۲۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۸
کد خبر: ۴۸۷۴۹۵
روایت سیدمرتضی هاشمی درباره عصر پساسکولار؛

خداناباوری دیندارانه و دینداری توریستی

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میزبان چهارمین نشست از سلسله نشست‌های «رساله‌های علوم انسانی و نیازهای جامعه» بود. نشست‌هایی که با هدف مطرح کردن ایده‌های علمی رساله‌های دکتری در رشته‌های گوناگون علوم انسانی برگزار شد.
یادداشت
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از صبح نو، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی روز یکشنبه میزبان چهارمین نشست از سلسله نشست‌های «رساله‌های علوم انسانی و نیازهای جامعه» بود. نشست‌هایی که با هدف مطرح کردن ایده‌های علمی رساله‌های دکتری در رشته‌های گوناگون علوم انسانی برگزار می‌شود و مجالی را برای اطلاع دیگران از آخرین تلاش‌های علمی در حوزه علوم انسانی فراهم می‌آورد.

در نشست روز یکشنبه آقای سید مرتضی هاشمی، به ارائه ایده و استدلال‌های پایان‌نامه دکترایش پرداخت. هاشمی فارغ‌التحصیل دکترای جامعه‌شناسی از دانشگاه واریک انگلستان است و دو سال در دانشگاه کاونتری به تدریس نظریه‌های جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی رسانه پرداخته است. هاشمی می‌گوید که 6 سال از عمر و جوانی‌اش را صرف نگارش این رساله کرده است.

خداناباوری یک ناسزا بود

موضوع محوری رساله دکتری و سخنرانی او در این نشست «خداباوری و خداناباوری در عصر پساسکولار» بود. او در این سخنرانی که از طریق ویدئو کنفرانس انجام می‌شد، ابتدا یک تقسیم‌بندی از نظرات مختلف درباره خدا در طول تاریخ تفکر ارائه داد و گفت که تا قرن 18 میلادی خداناباوری را ناسزا قلمداد می‌کردند اما امروز به‌عنوان یک تفکر مطرح است. او سقراط را مثال زد که در دادگاه به خداناباوری متهم شده بود، یا مارتین جاستین که از نخستین مسیحیان بود می‌گفت که مرا به خداناباوری متهم می‌کنند در حالی که من خدایان رومی را انکار می‌کنم و نه خدا را.

هاشمی «هیوم» را نخستین کسی می‌داند خداناباوری را وارد تفکر فلسفی کرد. دیوید هیوم از فلاسفه عصر روشنگری است و نخستین فیلسوفی است که اتهام الحاد را درباره خود پذیرفته است. هاشمی درباره نظریه داروین اینطور توضیح داد که نظریه تطور انواع با که مطرح شد با قرائت لیترال یا تحت‌اللفظی از دین سازگار بود. هاشمی تفکر لیترالیستی را در اسلام متعلق به سلفی‌ها و در مسیحیت متعلق به پیورتن‌ها دانست و گفت: «تفکر تحت‌اللفظی باعث می‌شود ما بگوییم خلقت انسان از ۶ هزار سال پیش است. در صورتی که منظور انجیل از سال، همین سال‌هایی که ما تعریف کرده‌ایم نیست.»

هاشمی گفت: اما نخستین شخصی که داروینیسم را با خداناباوری گره زد «هاکسلی» بود؛ او بود که گفت به جای معارف دینی علوم بر اساس نگاه داروین را در مدارس تدریس کنید.

او سپس به متفکران و آثار معاصر خداناباوران اشاره کرد و گفت: «یکی از افراد مهمی که تفکر نو خداباوری دارد دانیل دِنِت است و ریچارد دوکینز. کتاب ریچارد دوکینز در ایران پندار خدا ترجمه شده است که اشتباه است. اسم اصلی کتاب توهم خداست. یکی از بهترین کتاب‌های دانیل دِنِت که تفکر این گروه را به خوبی نشان می‌دهد نیز ایده خطرناک داروین نام دارد.»

