با مطالعه آثار دینی و مشورت با بزرگان به حوزه آمدم
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، مدرسه علمیه ثامن الائمه(ع) تحت اشراف مستقیم آیتالله ممدوحی است که از سال 92 به صورت رسمی تأسیس و آغاز به کار کرده و اکنون طلاب آن از اول تا سوم مقدمات مشغول به تحصیل هستند. این مدرسه در هنگام پذیرش به بحث کیفیت توجه میکند تا کمیت، به همین دلیل تعداد طلابی که در آن مشغول به تحصیل هستند، کم بوده ولی هر کدام از این طلاب را میتوان جزو نخبگان و خوش استعدادها دانست.
ورودیهای امسال این مدرسه تنها 13 نفر بوده که در میان این تعداد، دو نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف حضور دارند. پوریا ـ به دلیل اینکه هنوز اقوامش در جریان ورود او به حوزه نیستند و ممکن است اگر در این شرایط خبردار شوند خانوادهاش را مورد سرزنش قرار دهند، حاضر به گفتن روزمه دقیق خود و حتی نام خانوادگیش نشد. همچنین اجازه نداد تصویری از وی تهیه و منتشر شود ـ یکی از دانش آموختگان مدرسه ثامن الائمه(ع) است که در کنکور سراسری در رشته ریاضی فیزیک رتبه نزدیک به 200 را کسب کرده و سپس در برق دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شده است. ولی پس از دو ترم تحصیل در آن دانشگاه، وارد حوزه شده است.
در گفتوگو با پوریا به بررسی انگیزه و دلایل ورود او به حوزه پرداختیم که در ادامه میخوانید؛
رسا ـ انگیزه شما از اینکه دانشگاه معتبری مانند صنعتی شریف را رها کرده و وارد حوزه شدید، چیست؟
نخست که به دانشگاه رفتم به فکر حوزه نبودم ولی همیشه در ذهنم این پرسش بود که هدف از زندگی چیست؟ برخی از افراد به این پرسش در ذهن خودشان پاسخ داده بودند و بنده نیز همیشه در این فکر بودم که برای چه میخواهم درس بخوانم، مدرک بگیرم و... تا اینکه حوزه آمدن نیز یکی از گزینهها تعیین شد ولی این موضوع بسیار جدی نبود.
پس از مدتی این موضوع را با خانواده در میان گذاشتم و به شدت مخالفت کردند. البته در این زمان خودم به یقین نرسیده بودم و تنها در حد پیشنهاد به خانواده بیان کردم و چون انسان نمیتواند همیشه با حدس و گمان زندگی کند درباره این موضوع با اساتید دانشگاه، حوزویان و دانشگاهیانی که به حوزه آمده بودند نیز مشورت کردم.
در تصمیمگیری نیز باید به هدف، نیاز جامعه و علاقه و استعداد خود توجه داشت. اگر نیاز جامعه چیزی باشد ولی فرد علاقه نداشته باشد و به آن راه برود موفق نخواهد بود. هدف هر فرد منطقی و متدین نیز در هر شغلی خدمت به اسلام و اهلبیت(ع) خواهد بود. ولی اینکه فرد کجا حضور داشته و این خدمت را انجام دهد، بستگی به نیاز جامعه و خود شخص دارد.
پس از اینکه موضوع نیاز جامعه را با خانواده در میان گذاشتم آنها بنده را نزد یک حوزوی که در دانشگاه تحصیل میکرد، بردند و او نیز گفت اکنون جامعه به دکتر و مهندس متدین نیاز دارد ولی بنده دلم راضی نبود که نیاز جامعه واقعاً این باشد. همچنین این نظر یک نفر بود و نمیتوانستم به آن اعتماد کنم به همین دلیل با اساتید دانشگاه و حوزویان نیز مشورت کردم و جمعبندی اکثریت این بود که مهندس و استاد دانشگاه مؤمن به اندازه کافی داریم.
بنده نیز اولویت اصلی را حوزه قرار دادم چون در حوزه تعداد افراد متخصص کم داریم. چرا که عدهای از حوزویان تنها به دنبال مجتهد و عالم شدن هستند و به مسائل دیگر کاری ندارند و عدهای نیز متأسفانه در حوزه هیچ کاری نکرده و تنها وقت خود را تلف میکنند. در حالی که با این کارها نمیتوان به اسلام خدمت کرد.
