راهکارهای رسیدن به احسن الحال
به گزارش خبرگزاری رسا، جهان آفرينش صحنه نظام احسن است، يعنى نظم موجود عالم شايسته ترين نظمى است كه مى تواند بر جهان حكم فرما باشد، همه چيز روى حساب است و هيچ گونه مطلبى بر خلاف حق و عدالت و نيكى در آن وجود ندارد، و اگر بدى ها در جامعه انسانى ديده مى شود از ناحيه خود آنهاست.[1]
لیکن قسمت عمده هدف آفرينش جهان هستى به «گل سر سبد اين جهان» يعنى «انسان» باز مى گردد، انسانى كه بايد در مسير تعليم و تربيت قرار گيرد و راه تكامل را بپیماید تا هر لحظه به خدا نزديكتر شود.[2]
و از آنجا که مسلمان واقعى نمى تواند انسان يك بعدى باشد و تنها نظر به جهت ماده نظر داشته باشد و به جهت معنا و جنبه هاى فردى و يا اجتماعى بی اعتنا باشد، لذا باید با تفكر، ايمان، دادگری، مجاهدت، مبارزه و در عين حال با بهره گیری از معنويت و بندگى خدا و زندگى و فعاليت و معاشرت.[3]حال و هواى ديگرى به خود بخشد.[4]
لذا در برخى از كتب آمده است كه در وقت تحويل سال، اين دعا را كه مضمون خوب و سازندهاى دارد، بخوانند[5]«يا مقلب القلوب و الأبصار، يا مدبر الليل و النهار، يا محول الحول والأحوال، حول حالنا إلى احسن الحال؛[6]اى كسى كه تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست. اى تدبير كننده شب و روز و اى تغيير دهنده سال وحال؛ حال ما را به بهترين حال، تغيير ده!»[7]
در این میان رسیدن به احسن الحال هم با دعا و مقدمات بیرونی شروع می شود که باید مقدمات آنرا در خودمان فراهم نماییم.[8]
معنی و مفهوم واژۀ «حَول»
«حَول» به معنای تغییر و دگرگونی است و در دعای (یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال) به همین معنا به کار برده شده است.[9]
لغویون عرب، حول را که به معنای سال است در معنای تغییر و دگرگونی به کار برده اند؛ یعنی سال گذشته گذشت و سال نو آمد و نوعی دگرگونی حاصل شده است.[10]
معنی واژۀ«أحسن» در لغت
«أحسن» از ماده «حسن» است و به معناى بهتر و افعل تفضيل است،[11] لذا « احسن» یعنی نیکوتر و خوبترین. [12]
حضور قلب در دعا و عبادات؛زمینه ساز وصول به «احسن الحال»
بی تردید اگر ما بخواهیم که به «احسن الحال» که در دعای تحویل سال وارد شده است برسیم حتما باید به حضور قلب در دعاها و عبادت های خودمان بیشتر توجه بکنیم و خودمان را در محضر خداوند متعال ببینیم، تا اینکه خدای متعال از ما بنده ها راضی باشد.[13]
زیرا عبادت و نيايش اگر با حضور قلب و آداب آن باشد، صفا و نورانيت غير قابل توصيفى مى آورد كه در برابر آن ظلمات اخلاق رذيله تاب مقاومت ندارد؛ به همين دليل، انسان پس از يك عبادت آميخته با حضور قلب، خود را به نيكي ها نزديكتر مى بيند.[14]
لذا تنها فزونى اعمال مهم نيست، بلكه اعمال مقبول مهم است؛ دو ركعت نمازى كه با حضور قلب خوانده شود و مقبول درگاه الهى قرار گيرد، از هزار ركعت نماز بدون حضور قلب كه مقبول درگاه پروردگار قرار نگيرد، بهتر است.[15]
آيا تا به حال فكر كرده ايد چه كنيم تا حضور قلب پيدا كنيم؟ چرا وقتى مى گويد الله اكبر و نماز را شروع مى كند افكار به او هجوم مىآورد بازار، منزل، زن، بچه، اداره، همه و همه به سوى او مى آيند، گويا فقط او را در نماز مى يابند، و وقتى السلام عليكم را گفت و نماز را تمام كرد از انبوه افكار نجات پيدا مى كند.[16]
برای برون رفت از این چالش، مىتوان هفت اصل در مورد حضور قلب و چگونگى تحصيل آن در دعا و نیایش بیان نمود:
1- بايد دعا و نماز و عشق به الله از همه چيز براى ما مجذوبتر باشد، زيرا حضور قلب انسان تابع دلبستگي هاى قلب است، به هر چه علاقه و تمايل داشت قلب و روح به آن مجذوب مى شود.[17]
2- انديشه در حقارت و پستى دنيا، جاذبه های مادی مانع حضور قلب است، قيود ماده دست و پاگير پرواز قلب و پر كشيدن آن است، بايد در ثروت ها و انسان هائى كه در اثر حوادث روزگاريك ساعت بعد هيچ مى شوند انديشيد، در بىارزشى دنيا نظاره كرد تا غل و زنجير ماديت باز شود، هر چه جاذبه هاى مادى كمتر شد قدرت بر تمركز حواس بيشتر مى شود.[18]
