۲۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۷
کد خبر: ۴۴۴۲۲۹
درس خارج فقه الحکومه؛ خمس آیت الله خاتمی/ 2

دلیل اول بر وجوب خمس، کتاب الله است

در جلسه دوم درس خارج فقه الحکومه تحت عنوان «منابع مالی نظام اسلامی»، آیت الله خاتمی به طرح و تبیین ادله خمس پرداخت. اولین دلیل در اثبات وجوب خمس، کتاب است. آیۀ 41 از سوره انفال، دال بر وجوب خمس است. وجه استدلال، در واژه «غنمتم» است.
آیت الله سید احمد خاتمی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سید احمد خاتمی، عضو هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری، در جلسه دوم درس خارج فقه الحکومه؛ خمس روز سه شنبه 1394/6/17 در مسجد خاتم الانبیاء شهرک پردیسان قم، آیت الله خاتمی به ذکر ادله خمس از آیات قرآن کریم پرداخت و گفت: اولین دلیل قرآنی بر وجوب خمس، آیۀ 41 از سورۀ مبارکه انفال است.

وی افزود: استدلال متمرکز در واژه غنمتم است. این واژه بی تردید در معنای غنائم جنگی به کار رفته است و نمی توان آن را انکار کرد.

امام جمعه موقت تهران با اشاره به نظرفقیهان اهل سنت درباره این آیه بیان داشت: عامه غنمتم را فقط غنائم جنگی و حداکثر معدن و رُکاز(گنج) می دانند ولی شیعه می گوید که غنمتم بمعنی مطلق الفائده است و در قرآن کریم واژه غنمتم در مطلق الفائده به کار رفته است.

گفتنی است درس خارج «فقه الحکومه» آیت الله سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران و عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری، در تاریخ دوشنبه 16 شهریور 1394 در مسجد خاتم الانبیاء شهرک پردیسان قم آغاز شد. عنوان درس امسال آیت الله خاتمی «منابع مالی حکومت اسلامی» است. طی این دروس قرار است پنج منبع مالی حکومت اسلامی که عبارتند از: خمس، زکات، فیء، انفال و غنائم جنگی، طرح و تبیین گردند، منابعی که نظام اسلامی می تواند با اتکاء به آنها نیازهای جاری حکومت و مردم جامعه اسلامی را برطرف کند.

در ادامه خلاصه جلسه دوم درس خارج فقه الحکومه (مبحث: خمس) آیت الله خاتمی را ملاحظه می فرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث روز:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَأْلَفُ وَ لَا یُؤْلَفُ[1].‌

سخن درباره این بود که بی تردید از منابع مالی حکومت دینی خمس است.

ادلّۀ خمس

در جلسه گذشته گفتیم که وجوب خمس فی الجمله از ضروریات دین است و بخشی از آن که در مورد مصرف است از ضروریات مذهب است.

فالخمس واجب بالکتاب و بالسنه و بالاجماع و قیل دلیل عقل هم بر این مطلب دلالت می کند.

دلیل اول: کتاب (سورۀ انفال، آیۀ 41)

اما من الکتاب فقوله تعالی: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر[2].

نگاهی به آیه:

1-واعلموا از جمله تاکیداتی است که در آیه برای وجوب خمس آمده است. أنّ هم دلالت بر تاکید دارد.

2-لله یکی از مصارف خمس بیان شده است در حالی که ما در این مصرف ما بإزایی نداریم که به عنوان الله باشد و آن چه که به پیامبر داده می شود در واقع لله است. لکن بیان الله از باب کرامت است مانند: من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا. خدا که استقراض نمی کند پس این از باب تشریف و کرامت است.

3-و للرسول و لذی القربی: تکرار لام گویای این است که همان گونه که پیامبر سهم مستقل دارد ذی القربی که مصداق بارز آنها اهل بیتند نیز سهم مستقل دارند. مراد از ذی القربی یعنی نزدیکان پیامبر و مطلق ذی القربی مراد نیست به قرینه اینکه ذی القربی در کنار للرسول قرار گرفته است. اگر این قرینه نباشد بعضی از جاها ذی القربی بمعنی مطلق نزدیکان است مثل آیه (وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لاَ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَ بِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى...[3]).

