۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۲
کد خبر: ۴۳۸۹۷۶
در گفت و گو با عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی تبیین شد؛

روانشناسی اسلامی؛ ابعاد و ماهیت آن/ اسلامی سازی علوم انسانی یک حرکت سیاسی نیست

حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی با بیان اینکه روانشناسی اسلامی روانشناسی کاملی است، گفت: روانشناسی غربی به دلیل اینکه مبانی، بنیان‌ها و هدف‌های غلطی دارد هرگز نمی‌تواند انسان سالم را تربیت کند، این به معنای غیرقابل استفاده بودن آن نیست، دانشی که انسان را گاها فراتر از یک حیوان و ماشین نمی داند چطور می‌تواند بشر را به قله‌های کمال برساند، البته این به معنای نفی همه داده‌ها نیست، ما می‌توانیم از معلومات آن‌ها استفاده کنیم.
علی ابوترابی عضو هیأت علمی موسسه امام خمینی(ره)

اشاره: برخی از پژوهشگران حوزه علوم انسانی بر این عقیده‌اند که علم روانشناسی تنها زیرشاخه رشته علوم انسانی نیست بلکه بسیاری از نظریه‌های آن وابسته به علوم تجربی است، یکی از دلایل رد روانشناسی اسلامی از سوی این پژوهشگران همین موضوع  است، اما از سوی دیگر برخی از پژوهشگران و محققان علوم انسانی و اسلامی بر این باورند که اسلام با توجهی که به سیر تکاملی انسان دارد و دربرگیرنده تمام علوم است، از این‌رو علم روانشناسی اسلامی را نه‌ تنها رد نمی‌کنند بلکه این علم را برطرف‌کننده نیازهای اساسی جامعه در عرصه تربیت مطلوب می‌دانند.

 

در تبیین این موضوع خبرنگار خبرگزاری رسا با حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی ابوترابی، محقق، پژوهشگر و عضو هیأت‌ علمی مؤسسه امام خمینی(ره) که نویسنده مقالات و کتاب‌های زیادی در حوزه روانشناسی است گفت‌وگویی ترتیب داده که به خوانندگان محترم تقدیم می‌شود.

 

رساـ درباره روانشناسی اسلامی به‌صورت اجمالی توضیح دهید.

در آغاز این بحث باید یک افتراق مفهومی بنیادین بین علوم انسانی بومی و روانشناسی اسلامی قائل شویم، گرچه هردو انگیزه در کشور ما به لحاظ جامعه‌شناختی به یک معنی تلقی می‌شوند، اما باهم تفاوت‌های زیادی دارند. روانشناسی بومی فقط در درمان بعضی از مراجعین اثرگذار هست چون متغیرهای اثرگذار مثل در رابطه بهداشت روان و یا درمان اختلالات درمانی و روانش نتاختی بعضی از متغیرها وابسته به فرهنگ است.( وابسته به فرهنگ در اینجا به معنی آداب‌ورسوم و مسائل بومی و ارزش‌های قراردادی یک جامعه است) در همه اختلالات این مسئله صادق نیست ولی در بعضی از استانداردهای روانی و یا سلامت روان و رفتار اثرگذار است و چون روانشناسی غربی در آن قلمرو متغیرهایش را از فضای خودش استخراج کرده بنابراین در جامعه ما جواب نمی‌دهد.

