مردم پس از انقلاب سه باور غلط موسیقی را شکستند
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تسنیم، او کمانچه را به روایت خودش مینوازد. لهجهی زادگاهش در نواختنش هویداست. سالهای بسیاری از زمانِ کوچِ او از دامنههای زاگرس و از ایستگاه راهآهن «چمسنگر» در استان لرستان میگذرد، اما هنوز هم نوای کمرکشهای کوهها و نوای آبشارها را میتوان در کمانچهاش شنید.
با این که در هفتمین دههی زندگیاش به سر میبرد، هنوز هم جوان است و قبراق و میتواند برای رسیدن به اهدافش در موسیقی، کارهای طاقتفرسایی انجام دهد. آرشه را بر سیمهای کمانچه آنچنان با صلابت میکشد که گویی هنوز نیروی جوانی در وجودش جاری است.
یکی از تازهترین کارهایش انتشار اثری است با عنوان «چراغ افروخته».
علیاکبر شکارچی ردیفهای میرزاعبدالله را به روایت خودش و به صورت تصویری ضبط و منتشر کرده است تا این اثر چراغی افروخته بر سرِ راهِ هنرجویان عرصه موسیقی باشد. این درست همان کاری است که فقط و تنها فقط برای اعتلای فرهنگ و هنر ایران انجام شده است.
همگان میدانند که انتشار ردیفهای میرزاعبدالله، آن هم به صورت تصویری نه تنها برای صاحب اثر آوردهی مالی ندارد که حتی به او ضررهای مالی هم تحمیل خواهد کرد. مگر این که ارگانهای دولتی و شهری آستینها را بالا بزنند و از این حرکت فرهنگی و هنری، تمامقد حمایت کنند. اما زمانی که شکارچی ردیفها را به صورت تصویری و با سه دوربین همزمان، با همراهیِ تیمی حرفهای ضبط میکرد، هیچ ارگانی در کنار او نبود و هیچ مسئولی حاضر به حمایت از او نشد.
شکارچی اما از پای نایستاد. اکنون که شما این مطلب را میخوانید «چراغ افروخته» با سرمایه شخصیِ شکارچی منتشر شده و در اختیار علاقهمندان به موسیقی قرار گرفته است. حدود 80 میلیون تومان برای تهیه این آلبوم هزینه شده و بیشک این هزینه بازگشتی نخواهد داشت. اما چراغی که شکارچی روشن کرده، برای همیشه افروخته خواهد ماند.
مسئولانی که در تهیهی این آلبوم شکارچی را یاری ندادند، حتی در خرید این اثرِ گرانمایه هم دستی بجنباندهاند. مجموعهی ردیفهای میرزاعبدالله که گنجینهی اصلی موسیقی ایرانی محسوب میشود، وقتی به صورت تصویری و با بهترین کیفیت و با ساز شکارچی ضبط شده، باید در قفسههای کتابخانههای سراسر ایران جای بگیرد. هر کدام از دفترهای انجمن موسیقی ایرانی در سراسر کشور باید چندین نسخه از این اثر را داشته باشند تا به اعضایشان هدیه یا امانت بدهند. کتابخانههای زیر نظر شهرداری تهران باید این اثر را در آرشیو خود داشته باشند.
از آنجایی که ردیفهای میرزاعبدالله از میراث فرهنگی و هنری ایران به شمار میرود، سزاوار است که سازمان میراث فرهنگی هم در اینباره دستی بجنباند و این اثر را به مهمانان خارجی که وارد ایران میشوند بشناساند. دانشکدههای موسیقی سراسر کشور هم باید این اثر را در آرشیوها خود داشته باشند و فرهنگستان هنر هم میبایست که «چراغ افروخته» را بیشتر تحویل بگیرد و هزاران باید دیگر که هیچ کدام عملی نشد.
به هر روی حسرت همهی این بایدها بر دلِ موسیقی ایرانی میماند. اما خدمتِ بزرگی که شکارچی به نسلهای بعدی موسیقی کرده هرگز فراموش نمیشود. ساعتی با علیاکبر شکارچی همکلام شدیم تا نگاهی بیاندازیم بر روند تهیه آلبوم «چراغ افروخته» و چالشهای پیش روی این اثر را بررسی کنیم. آنچه در ادامه میخوانید حاصل ساعتی همنشینی با خالق اثر «چراغ افروخته» است.