مراد از الیتامی و المساکین و ابن السبیل نیز به همین قرینه، یتیم و مسکین و ابن سبیل سیّد است.

4-إن کنتم آمنتم بالله: شرطی است که جزای آن حذف شده است و جزای آن این است: فادفعوا الخمس.

5- مراد از یوم الفرقان، جنگ بدر است که در آن حق و باطل از هم جدا شدند و روزی که سپاه اسلام با 313 رزمنده در برابر سپاه کفر قرار گرفتند. یوم التقی الجمعان، بدل است.

وجه استدلال به آیۀ شریفه

 استدلال متمرکز در واژه غنمتم است. این واژه بی تردید در معنای غنائم جنگی به کار رفته است و نمی توان آن را انکار کرد. اما عامه غنمتم را فقط غنائم جنگی و حداکثر معدن و رُکاز(گنج) می دانند ولی شیعه می گوید که غنمتم بمعنی مطلق الفائده است و در قرآن کریم واژه غنمتم در مطلق الفائده به کار رفته است. در سوره نساء می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرا[4].

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که در راه خدا گام مى‏زنید (و به سفرى براى جهاد مى‏روید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مى‏کند نگویید: «مسلمان نیستى» زیرا غنیمتهاى فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلًا چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). پس، (بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.

در شأن نزول آیه، نام مسلمانانی از جمله اُسامه بن زید برده شده که برای این که الاغ کافری را به غنیمت بگیرد به او گفته تو از صمیم دل مسلمان نشده ای و او را کشته است تا الاغ او را به غنیمت بگیرد. این آیه نازل شد و این روش را نکوهش کرد.

مغانم کثیره بمعنی فوائد کثیره است و کسی نمی تواند آنرا بمعنی غنائم جنگی بداند.

ما بیست واژه معرفتی در قرآن داریم که علامه در همان جلدهای ابتدایی المیزان آنها را بیان کرده است مانند علیم و خبیر و... . خبیر به کسی می گویند که از ریزه کاری ها خبر دارد.

ودر روایات هم غنیمت در مطلق الفائده به کار رفته است.

فی سنن إبن ماجه: عن رسول الله اذا اعطیتم الزکاةَ فلا تنسوا ثوابها أن تقولوا اللهم اجعلها مَغنما و لا تجعلها مغرما[5]. یعنی خدایا با این زکات به من فایده و بهره برسان و مایه غرامتم نباشد.

عن أمیرالمومنین(علیه السلام): اغتنم المَهَل و بادر الأجل[6]. مهلتی که به شما داده شده است غنیمت شمارید و به استقبال اجل بروید.

و عنه(علیه السلام): فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً...[7]. یعنی به خداقسم از دنیای شما طلایی نیاندوختم و از فوائد آن چیزی ذخیره نکردم.

و عنه(علیه السلام): وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ...[8].

حال که حاکم شدی منش یک درنده را نداشته باش که غنیمت شماری خوردن مردم را.

و عنه(علیه السلام): اغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ عِنْدَ أَرْبَعٍ عِنْدَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ عِنْدَ الْأَذَانِ وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَیْثِ وَ عِنْدَ الْتِقَاءِ الصَّفَّیْنِ لِلشَّهَادَةِ[9].‌

در این موارد واژه غُنم به کار رفته است و در مطلق الفائده به کار رفته است و اختصاص به غنیمت جنگی ندارد.

واژۀ «غنیمت» در کتب لغت

در کتب لغت نیز غنیمت بمعنی مطلق الفائده دانسته شده است.

قال الخلیل: الغُنْمُ الفوز بالشی‌ء فی غیر مشقة[10].

کتاب العین، قدیمی ترین لغت است و خلیل شاگرد امام باقر(علیه السلام) بوده است.

