در عصر پیامبر(ص) دزدی رایج نبود/ پیامبر(ص) به مردم آموخته بود که انسان در دنیا یک مسافر است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) که در حسینیه شهدای زنجان برگزار شد، به بررسی وضعیت جامعه، قبل از واقعه کربلا پرداخت که مشروح آن در ادامه می آید.
پیامبر(ص) به مردم آموخته بود که انسان در دنیا یک مسافر است
همه تلاش قرآن این است که انسانها متوجه شیطان باشند. شیطان قسم خورده که انسانها را گمراه کرده و به نابودی بکشاند. ما در جلسه گذشته بیان کردیم که شیطان بعد از آنکه از سجده بر آدم سرباز زد و توسط خدای متعال از مقام قرب الهی طرد شد، چند خواسته را به عنوان پاداش عبادات خود از خدای متعال طلب کرد.
یکی از خواستههای او این بود: «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»(حجر/35)، شیطان از خدای متعال خواست که تا يَوْمِ يُبْعَثُونَ که در صور اول دمیده میشود، زنده بماند. زمانی که در صور اول دمیده میشود همه موجودات میمیرند و با دمیده شدن در صور دوم همه موجدات دوباره زنده میشوند و قیامت آغاز میشود. خدای متعال هم به او پاسخ داد: «قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ. إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(حجر/36،37).
خدای متعال در پاسخ به درخواست او فرمود که به تو تا يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ مهلت داده میشود. منظور از این يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ همان دمیده شدن بر صور اول است. اما بعضیها در این معنا تردید کردهاند و گفتهاند که منظور از این يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، ظهور امام زمان(عج) است و بر حسب بعضی روایات، ایشات شیطان را ذبح میکند. ولی این روایات، سند درستی ندارند و از طرفی در بعضی روایات وارد شده است که امام زمان(عج) هم شهید از دنیا میرود. پس معلوم میشود که آن شخصی که امام زمان(عج) را به شهادت میرساند، باید فریب شیطان را خورده باشد. بنابراین به نظر میرسد که باید بگوییم منظور از إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ در این آیه همان نفخ صور اول است.
ما در پی دست یافتن به این معنی بودیم که چطور پیامبر(ص) از جامعه جاهلی قبل از اسلام، یک مدینه فاضله به وجود آورد. پیامبر(ص) قرآن را در جامعه پیاده کرد. یکی از تعالیم کلیدی قرآن این مطلب است که خدای متعال خطاب به انسان میفرماید شیطان قسم خورده است که دنیا را برای انسان زینت دهد و به این طریق انسان را از این حقیقت که در این دنیا مسافر است، غافل کند. اساسا انسان وقتی در یک مسئلهای متمرکز شود، از مسائل دیگر غافل میشود. این مسئله برای خیلی از ما اتفاق افتاده است که ناگهان متوجه شدهایم دست ما زخمی شده و خونریزی میکند، ولی ما آنچنان غرق مسائل دیگر شدهایم که این مسئله را احساس نکردهایم.
درباره امیرالمومنین(ع) وارد شده است که یکبار در یکی از جنگها تیری به پای ایشان اصابت کرد و به صورتی در پای حضرت فرو رفت که بیرون آوردن آن در حالت عادی غیرممکن بود. این مسئله ادامه پیدا کرد تا اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمود: زمانی که علی(ع) به نماز میایستد، تیر را از پای او دربیاورید. امیرالمومنین(ع) به نماز ایستاد و تیر را از پای ایشان درآوردند و حضرت هم تا پایان نماز متوجه این امر نشد. حضرت آن چنان غرق در نماز و ارتباط با خدای متعال میشد که به مسائل حاشیهای بیتفاوت میشد.
امیرالمومنین(ع) را جز در وقت نماز در زمان دیگری نمیتوانستند ترور کنند و این مسئله در بین مردم معروف بود که علی در پشت سر خود نیز چشم دارد. فقط در زمان نماز بود که تمام حواس حضرت درگیر ارتباط با خدای متعال بود و دشمن میتوانست ایشان را ترور کند. ابن ملجم زمانی موفق شد حضرت را ترور کند که ایشان در محراب عبادت بود.
