۲۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۳
کد خبر: ۴۸۷۸۸۹
ایرانی زیرک مسلمان چگونه معنای نوروز را تغییر داد؟

نوروز ایرانی به جای نوروز باستانی

نوروز به‌عنوان سنتی تاریخی، در ابتدا به‌عنوان جشنی به پاس آغاز بهار و رویش مجدد نعمات الهی برگزار می‌شد اما سال‌ها بعد با کمرنگ‌شدن جشن مهرگان، به‌عنوان بزرگ‌ترین جشن ایران باستان، و آغاز سال شمسی قرار گرفت.
ستاد تسهیلات سفرهای نوروزی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی  khamenei.ir، ایرانیِ زیرکِ مسلمان، نوروز باستانی را با عقیده‌ی خود و به شکل دلخواه خود، تغییر داد؛ قالب نوروز و صورت نوروز را نگه داشت، محتوای آن را عوض کرد. نوروز باستانی، نوروز پادشاهان بود؛ فرصتی برای سلاطین و حکّام مستبد بود؛ برای اینکه شکوه خود و عظمت ظاهری خود را به رخ ملّتها بکشانند و بنشینند از آنها هدیه بپذیرند. حتّی در زمان بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس که نوروز به دربارهای خلافت اموی و عبّاسی وارد شد، همان رفتار و سیره‌ی پادشاهان و کسرایان فارسی باستان در دربار آنها عمل میشد. امّا ایرانیِ مسلمان، این نظم را، این قالب را به‌نفع خود تغییر داد؛ اگرچه این تغییر به‌صورت دفعی انجام نگرفته است امّا شما امروز بعد از گذشتن قرنها، مشاهده میکنید که نوروز بهانه‌ای و وسیله‌ای است برای ارتباط قلبی میان مردم و میان مبدأ عظمت و عزّت، یعنی ذات مقدّس باری‌تعالی.(۱۳۹۴/۰۱/۰۱)

پس از بیست‌وسه سال تلاش و مجاهدت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم، دین مبین اسلام  در سراسر شبه‌جزیره‌ی  عربستان فراگیر شد. بدین ترتیب حکومت اسلامی از شرق با امپراتوری ایران، و از شمال و شامات با امپراتوری روم اشتراک مرزی یافت. در این زمان، دو نامه‌ی پیامبر به پادشاهان ایران و روم و دعوت آن دو به اسلام، نشان از آمادگی اسلام برای گسترش در میان ملل دیگر بود.

از سوی دیگر نظام طاغوت و جامعه‌ی طبقه‌بندی‌شده‌ای که امکان هرگونه رشد و تعالی را از آدمیان سلب می‌کرد، زمینه‌ای را فراهم ساخت تا مردم نواحی دیگر به ویژه ایران، به زمزمه‌هایی که از اسلام شنیده می‌شد علاقه نشان دهند. زمزمه‌هایی که نشان از برابری انسان‌ها و عدم برتری نژادی بر نژاد دیگر مگر به واسطه‌ی رعایت تقوای الهی بود. ایرانیان که شاهد تحریف آئین زرتشت از سوی سلسله‌ی ساسانیان و تبعیض‌های طبقاتی - به طوری‌که حتی حق سوادآموزی هم اختصاص به طبقه‌ی اشراف داشت- و فساد رایج در دیوان حکومتی بودند، با شنیدن اوصاف اسلام، دل در گرو این دین الهی دادند. بدین ترتیب روح اسلام سریع‌تر و فراگیرتر از مجاهدان و لشگریانش بر ایران حاکم شد. بدون شک، اگر میل باطنی و قلبی مردم ایران برای استقبال از اسلام نبود، هیچ‌گاه بدین سرعت لشکر مسلمین قادر به فتح امپراتوری ایران و شکست نیروی نظامی‌ای که چند ده برابر کوچک‌تر از آن بود نمی‌شد.

مرحوم آقای عزیزالله عطاردی در مقاله‌ای با عنوان «فعالیت اسلامی ایرانیان» چنین نگاشته‌اند: «همه‌ی مورخین می‌نویسند که دین اسلام با سرعتی شگفت‌انگیز در ایران پیش رفت و این ملت بدون جنگ و جدال از آن استقبال کرد و در مدت بیست سال، تمام فلات ایران را از ساحل فرات تا رود جیحون و از کناره‌های سند تا کرانه‌ی دریاچه‌ی خوارزم فراگرفت. پس از این تمام کشور پهناور ایران به تصرف مسلمین درآمد، طولی نکشید که اکثریت مردم این کشور به استثنای کوه‌های مازندران و دیلمان، دین اسلام را پذیرفتند و فعالیت و کوشش این مردم برای تبلیغ اسلام و تحکیم مبانی و قواعد شرع مقدس شروع گردید.»