قال ابن فارس: الغین و النون و المیم و النون أصلٌ صحیح واحد یدلُّ على إفادة شى‌ءٍ لم یُملَک من قبل، ثم یختصّ به ما أُخِذ من مال المشرکین بقَهْرٍ و غَلَبة[11].

قال الفیروزآبادی فی قاموس اللغة: المَغنَم و الغنیمة و الغنم بالضم الفوز بالشیء بلا مشقة.

 لسان العرب هم در کلمه غنم همین مطلب را بیان کرده است.

قال الراغب: و الغُنْمُ إصابته و الظّفر به، ثم استعمل فی کلّ مظفور به من جهة العِدى(یعنی غنیمت جنگی) و

غیرهم[12].

جالب است که المنار که در حقیقت تفسیر سلفی هاست این مطلب را پذیرفته است.

قال فی المنار: فالمتبادر من الاستعمال أن الغنیمة و الغنم ما یناله الانسان و یظفر به من غیر مقابل مادی یبذله فی سبیله[13].

همین طور تفسیر فخر رازی جلد 11 ص 164 و تفسیر قرطبی ذیل این آیه این مطالب را بیان کرده اند.

قیود اخذشده در واژۀ «غنیمت»

در مجموع سه قید در غنیمت هست:

1- به یسر و سهوله باشد. که البته غنیمت جنگی برای رزمندگان یسر ندارد ولی برای دیگران یسر دارد.

2-ما بإزاء ندارد زیرا غنم در مقابل غرم است.

3-انتظار ندارد. مثلا انسان انتظار ندارد که گنج بدست بیاورد.

البته منکر این نیستیم که در قرآن در مواردی فقط در غنیمت جنگی به کار رفته است ولی این بخشی از معنای غنیمت است. مانند آن چه در سوره انفال آیه 96 و سوره فتح آمده است که با شاهد و قرینه مربوط به جنگ و بعد از جنگ است.

ان قلت: در مانحن فیه هم، آیه مربوط به جنگ بدر است و اگر سیاق را لحاظ کنیم این گویای آن است که آیه در بین آیات جنگی است. این عمده ترین حرف سنی هاست.

قلت: سیاق دلیل بر انحصار نیست. رُبّ سیاق هست اما انحصار نیست هم نزد ما و هم نزد اهل سنت. نزد ما آیه الیوم اکملتُ لکم دینکم ... که قبل و بعد آن هیچ ربطی به مساله ولایت ندارد اما ما که شیعه ایم می گوییم این آیه در غدیر خم نازل شده است.

یا آیه: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر است اما شیعه ادعا می کند و درست هم ادعا می کند که این آیه فقط مربوط به خمسه طیبه طاهره است حتی ام سلمه وقتی خواست بیاید زیر کساء پیامبر فرمود: إنّکِ علی خیر؛ ولی اجازه نداد.

جالب است روایاتی که از اهل سنت رسیده است که این آیه مختص خمسه طیبه طاهره است بیشتر از روایات شیعه است.

پس سیاق عندنا دلیل نیست لکن مورد همان گونه که مخصِّص نمی شود مخصَّص به فتح هم نمی شود. یعنی نباید آیه را طوری معنا کنیم که شامل مورد خودش نشود.

موارد أهل سنت را در جلسه بعد بیان می کنیم.222/202/ش

تقریر: آقای فکری

پاورقی:

[1] . الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌2، ص: 102

[2] . الأنفال 41

[3] . النساء 36

[4] . النساء 94

[5] . سنن ابن ماجه جلد 1 ص 573

[6] . نهج البلاغه خطبه 75

[7] . نهج البلاغه نامه 45

[8] . نهج البلاغة؛ نامه 53

[9] . الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌2، ص: 477

[10] . کتاب العین؛ ج‌4، ص: 426

[11] . معجم مقائیس اللغة؛ ج‌4، ص: 397

[12] . مفردات ألفاظ القرآن؛ ص: 615

[13] . المنار جلد 10 ص 3

/836/د102/ل

ارسال نظرات