خبرنگار: امسال با انتشار اثر «چراغ افروخته» برای نخستین بار ردیفهای میرزاعبدالله را به صورت تصویری منتشر کردید.
17 دی 1395 برای من و برای موسیقی ایرانی روزی تاریخی بود؛ چرا که ردیفهای میرزاعبدالله برای نخستین بار به صورت صوتی و تصویری منتشر شد. این کار برای من، خانوادهام و همه کسانی که به موسیقی و به ساز کمانچه علاقهمندند بسیار مهم است.
خبرنگار: این آلبوم شامل چند بخش است و ضبط و تهیه آن چه مدتی طول کشیده است؟
این آلبوم شامل 5 دیویدی است. دو سال پیش ضبط این ردیفها را به صورت تصویری و با سه دوربین همزمان انجام دادیم. همهی مراحل ضبط تصویر و صدا و تدوین به گونهای حرفهای انجام شده است. کسانی که در این پروژه حضور دارند از چهرههای شناخته شدهاند؛ بهرام عظیمپور کارگردان، مجتبی میرتهماسب مشاور کارگردان، حسن عسگری صدابردار، ارسطو گیوی مدیرفیلمبرداری و ناظر ضبط هم سامر حبیبی و فرزندانم آساره و آرش شکارچی بودند.
خبرنگار: به طور حتم تهیه چنین آلبومی و به سرانجام رساندنِ این پروژه هزینههای بسیاری در پی داشته است. در کل چقدر برای این پروژه هزینه شده است؟
این پروژه 80 میلیون تومان هزینه دربر داشت.
خبرنگار: کدام ارگان دولتی شما را در این کار یاری کرد و چند اسپانسر داشتید؟
انجام این پروژه با هزینه شخصیام بوده و هیچ اسپانسری هم نداشتیم.
خبرنگار: انجام چنین کاری آن هم با هزینه شخصی به طور حتم انگیزهای قدرتمند میخواهد. چه چیزی شما را به انجام این کارِ بزرگ ترغیب کرد.
بعد از انقلاب مردم سه باور غلط را شکستند. یکی از این باورها این بود که موسیقی حرام است. همه اینها حرف است. واقعیت این است که جوان و نوجوان و پیر و زن و مرد همه دارند موسیقی را میشنوند و یاد میگیرند. کسانی که اصرار دارند موسیقی حرام است باید این واقعیت عملی را ببیند. کافی است آماری از این هنرستانها و این مراکز بگیرند و ببینند تا شاید در دیدگاههایشان تجدیدنظر کنند. واقعیت عینی که در جامعه جاری است از مقبولیت موسیقی میگوید.
باور دیگری که در میان مردم بود این که موسیقی همیشه باید توسط مطربان، تُشمالان و لوطیان اجرا شود و کس دیگری نباید موسیقی یاد بگیرد. یعنی یادگیری موسیقی برای مردم عادی عیب بود. اگر کسی نوازنده یا خواننده میشد او را ترد میکردند. بنابراین عامه مردم از این هنر بهره نمیبردند. یعنی باور بر این بود که موسیقی برای همین قشرهای خاص است و دیگران نباید وارد این عرصه شوند. کسی که وارد عرصه موسیقی میشد همه او را سرزنش میکردند و جامعه نگاه بدی نسبت به او داشت. مانند خود من که وقتی وارد عرصه موسیقی شدم با طعنه و لعن و کنایههای بسیاری مواجه شدم اما همه چیز را به جان خریدم و در جایی مانند ایستگاه راه آهن «چمسنگر» با قوطی روغن نباتی کمانچهای درست کردم و اکنون پس از چند دهه فعالیت موسیقی سر از اینجا درآوردم.
اما امروز این باور شکسته شده است. از ایلات و عشایر و روستاها و شهرها گرفته، تا جایی مانند تهران؛ همه دارند موسیقی را یاد میگیرند. شما به کنسرتهای موسیقی که الان در سطح ایران برگزار میشود نگاه کنید. در طول تاریخ موسیقی ایران این حجم از کنسرتهای موسیقی بیسابقه است. در زمان رژیم پهلوی تنها یک جشن هنر شیراز در طول سال برگزار میشد. اما الان هر سال چندین جشنواره در استانها و تهران برگزار میشود. الان سالنها خالی نیستند و نوبت گرفتن برای اجرای هر کنسرت، کاری دشوار است و از چند ماه پیشتر باید برای رزرو سالن اقدام کنید.
