«اصولگرایان میانهرو» یا «نومحافظهکاران اصولگرانما»
سرویس سیاسی خبرگزاری رسا با همکاری معاونت آموزش و پژوهش موسسه رسا، در قالب سلسه نوشتارهایی تحت عنوان «نومحافظه کاران» ابعاد مختلف این موضوع را مورد واکاوی و کنکاش قرار داده است که بخش بیست و هفتم این نوشته با موضوع " «اصولگرایان میانهرو» یا «نومحافظهکاران اصولگرانما»" تقدیم خوانندگان گرامی می شود؛ در ضمن علاقه مندان و کاربران گرامی برای دستیابی به یادداشت های پیشین اینجا کلیک کنند.
«آشفتگی در جغرافیای سیاسی» از ویژگیهای مهم جریان نومحافظهکاری است. به این معنا که این جریان سیاسی در طول چند دهه گذشته در دو جبهه اصولگرایان و اصلاحطلبان پراکنده بوده و به علل مختلف در یک جبهه سیاسی قرار نگرفته است.
در ادوار گذشته آنها همواره به اقتضای موقعیتها و شخصیتهای متفاوتی که داشتهاند یا به جریان اصولگرایی نزدیک شدهاند و یا به اصلاحطلبان. گاهی خود را با اصولگرایان تعریف کردهاند و گاهی با جبهه مخالف. اما واقعیت این جریان سیاسی را نباید بر اساس پراکندگی جغرافیای سیاسی آنها فراموش کرد.
امروز که در در رسانه ها و محافل سیاسی از «اصولگرایان میانهرو» سخن به میان می آید، فرصت مناسبی است تا به این موضوع بپردازیم. در واقع آنچه که از آن با عنوان «اصولگرایان میانهرو» نام برده میشود همان اجزا و بخشهایی از نومحافظه کاری است که در ادوار گذشته خود را در جبهه اصولگرایی تعریف کرده بود.
امروز که «نومحافظهکاران دولتی» و اجزای پیوسته آن در میان اصلاحطلبان از ائتلاف با اصولگرایان میانهرو سخن میگویند این تصمیم و اتفاق کاملاً طبیعی و قابل فهم است. زیرا به لحاظ جریان سیاسی همه آنها به جریانی به نام «نومحافظهکاری» تعلق دارند. به عبارت دیگر اندیشه و عقاید سیاسی و اجتماعی آنها در بسیاری از جهات به یکدیگر شباهت دارد.
دریافت آنان از سیاست، جامعه و قدرت بسیار به هم نزدیک است. آنها در بسیاری از مسائل سیاسی داخلی و خارجی شبیه هم میاندیشند و در مسائل اقتصادی منافع مشترکی دارند. اگر مسئله نوع تعامل با نظام سلطه است دیدگاهی نزدیک به هم دارند. اگر مسئله انرژی هستهای است باز همینطور. اگر موضوع الیگارک کردن فضای سیاسی کشور است اتفاقاً بیش از هر چیز دیگر به یکدیگر نزدیک هستند. در اصل این تقدیر سیاسی و دست تحولات بوده که امروز یکی را در این جبهه و دیگری را در جبهه مقابل قرار داده است. اگرنه به طور مبنایی میان آنها اختلافی وجود ندارد.
اما پرسش مهم پیشرو آن است که از این واقعیت پنهان و پوشیده که نظریهپردازان داخلی کمتر به آن پرداختهاند «نومحافظهکاران دولتی» در پی چه هدفی هستند؟
نومحافظهکاران دولتی با دو هدف ایجاد انشقاق در جبهه اصولگرایی و نیز با هدف یارگیری از نومحافظهکاران موجود در میان اصولگرایان در پی تقویت موقعیت خود هستند. اساساً وضع واژه «میانهرو» با همین دو هدف طراحی شده است.
اگرنه چنان که ذکر شد اولاً آن گروهی که به آنها «میانهرو» گفته می شود به طور ماهوی اصولگرا نبوده و نومحافظهکار هستند، ثانیاً واژه «میانهرو» به دلیل آنکه مفهومی کاملاً هنجاری است و به نسبت سلایق و منافع افراد متغیر است دارای هیچ معنای روشنی نیست. در اصل سیاسیون در جایی که گروهی از افراد را به منافع خود نزدیک میبینند آنها را «میانهرو» خطاب می کنند و گروهی را که در تقابل با منافع خویش می شناسند «تندرو و افراطی» می خوانند.
این تفسیمبندی چند کارکرد برای آنها دارد اولاً مدعی میشود میان اصولگرایان شکاف وجود دارد و ثانیاً آنها را به اصولگرایان خوب و بد تقسیم می کند. اصولگرایان خوب همان اصولگرایان میانهرو تفسیر میشوند و اصولگرایان تندرو هم عناصر خطرناک و بد معرفی میشوند.
این شیوه نه تنها تلاش دارد بر افکار عمومی تأثیر بگذارد بلکه بر بازیگران سیاسی هم تأثیرگذار است. به این معنا که در گام نخست میان آنها اختلاف ایجاد میکند و در گام بعد زمانی که قرار است تشکلات مختلف اصولگرا لیست انتخاباتی بدهند در چینش و انتخاب افراد تأثیر میگذارد.
ایجاد شفافیت سیاسی مهمترین واکنش به این سیاست است. جامعه و جامعه سیاسی کشور باید با آشنایی با جریان نومحافظهکاری و دامنههای آن در جبهههای مختلف تفاوت اصولگرایی و نومحافظهکاری را بداند تا از این طریق در تشخیص آن اجزایی که به بدنه اصولگرایی وصل شدهاند دچار اشتباه نشود. عدم تشخیص این موضوع احتمال غافلگیری اصولگرایان از سوی آنها را افزایش میدهد. عدم شناخت «نومحافظهکاران اصولگرانما» دست آنان را باز میگذارد تا در مقاطع حساس اصولگرایان را غافلگیر سازند. اتفاقی که تا کنون بارها از سوی آنها صورت گرفته است./1325/پ203/ج