همچنین در گذشته افراد با استعداد وارد حوزه میشدند ولی چندین دهه میشود که مانند افراد گذشته در حوزه تربیت نمیشوند چون در بحث ورودی مشکل است. مسلماً فردی که دیپلم نگرفته و درسش ضعیف است نمیتواند در حوزه موفق باشد، چون درسهای حوزه واقعاً سنگین هستند. وقتی اینگونه شد نتیجه تربیت نیز نتیجه مطلوبی نخواهد بود. افراد نیز نیاز حوزه را در زمینه متخصص بودن در امور مختلف میدانند.
اگر دکتر یا مهندس کم بیاوریم میتوانیم از خارج از کشور بگیرم ولی عالم دین کم بیاوریم چه میخواهیم بکنیم؟ از کشورهای دیگر بیاوریم تا به ما دین یاد دهد؟! مگر چنین چیزی امکان پذیر است! متأسفانه اگر ورودیهای حوزه بدین شکل پیش برود مسلماً در چندین سال آینده از حوزه خروجی خوبی نخواهیم داشت. با تمام این دلایل به این نتیجه رسیدم که باید وارد حوزه شوم.
پس از اینکه نیاز جامعه را ورود به حوزه تشخیص دادم به علاقه و استعداد خود توجه کردم که آیا میتوانم در حوزه موفق شویم یا خیر! از نظر استعداد مشکل خاصی نداشتم و تنها علاقه باقی میماند. در بحث علاقه نیز اگر فردی تنها به دنبال مسائل معنوی وارد حوزه شود بهتر است نشود، چون از نخست قرار نیست به همه جا برسد بلکه باید تلاش کند و بتواند مفید واقع شود.
رسا ـ چرا به حوزه علاقهمند شدید؟
مدتی به این فکر میکردم که چرا به حوزه علاقهمند شدم در حالی که چیزی از حوزه نمیدانم. به همین دلیل نخست کتابهای شهید مطهری در زمینه فقه، اصول، فلسفه و... خواندم. سپس چندین کتاب اخلاقی خواندم و به این نتیجه رسیدم که به کلیات مباحث دینی علاقه دارم هر چند برخی از قسمتهای آن خشک است. وقتی تمام این مسائل برای بنده حل شد حجت نیز تمام شد.
البته در پایان نیز پس از مشورت و تلاشهای فراوان، به استخاره متوسل شدم. پاسخ استخاره نیز این شد که دانشگاه و حوزه خوب است ولی رفتن به حوزه خوبتر است. پس از این امتحان حوزه را دادم و قبول شدم. با خانواده نیز صحبت کردم ولی هنوز به صورت کامل رضایت ندارند به همین دلیل بحث مرخصی از دانشگاه را مطرح کردم تا اینگونه بتوانم ثابت کنم در حوزه نیز میتوانم موفق باشم. در اقوام نیز روحانی نداریم به همین دلیل دوست ندارم که اقوام در این شرایط بدانند وارد حوزه شدهام.
بحث دیگر این است که صرف مذهبی بودن برای حضور در حوزه کافی نیست. فرد باید تمام شرایط و نیازها را بسنجد. ممکن است چنین فردی برای دانشگاه مفیدتر از حوزه باشد. چون در تمام عرصههای جامعه نیاز داریم.
رسا ـ ترس از سرزنش دارید که نمیخواهید اقوام بدانند؟
خیر. برای بنده مهم نیست. ولی دوست ندارم خانوادهام تحت فشار صحبتهای اقوام باشند و از سوی دیگر اکنون هیچ نیازی نیست اقوام بدانند. بنده افرادی را میشناسم که بیش از 10 سال است در حوزه درس میخوانند ولی خانواده و اقوام خبر ندارند.
البته پس از مدتی باید اقوام نیز بدانند ولی نخست مقداری سخت است. عقیده دارم که نخست باید خانوادهام کاملاً رضایت داشته باشند سپس اقوام را در جریان بگذاریم. سرزنش نیز خواهد بود ولی فرد که نمیتواند با عرف جامعه و سخن و سرزنش مردم پیش برود. اگر همه اشتباه کردن مگر قرار است من نیز اشتباه کنم؟! اگر عرف جامعه اشتباه بود مگر باید از آن پیروی کنم؟!
