توفیق من جز به یاری خداوند نیست» در این حالت توجه آمیخته با خوف است تا مبادا عنایت الهی را از دست بدهد.
از سوی دیگر انسان در حالت شکر، متوجه قصور و تقصیر خود میشود، به این معنا که احساس کمی و کاستی میکند که چگونه لایق عنایت خداوند شده است: « وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ خداوند متعال را زیاد یاد کنید باشد که رستگار شوید». در واقع از رهگذر چنین یادهایی است که انسان رشد میکند و به کمال می رسد.
گاهی سرور ناشی از توجه به خود، مستند به خود شخص است، نه عنایت الهی. به این معنا که انسان دچار عجب میشود و خوبی ها را از خودش می داند. زمانی هم با خود میگوید چنین خوبی هایی به دیگران داده نشده و در نتیجه احساس میکند قابلیتی داشته، و به این ترتیب در مرحله بالاتر و خطرناک تری از عجب قرار می گیرد.
امام خمینی (ره) در حدیث سوم از شرح اربعین با استفاده از روایتی از امام موسی بن جعفر (ع) نقل میکند که: عجب تنها به حسنات اختصاص ندارد، بلکه گاهی انسان نسبت به امور قبیح هم دچار عجب میشود. مانند افراد قسی القلب که از تکبر، قساوت و بدزبانی خود احساس سرور دارند! در این شرایط باید دقت داشت که بدی ها در نگاه این افراد، زینت داده شده است، همان طور که در قرآن کریم در این باره می فرماید: « أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا؛ آیا آن کس که زشتىِ کردارش براى او آراسته شده و آن را زیبا مىبیند [مانند مؤمن نیکوکار است]؟» در واقع در این شرایط، زیبایی ها و حسنات به صورت خیالی و وهمی تجلی پیدا میکند که انسان با آن خوش است.
نکته قابل توجه آن است که در متن صحیفه سجادیه به دچار شدن به عجب به دلیل «اعمال» اشاره شده است. کلمه «عمل» یک معنای عام دارد و یک معنای خاص. عمل در این شرایط شامل اعمال جوارحی و جوانحی میشود، یعنی عمل قلبی و قالبی هر دو در این حوزه می گنجد. پس انسان از هر گونه عجب و خودپسندی در اثر رفتار و کردار قلبی یا قالبی باید به خداوند متعال پناه ببرد.
قرآن کریم در این باره می فرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالاخْسَرِینَ أَعْمَـٰلاً؛ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَو'ةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ بگو (ای پیامبر!) آیا من شما را آگاه بنمایم بر آن کسانیکه اعمالشان زیان بارتر است ؟! آنان کسانی هستند که سعی و کوشش آنها در راه تحصیل زندگانی پائینتر و پستتر گم شده است در حالیکه خودشان میپندارند که از جهت کار و کردار،نیکو عمل مینمایند.» به تعبیر قرآن کریم افرادی که از نظر عمل در بدترین وضعیت قرار دارند، کسانی هستند که به شدت خود را در بهترین وضعیت می دانند. راز این برخورد، جهل مرکب آنهاست و این افراد اخسر هستند.
- خداوند متعال در آیه 25 سوره مبارکه توبه می فرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ؛ قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیارى یارى کرده است، و [نیز] در روز «حُنَین» آن هنگام که شمارِ زیادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى به هیچ وجه از شما دفع [خطر] نکرد، و زمین با همه فراخى بر شما تنگ گردید، سپس در حالى که پشت [به دشمن] کرده بودید برگشتید.» در این آیه شریفه به عجب جمعی اشاره شده است که مسلمانان از تعداد زیاد لشکریان به عجب آمدند، اما همین عجب و شگفتی به این هیچ نتیجه ای نینجامید و زمین خدا با همه بزرگی، بر آنان تنگ شد.
امام خمینی (ره) در کتاب شرح اربعین نوشته اند: «در کتاب کافی از علی بن سوید روایت شده که از حضرت ابن الحسن امام کاظم علیه السّلام درباره عجبی که عمل را باطل میکند پرسیدم. حضرت فرمود: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِی یُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْهَا أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ و َلِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُّ؛ عجب دارای درجاتی است، بعضی از آن درجات این است که کارهای زشت انسان در نظر زیبا جلوه کند و او آن ها را نیکو ببیند، درجه دیگرش آن است که انسان به خدا ایمان آورد و به خاطر ایمانش بر خدا منّت گذارد در حالی که خدا بر او منّت دارد. اما اگر کسی از زوال نعمت در هراس باشد یا بترسد که نعمتش مکدّر شود یا از این جهت که نعمت را از جانب خدا می داند خوشحال باشد، در این صورت دچار عجب نشده چون گفتیم عجب بزرگداشت نعمت با فراموش کردن نسبت آن به خداست.»
عجب آن است که شخص خود را در زمره مؤمنین و نیکان محسوب کرده و همچنین خود را نسبت به خداوند طلبکار می داند که حتی اگر خداوند با عدلش با او رفتار کند، مستحق پاداش است! لذا وقتی در زندگی دچار گرفتاری میشود، خود را لایق آن نمی داند.
درجه دیگر عجب آن است که شخص در مقایسه با دیگران، امتیازاتی برای خود قائل است و با دیده حقارت به دیگران نگاه میکند. البته عجب تنها به زبان نیست، بلکه گاهی شخص به زبان از دیگران تعریف میکند اما چنین باوری را در دل ندارد.
عجب پایه و مادر بسیاری از بدبختی هاست بطوریکه می توان آن را ام الفساد دانست و لذا در کلمات اولیای خدا جزء مهلکات دانسته شده که اگر پیشرفته شود، چیزی از ایمان باقی نمی گذارد. بهعنوان مثال اگر به نماز، روزه، صدقه یا جهاد برسد آن را ساقط کرده و از بین می برد. به طوری که انسان وقتی نامه عمل خود را می بیند، اثری از خیرات و کارهای خوب خود نمی بیند. حتی در شرایط دعای سحرگاه، انسان دچار ریا نمی شود ولی باز هم امکان عجب وجود دارد.
عجب، مانند موریانه است که عملیات پنهانی، ظریف، تدریجی و فوق العاده خطرناک دارد. لذا مهمترین عاملی که مومنین را جهنمی میکند، عجب است.
-ریشه عجب چیست؟ در پاسخ به این پرسش باید دانست که حب نفس از عالی ترین عطایای الهی به انسان است که اساس تمام موفقیت ها و پیشرفت های سلوکی و اخلاقی به آن برمی گردد. از سوی دیگر تمام بدبختی ها نیز به آن برمی گردد. اگر حب نفس به معرفت ضمیمه شود، منجر به جهاد با نفس یا جهاد اکبر میشود و محصول آن، خوشبختی است. اما اگر حب نفس همراه با جهل به خویشتن که مغز شرک است، باشد به عجب می انجامد که در این صورت شخص به اطمینان از خود می رسد و درنهایت راکد و ساقط میشود.
درمان عجب، خودشناسی است: «برو ای خواجه، خود را نیک بشناس/ که نبود فربه ای مانند آماس» سودمندترین معارف، خودشناسی است./1325/102/ب2
منبع: سازمان تبلیغات اسلامی