۱۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۲
کد خبر: ۳۲۰۴۹۲
آیت‌الله جوادی آملی مطرح کرد؛

حضرت فاطمه حجّت ‌الله است

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت‌الله جوادی آملی به تببین ابعاد شخصیت حضرت زهرا(س) پرداخت و گفت: وجود مبارک صدیقه کبری(س) یک سلسله مقاماتی دارد که واقعاً مقدور ما نیست که بفهمیم.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، حضرت آیت‌الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق در جمع طلاب و فضلای حوزة علمیة قم به تببین ابعاد شخصیت حضرت زهرا(س) پرداخت.

 

 متن این سخنرانی بدین شرح است:

 

قرآن کریم اجر رسالت را مودت اهل بیت قرار داد (یک) و این را هم از برجسته‌ترین مصادیق حسنه نامید (دو). اما مطلب اول را فرمود به مردم ابلاغ بکن که من چیزی از شما طلب نمی‌کنم به عنوان اجر رسالت مگر علاقه به اهل‌بیت :(قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهًْ فِی الْقُرْبَی)[1]

 

اجر رسالت، دوستی قرآن و عترت

هر جا سخن از قرآن است اهل بیت(ع) در کنار آنها هستند، هر جا اهل‌بیت مطرحند، قرآن در کنار آنها هست، چون اینها «لن یفترقا»[2] هرگز از هم جدا نیستند. اینکه در سوره شوری ذات اقدس الهی به رسولش فرمود: به مردم بگو اجر رسالت من، مودّت قرباست یعنی مودّت قرآن و عترت است، این‌چنین نیست که کسی بخواهد مودّت عترت را از مودّت قرآن جدا کند، چه اینکه در هر مطلبی سخن از عظمت قرآن به میان بیاید عترت(علیهم السلام) حضور دارند. پس مطلب اول این است که مزد رسالت وجود مبارک پیامبر(ص) مودّت قرآن و عترت است نه تلاوت قرآن. انسان باید قرآن‌دوست باشد اگر کسی اهل فهم قرآن عمل به قرآن نبود قرآن‌دوست نیست؛ باید قرآن، دوست صمیمی ما باشد چه اینکه عترت(علیهم السلام) باید دوست صمیمی ما باشند؛ این اجر رسالت است و همین اجر به خود ما برمی‌گردد.

 

در بخش‌های دیگر قرآن فرمود: (قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ)[3] ما این عنوان «اجر» را برای تشویق شما ذکر کردیم، شما برای خودتان کار می‌کنید از ما مزد می‌گیرید. تعبیر بیع این است، تعبیر اجرت این است. در قرآن کریم درباره شهدا و امثال شهدا فرمود خدای سبحان با شما معامله می‌کند شما بفروشید خدا می‌خرد: (إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم) بعد فرمود: (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ)[4] بیعت را که بیعت می‌گویند برای این است که انسان با آن بیع می‌کند، اگر جانش را، مالش را، عِرضش را به او نفروشد که بیعت نکرده است. بیعت یک تاء اضافه دارد، چیزی جدای از حقیقت بیع نیست، اگر کسی چیزی را به خدا نفروشد بیعت نکرده، وقتی فروخت، دیگر مالک نیست. هر تصرّفی که انسان در جانش، در مالش، در وقتش بکند که رضای خدا در آن نباشد این تصرّف غاصبانه است.

 

اگر بیعت نکرد که رهاست، اگر بیعت کرد واقعاً فروخت؛ وقتی فروخت، هر تصرّفی بخواهد در جانش، وقتش، مالش وعمرش بکند باید به اذن خدا باشد، آنگاه می‌تواند بگوید: (إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ)[5] بنابراین اجر رسالت، دوستی قرآن و عترت است و در بخش‌های دیگر هم فرمود: (قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ) این تعبیر، تعبیر تشویقی است.انسان برای خودش کار می‌کند از خدا مزد می‌گیرد. در جریان بیع هم همین‌طور است تعبیر، تعبیر تشویقی است. اگر ما جانمان و مانند آن را به خدا فروختیم این‌طور نیست که خدا ـ معاذ الله ـ نیازمند به جان ما، وقت ما، مال ما و مانند اینها باشد. اینکه در سوره(توبه فرمود: (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ) من به شما تبریک می‌گویم که با خدا معامله کردید، برای این است که خدا عوض و معوّض، هر دو را به شما برمی‌گرداند.

 

اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با شیطان معامله بکند، عوض و معوّض هر دو را او می‌برد اگر کسی با شیطان معامله کرد و جانش را به او داد ،پاداش جان را هم او می‌گیرد، چون انسان را برده خود قرار داده. اگر کسی با ذات اقدس الهی تجارت و بیعت کرد، عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان برمی‌گرداند، یعنی جانمان را کامل‌شده به ما می‌دهد، این‌طور نیست که جان ما را برای خودش بخواهد. پس تعبیر بیع، تعبیر تشویقی است ،تعبیر اجر مثل (فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ)[6] و مانند آن که در قرآن فراوان است، تعبیر تشویقی است. ما که اجیر نیستیم برای او کار بکنیم، ما برای خودمان کار می‌کنیم، از او مزد می‌گیریم. لذا خدای سبحان به ذات مقدس رسول خدا (ص) فرمود: (قُل مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ) شما برای خودتان کار می‌کنید از ما مزد می‌گیرید، جانتان عطیه الهی است، این فیض هم عطیه الهی است که عطیه‌ای روی عطیّه است منتها ما برای تشویق، تعبیر به اجر کردیم وگرنه شما برای خودتان کار می‌کنید، از ما مزد می‌گیرید .عوض و معوّض هر دو برای شماست بنابراین مهمترین اجری که قرآن کریم برای رسالت آن حضرت ذکر می‌کند مودّت قرباست، مودّت قربا هم زمینه مطلب دوم را فراهم می‌کند و آن این است که بهترین حسنه در دنیا همین مودّت قرباست چون در سوره شوری بعد از این جمله که فرمود: (قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهًَْ فِی الْقُرْبَی) بلافاصله فرمود: (وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنََهًْ نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً)[7] این قدر متیقّن در مقام تخاطب همین است، این عهد بودن همین است یعنی بهترین حسنَه مودّت قرباست. ما که می‌گوئیم (رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنََهًْ[8] بهترین حسنه همین است (وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهًْ نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً) شما اگر این مودّت را داشتید ما افزون می‌کنیم، پاداشتان را دو برابر می‌کنیم نه فقط پاداشتان را حفظ می‌کنیم، بنابراین وظیفه ما نسبت به این خاندان، مودّت است اگر مودّت باشد هم علاقه‌مندیم اینها را بشناسیم، هم علاقه‌مندیم بیانات اینها را بفهمیم و باور کنیم و عمل کنیم و منتشر کنیم

 

منشا حجت خدا بودن حضرت زهرا(س)

مطلب بعدی آن است که وجود مبارک صدیقه کبری(س) یک سلسله مقاماتی دارد که واقعاً مقدور ما نیست که بفهمیم. مرحوم کلینی(رض) در جلد اول کافی نقل می‌کند که بعد از رحلت وجود مبارک پیغمبر(ص) در این مدت جبرئیل می‌آمد آن معارف الهی را بیان می‌کرد، حوادث آینده را تشریح و بازگو می‌کرد و صدیقه کبری اینها را می‌شنید بعد به حضرت امیر(ع) املا می‌کرد و علی‌بن‌ابی‌طالب آنها را یادداشت می‌کرد، ‌شد مصحف فاطمه.[9] اگر خدا به حضرت ابراهیم یا برخی انبیای دیگر صحف داد‌، به وجود مبارک صدیقه کبری هم صحیفه عطا کرده است، منتها شریعت نیست، اخبار غیبی هست، علوم و معارف الهی هست و مانند آن‌؛فهم آنها واقعا مقدور ما نیست که جبرئیل می‌آید یعنی چه، چگونه تنزّل می‌کند، این چه وحی‌ای است که بر غیر نبی می‌آید، چه وحی‌ای است که بر غیر امام می‌آید، این چه وحی‌ای است که بر حجّت خدا بر معصومه کبری می‌آید!

 

 وجود مبارک حضرت فاطمه(س) حجّه‌ًْالله است برای اینکه اگر پیغمبر،حجت است نه برای اینکه پیغمبر است برای این است که معصوم است و اگر امام، حجت است نه برای اینکه امام است برای این است که معصوم است. اگر کسی معصوم بود قول و فعل و تقریر او می‌شود حجت. حالا امامت و نبوّت یک مقام برتر است ولی حجیّت قول، دائر مدار عصمت است یعنی این انسان کامل، معصوم است، هیچ چیزی نمی‌گوید مگر به دستور خدا و چنین کسی فعل او و قول او و تقریر او می‌شود حجت. اگر ما روایتی را از صدیقه کبری(س) داشته باشیم، بدون تردید طبق آن فتوا می‌دهیم، برای اینکه معصوم جز حق نمی‌گوید. شما می‌بینید وجود مبارک حضرت امیر به قول حضرت زهرا استدلال می‌کند می‌گوید فاطمه این‌چنین گفته است[10]

 

این را در اصول خوانده‌اید که قول معصوم بما أنّه معصومٌ حجت است حالا خواه امام باشد خواه پیامبر باشد خواه نه امام نه پیامبر. محور حجیّت، عصمت است اگر کسی واقعاً هیچ راهی برای نفوذ وهم و خیال و شیطنت در او نیست، هیچ راهی برای سهو و نسیان او نیست و هر چه هست رضای خداست، آن وقت می‌شود معصوم، وقتی معصوم شد قولش می‌شود حجت. در بعضی از بیانات نورانی حضرت امیر(ع) آمده است که فاطمه چنین فرموده است گاهی هم ائمه(علیهم السلام) فرمایش آن حضرت را نقل می‌کردند.[11] و این می‌شود بهترین حسنه،پس (لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدََّهًْ فِی الْقُرْبَی) مطلب اول (وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهًْ نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً) می‌شود مطلب دوم؛ ما هم که می‌گوئیم (رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنََهًًْ) حسنات فراوانی می‌خواهیم که برجسته‌ترین این حسنات، مودّت این ذوات قدسی است؛ فهمیدن معارف اینها، باور کردن، عمل کردن و منتشر کردن این معارف است./998/102/ب3

 

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات