۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۷
کد خبر: ۴۷۸۳۰۱
آیت الله مکارم تبیین کرد؛

بازشناسی سیره تبلیغی حضرت زینب

حضرت آ‌یت الله مکارم تأکید کرد: تقارن روز پرستار با میلاد حضرت زینب(س) ارزشمند و مایه مسرت است، لذا پرستاران باید ایشان را الگو و سرمشق خود قرار دهند.قشر پرستار از جمله زحمت کشان جامعه به شمار می روند که همواره دغدغه خدمت و رسیدگی به مشکلات بیماران را دارند.
آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، پنجم جمادی الاول مطابق با میلاد با سعادت عقیله ی بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها است.[1]  او کسی بود که دوست و دشمن و شیعه  و سنی به عظمت مقام او اعتراف کرده اند. فردی از اهل سنت به نام دکتر بنت الشاطیء، کتابی به نام (زینب بطله کربلا) تألیف کرده است که به فارسی به «زینب شیرزن کربلا» ترجمه شده است. او در این کتاب می نویسد که حضرت زینب سلام الله علیها مسیر تاریخ اسلام را عوض کرد. نطق ها، خطبه ها ایستادگی  و مقاومت او در برابر مشکلات موجب شد این مهم انجام شود. در کربلا دو امر مهم اتفاق افتاد که عبارت بود از شهادت و اسارت. اسارت در واقع مکمل برنامه ی شهادت بود به گونه ای که اگر رخ نمی داد برنامه ی شهادت محجور و مغفول قرار می گرفت.[2]

نقش آفرینی حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در تبیین انقلاب عاشورا

یکی از نکات مهم که تاریخ به آن گواهی می‌دهد، نقش حقیقت‌مدارانه و روشنگرانه حضرت زینب(سلام الله علیها) پس از جریان کربلا و شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) است که آن حضرت در حقیقت مسیر انقلاب عاشورا را در دل انحراف­ها هدایت کردند. پیروزی نهضت عظیم حسینی مرهون زحمات و تلاشهای بی‌وقفه زینب کبری(سلام الله علیها) است. ولایتمداری و دفاع از حجت خدا تا پای جان در سراسر لحظات اسارت این بانوی بزرگوار، موجب شد نهضت کربلا جاوید و ماندگار مانده و به سرمنزل مقصود برسد.[3]

خط بطلان حضرت زینب (سلام الله علیها) بر اعتقاد جبری یزیدیان

برخی جریانات و فرق مختلف اسلامی (اشاعره)، افعال و اعمال انسان را مخلوق خدا مى‏ دانند، و اين بدترين نوع جبر است، به تعبير ديگر چيزى است بالاتر از جبر، زيرا مى‏ گويند: اين ما نيستيم كه اعمال خوب و بد را انجام مى‏ دهيم بلكه خالق همه اينها خدا است پس در حقيقت مستقيما اعمال او است، نه اعمال جبرى ما. [4]

حال آنکه استدلال هاى عقلى به ما مى‏ گويند هم افراط غلط است و هم تفريط. در واقع جبر و نفى آزادى اراده غلط و بى راهه است و هم تفويض و واگذارى مطلق اراده به انسان انحراف‏ و كج‏ انديشى است.[5]

تنها در راه سوم يعنى‏ «امر بين الامرين» يا راه ميانه است كه هيچ يك از عواقب شوم آن دو راه وجود ندارد. در اين راه است كه به صورت فطرى اصل آزادى اراده پذيرفته مى‏ شود اما اين آزادى به صورت يك معامله غيرقابل فسخ و يك واگذارى مطلق به تصور نمى ‏آيد.[6]

همان‌طور که تاریخ گواهی می‌دهد، پس از حادثۀ عاشورا مزدوران یزید با استفاده از ترویج جبر، شروع به تبلیغ کردند و پیروزى ظاهری یزید را خواست خدا قلمداد کردند.[7]

عبید الله بن‌ زیاد پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) مردم را در مسجد بزرگ کوفه جمع کرد تا قضیه را به اطلاع آنها برساند. او چهره مذهبى به خود گرفت و گفت: ستایش خدا را که حق را پیروز کرد و امیرالمؤمنین (یزید) و پیروانش را یارى کرد و دروغگو پسر دروغگو را کشت! اما متقابلاً حضرت زینب(سلام الله علیها) و حضرت علی‌بن‌الحسین(علیهما السلام) که از شگرد تبلیغى دشمن آگاه بودند، این پایگاه فکرى بنی‌امیه را هدف قرار داده با سخنان متین و مستدل خود بشدت آن را کوبیدند و یزید و یزیدیان را مسؤول اعمال و جنایاتشان معرفى کردند. یکى از جلوه‌هاى برخورد این دو تفکر، هنگامى بود که زنان و کودکان حسینى را وارد کاخ عبیدالله بن‌زیاد کردند.[8]

آن‌روز عبیدالله در کاخ خود دیدار عمومى برگزار کرد و دستور داد سر بریدۀ امام حسین(علیه السلام) را در برابرش بگذارند. آن‌گاه زنان و کودکان را وارد کاخ کردند. زینب(سلام الله علیها) درحالی‌که کم‌ارزش‌ترین لباس هاى خود را به تن داشتند و زنان و کنیزان اطراف ایشان را گرفته بودند، به صورت ناشناس وارد مجلس شدند و بی‌اعتنا در گوشه‌اى نشستند. [9]

عبیدالله چشمش به ایشان افتاد و پرسید: این زن که خود را کنار کشیده و دیگر زنان گردش جمع شده‌اند، کیست؟ حضرت پاسخی ندادند. عبیدالله سؤال خود را تکرار کرد. یکى از کنیزان گفت: او زینب(سلام الله علیها) دختر فاطمه(سلام الله علیها) دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. عبیدالله رو به زینب(سلام الله علیها) کرد و گفت: ستایش خدا را که شما خانواده را رسوا ساخت و کشت و نشان داد آنچه می‌گفتید دروغى بیش نبود. حضرت زینب(سلام الله علیها) چنین پاسخ دادند: ستایش خدا را که ما را به واسطۀ پیامبر خود (که ما از خاندان اوییم) گرامى داشت و از پلیدى پاک گردانید. [10]

جز فاسق رسوا نمی‌شود و جز بدکار، دروغ نمی‌گوید و بدکار ما نیستیم، دیگران‌اند (یعنى تو و دارودسته‌ات هستید) و ستایش مخصوص خداوند است. عبیدالله پرسید: دیدى خدا با خاندانت چه کرد؟! آن حضرت در نهایت اقتدار فرمودند: جز زیبایى ندیدم! آنان کسانى بودند که خدا مقدر ساخته بود کشته شوند و آنها نیز اطاعت کرده و به‌سوى آرامگاه خود شتافتند و بزودى خداوند تو و آنان را (در روز رستاخیز) با هم روبه‌رو می‌کند و آنان از تو به درگاه خدا شکایت و دادخواهى خواهند کرد، اینک بنگر آن‌روز چه‌کسى پیروز خواهد شد.[11]

مادرت به عزایت بنشیند اى پسر مرجانه! این گفت‌وگو تا آنجا ادامه پیدا کرد که رسوایی عمال یزید و آل‌امیه بر همگان روشن شد و تمامی فرازهای گفت‌وگوی زینب(سلام الله علیها) با ابن مرجانه مهمترین فرازهای انحراف را در این فرقۀ منحرف بر همگان آشکارکرد.[12]

سخنان آتشین زینب کبری(سلام الله علیها) در کوفه  و نقش آن در بیداری وجدان کوفیان

به راستی در تاریخ بشر کدام زن را می‌توان یافت که شش یا هفت برادر او را کشته باشند، پسرى از وى به شهادت رسیده باشد، ده نفر از برادرزادگان و عموزادگان او را از دم تیغ گذرانده باشند و سپس او را با همه خواهران و برادرزادگانش اسیر کرده باشند، آن‌گاه بخواهد در حال اسیرى و گرفتارى از حق خود و شهیدان خود دفاع کند، آن‌هم در حالی‌که مردمش به دین و حجت خدا پشت کرده‌اند. حضرت می‌دانستند کوفه با دمشق خیلى تفاوت دارد؛ کوفه شهرى است که تا بیست سال پیش از آن مرکز حکومت على(علیه السلام) بود. مردم این سرزمین هم زندگى مادى و ثروت و ریاست می‌خواهند و این وظیفه بیدارسازى، از میان زنان بیشتر به عهده ایشان بود . [13]لذا زینب کبری(سلام الله علیها) در دو سخنرانی بلیغی که در کوفه و شام کرد، تقیه را شکست. حتی ایشان در گفتگو با ابن زیاد به حدی به خطر افتاد که ابن زیاد دستور کشتن ایشان را صادر کرد.[14]

حضرت زینب(سلام الله علیها) از این فرصت استفاده کرده و شروع کردند به صحبت کردن با مردم و در این شرایط گویی صدای علی(علیه السلام) بود که از حنجره زینب(سلام الله علیها)‌ شنیده می‌شد. چنانکه خدیم اسدى می‌گوید: در سال 61 که سال قتل حسین(علیه السلام) بود وارد کوفه شدم. دیدم زنان کوفه گریه می‌کنند و علی‌بن‌الحسین(علیه السلام) را دیدم که بیمارى او را ضعیف و ناتوان ساخته بود. علی‌بن الحسین(علیه السلام) سر بلند کرد و گفت: اى اهل کوفه! بر (مظلومیت و مصیبت) ما گریه مى کنید؟! پس چه‌ کسى جز شما ما را کشت؟! و در این هنگام زینب(سلام الله علیها) با دست به مردم اشاره کرد که خاموش باشید! با اشاره او نفسها در سینه‌ها حبس شد. خطابه غرّای این بانوی بی‌نظیر، حجاب ها را از چهره کوفیان برگرفت و آنها به عمق جنایت خویش پی بردند و حقانیت سیدالشهدا(علیه السلام) را بر همگان آشکار کرد.[15]