بر همین اساس است که باید گسترش اسلام را بیشتر از سوی فرهنگ و روح معنوی آن بدانیم تا حضور لشکریان نظامی. همانگونه که قرن‌های بعد تاجران ایرانی با اعمال و رفتار خود در آسیای شرقی، اسلام را به اهالی آن ناحیه معرفی و ترویج نمودند. این اندیشه که ملت ایران به زور شمشیر به آئین اسلام در آمد، به‌طور کلی مردود است، زیرا در قرن سوم هجری (ابتدا طاهریان و سپس آل‌بویه) حکومت‌های مستقل و نیمه‌مستقل ایرانی در کشورمان قدرت را به دست گرفتند و از سوی این حکومت‌ها و جامعه‌ی ایرانی آن زمان ابدا تحرکی برای بازگشت به دوران قبل از اسلام دیده نشد. این در حالی است که آتشکده‌های زرتشتیان در نهایت احترام از سوی مسلمانان نیز همچنان فعال بودند.
 
* ایرانی زیرک مسلمان
ایرانیان پس از اسلام به پیروی از دین جدید و آموزه‌های ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام که نمونه‌ی مجسم دین بودند به  بازنگری در اعمال و عقاید و به‌طور کلی همه‌ی شئون زندگی فردی و اجتماعی همت گماردند. در حقیقت، اسلام دری را به سوی مؤمنین خود گشود و ایرانیان بیش از هر قوم دیگری برای رسیدن به تعالی شتاب داشتند.

حذف طبقات اجتماعی، برابری انسان‌ها، دعوت به دانش‌اندوزی و خردورزی، از جمله دستورات اکید اسلام بود که باید در جامعه‌ی آن روز اتفاق می‌افتاد. بدین‌ترتیب، سلسله‌ای از اعمال و رسومات که زائیده‌ی نظام شاهنشاهی بود باید از بین می‌رفت و یا تغییر می‌یافت. یکی از مهم‌ترین این رسومات جشن نوروز بود.
 
* نوروز ایرانی جایگزین نوروز باستانی
نوروز به‌عنوان سنتی تاریخی، در ابتدا به‌عنوان جشنی به پاس آغاز بهار و رویش مجدد نعمات الهی برگزار می‌شد اما سال‌ها بعد با کمرنگ‌شدن جشن مهرگان، به‌عنوان بزرگ‌ترین جشن ایران باستان، و آغاز سال شمسی قرار گرفت. پادشاهان مختلف از این مراسم به‌عنوان نوعی تفاخر و فخرفروشی سود می‌بردند. حکومت‌های تابعه و رعیت‌ها نیز باید برای پادشاه در این روز هدیه می‌آوردند، پادشاهان تلاش می‌کردند تا با هرچه عظیم‌تر شدن این مراسم و بالطبع هدایای دریافتی، عظمت و شکوه خود و حکومتشان را به مردم و دیگر حکومت‌ها نشان دهند. در واقع، دیگر جایی برای شکرگزاری از خالق طبیعت در این جشن نبود و این جشن تبدیل به جولانگاهی برای حکومت‌های استبدادی گشته بود.

اما پس از ورود اسلام به ایران، نوروزی که تا قبل از اسلام نماد خودکامگی و فخرفروشی شاهان و حکومت‌های‌شان بود، به مرور زمان به‌عنوان نشانه‌ای معنوی، اجتماعی و طبیعی بدل گشت. این دگرگونی از توجه مؤمنین به احادیث و سیره‌ی ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام در برابر سؤال پیرامون ماهیت نوروز و همچنین ظرافت و نکته‌سنجی ایرانیان در فهم منطق اسلام نشأت گرفته است. این تغییرات که باعث دگرگونی نوروز باستانی به نوروزی ایرانی- اسلامی شد به شرح زیر است:

۱ تغییر ماهیت نوروز به ارتباط با خالق هستی و پیمان با پروردگار جهانیان برای تجدید عهد بندگی
۲ تغییر مبداء سال‌شماری از شاهنشاهی به هجرت پیامبر، تا این نقطه‌ی عطف تاریخ اسلام تا همیشه ماندگار شود
۳ ابقای معیار شمسی به‌منظور حفظ هویت سیاسی و ملی در مقابل معیار قمری
۴ اصرار به رعایت صله‌ی رحم و اصلاح ارتباط میان مردم بنابر سفارش ائمه‌ی اطهار به این عمل خداپسندانه
۵ تبرک جستن از بقاع متبرکه و صالحین به‌جای تبرک جستن به حکام مستبد


ذکر این نکته بسیار ضروری است که در موارد متعددی، ایرانیان می‌توانستند به این تغییرات پشت کنند و راه مرسون باستان را پیش بگیرند، همانگونه که بنی‌امیه تنها با گذشت چند سال از رحلت پیامبر باز به ارزش‌های جاهلی بازگشتند و نهضت برتری عرب بر عجم را به راه انداختند و یا حاکمیت زر در بینشان رواج یافت، اما ایرانیان هیچ‌گاه در طول تاریخ پس از اسلام به دوران باستان بازنگشتند و تا به امروز در این راه ثابت قدم مانده‌اند. همچنانکه امروز نیز ماهیت نوروز به جز توجه معبود به خالق هستی و آیات وجودی‌اش به سوی دیگری نیست./917/ 102/ص

ارسال نظرات