۲۰ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۶
کد خبر: ۴۷۲۷۰۸
دیدگاه امیرمعزی درباره عرفان شیعی؛

بازگشت به تفکر غالیانِ شیعه و احیا و بازسازی آن

ناقد دیدگاه امیرمعزی درباره عرفان شیعی، مطالعات و تحقیقات وی را عموما بر روایتی از تشیع نخستین استوار می داند که از نظر اکثریت عالمان و فقیهان رسمی تشیع به عنوان روایتی غالیانه مورد طرد قرار گرفته است.
نقد دیدگاه امیرمعزی درباره عرفان شیعی

محمد علی امیر معزی از شیعه شناسان صاحب نام و استاد کرسی شیعه شناسی در مدرسه مطالعات عالی سوربن در پاریس هر چند نزد هانری کربن شاگردی کرده است و امروزه به نحوی ادامه دهنده سنت کربن در شیعه شناسی به شمار می آید ولی به نظر می رسد که بر خلاف کربن به پژوهش های تاریخی نیز کم و بیش توجه دارد.

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، مطالعات و تحقیقات امیر معزی عموما بر روایتی از تشیع نخستین استوار است که از نظر اکثریت عالمان و فقیهان رسمی تشیع به عنوان روایتی غالیانه مورد طرد قرار گرفته است. برای مثال، وی که کتاب «تشیع؛ ریشه ها و باورهای عرفانی» را نوشته، بر این باور است که قاطبه شیعیان تا زمان تشکیل آل بویه قائل به تحریف قرآن بوده اند و از آنجا که پس از تشکیل دولت نیاز به مراوده با اهل سنت داشته اند، مقداری از گفته هایشان کوتاه آمده اند و یا حداقل آن ایده ها را به پساپشت برده اند.

در حاشیه دومین نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی و فناوری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم که در هفته پژوهش برپا شد، محمد سوری از پژوهشگران حوزوی تلاش کرد تا دیدگاه امیر معزی درباره عرفان شیعی را طی نشستی با حضور حجت‌الاسلام علی امینی نژاد استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم و ابراهیم علیپور رییس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی نقد کند که سخنان این پژوهشگر و دیدگاه نقادانه اش تقدیم مخاطبان خبرگزاری رسا می شود.

به گفته ذوالفقار ناصری دبیر علمی این نشست دو دیدگاه مهم درباره تشیع نخستین و تشیع اصیل در مکتوبات شیعه شناسی مطرح شده که نخستین آن از جانب مدرسی و دیدگاه دوم از سوی امیر معزی است؛ دیدگاه نخست قائل است که تشیع اصیل مقامات مابعدالطبیعی را برای امامان قائل نیست. در دیدگاه دوم سیمای تشیع نخستین همچون فرقه ای سرّی در تاریخ به تصویر کشیده می شود و قائل است که تشیع در تکامل تاریخی خود جنبه های باطنی را از دست داده و به سنت فقهی و عقلی گرایش پیدا کرده است.

از تشیع عقل گرا تا طرد غلات شیعه

بر اساس این گزارش، محمد سوری پیش از نقد خود بر دیدگاه امیر معزی درباره عرفان شیعی به بیان دو دیدگاه مهم در شیعه شناسی یعنی تشیع عقل گرا و تشیع باطن گرا(غالیان) پرداخت و گفت: غلات و غالیان در تکامل تاریخی خود در جغرافیای شیعه حضوری کم رنگ داشتند و کتاب ها و آثاری نیز در زمینه اعتقاد راستین خود نگاشته اند، اما همانطور که در شیعه سنت عقلی و فقهی، آثار و علومی نگاشته شده است، در سنت غلات هم این سنت ادامه پیدا کرده است؛ هر چند به دلیل هجمه هایی که به اینها بوده نتوانسته اند خود را نشان دهند.

