۲۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۴
کد خبر: ۴۹۰۹۴۹
آیت الله قرهی:

چه کنیم از الطاف خدا محروم نمانیم؟

آیت الله قرهی گفت: انسان، دائم و در همه‌ لحظات نیاز به دعا دارد، یک مورد هم در همان قولش هست که نیاز به درخواست از خدا دارد. لذا خود دعا، علامت موحّد بودن است.
آیت الله قرهی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، متن زیر جلسه سوم شرح و تفسیر دعای ماه رجب المرجّب «خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی‏ غَیْرِکَ‏» است که توسط آیت الله روح الله قرهی ایراد شده است.

دعا، درخواست از خدای متعال است. انسان باید درخواست کند و او هم کسی است که فرموده است: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۱]،‏‏‏ استجابت در دعا نهفته شده است. لذا اوّل درخواست هم همین است که شیطان و شیاطین، حضور پیدا نکنند و انسان را گرفتار نکنند.

شیاطین جنّ و انس و نفس دون که خود، شیطان است، انسان را با وسوسه‌های جنگ نرم، گرفتار می‌کنند. همزات، جمع همزه است. لذا اوّل دعا این است که انسان پناه ببرد و بعد بتواند دعاهای دیگر را داشته باشد.

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، هست کلید در گنج حکیم،  یا رحمان و یا رحیم

رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی وَ یَسِّرلِی اَمرِی وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی یَفقَهُوا قَولِی

انسان، دائم و در همه‌ی لحظات نیاز به دعا دارد، یک مورد هم در همان قولش هست که نیاز به درخواست از خدا دارد. لذا خود دعا، علامت موحّد بودن است. چون از خدا درخواست می‌کنیم. موحّد هم یعنی آن کسی که بداند همه چیز از ناحیه‌ی خداست و انسان، ولو لحظه‌ای، از خود هیچ ندارد. خیلی زیباست که گاهی بالا و پایین شدن‌های دنیا در همه‌ی امور، از جمله در صحّت و سلامت، در رزق و روزی مادی و حتّی بالا و پایین شدن در حالات معنوی و ...، همه برای این است که به انسان بفهمانند تو هیچ نداری تا ثمره‌ی آن، موحّد شدن شود. وقتی انسان بفهمد که همه چیز از ناحیه‌ی خدا و به یدالله است، دیگر آن‌وقت ولو عالم در اختیار او قرار بگیرد، به خود غرّه نمی‌رود و می‌داند که هیچ است و هیچ.

برای همین حتّی در کلام و فهم مطالب هم انسان نیاز به دعا دارد: رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی وَ یَسِّرلِی اَمرِی وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی یَفقَهُوا قَولِی.

آغاز رسیدن به مقام حمودیّت

اَلحَمدُلِلّهِ الواحِدِ الاَحَدِ الفَردِ الصَّمَد اَلَّذِی لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَد وَ الحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمِین

جدّی وقتی انسان فهمید که هیچی ندارد، چرا به مقام حمودیّت نرسد؟! آغاز رسیدن به مقام حمودیّت که انسان، دائم حمد خدا را داشته باشد، این است که بفهمد خود هیچ ندارد و همه چیز از ناحیه‌ی خداست. آن که بداند همه چیز از خداست، شکر  و حمد می‌کند.

امّا چرا فرمودند: «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور»[۲]، چون بعضی وقتی به جایی می‌رسند، تصوّر می‌کنند از خودشان هست. امّا عباد شکور، هر چه اضافه می‌شود، بیشتر می‌فهمند که از خودشان نیست. منتها این‌طور افراد کم هستند که به این مقام و ادراک رسیده باشند.

وَ الحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمِین وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّد الاَنبِیاءِ وَ المُرسَلِینَ مَولانا وَ حَبِیبِنا وَ طَبِیبِ نُفُوسِنا وَ شَفِیعِ ذُنُوبِنا اَلعَبد المُؤَیَّد

این‌ عباد شکور هم هستند که می‌فهمند این رسولان، تأیید شده از ناحیه‌ی خدا هستند و برای همین به آن‌ها اتّصال می‌یابند.

اَلعَبد المُؤَیَّد وَ الرَّسُولِ المُسَدَّد اَلمَحمُودِ الاَحمَد

تمام عباد شکور، محمود می‌شوند و همه، احمد می‌شوند. منتها درجات محمودیّت و احمدیّت، متفاوت است.

اَلمَحمُودِ الاَحمَد اَبَالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد صَلَّی اللُه عَلَیهِ وَ عَلَی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

خدا کند ما هم طاهر شویم. رجب‌المرجّب برای طهارت ما آمده که اگر طاهر شدیم و لباس تقوا بر تن کردیم، به ضیافت الهی ورود پیدا کنیم. امّا چه کنیم؟ گرفتاریم، یک لحظه این طرفیم و یک لحظه آن طرف.

تمام گیتی، برای عیش و نوش است!

الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ المُنتَجَبِینَ المُنتَخَبِینَ سِیَّما اِمامَ الغائِبِ وَ النَّاظِرِ وَ الشَّاهِدِ

عالم در دست عبد حقیقی خداست و او شاهد است و همه چیز را می‌بیند. حجّت خدا که معلوم است. الآن آقا جان می‌بیند، عالم مانند گویی در دست ایشان است که من و تو در آن، نشستیم. حتّی از قبل هم می‌داند چه کسی در این جلسه می‌آید، چه کسی نمی‌آید، کدام روز هست، کدام روز نیست و ... . عبد خدا این‌گونه است.