3- توجه به قدرت خداوند در حل مشكلات؛ وقتی مى دانم كه مشكلات زندگی تنها مختص به من نيست بلكه همه دارند و وقتی بدانم كه غير از خداوند كسى قادر به حل آنها نيست. مسلما توجهم به مشكل گشا خواهد بود نه نفس مشكل، لذا از هجوم افكار درباره مشكلات نجات مى يابم.[19]
4- قبل از دعا و نماز آمادگى پيدا كند، قبل از نماز فكر كند در عظمت خالق و ضعف مخلوق، بداند با چه كسى مى خواهد سخن گويد.[20]
5- آشنائى به محتواى ادعیه و عبادات همچون آشنائى با معانى نماز .[21]
6- ترك گناه؛ از جمله عوامل مؤثر در حضور قلب و خشوع و صفا و نورانيت عبادت، ترك گناه است. گناه قلب را از كشش حضور باز مىدارد، خصوصا خوردن غذاى حرام كه باعث تاريكى قلب مى گردد.[22]
7- دور كردن عوامل پراكندگى حواس. [23]
تهذیب نفس در سایۀ عبودیت و بندگی مولفه ای کلیدی در «احسن الحال»
كسانى كه مى خواهند به تهذيب نفس راه يابند بايد از در عبوديت و پرستش خداوند وارد شوند؛ سالكان راه خدا، و پويندگان طريق خودسازى و تقوا، بايد از نيايش و عبادت يارى طلبند و ناخالصي هاى وجود خود را در كوره داغ عشق به خدا بسوزانند و از بين ببرند، و مس وجود خود را با كيمياى عبادت زر كنند.[24]
حال برای حصول زندگی «احسن الحال» باید هوای نفس و شیطان درون خودمان را نابود کنیم و این به دست نمی آید مگر با بندگی کردن خدای متعال و توجه به باری تعالی.[25]
در تبیین اهمیت تهذیب نفس باید گفت؛ در اسلام به نام «جهاد اكبر» ناميده شده كه از مبارزه با دشمنان خارجی مهمتر و پر ارجتر است. چرا كه اين جهاد وسيله خودسازى است و تا خودسازى انجام نگردد پيروزى نيست؛ زيرا شكست ها غالبا نتيجه نقطه ضعف هاست.[26]
در محيط هاى آلوده به گناه ارزش اين جهاد آشكارتر و اهميت آن در پيشبرد اهداف اجتماعى روشنتر است.[27]
لذا اهميت جهاد به اهميت و قدرت دشمن است، جنگ با يك كشور كوچك آسان تر است تا با يك كشور بزرگ، زيرا دشمن هر چه قويتر باشد، جنگ با آن مشكل تر است، و نفس و هم پيمان آن شيطان، قويترين دشمنان عالم هستند.[28]
پس مگذار در مبارزه با نفس اماره شكست خورى كه هم خود از بين روى هم قلب تو كه همچون همنشينى نيك و پسرصالح تو است که بدون جواب در برابر صاحب اصلى اموال و عاريه دهنده آن خواهى بود.[29]
زندگی به رنگ خدا؛ شاخصه بنیادین در تحقق «احسن الحال»
خداوند در قرآن، «احسنالحال» را زدن رنگ خدایی به زندگی ذکر کرده است،[30]لذا در قرآن کریم می خوانیم: «صبغه الله و من أحسن من الله صبغه و نحن له عابدون؛[31] رنگ خدايى (بپذيرند، رنگ ايمان و توحيد و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟ و ما تنها عبادت او را مى كنيم.»[32]
در احاديث متعددى از امام صادق علیه السلام در تفسير اين آيه نقل شده كه مقصود از: «صبغه الله» آئين پاك اسلام است[33]،[34] لذا قرآن فرمان می دهد؛ رنگ هاى غير خدايى را بشوييد! به دنبال دعوتى كه در آيات مختلف قرآن کریم، از عموم پيروان اديان، دائر به تبعيت از برنامه هاى همه انبياء شده بود، در اين آيه، به همه آنها فرمان مى دهد كه «تنها رنگ خدايى را بپذيريد» كه همان رنگ ايمان و توحيد خالص است (صبغه الله).[35]
قرآن مى گويد: بجاى اين رنگ هاى خرافى، رنگ توحيد، رنگ خدايى را بپذيريد، تا روح و جانتان را از هرگونه شرك و بت پرستى و گناه پاك سازد.[36]
بدین ترتیب ترتيب همگان باید رنگ هاى نژادى و قبيلگى و ساير رنگ هاى تفرقه انداز را از ميان بردارند و همگى به رنگ الهى در آيند.[37]
