حقیقت تجارت با خدا
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، حضرت آيت الله جوادي آملی در جلسه درس تفسير سورة فرقان در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم به تبیین حقیقت تجارت با خدا پرداخت.
متن این سخنرانی بدین شرح است:
قرآن كريم يك عدّه را زنده میداند، يك عدّه را مرده؛ يك عدّه را جزء (بایر) میداند، يك عدّه را جزء (دائر). اصل جريان را قرآن كريم به اين صورت ياد میكند كه: وَ اللهُ اَنبَتَكُمْ مِنَ الاَرضِ نَباتاً (1)، خدا شما را در يك سرزمين دائري به عنوان يك شجرة طوبی پروراند و آبياري كرد، بقيه را داد دست خود شما، البتّه بِلا تَفويضٍ. به شما گفت اين، هم آب حيات است، هم معرفت است، هم باغبان است به نام وحي و نبوت و امامت و خلافت و رسالت و ولايت. شما اين حيات را به ممات تبديل كرديد، دائر را بایر كرديد و يك ملّت بایر شديد. همانطوري كه زمين گاهي دائر است، گاهي بائر؛ زمينة زندگي هم گاهي دائر است، گاهي بایر؛ تجارت و كسب هم گاهي دائر است، گاهي بائر؛ «بائر» يعني هالك. جهنّم را میگويند: (دارُ البَوار) (2)، يعني دارُ الهَلاك. زميني كه كشت و زرع نمیشود، آب ندارد، محصول به بار نمیآورد؛ میگويند بائر است. ملّت بایر هم همين است؛ يعني ميوه نمیدهد، سنگلاخ است. فرمود: وَ كانُوا قُوماً بُوراً(3). در برابر اين گروه فرمود: يك عدّه هستند كه يَرجُونَ تِجارَهً لَنْ تَبُور(4)؛ اينها منتظرند، به انتظار يك داد و ستدي به سر میبرند كه هرگز به هلاكت مبتلا نمیشوند. يك عدّه فَمَا رَبِحَتْ تِجارَتُهُم (5). چون بيان نوراني حضرت امام هادي (ع) اين بود كه: اَلدُّنيا سُوقْ رَبِحَ فِيهَا قُومٌ وَ خَسِرَ آخَرُون (6)، دنيا يك داد و ستدي است. براي اينكه انسان سرماية عمر را میدهد، يك چيزي میگيرد، يا با خدا و قرآن و عترت معامله میكند؛ يك چيزي میدهد به حسب ظاهر، يعني وقت صرف میكند؛ يك چيزي میگيرد.
ویژگی تجارت با قرآن وعترت
امّا در حقيقت، روح تجارت با خدا، روح هبه است نه داد و ستد! زيرا عوض و معوّض، هر دو را خدا برمیگرداند. اينطور نيست كه انسان يك چيزي به خدا بدهد و چيز ديگري را از خدا بگيرد؛ بلكه آنچه را كه داد، مع الاِضافه خدا بر میگرداند؛ عِوض و معوّض، هر دو را انسان میبرد. اگر با ابليس معامله كرد، عِوض و معوّض هر دو را او میبرد؛ اينطور نيست كه يك چيزي به آدم بدهد! اگر يك چيزي به انسان بدهد، مثل جوئي است كه به اسب میدهد تا سواري بگیرد. اين اسب را تيمار میكند، جو میدهد، آب خنك هم به او میدهد، آب خنك هم روي بدنش میمالد براي اينكه سواري بگيرد. گفت: لَاَحتَنِكَنَّ ذُرِّيَتَهُ(7)، من اِحتناك میكنم؛ «اِحتناك» كار آن سواركار مسلّط و مسلّمي است كه سوار بر اسب میشود، يك؛ دهنه میزند، دو؛ حَنك و تحت حَنك اين اسب را كاملاً در اختيار دارد، سه؛ اين را میگويند؛ «اِحتناك».
شيطان بِالصّراحه در سورة مباركة اسراء گفت: من سواري میخواهم. حالا اگر كسي با چنين سواركاري معامله كرد، يك قدري جو گرفت؛ اين كه عِوض و معوّض نيست! چون خودش را در اختيار او قرار میدهد. اينچنين نيست كه اگر شيطان كام يك كسي را شيرين كرده، چيزي به او داده است؛ اين نظير جوئي است كه به اسب میدهد. عوض و معوّض، هر دو را او میبرد! ولي اگر تجارتي با قرآن و عترت كرد، عوض و معوّض هر دو را خدا به او بر میگرداند؛ و آنها غنياند واز ماچيزي نمیخواهند! عمر ما را كامل میكنند، به ما بر میگردانند؛ حيات ما را پررونق میكنند، به ما برمیگردانند، میشود (حيات خالد).