سومین باور غلطی که مردم آن را شکستند، جنسیت در موسیقی است. تا چند دهه پیش باور این بود که موسیقی تنها از آنِ مردان و البته همان قشر تشمال، لوطی و مطربان است و زنان نباید نوازنده یا خواننده باشند. این دیدگاه به همت مردم و ملتی که فرهنگی کُهن دارند شکسته شد و اکنون دختران و زنان در عرصه موسیقی سهمی ارزشمند دارند. چند ماه پیش جشنوارهای در کرمانشاه و در منطقه «کِرِند غرب» برگزار شد و من به عنوان داور آنجا رفتم. آقایی به نام یادگاری گروهی از بانوانِ آنجا تشکیل داده بود. گروهی که حدود 50 نوازنده زن داشت که جملگی تنبور مینواختند. از سوی دیگر هنرستانهای دختران و آموزشگاهها در حال حاضر شاهد حضور چشمگیر دختران هستند.
خبرنگار: رنگباختنِ این باورهای غلط از چه زمانی آغاز شد. اکنون که مردم این باورها را شکستهاند به طور حتم تقاضا برای موسیقی اصیلِ ایرانی بیشتر شده و این حجم بالای تقاضا به عرضه هم نیاز دارد. به نظرم تهیه آلبوم تصویری از ردیفهای میرزاعبدالله برای پاسخ دادن به این تقاضا بوده است.
این سه باور غلط بعد از انقلاب شکسته شد و طیف وسیعی از مردم به سمت یادگیری موسیقی ایرانی آمدند. این طیف وسیع خوراک آموزشی میخواهند. یکی از معتبرترین منبعهای آموزشی برای موسیقی ما «ردیفهای موسیقی ایرانی» و یکی از معتبرترین ردیفها ردیف «میرزاعبدالله» است. این همان ردیفی است که در دانشگاهها هم تدریس میشود. شرکتکنندگانی که در جشنواره موسیقی جوان شرکت میکنند بیش از 95 درصدشان ردیف میرزاعبدالله را یاد گرفتهاند. ردیف میرزاعبدالله را «پروفسور نتل» به روایتِ نورعلیخان برومند ضبط کرده و در زیرزمینی در یکی از ایالتهای امریکا به عنوان میراث فرهنگ جهانی نگهداری میشود.
وقتی ما چنین منبع عظیمی برای آموزش داریم چرا آن را بهتر نگهداری و ارائه نکنیم.
خبرنگار: شما پیشتر از اینها هم ردیف میرزاعبدالله را به صورت صوتی ضبط کرده بودید.
سال 1370 این ردیف را به صورت صوتی ضبط کردم و شرکت «ماهور» آن را منتشر کرد. الان هم که حدود 20 سال از آن زمان میگذرد برآن شدم که این ردیف را به صورت تصویری ضبط کنم.
خبرنگار: ضبط این ردیفها بیش از همه به کارِ چه کسانی میآید. به نظرتان جامعه و البته مسئولان فرهنگی و هنری کشور این کار شما را قدر میدانند.
تعداد بسیاری از هنرجویان از شهرستانها برای یادگیریِ ردیف میرزاعبدالله به تهران میآیند. بسیاری از شاگردانم برای این که نواختن ردیف را یاد بگیرند از درسهایی که برایشان ارائه میکنم با کیفیتی پایین فیلم میگیرند تا بعدا از رویش مشق کنند. بنابراین شرایط بسیار استراری است. به همین دلیل با هزینه شخصی این کار را انجام دادم. حال چه جامعه و چه مسئولان این مسئله را یا متوجه میشوند و یا نمیشوند؛ اما من میدانم که با انجام این کارم در مقابل جامعه و فرهنگ کشورم سربلندم.
خبرنگار: ضبط تصویریِ ردیف چه تفاوتی با ضبط صوتی آن دارد. دیدنِ اجرای تصویری این آثار برای هنرجویان کار را تا چه حد آسان میکند.
الان در دنیا، تصویر در زمینه آموزش بسیار مهم است. وقتی تصویر را میبینید طریقه گرفتن دست راست و چپ، پوزیسیونهای مختلف، سیمهای مختلف، تکنیکهایی که اجرا میشود و بسیاری جزئیات دیگر که وجود دارد را به خوبی درک میکنید. وقتی چنین نعمتی در عرصه آموزش و سرعت برای آموزش وجود دارد، به نظرم رسید که باید اقدامی در این راستا انجام دهم. امیدوارم در زمینه سازهای دیگر هم این کار انجام شود. واقعا کار سختی است. خیلی شجاعت، دلیری و همت میخواهد.