رسا ـ شما میتوانستید پس از لیسانس وارد حوزه شوید چرا این کار را نکردید؟
همانگونه که شما میگویید گزینههای مختلفی مانند ورود به حوزه پس از سه سال که کارشناسیم تمام شد وجود داشت. حتی بحث تحصیل همزمان در حوزه و دانشگاه نیز مطرح بود. ولی نظر بزرگانی مانند آیتالله حسن زاده آملی این است که فرد نمیتواند حوزه و دانشگاه را همزمان بخواند. چون افزونبر تداخل از نظر زمانی، نمیتوان میان دروس حوزه با رشته برق دانشگاه صنعتی شریف جمع کرد. چون نه میتوان در این طرف موفق شد نه در آن طرف، به همین دلیل بحث تحصیل همزمان در حوزه و دانشگاه برای بنده منتفی شد.
ولی اینکه پس از سه سال تحصیل در دانشگاه وارد حوزه شوم چگونه میتوانستم به خودم تضمین دهم در این سه سال از تفکرات مذهبی دور نشده و از راه منحرف نشوم؟! با تمام این مسائل عدهای از روحانیان معتقدند از دانشگاه به حوزه رفتن دیدبازی به فرد میدهد.
فردی بود که دکتری پزشکی داشت که وارد حوزه شده بود و میگفت تحصیل در دانشگاه حتی در نوع نگاه فرد به درس خارج نیز تأثیر دارد. فرد دیگری که خود از دانشجویان دانشگاه شریف بود و اکنون از مدیران موفق حوزه است میگفت لازم نیست که فرد حتما دید دانشگاهی را پیدا کرده و وارد حوزه شود چون این دیدگاه را میتوان به روشهای دیگر نیز کسب کرد.
بنده نیز وقتی تمام این مسائل را شنیدم و به یقین رسیدم که باید وارد حوزه بشوم، اگر تعلل کرده و بگوییم پس از دانشگاه به حوزه میروم غیر منطقی به نظر میآید. همچنین چرا باید سه سال وقت میگذاشتم و دروسی را میخواندم که به درد دروس حوزه من نمیخورد! آیا نیاز بود که سه سال زمان بگذارم تا دید دانشگاهی را پیدا کنم؟ فردی از دانشجویان رشته مکانیک دانشگاه برق شریف وارد حوزه شد ولی تنها استفادهای که از رشته خود توانست بکند این بود که موتورخانه یکی از دفاتر مراجع را درست کرد و هیچ استفادهای نکرد.(با خنده)
رسا ـ از میان دانشجویان دانشگاه صنعت شریف افراد زیادی وارد حوزه میشوند؟
هر سال چند نفر از دانشجویان این دانشگاه وارد حوزه میشوند. برخی از آنها دانشگاه را تمام میکنند و وارد حوزه میشوند برخی دیگر از میانه راه وارد حوزه میشوند. فردی را میشناسم که پروژه کارشناسی خود در ترم آخر را ارائه نداد و وارد حوزه شد. البته برخی خیال میکنند دانشجویان دانشگاه شریف به حوزه نمیآیند و اگر به فردی بگویی چنین شده، مسخره میکنند در حالی که اینگونه نیست و تعداد نسبتاً زیادی از دانشجویان این دانشگاه وارد حوزه میشوند.
البته اگر اکنون حوزه آمدن بنده در شهر یا میان اقوام و دوستان بیان شود، ممکن است سرزنش کنند ولی نباید بخاطر دیدگاه دیگران انسان از راه درست دست برداشته و راه اشتباه را برود. بلکه باید تحمل کند.
رسا ـ ذهنیت شما از حوزه چیست؟
به عقیده بنده صرف حوزه موضوع خاصی نیست یعنی اگر فرد تنها با حوزه پیش برود در نهایت یک فقیهای میشود که کار خاصی نمیتواند بکند. در حوزه باید در کنار درس خواندن، سیر مطالعاتی داشت. یعنی تنها کتابهای درسی حوزه را نخواند. البته برخی معتقدند شش سال پایه مقدمات چیز خاصی نیست و میتوان در دو سال و نیم یا سه سال به اتمام رساند.
به عقیده بنده صرف حوزه از نظر معنویت نیز چیز خاصی نیست. البته نسبت به دانشگاه از تمام جهات به ویژه معنویت برای فرد مذهبی بسیار بسیار بهتر است. ولی اینکه فرد در حوزه تنها درس بخواند و کار دیگر نکند مفید نخواهد بود. علما نیز میگویند صرف درس خواندن بدون تهذیب کافی نیست چون ممکن است آن علم نیز فرد را گمراه کند.