 

روانشناسی اسلامی نگاه جامع تری نسبت به روانشناسی غربی دارد

 در خصوص روانشناسی اسلامی این‌گونه نیست به‌طوری‌که روانشناسی اسلامی به‌عنوان یک زیرمجموعه و یا زیرشاخه از روانشناسی معاصر نیست و یک نوع نگاه صحیح‌تر و جامع‌تر نسبت به انسان و روانشناسی دارد که این نگاه در یک پیوستاری از مسائل نظری روانشناسی مثلاً از فلسفه روانشناسی، مسائل اصلی شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی که به این‌ها مبانی نظری گفته می‌شود، ازاین‌گونه مباحث شروع می‌شود تا مباحث کاملاً کاربردی و عینی، مثلا فرض کنید نوع کاری که یک درمانگر برای مراجعه کننده خودش در اصلاح یک رفتار پیشنهاد دهد، روانشناسی اسلامی در آن جاهم کاربرد دارد، اما این نگاه جامع تر از یک سو شاخه ای از روانشناسی معاصرقلمداد نمی شود بلکه در عرض آن است، ما مدعی هستیم به اینکه به واسطه نگاه صحیح تری که اسلام نسبت به عالم و روان انسان دارد، تکمیل کننده کاستی های روانشناسی معاصر است و این کاستی ها هرچقدر به مسائل بنیادین نزدیک تر شود در روانشناسی معاصر بیشتر وجود دارد، بنابراین نگاه جامع تری دارد و اعم از روانشناسی روز می باشد و برطرف کننده عیوب روانشناسی های دیگر می باشد.

 

رساـ آیا دینی سازی علم روانشناسی اساساً نزد خود روانشناسان معاصر پذیرفته‌شده است یا خیر؟

پاسخ مثبت است، مناسبات دین و روانشناسی در روانشناسی معاصر در قالب دو اصطلاح مطرح می‌شود، روانشناسی دین و روانشناسی دینی؛ روانشناسی دین شاخه‌ای است از روانشناسی عمومی، یعنی بررسی روان‌شناختی آموزه‌های دینی، درواقع آموزه‌های دینی به‌عنوان موضوع کار خود روانشناسان قرار می‌گیرد و با همان مبانی نظری که خود روانشناسی معاصر دارد با همان ابزار به مطالعه آموزه‌های دینی می‌پردازد، که در این راستا احیاناً اشتباهات زیادی در تاریخ روانشناسی رخ‌داده، مثل نگاه فویت به دین، یا بعضی از نگاه‌ها فارغ از کاستی و نقص نبوده، مثل نگاه انسان‌گرایان به دین، درهرصورت روانشناسی دین ارتباطی با روانشناسی اسلامی ندارد، این شاخه‌ای است از روانشناسی که واحد درسی آن در دانشگاه‌های دنیا شناخته‌شده است.

 

روانشناسی دینی

روانشناسی دینی به شکل دیگری مطرح است و آن‌هم شناخته‌شده است، روانشناسی دینی با عنوان بررسی آموزه‌های روان‌شناختی ادیان، به‌عنوان‌مثال مسیحیت برای ترس چه چیزی را مطرح کرده است؟ مطالعاتی در این زمینه انجام‌شده است و آنچه رنگ و لعاب روان‌شناختی داشته یا در موضوعات روان‌شناختی عرضه‌شده در یک بسته‌ای قراردادند و به‌عنوان روانشناسی دینی نام‌گذاری کردند به‌عنوان‌مثال روانشناسی انجیلی و بودائی را می‌توان نام برد.

 

روانشناسی اسلامی

روانشناسی دینی یک تفاوت بنیادی با روانشناسی اسلامی دارد، روانشناسی دینی که آن‌ها مطرح کرده‌اند فارغ از صحت و سوقم آن آموزه‌ها بوده است و یا در مقام بررسی تعارض و تضاد آن با روانشناسی معاصر نبوده است، در یک تحلیل روان‌شناختی عرض می‌کنیم: نوع نگاه به روانشناسی دینی(انجیلی) یک نگاه واقع‌گرایانه نبوده، از منظر اینکه کدام‌یک از آموزه‌های روان‌شناختی مسیحیت با واقعیت تطبیق دارد یا خیر؟ اصلاً از این منظر نبوده است درحالی‌که مهم‌ترین وظیفه یک علم، کشف واقعیت است؛ یک نوع نگاه تاریخی به روانشناسی با تاریخچه ادیان، یا یک نگاه کسرت گرایانه و نسبی گرایانه که هر دینی برای خودش یک مسائل روان‌شناختی گفته است، حال گفته این دین ممکن است بسیار به واقعیت نزدیک باشد و یا بسیار دور، ما با این نگاه به این موضوع نگاه نمی‌کنیم.