خبرنگار: ضبط آثار تصویری واقعا کار دشواری است. بیشک انجام هر مرحله از ضبط این اثر آن هم با سه دوربینِ همزمان، هزینههای بالایی در پی داشته و با مشکلات بسیاری روبهرو بودهاید.
در هنگام ضبط آنقدر فشار و دشواری تحمل کردم که گاهی میخواستم کار را رها کنم. ضبط این کار در هر شب حدود 10 میلیون تومان هزینه میخواست که حدود 5 شب این کار طول کشید. هر روز هم 6 ساعت موسیقی باید اجرا میکردم و هر بار که کارگردان کات میداد باید میدانستم که کجا بودهام. کسانی که روند کار را دیدند میدانند که یک آدم چقدر باید توان داشته باشد و پای کار بایستد و کار را به سرانجامی برساند؛ چه از نظر اقتصادی و چه از نظر فرهنگی و چه از نظر توان جسمی.
خبرنگار: ضبط و انتشار آلبوم تصویریِ ردیف چه تاثیری در آیندهی موسیقی ایران و در تربیت هنرجویان دارد.
به نظرم برای رسیدن به خلاقیت در هر نسلی، باید آن نسل آموزش ببیند. هِگل میگوید که نوآوری راستین تربیت راستین میخواهد. برای آموزش بچههای این مملکت چه راهی بهتر از منبعی بسیار موثق و معتبر که همهی موسیقیدانان بزرگ آن را قبول دارند. وقتی میگوییم تربیت راستین واقعا باید این کار را بکنیم و یک شبه هم اتفاق نمیافتد. امروز که من 70 ساله هستم، حدود 40 سال تجربه در عرصه موسیقی دارم و با پشتوانه این 40 سال ردیفهای میرزاعبدالله را ضبط کردهام. نوجوانانی در کلاسهای آموزشی من هستند که در 15 یا 16 سالگی آموختن ردیف را تمام کردهاند، حال ببینید در آیندهی اینان چه اتفاقی خواهد افتاد و چه آیندهی خوبی میشود برای موسیقی ایران متصور شد.
به گمانم انتشار اثر «چراغ افروخته» پروژهای ملی است و میبایست ارگانها و سازمانها و نهادهای فرهنگی قدرش را بدانند و زمینه را برای ضبط ردیفها در سازهای دیگر و از سوی استادان موسیقی ایرانی فراهم کنند.
ردیف سند معتبری است که در نهادهای فرهنگی مانند «یونسکو» قابل دفاع است. وقتی کشوری مثل آذربایجان ادعای مالکیتِ کمانچه را میکند؛ چه منبعی برای اثبات حقانیت ما در داشتنِ کمانچه، معتبرتر از همین ردیف؟ حال در اثر «چراغ افروخته» منبع آموزشی معتبری به نام ردیف با ساز کمانچه نواخته شده است.
خبرنگار: در مراسم رونمایی از آلبوم «چراغ افروخته»، حسین علیزاده و داریوش طلایی حضور داشتند و سخنرانی هم کردند. حضور این دو استاد را چگونه ارزیابی میکنید.
حضور استادانی مانند استاد علیزاده و استاد طلایی در رونمایی اثر «چراغ افروخته» در واقع هم تایید و تجلیل از من و البته تایید و تجلیل ردیف موسیقی ایرانی است. این مراسم جایگاهش فراتر از من بود و بزرگداشت، تجلیل و معرفی یک فرهنگ بود. بزرگان یک هنر وقتی به مراسمی میآیند هم باعث افتخار من است و هم این نوید را میدهد که موسیقی بیپناه و بیصاحب نیست و رها نشده است. به نظرم موسیقی ایرانی در این سالها با سرافرازی و سربلندی پیش رفته است.
خبرنگار: ردیف در موسیقی ما جایگاه مهمی دارد. اما برخی از اهالی موسیقی به خصوص در نسلهای جدید این جایگاه مهم را برای ردیف قائل نیستند. شما تعریفتان از جایگاه ردیف و تاثیرش در موسیقی ایرانی چیست.