طنین خطبه‌های کوبنده حضرت زینب(سلام الله علیها)؛ رسوایی حکومت فاسق یزید

در جریان اسارت آل‌الله، یزید دستور داد اسیران را همراه سرهاى شهیدان به شام بفرستند. قافله اسیران به سمت شام حرکت کرد. مأموران ابن‌زیاد بسیار تندخو و خشن بودند و دربار شام به انتظار رسیدن این قافله، که پیک فتح و پیروزى محسوب می‌شد، دقیقه‌شمارى می‌کرد. [16]

به گفته مورخان، کاروان اسیران از دروازه ساعات در میان هزاران تماشاچى وارد شهر شد. آن روز شهر دمشق، غرق شادى و سرور، پیروزى یزید را جشن گرفته بود! قافله اسیران در میان انبوه جمعیت، کوچه‌ها و خیابانها را پشت سر گذاشت و تا کاخ بلند حکومت یزید بدرقه شد. اسیران وارد کاخ شدند و در گوشه‌اى که در نظر گرفته شده بود، قرار گرفتند. چون چشم یزید به اسیران خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) افتاد و آنان را پیش روى خود ایستاده دید، دستور داد تا سر امام حسین(علیه السلام) را در میان طشتى نهادند.[17]

لحظه‌اى بعد او با چوبى که در دست داشت، به دندان هاى مبارک امام می‌زد و اشعارى را که «عبدالله بن‌زبعرى سهمى» در زمان کافر بودن خود گفته بود و یادآور کینه‌هاى جاهلى بود، می‌خواند. در این لحظه حضرت زینب(سلام الله علیها) با قدرت و شهامت تمام آغاز سخن کردند و خطاب به یزید چنین فرمودند: «خدا و رسولش راست گفته‌اند که: پایان کار آنان که کردار بد کردند، این بود که آیات خدا را دروغ می‌خواندند و آنها را مسخره می‌کردند. یزید! چنین می‌پنداری که چون اطراف زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را به دستور تو مانند اسیر از این شهر به آن شهر بردند، ما خوار شدیم و تو عزیز گشتى؟ این عدالت است که زنان و دختران و کنیزکان تو در پس پرده عزت بنشینند و تو دختران پیغمبر را اسیر کنى، پرده حرمت آنان را بدرى، صداى آنان را در گلو خفه کنى و مردان بیگانه، آنان را بر پشت شتران از این شهر به آن شهر بگردانند؟!.[18]

به‌خدا پوست خود را دریدى و گوشت خود را کندى. روزى که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خاندان او و پاره‌هاى تن او در سایه لطف و رحمت حق قرار گیرد، تو با خوارى هرچه‌بیشتر پیش او خواهى ایستاد. اگر گمان مى‌کنى با کشتن و اسیر کردن ما سودى به دست آورده‌اى، بزودى خواهى دید آنچه سود می‌پنداشتى جز زیان نیست».[19]

در چنین شرایطی واکنش بانوی دو عالم حضرت زینب(سلام الله علیها) سکوتى مرگبار را در سراسر کاخ ایجاد کرد و یزید که آثار و علایم ناخوشایندى را در چهره حاضران دید، با عجز بسیار گفت: خدا بکشد پسر مرجانه را! من راضى به کشتن حسین نبودم!.[20]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت رویکردها و شیوه های تبلیغی حضرت زینب(سلام الله علیها) بیش از آنی است که گفته می شود؛ حال آنکه  ادامه ی نهضت کربلا با حضرت زینب(سلام الله علیها) و حضرت زین العابدین(علیه السلام) تحقق یافت.[21]

تقارن روز پرستار با میلاد حضرت زینب(سلام الله علیها) نیز ارزشمند و مایه مسرت است، لذا پرستاران باید ایشان را الگو و سرمشق خود قرار دهند.قشر پرستار از جمله زحمت کشان جامعه به شمار می روند که همواره دغدغه خدمت و رسیدگی به مشکلات بیماران را دارند.[22]

گفتنی است پرستاران در مقوله شغلی خود زحمات طاقت فرسایی می شکند و باید برای رفع مشکلات آنها تلاش کرد،[23]در این میان دولت باید برای حل مشکلات پرستاران سرمایه گذاری کند.[24]

[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1394/11/25.

[2] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1391/12/27.

[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛1392/09/03؛

(http://qudsonline.ir/news/170428/).

[4] پيام قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص369.

[5] خدا را چگونه بشناسيم ؛ ص125.

[6] همان.

[7] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛1392/09/03؛

(http://qudsonline.ir/news/170428/).

[8] همان.

[9] همان.

[10] همان.

[11] همان.

[12] همان.

[13] همان.

[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1392/09/18.

[15] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛1392/09/03؛

(http://qudsonline.ir/news/170428/).

[16] همان.

[17] همان.

[18] همان.

[19] همان.

[20] همان.

[21] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1394/11/25.

[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛شبستان  حرم  مطهر حضرت فاطمه معصومه (س)؛1389/1/31.

[23] همان.

[24] همان.

/1323/101/ص

ارسال نظرات