شیطان تلاش میکند انسان را از فقر و نداری بترساند
این حالتی که برای حضرت در امور معنوی حاصل میشد و موجب بیاعتنایی ایشان نسبت به امور دنیایی میشد، معمولا برای ما در امور مادی اتفاق میافتد. یعنی بعضی وقتها ما آنچنان مشغول مظاهر دنیا میشویم که از خیلی چیزها غافل میشویم. شیطان هم در همان روز اول قسم یاد کرد که دنیا را برای انسان زینت داده و او را از هدف خلقتش غافل میکنم و کاری میکنم که انسان فراموش کند که در این دنیا مسافر است و در نتیجه انسان در این دنیا ماندگار میشود. وقتی انسان در این دنیا ماند، طبیعتا دنیاخواه میشود.
شیطان بعد از اینکه انسان را دنیاطلب کرد، صفتی را به نام ترس از نداشتن و فقر در درون او ایجاد میکند که این صفت باعث میشود انسان تمام عمر خود را صرف به دست آوردن و جمع کردن کند، ولی انسان همچنان خود را فقیر احساس میکند و در نتیجه از انفاق و امور دیگر غافل میشود و قضیه به همین منوال ادامه پیدا میکند تا اینکه روز مرگش میرسد و اموالش دیگر به کار او نمیآید و تازه بعد از مرگ متوجه میشود که واقعا فقیر است و چیزی برای آخرت خود ذخیره نکرده است.
پیامبر(ص) در مدینه این فکر را برای مردم ایجاد کرد که انسان در این دنیا مسافر است و فقط باید به اندازه نیاز خود به جمعآوری اموال بپردازد و هدف از خلقت انسان، امور دیگری است. نتیجه این تعالیم پیامبر(ص) باعث شد که مردم بفهمند در این دنیا مسافر هستند و فقط به اندازه نیاز خود به دنبال دنیا بودند. نیازهای انسان در این دنیا هم مشخص است و اگر کسی بداند که در این دنیا مسافر است، نیازهای خود را با نیازهای یک مسافر تطبیق میدهد. این خانههای مستحکم و بزرگی که ما میسازیم نشاندهنده این است که ما از اینکه باید روزی این دنیا را رها کنیم، غافل هستیم. پیامبر(ص) این مسئله را در مدینه آن زمان حل کرده بود.
جامعه در زمان پیامبر(ص) اهل تجمل نبود
الان ما در مملکت خود با مشکلات اقتصادی روبرو هستیم. ولی پیامبر(ص) در مدینه با مشکلات اقتصادی مواجه نبود. چون جامعه زمان پیامبر(ص) به دنبال زینتها دنیا نبود و اموال در راه مصارف غیر ضروری هزینه نمیشد. چون اساسا آن جامعه طالب زینت دنیا نبود؛ چون خود را مسافر میدانست. جامعه آن روز مدینه، خانه را برای محافظت از گرما و سرما و محافظت در برابر حیوانات میساخت و برای ساخت یک خانه هزینه فوقالعادهای نمیکرد.
جامعه آن زمان مدینه به خدا اعتماد داشت و از فقر نمیترسید و در نتیجه به دنبال کسب مال حرام نمیرفت. تنها کسی به دنبال حرام است که از فقر بترسد و کسی از فقر میترسد که به رزاق بودن خدا ایمان ندارد. خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» خدای متعال در این آیه فرمود که تنها من رزاق هستم و قدرت روزی دادن به همه موجودات را هم دارم. آن کسی که به دنبال دزدی و کسب مال حرام است، از این حقیقت غافل است.
در مدینه عصر پیامبر(ص) دزدی رایج نبود
هارونالرشید در اوایل حکومت خود از امام موسی کاظم(ع) برای حضور در بعضی جلسات دعوت میکرد و به حضرت احترام میگذاشت. حضرت هم برای اینکه جلوی بعضی انحرافات حکومت را بگیرد، در بعضی از این جلسات حضور پیدا میکرد.