ردیف منبعی است که برای مواد آموزشی، مسائل نظری، آهنگسازی و پژوهش کاربرد دارد. در واقع همه چیز از دل این ردیف برمیآید. یعنی این گوشهها تک تکشان با نام معین و برای هدفی معین خلق شدهاند. هدفی که بتواند خوشی، سختی، نگرانی، غم، اندوه، عزا، عصیان و آرمانگرایی مردم را با موسیقی بیان کند. درست مانند ترانههایی که در موسیقی محلی است و هر کدام کاربردهای معینی دارند؛ یکی برای خرمنکوفتن، یکی برای عزا و یکی برای عروسی. هر کدام از ترانههای محلی برای کار معینی ساخته شدهاند. به نظرم موسیقی ردیف ما هم اینگونه است و هر گوشهاش برای منظوری خاص ساخته شده و کاربرد خاصی دارد. هر چه روی این ردیف کار انجام شود کم است.
گستردگی و عظمت موسیقی ردیف ایرانی آنقدر زیاد است که به نظرم خیلیها به خاطر همین عظمتش ردیف را نمیبینند. درست مانند این است که بروید پای کوه دماوند و دماوند را با آن عظمتش نبینید.
خبرنگار: در موسیقی معاصر ما و در طی سالیانی که از تدوین ردیفهای موسیقی ایرانی میگذرد، هر کدام از بزرگان موسیقی بهرهای از این ردیف بردهاند و براساس آن آثاری ماندگار خلق کردهاند. آیا بهره بردن از ردیف و خلق آثار تازه براساس ردیف باز هم میتواند ادامه داشته باشد یا ظرفیت ردیف برای آهنگسازی تمام شده است؟
آنچه تا کنون در تاریخ موسیقی ما براساس ردیف ساخته شده شاید 10 یا 20 درصد ظرفیت موسیقی ردیف ایرانی است. همهی چهرههای خوش نام و سرافراز موسیقی ایرانی در آثارشان شاید 20 درصد از گنجینه موسیقی ایرانی را به کار گرفتهاند. بنابراین وقتی چنین گنجینهای هست و شرایط اجتماعی با شکسته شدن آن سه باور(که در بالا ذکر شد) فراهم شده و با توجه به نیازی که در جامعه هست، من به سمت ضبط ردیف به صورت تصویری رفتم و معتقدم این ردیف حالاحالاها قابلیت استفاده دارد.
خبرنگار: شما در عین حال که بر موسیقی ایرانی تسلط دارید، یکی از متخصصان موسیقی نواحی غرب ایران هم به شمار میروید. بسیاری از ترانههای محلی موسیقی لری و بختیاری را شما اجرا و احیا کردهاید. آیا در آلبوم «چراغ افروخته» ترانههای محلی را هم اجرا کردهاید که هنرجویان بتوانند آنها را بیاموزند.
پیش از ضبط پروژه، قرار بود متُد روش آموزش کمانچه را ضبط کنم که به دلایلی آن کار عملی نشد و به کارهای بعدی موکول شد. البته فکر نمیکردم ضبط این ردیف اینقدر برایم زمانبر و پُرهزینه باشد. مِتُدی را نوشتهام که محورش ردیف است و گوشههای دستگاههای مختلف و ترانههای موسیقی لری و بختیاری را شامل میشود. این قطعهها هم با کوک موسیقی دستگاهی و هم با کوک موسیقی لرستان و بختیاری منطبق است و هم پردهبندی آنها را به کار گرفتهام. ضبط این اثر هم احتمالا طیِ ماههای آینده آغاز شود.
خبرنگار: پروژه بعدی را هم بدون اسپانسر و بدون کمک ارگانهای دولتی پیش میبرید. اصلا برای پروژهی «چراغ افروخته» سراغ ارگانهای دولتی رفتند که شما را در انجامش یاری کنند؟
قبل از ضبط ردیف، به معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خانه موسیقی، میراث فرهنگی نامه نوشتم. به فرهنگستان هنر گفتم و به هر جایی که فکرش را بکنید نامه نوشتم که چنین پروژهی بزرگی دارم و بیایید حمایت کنید. به بخش فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هم نامه نوشتم اما کسی حمایت نکرد.