وی در ادامه به ارائه توضیحاتی درباره تشیع نخستین پرداخت و با اشاره به گرایش عرفان در تشیع نخستین و سه رویکرد اصیل پیرو این تفکر در سه مکتب قم، بغداد و حله به عنوان تشیع عقل گرا، افزود: در میان پیروان این مکتب کسانی را می شناسیم که از آنها به غلات شیعه یاد می شد و معتقد بودند پیروان راستین امامان هستند که البته پیروان عقل گرا تلاش کردند غلات شیعه را از دایره شیعه خارج کنند و بگویند اینها شیعه نیستند.

این پژوهشگر حوزوی با بیان اینکه در بین غلات و شیعیان عقل گرا، عده ای متهم به غلو هستند که تکلیفشان به درستی مشخص نیست، چرا که درباره اهل بیت(ع) چیزهایی را مطرح می کردند که در دایره عقل گرایی نمی گنجید، با اشاره به تلاش برخی از علمای شیعه برای پذیرفتن غالیان در دایره تشیع، اظهار داشت: بر اساس دیدگاه امیر معزی، تشیع اصیل همان تشیعی بوده است که او را متهم به غالی می کردند، این تشیع باطن گرا است و بهتر این بود که از آن به معنویت گرا نام می بردند.

سوری در ادامه دو الگوی فکری را از منظر امیر معزی در این زمینه مطرح کرد و گفت: در الگوی نخست میراثی که عقل گرایان به جا گذاشتند اصالت دارد، اما در الگوی دوم عقل گرایان شیعه، انحرافی در خط اصیل شیعه ایجاد کردند و تشیع اصیل را با تولید تشیع بدون عرفان کنار زدند که نظریه امیر معزی درباره الگوی دوم مطرح شده است که دو الگوی میراث عقل گرایان و میراث غلات در دیدگاه امیر معزی، میراث غلات به عنوان تشیع نخستین پذیرفته و به عنوان تشیع راستین و اصیل در تاریخ معرفی شده است.

معرفی چهره باطنی و عرفانی شیعه اصیل

در ادامه حجت‌الاسلام امینی نژاد به عنوان ناقد با بیان اینکه زمانی بحث می کنیم و می گوییم شیعه یک گروه کاملا سرّی، عرفانی و معنوی است و بحث دیگر اینکه شیعه اصیل قطعا رگه عرفانی و معنوی بسیار عمیق و باطنی دارد، گفت: فضای شیعه اصیل که منبعث از فضای اصلی قرآن و سیره رسول گرامی اسلام(ص) و امیرمؤمنان و ائمه معصومین(ع) است ابعاد فراوانی دارد و در عین حضور اجتماعی و دارای ابعاد عقلانی، قطعا دارای چهره های عمیق باطنی هم هست.

وی با بیان اینکه رویکرد عرفانی در دنیای شیعه در کنار عقل گرایی از قرن ششم به بعد، آشکارتر شده است و تا الآن هم ادامه دارد، اظهار داشت: نه تنها از صدر شکل گیری تشیع این دو گرایش همواره وجود داشته است، از زمان اهل بیت(ع) نیز این دو گروه بوده اند؛ گروهی که برای ائمه معصومین(ع) مقامات فوق العاده ماورایی ترسیم می کردند و در کنار آن گروه هایی که ائمه معصومین(ع) را علمای ابرار تلقی کرده و آنها را واجب الاطاعه می دانستند و حتی مقامات ملکوتی رسول گرامی اسلام(ص) را نیز برای آنها قائل نبودند.

استاد فلسفه و عرفان حوزه با اشاره به اینکه برخورد اهل بیت(ع) با این دو خط جای تأمل دارد، این برخورد را با توجه به اهمیت و قدرت تشیع در دنیای اسلام، جالب خواند و افزود: از قرن ششم به بعد، علما فرصت پیدا کردند تا به بررسی آن دو نگاه مختلف بپردازند؛ نتیجه ای که از مجموعه تأملات بزرگان شیعی از قرن ششم به بعد پیش آمد به تدریج به بررسی غلو در دو شاخه انجامید. غلو باطل و دیگری غلو حق که غلو حق اصلا غلو نیست و آن چیزی است که واقعا حقیقت اهل بیت(ع) را نشان می دهد، بنابراین تفسیر غلو در حق آنها ناشایست است.

