حکومت عدل بهترین مدل حکومت است
حكومت دينى، حکومتی است كه هماهنگ با تعاليم دينى و بر اساس دين باشد و دست كم در هيچ زمينه اى، با آموزههاى دينى ناسازگار نباشد. البته در اين جا، محورِ سخن، دين اسلام است؛ نه هر دينى. براى درك دقيق معناى حكومت دينى، ذکر این نکته حائز اهمیت است که ديندارىِ حاكمان و كارگزاران امرى بايسته و لازم است، اما بدون رعايت احكام و قواعد دينى در تدوين و اجراى قوانين، كافى نيست؛ زيرا حكومت دينى، به معناى نظامِ دين مدار است. بنابراين نمیتواند احكام و دستورات الهى را زير پا بگذارد؛ پس التزام به احكام الهى، از ويژگىهاى اساسى و جدايى ناپذير حكومت دينى به شمار می رود.
آنچه در ادامه می آید حاصل گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری رسا با آیت الله روح الله قرهی، تولیت مدرسه امام مهدی(عج) تهران، از اساتید برجسته حوزه و دانشگاه است که تقدیم مخاطبان محترم خبرگزاری رسا می شود:
رساـ برخی قائل هستند تشکیل حکومت توسط عالمان دینی باعث میشود تا فساد و کاستی های حکومت نادیده گرفته شود چون تشکیلات حکومت منسوب به دین و عالمان دین است و این افراد هم منسوب به حکومت هستند، نظر شما در این باره چیست؟
اینکه تبیین شود چون حکومت ارتباط با دین پیدا کرده و عالمان دین زیر سوال می روند و دیگر نمی توانند مسائل را عنوان کنند، کاملا اشتباه است، چون یکی از خصوصیات حاکم و دستگاه آن همین است که باید تقوا و مراقبه داشته باشند و تنها برای رضای خدا کار کنند. امام صادق(ع) می فرماید، مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ؛ هر فقيهى كه خويشتن دار و نگهبان دين خود باشد و با هواى نفسش مبارزه کند و مطيع فرمان مولايش باشد، بر عوام است كه از او تقليد كنند. امکان ندارد حاکم دینی این خصوصیات را نداشته باشد و در جایگاه حاکم دینی قرار بگیرد؛ چون در صورت واجد شرایط بودن است که مردم از او پیروی می کنند.
بنابراین اینکه گفته می شود اگر حکومت در دست حاکمان دینی باشد و هر چه به نام دین باشد، ضرری برای دین محسوب می شود، اشتباهی فاحش است؛ چون عده ای می خواهند به این وسیله اجازه حاکمیت دینی را سلب کنند. طبیعی است کسی که خدایی نکرده، در حکومت دینی وارد شود، کارهای خلاف دین را انجام دهد و دین را زیر سوال ببرد، باید از حکومت دینی و اسلامی خارج شده و عزل و محاکمه شود؛ چون این اشخاص در دستگاه حکومت دینی جایی ندارند.
این یکی از فریب های دشمن و مباحث همزات است که همان جنگ نرم و سبب نفوذ دشمن می شود. دشمن می خواهد القا کند که شما(علمای دین اسلام) نمی توانید به هیچ عنوان حاکمیت دینی داشته باشید و برای حفظ دین مردم، باید در حکومت دخالتی نداشته باشید؛ چون ثمره آن در درجه اول، افتادن روحانیت از چشم مردم و از بین رفتن قداست آن است؛ به عبارتی به نام دلسوزی وارد می شوند، در حالی که با این ترفند قصد از بین بردن حاکمیت مبانی دینی را دارند و به این وسیله قصد فریب مردم را دارند. همان طور که می بینیم عده ای از همین طریق وارد حوزه شده و قصد القای این افکار را دارند؛ اینها همه فریب دشمن است.
رساـ برخی معتقدند با تشکیل حکومت دینی، احکام الهی و ارزشهای اسلامی، اصول عقلی و اخلاقی، قربانی حکومت داری میشوند؛ به نظر شما در حکومت اسلامی دین تابع حکومت است یا حکومت تابع دین؟
طبعا وقتی می گوییم حکومت اسلامی و حکومت دینی، منظور این است که حاکمیت تابع دین باشد، نه دین تابع حکومت. اگر قرار بود دین تابع حکومت باشد، اصلا چه نیازی به ایجاد انقلاب و حکومت اسلامی بود؛ هر چه شاه بیان می کرد، دین هم باید از آن تبعیت می کرد. در حاکمیت دینی باید حکومت، حاکمیت و مجریان آن تابع دین باشند؛ به همین علت در روایات تاکید شده که این اشخاص از فقها انتخاب شوند؛ چون با حضور فقیه، حاکمیت دینی برپا می شود و این یک اصل بسیار مهم است.