به راستى چه تعبير زيبا و لطيفى است؟ اگر مردم رنگ خدايى بپذيرند يعنى رنگ وحدت و عظمت و پاكى و پرهيزكارى، رنگ بى رنگى و عدالت و مساوات و برادرى و برابرى و رنگ توحيد و اخلاص، مى توانند در پرتو آن به همه نزاع ها و كشمكش ها كه «هر گاه بى رنگى اسير رنگ شود» به وجود مى آيد، از ميان بردارند، و ريشه هاى شرك و نفاق و تفرقه را بر كنند. در حقيقت اين همان بى رنگى و حذف همه رنگ ها است.[38]
بدیهی است در صورتى كه در طريق اطاعت فرمان پروردگار قرار بگیریم ، رنگ الهى و صبغه الله به خود خواهیم گرفت[39] و روحى كه رنگ الهى و صبغه الله به خود بگيرد گشاده مى شود و شرح صدر می یابد؛ یعنی روح آن قدر گسترده مى شود كه آمادگى پذيرش حقايق فراوانى پيدا مى كند.[40]
هم چنین اخلاص مرحله نفى ما سوى الله است كه همه چيز را غير خدا كنار مى زند، تنها او را مى بيند و به او عشق مى ورزد و با او سخن مى گويد و از او طلب مى كند و همه زندگى او به رنگ الهى درمى آيد و مصداق «صبغه الله و من أحسن من الله صبغه»[41] مى شود.[42]
لذا« احسنالحال» به معنی رنگ خدایی گرفتن زندگی است و اگر تفکر، چشم، زبان، بازار، ادارات و جامعه رنگ خدایی به خود بگیرد، همه مشکلات ما حل میشود.[43]
سخن آخر
در خاتمه باید اذعان نمود در هنگام تحویل سال همه به فکر خدا هستند و مشغول دعا و ذکر می باشند و همه از درگاه خداوند احسن الحال را می خواهندکه «احسن الحال» همان ایمان، تقوا، شجاعت، سخاوت، آزادگی و امثال آن است.[44]
بی تردید همه باید در سال جدید تلاش کنیم با تقویت روح ایمان به خدا و پرهیز از گناهان، جامعهای خدایی داشته باشیم.[45]
بارالها! در آستانۀ حلول سال جدید، روح و جان ما را به عشق جمالت آنچنان گرم كن كه اخلاق و اعمال ما را به رنگ خود درآورد، و با صبغة الله یعنی رنگ ايمان و توحيد و اسلام قرين گردد.[46]
[1] اعتقاد ما ؛ ص97.
[2] همان.
[3] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص127.
[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص837.
[5] همان ؛ ص908.
[6] زاد المعاد، صفحه 531.
[7] كليات مفاتيح نوين ؛ ص909.
[8] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[9] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ http://www.eshia.ir.
[10] همان.
[11] لغات در تفسير نمونه ؛ ص27.
[12] تفسير نمونه ؛ ج16 ؛ ص213.
[13] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[14] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص342.
[15] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص149.
[16] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص179.
[17] همان.
[18] همان؛ ص 180.
[19] همان.
[20] همان.
[21] همان.
[22] همان.
[23] همان.
[24] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص337.
[25] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[26] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص143.
[27] همان.
[28] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص286.
[29] همان ؛ ص282.
[30] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[31] سورۀ بقره؛ آیۀ138.
[32] تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص472.
[33] تفسیر نور الثقلين؛ ج 1؛ ص 132.
[34] تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص474.
[35] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص127.
[36] پيام قرآن ؛ ج1 ؛ ص196.
[37] همان.
[38] تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص474.
[39] همان ؛ ج15 ؛ ص267.
[40] پيام قرآن ؛ ج1 ؛ ص433.
[41] سورۀ بقره؛ آيه 138.
[42] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص625.
[43] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[44] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1391/12/29.
[45] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مسجد مقدس جمکران؛1390/01/01.
[46] پيام قرآن ؛ ج4 ؛ ص584.
/1323/د102/ص