پس همانطوري كه زمين زندگي يا دائر است يا بائر، زمينة زندگي هم به شرح ايضاً؛ يا دائر است، يا بایر. تجارتها، كسبها، درس و بحث هاي حوزه و دانشگاه يا دائر است يا بائر. يك عدّه كانُوا قُوماً بُوراً، پايان امر دستشان خالي است؛ يك عدّه يَرجُونَ تِجارَهً لَنْ تَبُور، دستشان پر است؛ يك عدّه مَا رَبِحَتْ تِجارَتُهُم، دستشان خالي است. يك عدّه حيات و مماتشان، نه تنها برايشان خوب است، براي نظام خوب است، براي كشور خوب است. اين شهداء كسانياند كه يَرجُونَ تِجارَهً لَنْ تَبُور، يك؛ وقتي هم وارد يك سرزمين شدند خونشان كشور را پر بركت و معطّر میكند، دو؛ طِبْتُمْ وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُم(8)، بهتر از اين تجارت لَنْ تَبُور چه سراغ داريد؟! آدم طوري زندگي میكند كه وقتي هم مُرد، يك كشور را زنده میكند؛ اين نشانة يَرجُونَ تِجارَهً لَنْ تَبُور است.
محاكمه شيطان با تبهكاران در قيامت
در سورة مباركة ابراهيم آن محاكمهاي كه بين هر تبهكاري با ابليس مطرح بود، بیان شده. در آنجا تبهکاران گفتند: شيطان ما را گمراه كرده است. ذات أقدس إله در آن محكمه ابليس را حاضر میكند و آنها را هم حاضر میكند.
محكمه اي تشكيل میشود؛ شيطان يك طرف، تبهكاران يك طرف؛ اين تبهكار اعم از بتپرست و معصيت كار و امثال ذلك است، اختصاصي به عابد و معبود ندارد. اينها میگويند: شيطان ما را گمراه كرد. شيطان، ميگويد: هيچ تقصيري از طرف من نيست. من يك دعوتنامه نوشتم، انبياء هم يك دعوتنامه نوشتند؛ عقل و فطرت شما از درون با آن دعوتنامة انبياء موافق بود. شما با داشتن عقل و فطرت از درون، وحي و نبوت و ولايت از بيرون؛ آن دعوتنامه را جواب نداديد، دعوتنامة مرا جواب داديد؛ من كاري نكردم: اِنَّ اللهَ وَعَدَكُمْ وَعدَ الحَقّ وَ وَعَدْتُكُم [ يعني وعد باطل ]، فَاَخْلَفْتُكُم(9)؛ من با وعدة دروغي شما را آوردم، خداي سبحان و انبياء و اولياء با وعدة راست شما را دعوت كردند. من فقط وسوسه كردم، وسوسه يك دعوتنامه است؛ هيچ اجباري در كار نبود: اِلّا اَنْ دَعَوتُكُمْ فَاستَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا اَنفُسَكُم(10)؛ امروز نه من به داد شما میرسم، نه شما به داد ما! در اين محكمه شيطان هم خودش را تبرئه میكند، منتها میگويد من گناه خودم را دارم. اينكه در قرآن فرمود: لَاَملَأنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِنْ تَبَعِكَ (11) بحث ديگري است؛ هر دو كِلاهُمَا فِي النّار. امّا شيطان مقصّر نيست كه كسي را گمراه بكند، تا كسي بگويد شيطان باعث شده است! شيطان دعوت میكند در حدّ وسوسه، نه بيش از آن. اصلاً بيش از آن حق ندارد! خداي سبحان اختيار و اراده را در اختيار كسي قرار نداد.
بررسي بهانه مستضعفان در محاكمه با مستكبران
درآیه 31 سورة مباركة سبأ و امثال آن، آن جريان محاكمة بين مستضعف و مستكبر مطرح است.در آنجا مستضعفان به مستكبران میگويند، اين دنبالهروها به آن پيشروها میگويند: شما ما را گمراه كرديد. آنها در جواب میگويند: انبياء آمدند، هم براي ما، هم براي شما؛ حرفهاي آنها را، هم ما شنيديم، هم شما؛ ما چه تقصير داريم؟! ما گفتيم بيائيد، انبياء هم گفتند بيائيد؛ شما دنبال ما آمديد، حرف انبياء را كنار گذاشتيد: اِذْ جآءَ كُمْ بَلْ كُنتُمْ مُجرِمين؛ شما هم مثل ما مجرميد!
در بخش هاي ديگر كه اينها به خدا عرض میكنند: خدايا! عذاب آنها را زياد كن. خداي سبحان میفرمايد: لِكُلِّ ضِعفٌ وَ لكِنْ لا تَعلَمُون (12). شما دو تا عذاب داريد، آنها هم دو تا عذاب دارند؛ منتها تحليل نكرديد. براي اينكه شما، هم گناه كرديد، يك؛ هم درِ خانة اهل بيت را بستيد، دو. شما اگر نرفته بوديد دنبال اموي و مرواني، اينها در خانهشان بسته نمیشد! اينكه فرمود: لِكُلٍّ ضِعفٌ وَ لكِنْ لا تَعلَمُون همين است! فرمود: شما كه يك گناه نكرديد؛ آنها دو تا گناه كردند، شما هم دو تا گناه كرديد. آنها معصيت كردند، يك؛ درِ خانة اهل بيت را بستند، سقيفه را به جاي غدير نشاندند، دو؛ دو تا گناه كردند. شما هم همين دو تا گناه را كرديد. شما، هم معصيت كرديد، هم اموي و مرواني و امثال اينها را تأیيد كرديد. شما رهبران الهي را كنار گذاشتيد و به دنبال رهبران كفر و ضلال رفتيد./998/102/ب2
منبع: روزنامه کیهان