وی تصریح کرد: آنچه مقامات اهل بیت معصومین(ع) را از حد مخلوق بالاتر می برده و عین ذات پروردگار می کرده و در حقیقت تفویض همه امورات به ائمه(ع) داشته و یک حالت استقلال به حضرات معصومان در برابر خداوند متعال می داده، مورد نکوهش علما واقع شده است، اما بسیاری از این روایات که ائمه را انسان های عالم، پاک، بدون گناه و در علم و شریعت بسیار دانا می دانستند و در حقیقت جزو تفسیر ائمه به شمار می رفته است، اصل این مقامات در خود قرآن به عنوان خلیفه الله مطرح می شود.

حجت الاسلام امینی پور در ادامه به بررسی دیدگاه امیر معزی درباره عرفان شیعی پرداخت و با بیان اینکه فضای شیعه اصیل - سیره رسول اکرم(ص)، امیرمؤمنان(ع) و ائمه معصومین(ع) - دارای ابعاد فراوان عقلانی، باطنی و فردگرایانه است، ابراز کرد: باید قرآن و فرمایشات معصومان و سنت و سیره روشن درباره رسول اکرم(ص) محور قرار گیرد. اگر قرآن اصل قرار گیرد که انسان را به عنوان خلیفه الله معرفی می کند، بسیاری از قدرت ها را به بشر داده است؛ مثلا حضرت عیسی(ع) مرده زنده می کند و عاصف بن برخیا، تخت بلقیس را چون علم کتاب در دستش بوده است آنگونه نزد حضرت سلیمان(ع) حاضر می کند و اینها نشان می دهد آن تلقی که بسیاری از افراد متهم به غلو داشتند که ائمه(ع) دارای قدرت های ماورایی آنچنانی هستند، قابل پذیرش است.

وی یادآور شد: بزرگان و عرفا از قرن ششم به بعد با فضای عرفانی رابطه پیدا کردند؛ خواجه نصیرالدین طوسی اصل جدیدی را در دنیای شیعه باز کرد و از آن زمان آرام آرام تأیید مزاج شیعه در این بحث مشاهده شد و بر این اساس بسیاری از روایت هایی که به عنوان غلو مطرح شده یا راویان آن متهم به غلو بودند، بحث های صحیح بوده است و نمی خواستند ائمه(ع) را مستقلا صاحب اختیار و اراده در نظام هستی کنند و بحث خلیفه اللهی را پرورش می داده اند.

استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه حجم وسیعی از روایاتی که قدرت های ماورایی برای معصومان(ع) بیان می کند در آثار بزرگان و علمای قم و بغداد مانند کلینی و دیگران وجود دارد، گفت: زمانی در قم، اگر کسی قائل به علم غیب برای امام معصوم(ع) بود تلاش می کردند که او را از این شهر بیرون کنند، اما اکنون اگر کسی به این مسأله قائل نباشد و کتاب یا مقاله ای ننویسد، جایی در قم ندارد، چرا که اکنون با تشیعی روبه رو هستیم که عمیقا ابعاد باطنی و معنوی دارد و برای ائمه معصومین(ع) شئون بسیار پراهمیتی را قائل است.

وی با اشاره به کتاب «تشیع: ریشه ها و باورهای عرفانی» اظهار داشت: در این کتاب تلاش می شود که غلات دسته نخست را مطرح کند یعنی غلاتی که واقعا غالی هستند و آن غلوی را که پیروان حضرت عیسی(ع) انجام دادند همان غلو را می خواستند درباره امیرمؤمنان(ع) داشته باشند که ائمه جلوی آنها را گرفتند.