عالم فقیه چون آشنا به مسائل دینی و اسلامی است، می تواند مجری احکام دین باشد و در این شرایط دین به معنای حقیقی، حاکم می شود. به همین دلیل در قوانین شورای نگهبان، فقهایی قرار داده شده اند تا حافظ مسائل دین باشند و از سوی ولایت و حاکمیت از قوانین مراقبه کنند تا خلافی صورت نگیرد؛ پس حکومت باید تابع دین باشد و تابعیت دین از حاکمیت، خلاف مقررات دین مبین اسلام است.
رساـ برخی قائلند برای حفظ اسلام نیازمند تشکیل حکومت اسلامی نیستیم، بلکه حوزه و علمای اسلام هستند که اسلام را از صدر اسلام تا امروز حفظ کردهاند نه حکومتها؛ آیا این سخن صحیح است؟
اینکه علمای اسلام، دین را حفظ کرده اند صحیح است ولی همین علما همواره با خون دل خوردن و مراقبه کردن، قصد حاکمیت دین اسلام و ولایت فقیه را داشته اند. آیت الله محمدحسن نجفی در کتاب جواهرالکلام می گوید، کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده و معنا و رمز کلمات معصومین(ع) را درک نکرده است. همه علمای دین همواره به دنبال تبیین حاکمیت دین بوده و در بخش اصل ولایت فقیه و مباحث آن نکاتی را بیان کرده اند. آیت الله العظمی خویی در کتاب منهاج الصالحین با صراحت از عنوان ولایت فقیه یاد می کنند و تاکید دارند در عصر غیبت باید به ولایت فقیه مراجعه شود. آیات عظام سیستانی، بهجت، طباطبایی، شیخ مفید در مقنعه، ابن ادریس حلی، محقق کرکی در رساله صلاة الجمعه و محقق حلی در مسالک الافهام و شیخ انصاری در مکاتب همگی در موضوع ولایت فقیه اتفاق نظر داشته اند.
این نظریه که علمای اسلام از صدر اسلام تا امروز دین را حفظ کرده اند نه حکومت ها، یک سخن فریب دهنده است. بله، حکومت ها حفظ نکرده اند ولی علما با خون دل خوردن آن را نگه داشته اند. اما این به آن معنا نیست که علما نخواستند دین، حاکمیت داشته باشد و فقیه جامع الشرایط حاکم باشد؛ برخی با طرح این سوال ها قصد ایجاد شبهه و القای برداشت شخصی خود را دارند. اگر بگوییم حفظ اسلام نیازمند علما نبوده، یک دروغ است، چون علما و حوزه ها، اسلام را حفظ کرده و واضح است که حکومت های جبار و غاصب نقشی در حفظ آن نداشتند.
اگر برخی با طرح این سوالات می خواهند جواب بگیرند که حکومت اسلامی تشکیل ندهیم، این غلط است. علمای بزرگ اسلام نیز به اصل ولایت فقیه تاکید و توجه خاصی داشته اند.
رساـ به نظر حضرتعالی آیا تشکیل حکومت اسلامی مصداق افراط و تفریط است و علمای دینی که برای اصلاح جامعه، حکومت دینی تشکیل میدهند، در این زمینه افراط میکنند؟
اگر این طور باشد، پس باید بگوییم که اول از همه، نعوذبالله پیامبر(ص) و امام علی(ع) افراط کرده اند. بدیهی است کسانی که این حرف را می زنند اصلا مفهوم افراط و تفریط را نمی دانند. آیا حاکمیت دین افراط است و اگر کسی قصد حاکم کردن دین اسلام را در جامعه بشری داشته باشد، افراط کرده؟ این افراد اسلام حقیقی را درک نکرده اند و عبادت را تنها در تعبد شخصی و نماز و روزه می دانند. در حالی که اکثر مبانی فقهی اسلام، بعد اجتماعی دارد. حتی خواندن نماز را به صورت جماعت سفارش می کند و فضیلت بیشتری برای آن قائل است.
مباحث قضاوت، دیات، تجارت، مکاسب، همه اجتماعی است. به نظر می رسد عده ای اسلام را نشناخته اند و یا به انحراف کشیده شده اند. اتفاقا این کار نه افراط است و نه تفریط ؛ تشکیل حکومت دینی باید اتفاق بیفتد، چرا که خیر دنیا و آخرت انسان ها را می خواهد. در دعای قنوتريال مؤمنان دنیای حسنه را از خدا می خواهند؛ این دنیای حسنه با حاکمیت الله حاصل می شود و به تبع آن، آخرت حسنه نیز به وجود می آید.
رساـ به نظر حضرتعالی مدل حکومت دینی به چه صورت است و اگر در یک حکومت دینی انحرافی رخ داد چگونه میتوان آن را اصلاح کرد؟
بهترین مدل حکومت، حکومت عدل است و دقیقا همان موردی که امام علی(ع) بر آن تاکید داشتند. یکی از مواردی که در جامعه ما اشکال ایجاد کرده و دشمن نیز از آن سوء استفاده می کند این است که مردم عدالت یکپارچه را نمی بینند. این مورد مهم را امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) بر آن بسیار توجه و تاکید داشته اند و خون دل خوردند و به مسؤولان متذکر شده اند. مردم حاضرند فقر یا محاصره اقتصادی را تحمل کنند اما بی عدالتی را تحمل نمی کنند.