همین پروژهی بعدی که در دست دارم کم از ضبط ردیفها ندارد. در واقع این پروژهی جدید کتابی است که شامل درسهایی برای کمانچه است و همهی درسها را به صورت تصویری ضبط میکنم و دربارهی هر درس توضیحهایی ارائه میکنم. در این پروژه مسائل عملی و تئوری همراه با هم پیش میروند. در واقع در این پروژهی جدید ردیف دستگاهی در کنار ترانههای موسیقی محلی که سرچشمه موسیقی دستگاهی هستند، قرار گرفتهاند. این کار در دست انجام است و نُتهایش نوشته شده و شامل چند جلد کتاب به همراه چند دی ویدی تصویری است که در آینده منتشر خواهد شد.
خبرنگار: اشاره کردید که ضبط ردیف طی 5 شب و حدود 2 سال پیش انجام شده است. این دو سال فاصله از زمان ضبط تا زمانِ انتشار به علت انجام مراحل تدوین بوده یا دلیل دیگری داشته است.
حدود 14 ساعت ضبط تصویری در این چند روز داشتیم که در نهایت از آن میان حدود 6 ساعت و نیم از این تصاویر استخراج شد. تدوین و پالایش صدا کاری طاقتفرسا و زمانبر بود. از طرفی تدوین تصویر و در نهایت میکس صدا و تصویر با هم بسیار طول کشید. همچنین مسائلی مانند طراحی جلد زمان زیادی از وقت ما را گرفت. کتابچهای هم همراه اثر هست که شامل بخشهای مختلفی است؛ بیوگرافیهایی از نورعلیخان برومند، میرزاعبدالله، من و سازندگان ساز کمانچه، تاریخچه کمانچه، دستگاه و مسائل تئوریکی که شاگرد باید بداند، از بخشهای مختلف این کتابچه هستند.
خبرنگار: «چراغ افروخته» و اثری که کار ضبط و انتشار آن را در دست دارید قابلیت این را دارند که هنرجویان ساز کمانچه در شهرستانها و نقاط مختلف ایران بتوانند با دیدن این آثار نوازندگی کمانچه و البته نواختن ردیف را بدون نیاز به استاد بیاموزند؟
هنرجو باید دوره مقدماتی را بگذراند. برای این که چیدمان انگشتان روی 4 سیم را یاد بگیرد باید دوره مقدماتی را نزد استادی مجرب یاد بگیرد. در مِتُدی که در ماههای آینده منتشر میکنم، در نظر دارم همین کار را انجام میدهم. اگر متُد زودتر از ردیف منتشر میشد هر کس آن متُد را یاد بگیرد، به شیوه نواختن ردیف و یادگیری آن مسلط میشود.
چون در متُد گوشهها را تجزیه میکنم و از ساده به پیچیده پیش میروم. برای نواختن ردیف، نوازنده باید دوره مقدماتی را گذرانده باشد. این متُد آموزشی که «روش نوین کمانچهنوازی» نام دارد میتواند راهگشا باشد. دستگاه ماهور را در این متُد یاد میدهم و همین کلیدی برای نواختن دستگاههای دیگر میشود. در واقع در اثری که هماکنون در دست تهیه دارم مواد آموزش کمانچه هم با ساختار ردیف دستگاهی و هم با ترانههای لری و بختیاری منطبق است.
خبرنگار: وقتی چهرهای مانند شما به سمت ضبط و انتشار ردیفهای موسیقی ایرانی میرود، بیشک نیازی را در این زمینه احساس کردهاید. یعنی خلاءی وجود داشته که شما به فکر ضبط ردیفها افتادهاید. آیا نسلهای بعد از شما که وارد موسیقی شدند، تسلط لازم را بر ردیف دارند؟
بعد از انقلاب اسلامی که دوران آموزش ردیف آغاز شد، شیوهی آموزش ردیفهای موسیقی ایرانی متفاوت بود؛ برخی از طریق نُتنویسی براساس شیوههای موسیقی کلاسیک و متُدهای هنرستان روحالله خالقی و بعد هم تمرینهایی که خودِ استادان مینویسند پیش رفتند و عدهای هم تنها نوازندگی محلی میکنند و تعدادی هم نزد استادانی کار میکنند که ردیف را آموزش میدهند.
در همین جشنواره موسیقی جوان شگفت انگیز بود که حدود 60 نفر در بخش حفظ کل ردیف میرزاعبدالله شرکت کرده بودند و از بین آنان تعدادی زیر 18 سال مقام آوردند. این نشان میدهند که چه با خبر باشیم و چه نباشیم، چه آماری باشد و چه نباشد؛ این موسیقی کارکرد خود را حفظ کرده و جاذبه خود را به این جوانان نشان داده است.