حجت الاسلام امینی پور با بیان اینکه برخی از این بحث ها که مطرح می شود مانند شمشیر دو لب می ماند و بسیار ظریف است، هرگونه تفسیری را که در این زمینه بدون شناخت معیارهای لازم انجام شود، ناثواب خواند و افزود: تشخیص اینکه آیا شیخیه شیعه اصیل هست یا نیست کار یک فرد عادی و معمولی و حتی محقق تاریخ پژوه نیست بلکه باید شخصیتی مانند مرحوم قاضی(ره) کتاب اینها را باز کند و بگوید نگاه کنید که اینها بر ائمه ظلم کردند و قائل به تفویض هستند و این تفویض همان غلو باطل است. یا در مباحث توحیدی، بحث های ولایت و مانند آن افراد معمولی که به محتواها آشنا نیستند نمی توانند از برخی پژوهش ها به این نتیجه برسند که این غلو باطل است یا همان حق است که باید گفته شود.

امیر معزی از روش پدیدارشناسانه تا نقد آثار شیعی

رییس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی نیز در این نشست با اشاره به یکی از دیدگاه های امیر معزی درباره آثار علمی تولید شده از سوی علمای تشیع مانند شیخ مفید و سید مرتضی از قرن چهارم به بعد گفت: امیر معزی تولید این آثار را ایجاد انحراف در مکتب شیعه می خواند و معتقد است که تمام آثار یک نقصی دارند یا تحلیلی، یا عمومی، یا فلسفی و یا ترکیبی میان فقهی، سیاسی و اجتماعی هستند و همه آنها بی توجه به منابع اصیل شیعه نوشته شده اند.

ابراهیم علیپور با بیان اینکه امیر معزی دلیل این غفلت را آن عقل گرایی می داند که در شیعه ظهور کرده و معتقد است آن عقلی که ائمه به آن استناد می کردند بیشتر عقل شهودی یعنی منبع کشف اسرار درونی بوده است نه آن چیزی که شیخ مفید و مانند او به آن اشاره می کردند، به بیان چند سؤال از ناقد دیدگاه امیر معزی درباره عرفان شیعی پرداخت.

وی روش امیر معزی را پدیدار شناسانه عنوان کرد و افزود: آقای موحدیان عطار در سال 1380 در مجله هفت آسمان شماره هفت و هشت مقاله ای را درباره روش شناسی فعالیت های پژوهشی دکتر امیر معزی چاپ کردند که وی در این مقاله معتقد است امیر معزی کار مثبتی را صورت داده است یعنی به جای اینکه به مفسران یا کسانی را که در طول دوره های مختلف برداشت هایی از روایات کرده اند مراجعه کند مستقیم به منابع اصیلی که از دهان امام(ع) وارد شده‌، مراجعه کرده است.

رییس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی با بیان اینکه مناسب بود ناقد محترم ابتدا توضیح می دادند که منظور از روش امیر معزی به عنوان روش پدیدار شناسانه چیست و آیا نسبت به این روش انتقادی را وارد می دانند و آیا این روش را به درستی استفاده کرده اند، اظهار داشت: آقای امیر معزی به منابع خاصی مراجعه می کند؛ آیا از این امر معلوم می شود که اعتبار منابع به نظر ایشان در چه اندازه است؟ آیا نگاه امیر معزی یک نگاه جامع نگر است؟

وی حضور اخباری ها را در طول تاریخ شیعه یادآور شد و با بیان اینکه این افراد و مانند آنها که به ظاهر روایات گرایش داشته اند، بسیار بوده اند، آیا کسانی نبودند که تأکید کنند انحراف فکری رخ داده و بسیاری از روایت ها رها شده است؟ پرسید: دکتر امیر معزی می گوید ائمه(ع) مدافع بحث غلو و غالی گری بودند اما آن روایت هایی را که رد می کنند به خاطر تقیه بوده یا نه به خاطر این بوده که راضی نبوده اند افشا شود، آیا برداشت ایشان خود تفسیر نیست؟