خداناباوری دیندارانه، دینداری توریستی

هاشمی شکل دیگری از خداناباوری را که به گفته او از سال 2005 آغاز شده، «خداناباوری دیندارانه» نام نهاد و کسانی مثل پیتر اسلوتردایک، اسلاوی ژیژک و آلن دوباتون را از مصادیق آن برشمرد. او در توضیح تفکرات این گروه گفت: «دوباتون خداناباوری توریستی را توصیه می‌کند. یعنی نگاه به میراث دینی و بناهای دینی به‌عنوان میراث مقدس و محترمی که از لحاظ تاریخی می‌تواند مورد احترام باشد. دین مسیحیت باعث شده معماری، هنر و موسیقی مخصوص به این دوره را داشته باشیم و از لحاظ تاریخی و فرهنگی ارزشمند است. همچنین اسلوتردایک از دین به مثابه سیستم‌های انتروپوتکنیک یاد می‌کند.

یعنی دین مجموعه‌ای از تکنیک‌ها برای باز آفرینی خود است. دین را مانند ورزش بدن سازی می‌داند با این تفاوت که از لحاظ روحی و آرامش و... انسان را می‌سازد. پیچیده‌ترین نگاه را در این بین اسلاوی ژیژک دارد. او می‌گوید لحظه مصلوب شدن عیسی مسیح به خدا می‌گوید که تو مرا رها کردی و این لحظه‌ای است که عیسی مسیح خدا ناباور می‌شود پس همه ما هم باید مثل او خدا ناباور شویم.»
هاشمی بعد از این وارد بحث درباره دورانی شد که از آن با عنوان «پساسکولار» یاد می‌کند.

مدعای اصلی هاشمی این بود که در این دوران در مطالعات مدرنیته یک انقلاب در حال شکل‌گیری است و دیگر دوگانه‌ها و تضادهایی مانند علم و دین، مدرنیسم و دینداری، عقل و ایمان و... مطرح نیست. هاشمی «پیتر برگر» را مثال می‌زند که در کتابش با عنوان «سکولارزدایی جهان» این دوگانه‌نگری‌ها را نفی کرده و می‌گوید که مردم دنیا روز به روز دیندارتر می‌شوند؛ اما جالب است که پیتر برگر از اصلی‌ترین نظریه‌پردازان سکولاریزاسیون بوده است.

آیت‌الله‌های ایرانی چه چیز را خوب فهمیدند؟

این دانش‌آموخته جامعه‌شناسی از پیتر برگر نقل کرد که در کتابش آورده: یک چیزی را آیت‌الله‌های ایرانی فهمیدند اما متفکران غربی نفهمیده‌اند و آن اینکه دین نه فقط افیون توده‌ها نیست بلکه می‌تواند موجب بیداری ملت‌ها و برپاکردن انقلاب و تمدن باشد.

بر همین مبناست که هاشمی گفت دعوای میان علم و دین یک دعوای سیاسی است و مبنای علمی نداشته است. او خداناباوری علمی را ناشی از تفسیر مسیحی از رابطه انسان و خداوند دانست. تفکری که قدرتی خدایی را به انسان نسبت می‌دهد و حضرت مسیح (ع) را نیم انسان و نیم خدا و او را پسر خدا می‌داند.

او همچنین در توضیح ریشه خداناباوری دیندارانه گفت: «خدا ناباوری دیندارانه جدید ریشه در تفسیر نومینالیستی از رابطه انسان و خدا دارد و انسان را مانند خداوند یگانه و فاعل ما یشاء می‌داند. جالب است بدانید تفسیر نومینالیست‌ها از معجزه پیامبران بر این اساس بوده است. دیدگاه خدا ناباوری دیندارانه حقیقت‌ها را در درون ما می‌داند و دین را هم یک سیستم فکری مشابه می‌داند.»

هاشمی در این سخنرانی نشان داد که چگونه اشکال گوناگون خداناباوری در عصر پساسکولار در حال تضعیف شدن است. او در پایان نتیجه‌گیری کرد که پساسکولاریسم به معنای آگاهی به گسست روایت‌های سکولاریستی در تضعیف قطعی دین و دینداری است./1325//102/خ

ارسال نظرات