 

روانشناسی اسلامی نگاه واقع گرایانه ای دارد

روانشناسی اسلامی مدعی یک بحث بسیار جامع‌تری است که بنیان‌های روانشناسی معاصر را با یک نگاه واقع‌گرایانه می‌خواهد بررسی کند، بنابراین هرگز شاخه از روانشناسی معاصر محسوب نمی‌شود و نمی‌توانیم آن را با روانشناسی بومی مقایسه کنیم. در بومی‌سازی علوم بحثی که مطرح می‌شود، نگاه بومی‌سازی به علم اگر بخواهیم نگاه صحیحی باشد، در یک محدوده و موضوعات خیلی کم و معدودی است که نمی‌توانیم آن را به همه واقعیت‌های یک علم سرایت بدهیم و اساساً اسلامی سازی به معنای بومی‌سازی نیست و بومی‌سازی نمی‌تواند روانشناسی و علوم انسانی را به‌اصطلاح کنار بگذارد و یا بخواهد به‌عنوان هم‌عرض آن‌ها مطرح بشود، در بعضی از زمینه‌های رفتاری متغیرهای بومی یک جامعه می‌تواند اثرگذار باشد، در اینجا ما به بومی‌سازی توجه می‌کنیم.

 

رساـ اگر روان‌شناسی اسلامی مدعی جامعیت است، در بررسی ویژگی‌های روانی یک نفر با استفاده از ابزار پس‌خوراند زیستی(بایوفیدبک) آیا در این خصوص حرفی دارد یا خیر؟

این‌یک سؤال مصداقی و جزئی در یک بحث کلی است، این مربوط به نوع تلقی نسبت به روانشناسی اسلامی و تعریف آن است، روانشناسی اسلامی در اصل موضوع با روانشناسی فعلی تفاوتی ندارد، یعنی نیامده به‌عنوان‌مثال در بحث فرآیندهای روان انسان را که بررسی می‌کند، روانشناسی اسلامی بخواهد علم اخلاق را بگوید، بررسی فرآیندهای روانی و رفتاری انسان موضوع روانشناسی اسلامی است که در روانشناسی معاصر هم است، منتهی  روانشناسی اسلامی با توجه به مبانی نظری صحیح تعریف می‌شود، اما در روانشناسی معاصر ما مدعی هستیم که آن‌ها با پیش‌فرض‌های غلطی که در مورد انسان دارند نمی‌توانند این فرایندهای روانی را کشف کنند.

 

یکی از اصول روانشناسی اسلامی ارتباط نفس و بدن است

یکی از اصول روانشناسی اسلامی ارتباط نفس و بدن است که در روانشناسی روز هم بحث اثبات‌شده‌ای است، ارتباط نفس و بدن ارتباطی تعاملی است و هریک می‌توانند بر دیگری اثرگذارند، و یا ازآنچه در متغیرهای وابسته‌ای که در یک نفر رخ می‌دهد می‌توانیم ویژگی‌های روانی فرد را کشف کنیم، این با روانشناسی اسلامی هیچ مخالفتی ندارد بلکه اصل رابطه نفس و بدن پذیرفته‌شده است بنابراین حالات شخصیتی و روانی یک نفر را از طریق ویژگی‌های زیستی آن به دست آورد.