علیپور افزود: برخی از متکلمان بغداد مانند سید مرتضی بخشی زیادی از این اعتقادات و بسیاری از نکاتی که غالیان بیان می کنند را قبول داشته اند، با چه تفسیری می توان گفت که به این مسأله بی توجه بوده اند؟ آیا آقای امیر معزی ریشه شناسی مناسبی درباره موضوعاتی مانند غلو، دین علی یا الوهیت انجام داده است و اگر اینها حقیقت داشته باشد چرا عمر بن یزید از امام صادق(ع) می پرسد «آیا ما مصحف علی داریم»، مصحف علی به چه معنا است؟

دیدگاه امیرمعزی بازگشت به تفکر غالیان شیعه

پس از سخنان ناقدان این نشست، محمد سوری که دیدگاه امیر معزی درباره عرفان شیعی را نوعی بازگشت به تفکر غالیانِ شیعه و احیا و بازسازی آن تفکر می داند به بیان نقد خود بر این دیدگاه پرداخت و گفت: این نزاع ها و اختلاف هایی که بیشتر فکری بوده و بعضی وقت ها در مقام عمل بین اصحاب اهل بیت(ع) خود را نشان می داد، در همان زمان اهل بیت(ع) نیز وجود داشته است. حتی گزارش است که در حضور یکی از ائمه دو نفر از صحابه به جنگ هم می رفتند و پاسخ ائمه(ع) به این مسائل چه بسا همان چیزی باشد که حجت الاسلام امینی نژاد به آن اشاره کردند؛ یعنی ائمه(ع) نمی خواستند همه پیروان خود را به یک اموری ملزم کنند بلکه فهم بخشی از این مسائل بر حسب استعداد و توانایی فکری و ذوقی افراد بوده است.

وی با بیان اینکه ائمه(ع) یک حداقلی را برای همه ملزم می دانستند که باید تبعیت کنند اما بیش از آن را ظاهرا نفی نمی کردند چون می دانستند عده ای ولو اندک وجود دارند که روحشان با این مباحث عمومی و عادی شریعت سیراب نمی شود و درجات بالاتری را نیاز دارند و از آن طرف کسانی هستند که نه توانایی تحمل این مسائل را دارند و نه آنها را می فهمند، افزود: به نظر می رسد که هم تشیع عقل گرا و هم تشیع باطنی در تعالیم اهل بیت(ع) ریشه دارد اما افراط و تفریط ها در بخش های مختلف سبب شده است این مشکلات به وجود آید. همواره باطنی گری افراطی مورد لعن و نفرین اهل بیت(ع) قرار می گرفته است و در بخش شریعت نیز تنها اکتفا کردن به یک نکته ای از شریعت بدون اینکه هیچ چیزی از تعالیم معنوی داشته باشد مورد نفی اهل بیت(ع) بوده است.

دیدگاه یک سویه امیر معزی از عرفان شیعی

پژوهشگر حوزوی گفت: تفسیری که دکتر امیر معزی از تشیع و باطنی گری دارد یک سویه است؛ به این معنا که تقریبا تمام وجوهی که در تشیع ممکن است وجود داشته باشد همچون وجوه فلسفی، کلامی و فقهی را نادیده می گیرد و به عنوان چیزهایی که از اندیشه سنی بر فقه شیعه تحمیل شده است نگاه می شود. شیعه مانند یک حزب راز آلود باطنی گرا که هیچ جنبه ظاهری مورد توجه در آن نیست تصویر می شود و به نظر می رسد این تصویر با آن چیزی که در زمان اهل بیت(ع) یک دوره حضور است و نمی توان آن را انکار کرد، قابل سازگاری نیست و این نوع نگاه یک سویه از مهم ترین مشکلات این نظریه است.

وی با بیان اینکه دکتر امیر معزی بین رویکرد پدیدارشناسانه و رویکرد نقد تاریخی جمع کرده است و مانند کربن نیست که به رویکرد تاریخی اصلا توجه نکند، اظهار داشت: در این مسأله دشوار به راحتی نمی توان خالی از ذهن وارد بحث شد و قبل از اینکه وارد بحث شویم باید تکلیف خود را بر روی این مباحث پیشینی روشن کرده باشیم و نوع دین شناسی و شناخت و معرفت ما از قرآن و تاریخ پیامبر و موضعی که درباره قرآن و پیامبر اتخاذ می کنیم می تواند پایه ای باشد برای ورود به بحث بعد از نبوت که امامت می شود.

