۲۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۱
کد خبر: ۳۲۲۰۶۴
نویسنده لبنانی تأکید کرد؛

نسل جدید امیران عربستان در دامان سرویس‎های جاسوسی انگلیس پرورش یافته‎اند

خبرگزاری رسا ـ نویسنده لبنانی نوشت که روزگار پنهان شدن در مواضع دفاعی و خرید سکوت در ازای فرار از میدان اصلی (فلسطین) درمقابل چند ریال به سر آمده و زنگ زمان شروع حمله همه جانبه و بی امان نواخته شده است.
 عربيت و اسلام

 

به گزارش خبرگزاری رسا، « طلال سلمان» نویسنده برجسته عرب و لبنان در مقاله ای که در روزنامه لبنانی السفیر منتشر شد، تصریح کرد: وقت آن رسیده تا پادشاهی زراندود سعودی، لباس خاکی برتن کرده و در شمال، جنوب، شرق و غرب به جنگ کسانی برود که از دستور آن سرپیچی کرده و صدای خود را به اعتراض بلند کرده اند.

 

ادامه این مقاله به شرح زیر است:

 

در طول سالیان مدید، حاکمان سیاسی ورشکسته و بسیاری از احزاب و سازمان هایی که خود را به پول فروخته بودند، به نام اسلام و مذهبی بنای جنگ با عروبیت را گذاشته و قضیه فلسطین را به طورعمد به فراموشی سپردند. رییسان برخی کشورهای عربی هم که کرامت ملی کشورشان را حفظ کرده بودند با برخورد سرد این حاکمان مواجه می شدند تا مجبور به زانو زدن در مقابل آنها شده و در گروه و گله آنها ادغام شوند.


رام کردن حاکمان کشورهای عرب حوزه خلیج فارس کارسختی نبود، اغلب این حاکمان تفاوت های زیادی با نسل پدران خود داشتند، پدران آنها نفت و گاز را نعمتی از سوی خدا می دانستند که برادران فقیرشان نیز باید سهمی از آن ببرند. چرا این گونه نباشد؟ مادام که طلای سیاه و گاز بی رنگ به صورت بیست و چهار ساعته فوران می کند.


از سوی دیگر برادری و سرنوشت مشترک به آنها حکم می کرد تا از عرب ها که در حکم خانواده شان بودند، در برابر تهدیدها حمایت به عمل آورند بی این که اجر و مزدی از آنها مطالبه کنند.

 

نسل جدید امیران عربستان در دامان سرویس های جاسوسی انگلیس پرورش یافته اند


اما نسل جدید امیران و شیوخ در دامان سرویس های جاسوسی (انگلیس سپس آمریکا) پرورش یافته و این طور شیرفهم شده اند که عربیت تنها عامل تهدیدزا پیش روی آنها است، چرا که باعث می شود سیلی از عرب های فقیر به امید دستگیری به سمت آنها سرازیر شوند و چشم مردم این کشورها را بر روی واقعیت آکنده از بدبختی شان باز کنند.


مردم این کشورهای عربی در میان جهل، تنگدستی و ظلم دست و پا می زنند، در حالی که از خاک سرزمینشان طلا فوران می کند و در خزانه ملوکانه ناپدید می شود.


این ثروت ها فقط برای قصرهای شاهانه، نگهبانان، جاسوسان و بنده های زر خرید هزینه می شوند و توده های مردم عادی سهمی از آنها ندارند، مگر آنجا که لازم باشد افراد مشکوک و مزدوران به اطاعت دائمی واداشته شوند.


اندک مساعدت ها و کمک ها کافی است تا بقیه حاکمان (که بیشتر آنها از کشورهای عربی و بسیاری نیز آسیایی و آفریقایی هستند)، به جرگه دنباله روها پیوسته و بر تبعیت خود از اردوگاه شاهی که از حیث عِدّه و عُدّه و نیرو، صدارت تمام گروه های منطقه ای و اسلامی عمدتا فقیر را دارند، تاکید ورزند.


این حاکمان، سربازان خود را جهت خدمت به خاندان سلطان و شاه روانه کرده و مردم کشورشان را به عنوان نظافتچی خیابان و یا کارگران بی قید و شرط کارگاه ها و خدمت در منازل آنها گسیل می دارند.


پس از یکپارچه شدن جزیره العرب، یمن نیز که عمدتا مطیع پادشاهی طلا بوده باید به جرگه سرسپردگان ملحق می شد.


شروع جنبش مردم در یمن به برکناری علی عبدالله صالح رئیس جمهور این کشور که از نزدیکان پادشاهی سعودی بود، منجر شد و یمنی ها یک صدا حمایت خود را از طرح جدیدی اعلام کردند که بنای بازسازی این کشور را داشت.


اینجا بود که پادشاهی طلا و سکوت متوجه خطر شد و به اسم «امید» جنگ خانمان سوزی علیه مردم یمن به راه انداخت.


اما قبل از یمن و یا همزمان با آن، می بایست از سوریه که نظام حاکم بر آن، پادشاهی سعودی را نادیده گرفت و در مقابل اراده و خواسته آن تعظیم نکرد، انتقام گرفته شود.