به طور کلی هدف از زندگی ما که شیعه هستیم کسب معرفت اهلبیت(ع) است و این کسب معرفت نیز رسیدن به خدا است. وقتی هدف این باشد اکنون هیچ جای دیگری شرایطش مانند حوزه برای رسیدن به این معرفت نیست. شاید اگر جز حوزه گزینه دیگری شرایطش مهیاتر از حوزه بود شاید آن را انتخاب میکردم، ولی آن چیزی که اکنون تنها هست و مقدمات را فراهم کرده، حوزه است. یکی از بزرگان میگفتند حوزه مقدمه است ولی برای رسیدن به معرفت باید پشت سرگذاشت. در حوزه نیز باید تلاش کرد.
البته برخی معتقدند که درس حوزه آسان است و طلبهها تنها مطالب سادهای را میگذرانند در حالی که فردی که پزشکی خوانده بود میگفت دروس حوزوی حتی از دروس پزشکی نیز سختتر است. یا یکی از بزرگان ـ یادم نیست علامه حسن زاده یا آیتالله مصباح ـ به این فرد گفته بود حوزه شمش طلای روی تاقچه نیست که فرد بردارد و موفق شود بلکه حوزه مانند طلای ریز ریز شده داخل خاک است که فرد باید با درس خواندن آنها را پیدا کند. همچنین این فرد به نقل از علامه حسن زاده میگفت اگر پنجاه سال میتوانی مانند من درس بخوانی به حوزه بیا.
باید بسیار تلاش کرد. البته عدهای از بیرون میگویند که حوزویان افراد بی سواد هستند ولی نمیتوان به سبب این ادعا، حوزه را رها کرد. نسبت به حوزه جو بدی وجود دارد و این نگاه اشتباه است. این یک نوع تهاجم فرهنگی به حوزه است که مردم از حوزه زده شوند.
رسا ـ نمیترسید آن ذهنیتی که از حوزه دارید واقعیت نداشته باشد و سپس پشیمان شوید؟
یقین دارم ذهنیتی که از حوزه دارم با واقعیت یکی است ولی مشکلاتی نیز مسلماً وجود دارد. برای نمونه مشکلات مالی و تحصیلی وجود دارد و بنده نیز از اینها خبر داشتهام. به گونهای نیست که با چشم بسته وارد حوزه شده باشم. ولی از ورودم به حوزه پشیمان نمیشوم. بنده ضمن اینکه با مشورت و فکر وارد حوزه شدهام، استخاره نیز کردهام.
با تمام این وجود اگر بخواهم بگویم نباید وارد حوزه شوم چون شاید پشیمان شوم، این «شاید» از روی نفس است و واقعیت نیست. وقتی فرد مشورت خود را انجام داد و این طرف(حوزه) و آن طرف(دانشگاه) را دید، اگر به آنچه به یقین نرسیده، عمل نکند گناه کرده است. چون عمل کردن به نفس است. البته راه شرعی مانند استخاره نیز وجود دارد. به عقیده بنده پس از مشورت و تفکر، استخاره راهی است که فرد را به یقین میرساند.
رسا ـ به چه میزان درس خواندید تا توانستید رتبه خوبی در کنکور کسب کنید؟
هفتهای تقریباً 60 تا 70 ساعت درس میخواندم.
رسا ـ شما از نخست به دنبال رسیدن به دانشگاه شریف بودید؟
دبیرستانیها به ویژه افرادی که در تیز هوشان هستند، تنها در فضای درس قرار داشته و با فضای دیگر آشنا نیستند. وقتی فرد در این فضا باشد، تنها آن فضا را میبیند. ولی وقتی فرد با یک فضای دیگر آشنا میشود که متوجه میشود از فضایی که در آن قرار دارد بهتر است، عقل به او میگوید که فضای بهتر را انتخاب کند.
رسا ـ برای آیندهتان چه برنامهای دارید؟
با مشورت افرادی برای خودم برنامهای آماده کردهام که شامل خواندن دروس تاریخی، اخلاقی و... میشود.
رسا ـ برایتان سخت نبود دانشگاههای مانند دانشگاه صنعتی را رها کرده و وارد حوزه شوید؟ چون این دانشگاه یک جایگاه خوبی در کشور داشته و ذهنیت افراد به آن مثبت است.
به عقیده بنده این ذهنیت اشتباه است. چون در دانشگاهها عدهای درس میخوانند ولی عدهای درس نمیخوانند. برخی تنها از دانشگاه شریف مدرک میگیرند و هیچ کاری نمیکنند و در خانه مینشینند. البته افراد نخبه آن به خارج از کشور مهاجرت میکنند به همین دلیل تمام خروجیهای دانشگاه شریف به درد کشور نمیخورند چون آنها که نخبه هستند به خارج از کشور مهاجرت میکنند. حتی برخی از آنها درباره مطالبی تحقیق میکنند که نیاز کنونی کشور نبوده و شاید 20 سال دیگر به کار آید.