سوری تصریح کرد: نقش پیامبر(ص) در کتاب امیر معزی و در جایگاهی که برای امام علی(ع) اثبات می شود و آن را در «دین علی» مطرح می کند، غایب است. حتی به منابعی از کتاب که مراجعه می کنیم می بینیم که رتبه پیامبر(ص) در درجاتی از امیرمؤمنان(ع) پایین تر است؛ بنابراین ابتدا باید جایگاه پیامبر و قرآن را پیش از شروع امامت و ولایت برای خود حل کرده و آنجا هر چقدر به نتیجه رسیدیم آن رویکرد را در حوزه امامت پیاده کنیم.

لزوم ارائه شواهد در نقد دیدگاه امیر معزی

در بخش دیگری از این نشست حجت الاسلام امینی نژاد خواستار ارائه شواهدی برای نقد دیدگاه امیر معزی درباره عرفان شیعی شد و با بیان اینکه بحث ولایت در کنار نبوت به لحاظ بحث های دقیق عرفانی نبوت یک شأنی دارد و این شأن از نبوت متفاوت است، گفت: نبی اکرم(ص) افزون بر امتدادبخشی به آنچه اعلام کردند که اوصیا باید انجام دهند، یک شأن رمزگشایی از اسرار باطنی شریعت هم دارند. ولایت و وصایت باید بیاید و این اسرار باطنی را کشف کند.

استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم با طرح این سؤال که چرا وقتی عرفان اسلامی شکل می گیرد همه انگشت اشاره به امیرمؤمنان(ع) است، ابراز کرد: یعنی امام علی(ع) آمده اسرار باطنی دین رسول الله(ص) را باز کند و شأن ولایت نیز همین است. اگر معنویت گرایان توجه بیشتری به بحث شخص امیرمؤمنان(ع) و مسأله ولایت دارند از این بعد است که می خواهند گرایش خود را در بحث سیر و سلوک و مباحثی باطنی تأمین کنند.

وی افزود: سرّ غلو در حق امام علی(ع) و عدم غلو در حق رسول الله(ص) چیست؟ به دلیل اینکه امیرمؤمنان(ع) ابعاد باطنی و ملکوتی دین را می خواهد باز کند، عده ای هستند که نمی توانند عمق این مباحث را بفهمند؛ چطور است که در روایات ما قدرت های عظیم به بعضی از فرشتگان داده می شود و هیچ غلو دانسته نمی شود ولی اگر همین قدرت ها را به خلیفه الهی نسبت دهیم غلو تلقی می شود؟! برخی با دیدن ابعاد ملکوتی از امام(ع)، چون نمی توانستند درک عمیق پیدا کنند، می گفتند که فرق ایشان با خدا چیست.

حجت الاسلام امینی نژاد تصریح کرد: پرداختن بیش از حد باطن گرایان به امیرمؤمنان(ع) نه از باب کنار گذاشتن رسول الله(ص) است - هر چند قبول دارم حتی در دنیای تشیع انحرافاتی وجود دارد و افرادی هستند که آن حضرت را بالاتر از رسول الله(ص) می دانند - اما باید مراقب فضاهای معنوی که به این سمت سوق داده شده است باشیم؛ رسول الله(ص) جامع جمیع جهات هستند و امام علی(ع) نیز جامع جمیع جهات، اما به نحو خاصی وظیفه امیرمؤمنان(ع) بازگشایی رمزهای باطنی دین ختمیه است و این نکته باعث شده که معنویت گرایان بیشتر به سمت آن حضرت بروند و انگشت اشاره شان به سوی ایشان بلند باشد.