برای همین بود که انواع و اقسام روش ها و سلاح ها برای ادب کردن سوریه در نظر گرفته شد که از جمله تحریک طائفه ای، تقویت مخالفانی که این سو و آن سو پراکنده بودند و تجهیز آنها به همه نوع سلاح ازجمله موشک تاو، خرید برخی افسران ارتش و ترغیب آنها به جنگ با نظام، تبانی با ترکیه که جاه طلبی تاریخی آن بر کسی پوشیده نبود و اطمینان بخشی به رژیم صهیونیستی از این که این جنگ به نفع آن است و راه را برای همکاری های آینده محرمانه و سپس علنی باز می کند، است.

 

حمله به داعش برای ادب کردن عراق رخ داد


همزمان با یمن، عراق نیز باید دچار فتنه و ادب می شد زیرا اکثریت در این کشور زمام حکومت را در دست دارند و درعین حال شریک خود را که اصل، نسب و خاک سرزمین و سرنوشت واحد آنها را به هم گره زده است حفظ کرده اند و همه با هم آرزومند تشکیل یک دولت مرکزی قدرتمند در این خاک و دیار هستند.


بنابراین داعش باید به عراق حمله کند و از استان موصل تاسیس به اصطلاح «دولت اسلامی» خود را اعلام کند با این توهم که باعث می شود عراق از اشتباهات خود توبه و مطیع و سربه زیر دست کمک به سمت آنها دراز می کند و برای این کار حاضر به انجام هرکاری می باشد.


بعد از یمن و همزمان با آن فرصتی شد تا مصر نیز که گرفتار فقر بود و نیاز شدیدی به کمک داشت گرفتار اسارت شود اما مساعدت ها شروطی داشت که نمی شد، رد کرد و این شد که حکومت مصر اگرچه با کمی تردید، در مقابل فشارها سر تسلیم فرود آورد.


حکومت های سلطنتی و پادشاهی هم که وضعشان معلوم بود و به طور حتم اعلام همبستگی می کردند، این شد که اردن و مغرب نیز به اردوگاه طلایی ملحق شدند و پادشاهی طلا رهبری اکثریت قریب به اتفاق کشورهای عربی و اسلامی را به عهده گرفت.


حال نوبت ایران بود تا به میدان رویارویی وارد شود، تظاهرات جسته و گریخته در تهران و مشهد به کمک سعودی ها آمد و فرصتی برای آنها فراهم ساخت تا یاران خود را فراخوانده و آماده جنگ افروزی شوند.


باید فکری برای پان عربیسم اندیشید، به یکباره شاه و ولیعهد اول و دوم و بقیه حاکمان کشورهای عضو شورای همکاری متوجه شدند که همگی از بیخ و بن عرب هستند و باید از هویت عربی خود دفاع کنند.

 

زمان تصمیم گیری فرا رسید، « حزب الله لبنان تروریست است، این تصمیمی بود که از سوی پادشاهی آل سعود و شیوخ زراندود شده گرفتند».


لازم بود سطح اقدام بالا برده شود و برای همین کار را به اتحادیه عرب کشاندند، اتحادیه عربی که بعد از امضای قراردادهای ننگین با رژیم صهیونیستی، دیگر نه اتحادیه ای از آن مانده و نه به معنای واقعی عربی است، بلکه صرفا به مقری تبدیل شده تا حاکمان در آن جلوس کرده و تصمیم های خود را در مقابل پول به فروش برسانند.


آیا سوریه را که قبل از به وجود آمدن شیخ نشین ها، جزو هیات موسس این اتحادیه به شمار می رفت، از آن بیرون نکردند؟ پس می توان حزب الله را هم به خاطر دو دهه جنگ با رژیم صهیونیستی و پیروزی در مقابل این رژیم، تروریست نامید و آن را محکوم کرد، حزب اللهی که رژیم صهیونیستی برای آن بیش از همه کشورهای عربی اعتبار قائل است و از آن حساب می برد.

 

چرا حزب الله تروریست نباشد؟

 

وقتی رژیم صهیونیستی به عنوان یک صلح طلب مطرح می شود که دست دوستی به سمت عرب ها دراز کرده، چاره ای نمی ماند جز این که حزب الله تروریست نامیده شود و نامش در لیست سیاه قرار گیرد.


این گونه بود که سعودی و اذنابش در شورای همکاری، آخرین گلوله را به پیکر اتحادیه عرب شلیک کردند قبل از آن که حکومت قاهره با تعیین« احمد ابوالغیط» به ریاست اتحادیه عرب، مسئولیت نظارت بر مراسم تشییع جنازه این اتحادیه را به نمایندگی از ملوک ، امیران و ولیعهدهای زراندود شده به وی واگذار کرده باشد.


اما اکنون، تروریست ها باید از عرصه عربیت بیرون بروند همان طور که از چارچوب دین مبین و حنیف بیرون رانده شده اند! و بگذار اسرائیل در گستره عربیت و دین حق جولان دهد./982/ب102/د

منبع: ایرنا

ارسال نظرات