 

موضوع روانشناسی اسلامی با موضوع روانشناسی معاصر تفاوتی ندارد

موضوع روانشناسی اسلامی با موضوع روانشناسی معاصر تفاوتی ندارد، منتهی ما مدعی نگاه صحیح و جامع به انسان و اهداف انسان در روانشناسی اسلامی هستیم، اگر از این منظر نگاه کنیم، ما یک تضاد کلی در همه‌چیز با روانشناسی معاصر نداریم، آنچه آن‌ها به‌عنوان اهداف عالی و نهایی روانشناسی فرض کرده‌اند، ما آن را به‌عنوان اهداف میانی خودمان قبول داریم، هدف نهایی ما تربیت یک انسان واقعی و قرب الی الله است، در روانشناسی اسلامی از داده‌های صحیح آن‌ها استفاده می‌شود.

 

رساـ آیا روانشناسی اسلامی خودبه‌خود کفایت امور مخاطبان را خواهد کرد؟

به لحاظ نظری بله، ولی بخشی از آن با استفاده از پژوهش‌هایی است که توسط دانشمندان انجام‌شده و بر اساس استانداردهای پذیرفته‌شده و عقلانی است. مثلاً درجایی که باید از متد تجربی استفاده شود آن‌ها از همین متد بررسی کردند و نتیجه‌ای را به دست آورده‌اند که در روانشناسی اسلامی هم اعتبار این متد در بعضی از موضوعات پذیرفته‌شده است، بنابراین این یافته‌ها در روانشناسی اسلامی استفاده می‌شود.

 

استفاده از یافته‌های روانشناسی معاصر نشان‌دهنده نقص روانشناسی اسلامی است؟

وقتی در روانشناسی اسلامی روش خاصی به رسمیت شناخته‌شده، مثلاً روش‌های دارای بیشترین اثرگذاری در فراگیری دانش آموزان، چه دلیلی وجود دارد که دوباره آزمایش‌ها دوباره انجام شود؟ بلکه روانشناسی اسلامی از آن‌ها استفاده می‌کند و این به معنای نقص این علم و عدم امکان تحقیقات نیست.

 

روانشناسی غر بی هرگز نمی‌تواند انسان سالم را تربیت کند  

روانشناسی غربی به دلیل اینکه مبانی، بنیان‌ها و هدف‌های غلطی دارد هرگز نمی‌تواند انسان سالم را تربیت کند، این به معنای غیرقابل استفاده بودن آن نیست، روانشناسی که انسان را گاها فراتر از یک حیوان و ماشین نمی داند چطور می‌تواند آن را به قله‌های کمال برساند، البته این به معنای نفی همه داده‌ها نیست، ما می‌توانیم از معلومات آن‌ها استفاده کنیم، ولی بسیاری از کشفیات آن‌ها غلط است چراکه در بسیاری از مواردی که می‌بایست با متدهای دیگری انسانیت انسان را و ابعاد وجودی روان آن را کشف بکنند، نتوانسته‌اند در این حیطه نگاه بکنند و درک کنند، بنابراین مفهوم واقعی روانشناسی در روانشناسی اسلامی است.

 

رساـ خلأهای روان‌شناختی تشکیل و تأسیس علم انسانی اسلامی در کشور ما چیست؟

بخشی از این موانع، موانع روانی است، موانع روانی را در علمی تحت عنوان روانشناسی علم بررسی می‌کنند، که مثال بارز آن‌کسی است که علم فیزیک را به‌طور مطلق رد می‌کند و از هر فیزیک‌دانی متنفر است، آیا این فرد را برای رشد و پیشرفت فیزیک می‌توان انتخاب کرد؟ با نگاه روان‌شناختی منفی که در این فرد وجود دارد هیچ‌گاه پیشرفت و نتیجه‌ای نخواهیم گرفت، بخشی از موانع ما در شکل‌گیری علوم واقعی موانع روان‌شناختی است، درراه تأسیس، تشکیل و پیشرفت علم انسانی اسلامی هم بعضی از موانع، موانع روانی است که بعضی از آن‌ها را بر می‌شماریم.

 

نگاه‌های سیاسی به علوم انسانی اسلامی یکی از موانع رشد این علوم است

بعضی از افراد تصور می‌کنند که اسلامی سازی علم انسانی یک حرکت سیاسی است، یعنی همان‌گونه که انقلاب به‌عنوان یک حرکت سیاسی در سال 57 رخ داد باید علم انسانی هم عوض بشود و رنگ سیاسی به خودش بگیرد، ممکن است عنوان آن‌هم اسلامی باشد اما هدف یک حرکت سیاسی است و این طبیعی است که هرگاه هدف و انگیزه سیاسی باشد، جهت‌گیری به علم می‌دهد و جهت‌گیری یعنی یک خطای شناختی درحالی‌که هدف عالمان و اندیشمندان حوزه علوم انسانی اسلامی رسیدن به واقعیت است. این برداشت غلطی است که بعضی از دانشمندان را در موضع مقابل روانشناسی اسلامی قرار می‌دهد که چرا در علم باانگیزه سیاسی وارد می‌شوید، پاسخ این است که تأسیس علوم انسانی اسلامی هیچ ربطی به سیاست ندارد.

 

نگاه ناسیونالیستی و انگیزه ملی‌گرایانه به علوم انسانی اسلامی یکی دیگر از خلأهای رشد این علوم است

برخی به اسلامی سازی علوم نگاه ناسیونالیستی دارند و این در بومی‌سازی مشهودتر است، برخی چون نسبت به خیلی از مسائل انگیزه ملی‌گرایانه دارند به‌طوری‌که هیچ علم دیگری را قبول ندارند به‌عنوان‌مثال برخی  علوم شرقی و علوم غربی و هیچ علوم دیگری را قبول ندارند و فقط با توجه به گرایش‌های ملی می‌گویند علم ایرانی موردقبول است، درحالی‌که جغرافیا و بوم در علم اثر آن‌چنانی ندارد، بنابراین این تلقی غلط است و بعضی دانشمندان اگر فکر می‌کنند منظور و انگیزه کسانی که در پی تشکیل علوم انسانی اسلامی  هستند انگیزه‌های بومی است یک تصور غلط و اشتباه است.

 

برخی فکر می‌کنند که اسلامی سازی علوم یک تعصب دینی است

 برخی تصور می‌کنند که اسلامی سازی علوم انسانی یک تعصب دینی است و قرار است علم دیکته یا القا شود، کما اینکه در قرون وستا این اتفاق رخ داد، یعنی بر این باورند که علم قرار نیست از پژوهش‌ها و متدهای خاص به دست بیاید، حالا اگر این علم را یک روحانی ارائه داد همان حرکت کلیسایی که در قرون وستا بوده رخ می‌دهد و این تعصب علم را به ناکجا آباد خواهد برد، پاسخ به این شبهات معلوم است، اساساً یک نگاه تعصبی دینی و ایدئولوژیک در بین نیست، مهم‌ترین مشکلی که ما با علوم انسانی غربی داریم این است که در مقابل اندیشمندان غربی تعصب زیادی دارند، یک نوع تعصب نسبت به مبانی که خودشان با پیامدهای فلسفی و نظری آن مبانی آشنا نیستند و فراتر از آن تعصبی است که بعضی از اندیشمندان داخل کشور ما نسبت به دانشمندان غربی یک نوع شیفتگی و انفعالی که ناشی از سرخوردگی است، دارند و می‌گویند چون علم غربی است مثل وحی منزل می‌ماند درحالی‌که خود اندیشمندان و نیروهای سه‌گانه روانشناسی تضاد دارند و در مقابل هم قرار می‌گیرند ولی در کشور ما بعضی نسبت به علوم غربی تعصباتی دارند که خود غربی‌ها این تعصبات را ندارند.