از یکی از همین شرکتکنندگان در جشنواره موسیقی جوان پرسیدم که چه چیزی باعث شده که بیایی و ردیف را یاد بگیری؟ گفت دوست داشتم. واقعا هم اینگونه است؛ غنا و پیچیدگی ریتم و ملودی و بیان اندیشه در ردیفهای موسیقی ایرانی به گونهای است که هر کسی مقداری از آن را یاد بگیرد دیگر رهایش نمیکند. مگر این که کسی راهش طوری باشد که به ردیف وصل نشده باشد. کسانی که به ردیف وصل شده باشند میدانند که جاذبههای ردیف از نظر ریتم، پردهبندی، ملودی و بیان اندیشه به گونهای است که هر کسی در هر سنی باشد این ردیف را یاد میگیرد. خودم شاگردانی دارم که در 16 سالگی آموختن ردیف را تمام کردهاند.
خبرنگار: یعنی به نظر شما نوجوانان هم میتوانند ردیف را بیاموزند و آموختن ردیفهای موسیقی ایرانی محدودیت سنی ندارد.
این که میگویند ردیف مال آدمهای مُسن است را قبول ندارم. چرا که ریتم همان ریتم است و ملودی همان ملودی و غنای جملهبندیها یکی است و این که موسیقی در نهایت باید دارای بیان اندیشه باشد و این ردیف سرشار از اندیشه است.
به قول آقای علیزاده که میگوید هنرمندی که بزرگترین درسها و بهترین تکنیکها را داشته باشد، اگر بیان اندیشه و دانش اجتماعی و ارتباط مردمگرایانه در خودش به وجود نیاورد، داشتههایش به جایی نمیرسد. خوشبختانه همه این ویژگیها در ردیفهای موسیقی ایرانی هست.
خبرنگار: افقی که پیش روی موسیقی ایرانی میبینید کجاست. چه جایگاه ایدهالی برای ردیف در میان هنرجویان موسیقی متصورید.
نوآوری راستین و تربیت راستین و هر چیزی که فکرش را بکنید از دل همین ردیف بیرون میآید. چیزی همسنگ این ردیفهای سازی و آوازی را نمیتوانم در موسیقی تصور کنم که بتواند جایگزین این ردیف باشد. هیچ منبعی نیست که از نظر ملودی، شعر، ریتم، تلفیق شعر و موسیقی همسنگی برای ردیف باشد. وقتی چنین منبع آموزشی داریم شک ندارم که در آینده به نتیجه میرسد. این کار صبوری میخواهد. کسانی که با موسیقی ردیف و موسیقی نواحی آشنا باشند کارشان عمیق و تاثیرگذار میشود.
با همین اوضاع هم به آینده موسیقی ایرانی بسیار امیدوارم گرچه در وضعیت فعلی حمایتهایی که از موسیقی بی هویت میشود بسیار بیشتر است. به هر حال موسیقیهای بیهویت زحمت کمتر و موسیقی ایرانی زحمت بیشتری دارد. متاسفانه در روزگار ما امکاناتی که به موسیقی بیهویت اختصاص داده میشود بسیار بیشتر از حمایتهایی است که از موسیقی ایرانی میشود.
اگر موسیقی ایرانی همین گونه هم که الان هست پیش برود برایش آیندهای روشن میبینم که بتواند نیاز موسیقایی، نیاز عاطفی و موسیقی صاحب اندیشه و آرمانگرایانه را برآورده کند. انگار موسیقی هم مانند آب، باد و خاک خدایی دارد. این موسیقی بدون نگهبان نخواهد بود و دستهایی میآیند که این موسیقی را نگه دارند.
همه فکر میکردند بعد از میرزاعبدالله و میرزا حسینقلی کسی دیگر در عرصه موسیقی سربرنمیآورد، اما بعد از آنان علیاکبرخان شهنازی، صبا، درویشخان، وزیری، نیداوود، اقبال آذر، قمرملوکوزیری، طاهرزاده، نورعلیخان برومند و ... همه از این مکتب برآمدند که هنوز هم آثارشان به عنوان مرجع کپی و حفظ میشود.
بنابراین موسیقی بدون نگهبان نخواهد بود. البته این نکته را هم فراموش نکنیم که هر کسی امکانات خوبی داشته باشد به خوبی و اگر امکانات نداشته باشد به کُندی پیش میرود./1325//102/خ