وی بحث دیگری را مطرح کرد مبنی بر اینکه مقام ولایت بالاتر از مقام نبوت است و در این زمینه توضیح داد: شخص نبی اکرم(ص) دارای دو شأن ولایت و نبوت هستند؛ آنچه از رسول الله(ص) به امیرمؤمنان(ع) منتقل شده همان ولایت است یعنی مقام برتری که خود شخص رسول الله(ص) نیز حائز آن است. از این رو به تصریح بزرگان و عرفای ما مقام هیچ ولی بالاتر از ولایت نبی آن امت نیست.

نسبت تأکید ائمه(ع) بر فقه و تفقه با باطن گرایی چیست

همچنین علیپور در سخنان پایانی خود سؤالات دیگری را مطرح کرد و گفت: امیر معزی دو منبع برای شیعه مطرح می کند؛ یکی قرآن و دیگری سنت اما آنچه خود در آثارش استفاده می کند بیشتر از سنت است. چرا قرآن مورد کم توجهی قرار گرفته است؟ چه نسبتی و رابطه ای میان مرحوم صفار، سعد اشعری، کلینی، سید مرتضی و شیخ مفید وجود دارد؟ آیا اینها اختلاف بنیادین داشتند یا اختلاف در مصادیق داشتند؟ آن برداشتی که از بیانات دکتر معزی می شود آن است که اختلافی بنیادین داشتند که این امر جای نقد جدی دارد.

وی در ادامه افزود: رابطه ظاهر و باطن چیست؟ دکتر معزی تأکید می کند که باطن گرایی شیعه متفاوت با باطن گرایی دیگران است؛ شیعه به ظاهر بسیار توجه می کند. سؤال این است که آیا رابطه ای از نگاه ایشان بین ظاهر و باطن وجود دارد؟ وی بیشترین تأثیر و تأکیدش بر کتاب بصائر الدرجات مرحوم صفار است و خود او می داند مرحوم صفار دوازده جلد کتاب داشته است و یازده جلد این کتاب ها فقه و تنها یک جلد درباره حضرات ائمه(ع) بوده است. اگر کفه باطن گرایی این قدر سنگین بوده چرا یازده جلد از کتاب های صفار به فقه اختصاص داشته و تنها یک جلد درباره ائمه بوده است؟ این همه تأکید ائمه درباره ارزش فقه و تفقه در دین مطرح شده است، اینها چه نسبتی با این همه تأکید بر باطن گرایی دارند؟

رییس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی اگر چه فعالیت پژوهشی دکتر امیر معزی را ارزشمند خواند و با بیان اینکه وی مطرح می کند آثاری که در سایه انقلاب اسلامی تولید می شود بیشتر ترکیبی است و به مسائل روبنایی توجه دارد، اما پرسید: امام خمینی(ره) می فرمایند انسان کامل به جایی می رسد که هیچ فاصله ای بین او و خدا نیست جز ذات حضرت حق، آیا این باطن گرایی نیست؟ چرا ما به این منابع توجه نداریم و این گونه قضاوت می کنیم؟!

شک و تردید جدی در رویدادهای تاریخی مد نظر امیر معزی

محمد سوری ناقد دیدگاه امیر معزی درباره عرفان شیعی در سخنان پایانی خود با اشاره به کتاب «تشیع؛ ریشه ها و باورهای عرفانی» گفت: کتاب آقای امیر معزی مشکلات بسیاری دارد، از جمله نگاه مطلق به بخشی از میراث حدیثی شیعه بدون هیچ گونه پالایش یا درنگ در سند و محتوای احادیث. نوع احادیث مورد استناد ایشان از نظر متنی و سندی ناتمام است و در سنت حدیث شناسی شیعه جزو احادیث غیر قابل اعتماد به شمار می رود.