 

علوم انسانی اسلامی نفی‌کننده تمام پژوهش‌ها و متدهای پژوهشی نیست

یکی دیگر از موانع رشد و تأسیس علوم انسانی اسلامی دلسوزی برای دین است، این‌ها به راین باورند که آموزه‌های دینی دارای یک قداستی است که اگر وارد علم شوید به دلیل اینکه داده‌های علمی ابطال‌پذیر است این قداست از دست می‌رود، بنابراین عالم دین را بگذارید برای همان امور تعبدی و مناسک فردی و وارد مسیر علمی نشوید، این‌ها چون نگاه غلطی نسبت به علم اسلامی دارند از این واژه وارد می‌شوند، در کنار این‌ها برخی فکر می‌کنند تأسیس علوم انسانی اسلامی نفی‌کننده تمام پژوهش‌ها و متدهای پژوهشی و تعطیل دانشکده‌ها و امثال این‌ها منجر خواهد که این نوع از ترس‌ها و تعبیرات غلط مانع بزرگی بر سر راه علوم انسانی اسلامی است.

 

رساـ چه زمانی علم انسانی اسلامی تحقق پیدا خواهد شد؟

برخی به این معتقد هستند که در چشم‌انداز 1404 این علوم تأسیس خواهند شد، اما اساساً این نگاه به علوم انسانی و اسلامی غلط است و به‌صورت کاملاً تدریجی شکل می‌گیرد، علوم انسانی اسلامی به‌ویژه روانشناسی اسلامی در حال حاضر در بسیار از کشورهای اسلامی و حتی کشورهای غربی شکل‌گرفته است، در کشور ما بسیاری از پژوهش‌هایی که در حوزه روانشناسی انجام می‌شود اسلامی است و مناسبت‌ها، ارتباطات و تعاملات بین اسلام حتی روانشناسی است، یکی از مهم‌ترین مراکز مدعی اسلامی سازی علوم انستیتو جهانی فکر و اندیشه اسلامی در آمریکاست، شاید صدها اثر، پایان‌نامه و مقالات پژوهشی در موضوعات روانشناسی اسلامی انجام‌شده و در حال انجام است، البته در حوزه علمیه قم چندین مؤسسه وجود دارد که از سویی با حوزه علمیه و از سوی دیگر با وزارت علوم و تحقیقات ارتباط دارد، و آثار زیادی در این زمینه‌دارند که بخشی از این پژوهش‌ها با همان استانداردهای جهانی پذیرفته‌شده انطباق دارد، مثلاً پروتکل‌های درمانی با روش‌های اسلامی تهیه‌شده و درعین‌حال از متد تجربی استفاده کرده است، البته آثاری هم با روش‌های نظری بوده است.

 

برای تحقق علوم انسانی اسلامی باید از راه‌های جامع‌تر و صحیح‌تر استفاده کنیم

 شاید حدود چهار دهه از این علم می‌گذرد و با ظهور انقلاب اسلامی انگیزه‌ها در این زمینه حتی در کشورهای غربی گسترش پیدا کرد و هرچه به جلوتر می‌رویم پیشرفت بیشتری می‌کند، بنابراین می‌توان گفت روانشناسی اسلامی هم‌اکنون هم‌شکل گرفته است و آنچه برای ما مهم است این تضمین وجود ندارد که علمی به وجود بیاید اما از آسیب‌ها مصون بماند، باید مبانی نظری این علوم و پایه‌های آن را درزمینه های انسان شناسانه، معرفت‌شناسانه و ارزش شناختی به‌درستی تدوین کنیم و مسیر شکل‌گیری صحیح یک علم را بدون انحراف پیش‌بینی بکنیم و درواقع مدعی این حرف هستیم که برای کشف واقعیت‌ها در مورد روان انسان، راه‌های جامع‌تری روانشناسی غرب ارائه کرده و وجود دارد که باید بدون تعصب از روش‌های جامع‌تر و صحیح‌تر استفاده کنیم./874/گ402/س

خبرنگار: محمدصالح غلامعلی‌نژاد

ارسال نظرات