روزی حضرت برای شرکت در یکی از این جلسات به درباره هارونالرشید رفته بود و در مقابل مقر حکومت هارون الرشید، اسب خود را به کسی که در آنجا نشسته بود سپرد و از او خواست که تا بازگشت ایشان از اسب نگهداری کند. بعد از اتمام مجلس، حضرت به همراه عدهای از ساختمان حکومت خارج شد و به سمت محلی رفت که اسب خود را به مرد ناشناس سپرده بود. ولی حضرت متوجه شد که اسب و مردی که در آنجا بود، در مکان مورد نظر نیستند. افرادی که همراه حضرت بودند از ایشان داستان را پرسیدند. حضرت هم قضیه را برای آنها تعریف کرد و افراد هم به این عمل حضرت خندیدند و به ایشان عرض کردند که چرا اسب خود را به مردی ناشناس سپردهاید؟ حضرت هم به آنها فرمود که مشکلی نیست و اسب را از بازار میتوان پیدا کرد.
حضرت در بازار به دنبال اسب خود میگشت و بعد از مدتی اسب خود را در یکی از دکانها پیدا کرد و از صاحب دکان سوال فرمود که این اسب را به چه قیمتی میفروشد؟ صاحب مغازه هم به حضرت عرض کرد شش درهم. بعد حضرت از او سوال کرد که این اسب را به چه قیمتی خریدهای؟ صاحب مغازه هم پاسخ داد که به چهار درهم. حضرت بعد از شنیدن این مطلب تبسمی کرد. از حضرت علت خنده را سوال کردند و حضرت فرمود که این اسب من است و من قصد داشتم همین مبلغ را به آن کسی که از اسب نگهداری میکرد بپردازم، ولی او عجله کرد و باعث شد که روزیاش از حلال به حرام تبدیل بشود.
بنابراین کسانی دزدی میکنند که رزاقیت خدا را باور نداشته باشند. به همین خاطر در مدینه عصر پیامبر(ص) دزدی رایج نبود. چون پیامبر(ص) این تعالیم را در میان مردم رایج کرده بود. یکی از مشکلات جامعه امروز ما سخت شدن ازدواج است. علت سخت شدن ازدواج هم به این مسئله برمیگردد که مسائلی غیرضروری در ازدواج به یک مانع بزرگ بر سر راه آن قرار گرفته است. مثلا جهیزیههای سنگین ازدواج را برای خانواده دختر و هزینههای عروسی، ازدواج را برای خانواده پسر سخت کرده است.
ازدواج مانع بسیاری از مفاسد اخلاقی میشود
پیامبر(ص) در مدینه این مشکلات را حل کرده و خود هم به تعالیم اسلام عمل کرده است. پیامبر(ص) در زمان ازدواج حضرت زهرا(س) به امیرالمومنین(ع) فرمود که ما پولی برای خرید جهیزیه نداریم و خود تو باید مقداری جهیزیه فراهم کنی. امیرالمومنین(ع) هم به پیامبر(ص) گفت که من هم اموالی برای خرید جهیزیه ندارم. پیامبر(ص) به ایشان فرمود که زره خود را بفروش و با آن مقداری از وسایل زندگی را تهیه کن. حضرت زره خود را فروخت و پول آن را به سلمان فارسی داد تا او با آن پول مقداری وسیله زندگی تهیه کند. سلمان هم به بازار رفت و مقدار کمی وسیله تهیه کرد. بعد از اینکه سلمان این وسایل را آورد و تحویل داد، گریهاش گرفت و گفت جهیزیه دختر پیامبر خدا چقدر اندک است! حضرت زهرا در پاسخ به سلمان فرمود: «هذا لمن یموت کثیر!» یعنی این اموال هم برای کسی که میخواهد بمیرد، زیاد است.
این مطالب امروز برای ما مانند داستان و افسانه است، ولی پیامبر(ص) در مدینه این تعالیم را اجرا کرد. از طرف دیگر وقتی انسان از قالب زینتهای دنیا بیرون بیاید، خیلی از مسائل دیگر هم به صورت عادی حل میشود.
وقتی مسئله ازدواج در یک جامعه حل بشود، جلوی بسیاری از مفاسد اخلاقی مانند زنا گرفته میشود و پیامبر(ص) در مدینه این کار را کرد. ما در جلسات آینده به این مسئله خواهیم پرداخت که این جامعه پاک مدینه که توسط پیامبر(ص) بنا شد به کجا رسید که امام حسین(ع) برای برگرداندن آن روند مجبور به قیام شد.
975/.../ر