وی همچنین افزود: امیر معزی بر برخی از رویدادهای تاریخی تأکید فراوان کرده است که اولا در اصل و اساس آن شک و تردید جدی وجود دارد و ثانیا به فرض اثبات هم تأثیری در اندیشه شیعی ندارد. برای نمونه، می توان به نقش شهربانو مادر امام زین العابدین(ع) اشاره کرد. منابع تاریخی درباره این شخصیت، بسیار مبهم و تیره است و احتمال اینکه این شخصیت از اساس ساختگی باشد وجود دارد. حتی اگر واقعی بودن این شخصیت و ازدواج او با امام حسین(ع) و مادری حضرت زین العابدین(ع) ثابت شود، باز هم این مسأله که شهربانو حلقه وصل تشیع امامی و تفکر ایرانی پیش از اسلام است به غایت دور از ذهن است و در واقع شهربانو هیچ تأثیری در شکل گیری اندیشه های شیعه امامی نداشته است.

معرفی کتاب تشیع؛ ریشه ها و باورهای عرفانی

این گزارش می افزاید: امیر معزی در کتاب «تشیع؛ ریشه ها و باورهای عرفانی» به ریشه ها و باورهای عرفانی تشیع در دوره نخستین پرداخته است. فصل اول این کتاب مروری بر اصطلاح «دین علی» و سیری در سرچشمه های ایمان شیعی نام دارد و بر این ادعا صحه می گذارد که گویی «دین علی» دین خاصی است یا تلقی خاصی است از دین اسلام که با دین اکثریت مسلمانان تفاوتی ژرف دارد.

عنوان فصل دوم «شهربانو، بانوی ایران زمین و مادر امامان» است. امیر معزی در این فصل با بررسی اخباری که به زندگی شهربانو می پردازند، به این نتیجه می رسد که شخصیت شهربانو به عنوان شاهزاده ایرانی و مادر امامان از آنجا حایز اهمیت است که شیعه امامی را با ایران پیش از اسلام پیوند می زند و عناصر مشترکی را میان این دو پیدا می کند.

فصل های سوم تا هشتم کتاب به جنبه دوگانه شخصیت امام یعنی عناصر قدسی(لاهوتی) و بشری(ناسوتی) و واسطه های بین این دو عنصر اختصاص دارد و به آن دسته از دیدگاه های کلامی می پردازد که به ماهیت و مرتبه وجودی امام به عنوان «ولی الله» مربوط می شوند. عناوین این فصل ها عبارتند از: پژوهشی درباره الوهیت امام، وجود پیشینی امام، امام در ملکوت: عروج و تعلیم راز، دانایی توانایی است: تعبیرها و نهفته های معجزه در تشیع امامی قدیم، نکته هایی در باب ولایت امامی، فقط مراد خدا انسان است: خداشناسی و انسان شناسی عرفانی.

جنبه های گوناگون تأویل و روش اشاعه آنها از راه اعمال عرفانی شیعه، محتوای فصل های نهم تا یازدهم را تشکیل می دهند که این عناوین را دارند: مجاهد تأویل: شعری از ملاصدرا درباره علی(ع)، ملاقات با ائمه در عرفان معاصر دوازده امامی، یادداشت هایی درباره دعا در شیعه امامی.

سه فصل پایانی کتاب به مباحث آخرالزمان و معاد و دیدار با امام غایب عجل الله فرجه می پردازد. نویسنده در فصل دوازدهم میان دو مفهوم آخرالزمان و معاد ارتباط برقرار می کند. عنوان این فصل آخرالزمان و بازگشت به مبدأ است.

فصل سیزدهم با عنوان گونه شناسی دیدار امام غایب(ع) به گزارش های ملاقات امام غایب بر اساس روایاتی اختصاص یافته است که برای بیش از هزار سال ایمان و امید مؤمنان را پایدار نگه داشته است.

سرانجام، فصل چهاردهم به بررسی تأویل های معادشناسی مکتب کلامی و عرفانی شیخیه کرمان، به ویژه عقیده مرکزی آنها(رکن رابع) اختصاص یافته است و عنوان آن از این قرار است: غیبتی سرشار از حضور: تأویل شیخیه از غیبت.

/920/ز501/ر

ارسال نظرات