طبعا در حکومت دینی اولین برخورد باید در برابر بی عدالتی ها باشد. دلیل بی عدالتی ها این است که متقین باید متخلق به اخلاق الهی باشند و یک دوره شذرات المعارف آیت الله العظمی شاه آبادی را بگذرانند و به حقیقت اهل تقوا باشند. مدیران باید از بین این افراد انتخاب شوند نه کسانی که به مال و منال رسیده اند یا وزرای مولتی میلیاردر که اصلا فقر را نچشیده اند و درد مردم را درک نکرده اند، طبعا اگر این افراد حاکمیت را در دست بگیرند، عدالت را اجرا نمی کنند و به دین ضربه می زنند. طبعا دشمن از این شرایط جهت بد جلوه دادن حاکمیت دینی سوء استفاده می کند. یکی از شاخصه های دین اسلام رعایت حقوق مادی و معنوی مردم و تعالی آنها است.
در حکومت دینی باید عدالت برپا شود، رفاه مردم به طور نسبی فراهم شود و در راس همه آنها معنویت در جامعه تبلور یابد؛ منظور از حکومت عدل، رفتن به سمت عدالت، تحقق و اجرای آن است. دولت مهدوی، دولت امام زمان(عج) است که تمام اینها در آن دولت تبلور می باید. جهت و هدف حکومت اسلامی باید رفتن به آن سمت و سو باشد و گام های اولیه را برای تشکیل و تحقق حکومت مهدوی بردارد.
رساـ بهترین آیین حکمرانی که تاکنون شناخته شده است، حکومتی است که حاکمان حدوثاً و بقاءً با رضایت و رأی مردم بر مسند قدرت بنشینند و قدرت به دست آمده را ابزاری برای جلوگیری از اظهار نظر و رأی مردم نکرده و این اصل الهی را خدشهدار نکنند. تحلیل، نقد و ارزیابی شما در این باره چیست؟
ما یک حاکمیت دینی داریم که از طرف خداوند تدارک و تعالی است و یک مقبولیت دینی. طبیعی است که مقبولیت باید از طرف مردم باشد ولی مردم تعیین کننده نیستند بلکه قبول می کنند. چون این مردم نیستند که بیان می کنند نوع حکومت دینی چیست، همان طور که فقیه نیز تعیین نمی کند. فقیه، بر اساس اصولی که دین تبیین کرده کار می کند. فقیه و مردم همگی باید تابع دین باشند.
مقبولیت حاکم، اصلی است که باید از طرف مردم صورت بگیرد و مردم باید برای بقای آن مراقبه کنند. احکام دین نه از سوی فقیه و نه از سوی مردم، بلکه از طرف خدا بوده و فقیه با ادله اربعه آنها را استنباط و وقتی به مقام اجتهاد و تمییز می رسد می تواند حکم کند. مردم نمی توانند احکام را تعیین کنند بلکه می توانند فقیه را حمایت کنند و تا موقعی که مردم دین را بخواهند حاکمیت دینی پا برجا خواهد بود.
رساـ آیا عملکرد ضعیف عالمان دینی در حکومت اسلامی باعث از بین رفتن و تضعیف دین و مذهب در آن کشور میشود؟
کاملا صحیح و اثر گذار است. حاکمان دینی اگر توان خود را در حکومت داری ضعیف می بینند نباید ورود پیدا کنند چون سبب تضعیف دین و مذهب در کشور می شود. از این رو باید این حاکمان اشخاصی باشند که از دنیا بریده باشند و جز رضای خدا، خدمت به خلق و احقاق عدالت در نظر نداشته باشند و تا آخرین لحظه در این مسیر گام بردارند؛ جز خدا از هیچ کسی هراس نداشته باشند و به مطالب دنیوی نپردازند وگرنه مفسده آنها از هر ملی گرا و از هر مکتب دیگری، بیشتر خواهد بود.
رسا ـ اگر نکته و سخن پایانی دارید بفرمایید.
مباحثی که چندین سال است که روی آن کار می شود شذرات المعارف آیت الله العظمی شاه آبادی است که ولایت امام راحل نیز بر همان اساس بوده است؛ بحث حکومت دینی یک مبحث بسیار مفصلی است که مباحث روایی، عقلی و اشکالات آن یک کلاس درس جداگانه را می طلبد.
ورود به این مطلب را به شما و به خبرگزاری رسا تبریک می گویم چرا که ورود به این موضوع، یک ضرورت است و نباید اجازه دهیم دشمن به این مطلب وارد شود؛ خودمان باید طرح مسأله و طرح اشکال کنیم و جواب ها را انتقال دهیم قبل از اینکه دشمن، مغرضانه در آن شبهه ایجاد کند./966/ 402/ص