بحث دیگر این است که مگر تنها ملاک فرد باید مدرک باشد؟ اگر فردی نتواند نیاز جامعه را برطرف کند مدرکش به چه درد میخورد؟ اگر فرد مدرک بگیرد و نتواند به جامعه کمک کند این مدرک به چه دردی میخورد؟ از سوی دیگر بیشتر افراد نخبه آن به خارج از کشور مهاجرت میکنند در حالی که به کشور نیز باز نمیگردند. این در حالی است که کشور و دولت برای رسیدن آنها به این جایگاه هزینه کرده و اگر آنها برای خدمت به کشور بازنگردند، خیانت کردهاند. حال فرض بگیریم که کشورهایی مانند آمریکا و کانادا دید خوبی نسبت به این دانشگاه دارند، ولی وقتی فرد برای خدمت به کشور بازنگردد چه فایدهای دارد که برای کشور دیگر کار کند؟
دید خوبی نسبت به این دانشگاه وجود دارد ولی سودی ندارد که فرد در آن تحصیل کند ولی به کشور خدمت نکند. البته افرادی مانند شهید احمدی روشن برای کشور نیز بسیار تلاش میکنند. با تمام این وجود افراد متفاوت هستند و عدهای به دنبال خدمت به کشور هستند و عدهای دیگر نیز به دنبال خدمت است.
یکی از مشکلات کشور ما این است که تصمیمگیری مردم بر روی کارهای دیگران أثرگذار است. یعنی وقتی فردی میخواهد تصمیم بگیرد میبیند که مردم چه کار میکنند تا او نیز انجام دهند. برای نمونه وقتی میشنوند فردی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، امیرکبیر و... است احترام بیشتری نسبت به دانشجویان سایر دانشگاهها میگذارند در حالی که ممکن است دانشجوی دانشگاه دیگر بهتر و مسلطتر از دانشجویان این دانشگاهها باشد.
برای بسیاری از افرادی نیز علم اهمیت ندارند و مدرک مهم است. مدرک به تنهایی که فایدهای ندارد. مگر فرد چند سال میخواهد در این دنیا زندگی کند؟ نهایتش 60 تا 70 سال. ولی اگر میخواهد در زندگی تصمیم بگیرد که یکی از ملاکهای آن تنها حرف مردم باشد و تأثیر هم بگذارد که بسیار بی معنا و بیهوده است.
البته عدهای در جامعه واقعیت را میگویند و عدهای دیگر نیز از واقعیت دور میشوند. ولی اگر بگوییم که عرف جامعه درست میگوید، اشتباه است. حتی چنین موضوعی در دین نیز نیست. متأسفانه برخی از افراد هستند که گناه کردن را با عرف جامعه توجیه میکنند در حالی که اصلا درست نیست. عرف جامعه نباید در تصمیم گیری فرد تأثیرگذار باشد.
رسا ـ مسلماً در دانشگاهی مانند دانشگاه صنعتی شریف به سبب آن جایگاه، دیدگاه خاصی به فرد نیز وجود دارد ولی چه لذت و شیرینی سبب شد که چنین جایگاهی را رها کرده و به حوزه بیایید؟
شما جایگاه را بزرگ میکنید در حالی که برای بنده این جایگاه به این میزان بزرگ نبوده و نیست. نمیشود که این را ملاک قرار داد. البته بنده نمیگویم که دانشگاه نباشد چون اگر دانشگاه نباشد کشور عقب میماند ولی فرد باید خودش را ببیند و ببیند که در کدام جایگاه میتواند موفق باشد. یعنی از توان خود به بیشترین مقدار استفاده کند. نباید خیال کنیم که دانشگاه صنعتی شریف بسیار بزرگ بوده و جایگاه خاصی دارد.
رسا ـ سخن پایانی دارید؟
درخواست بنده از خانوادهها این است که اگر فرزندانشان میخواهند کاری بکنند و تصمیمی بگیرند، برایشان عرف و سخن جامعه اهمیت نداشته باشند بلکه برایشان واقعیت و حقیقت اهمیت داشته باشد. بر اساس چیزی که درست است عمل کنند چون اگر غیر از این باشد در نزد خدا حجتی نخواهند داشت./993/402/ر