الکهف الحصین و غیاث المضطر المستکین، هو فی شأنه، قال الله تبارک و تعالی: السلام علیک بجمیع السلام، مَولانَا  بقیّة الله فی الارضین، حُجَّةِ ابنِ الحَسَنِ العَسکَرِی صَلواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلَیه وَ عَجَّل اللّه تَعَالی فَرَجَهُ الشَّرِیف وَ اللَّعنَةُ الدّائِمِیَّة عَلَی اَعدائِهِم وَ مُخالِفِیهِم وَ مُنکِرِی فَضائِلِهِم وَ مَناقِبِهِم مِنَ الآن اِلی قِیامِ یَومِ الدِّینِ.

تمام عالم دنیا، عالم بزم و اتّصال به خداست. چون انسان، لله است و باید الیه راجعون باشد. لذا معلوم است که انسان باید از آن‌هایی که بزم را به هم می‌زنند، مجلس عیش و نوش الهی را به هم می‌زنند، متنفّر باشد و معنای لعن این است. به خصوص که نمی‌گذارند دیگران بیایند و از این عیش و نوش الهی بهره ببرند.

رجب‌المرجّب است که این مطالب را بیان می‌کنم. تمام گیتی برای عیش و نوش است و بالاترین عیش و نوش، همین است. اگر بفهمیم و بگذارند، همه، مقدّمه برای این عیش و نوش می‌شود.

یک مثال بزنم، دیدید به اصطلاح عامیانه به پیک‌نیک می‌رویم. در مثال مناقشه نیست، ما گرفتار این مثال‌ها هستیم تا قریب به ذهن شود. مثلاً به بیرون می‌رویم تا یک کباب و جوجه‌ای بزنیم. یعنی تمام آن بیرون رفتن برای آن لحظه است.

اتّفاقاً تمام این امور دنیا از خوردن و نوشیدن و قوّت گرفتن، همه برای این عیش و نوش است. کدام عیش و نوش؟ همین که انسان یاد خدا باشد. دور بنده خط قرمز بکشید، امّا همین مجلس، مجلس عیش و نوش معنوی است.

در زمان آقا جان این‌طور می‌شود. چنان آرامشی به وجود می‌آید که همه برای عبادت می‌خواهند. یعنی کار می‌کنند، غذا می‌خورند و ... تا بیایند و این عیش و نوش را داشته باشند. یعنی همه‌ی آن‌ها، مقدّمه‌ی این عیش و نوش می‌شود.

مثل این که شما ظرف می‌بری، وسایل را آماده می‌کنی و در ماشین می‌گذاری که بیرون بروی و آن غذا را بخوری. امّا در دوران آقا جان، برعکس می‌شود و همه این‌ها مقدّمه برای عیش و نوش معنوی و اتّصال به خدا می‌شود.

لذا اتّصال، عیش و نوش می‌شود. وقتی هم کسی مجلس عیش و نوش را به هم بزند، لعن نیاز دارد.

بالاترین عیش و نوش چیست؟

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نبیّک،

این دعا، معرفت را برای انسان، طلب می‌کند و اگر انسان، به معرفت رسید، بالاترین عیش و نوش است.

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نبیّک، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏

از آن معرفت، به این‌جا می‌آید که عرضه می‌دارد: اگر حجّتت را نشناسم، از دین، گمراه می‌شوم. لذا این‌طور نیست که بگوییم: اگر احکام شرعی‌ام را ندانم، گمراه می‌شوم که البته آن را هم باید بدانیم. بلکه معرفت پیدا نکردن به حجّت سبب ضلالت از دین می‌شود. چون در آن صورت احکامم را هم نمی‌دانم و اشتباهی عمل می‌کنم. چون احکام را هم باید حجّت بگوید. اگر حجّت را نشناسم، حتّی دعا هم بلد نیستم. چون ادعیه را هم حجّج الهی گفته‌اند. آیا «خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی‏ غَیْرِکَ‏» را کسی جز معصوم و حجّت خدا، بلد  بوده که بیان کند؟!

بالاترین لذّت و عیش و نوش هم همین است که این عیش و نوش‌هایی را که گفتیم، انسان در محضر حجّت بگیرد.

گاهی کسی روایتی را می‌خواند، مطلبی را بیان می‌کند، امّا چون اهل حال و معنا نیست، بر روی آدم اثر نمی‌گذارد. با این که کلام، کلام معصوم است، امّا به هر حال از لسان عارف بالله، حال و وضعش، چیز دیگری است. امثال من بیچاره نوار هستیم و هر چه تلاش کنیم، فایده ندارد، عرفا، چیز دیگری هستند.

لذا یک مجلسی می‌روی، مجلس حالیّه است، چون قائلش و همه افرادی که در آن‌جا هستند، اهل حال هستند و معرفت‌الله دارند، برای همین اثرگذار خواهد بود، ولو آن اثر، براساس روح افراد مختلف، گذرا باشد، امّا به هر حال اثراتش را دارد. امّا گاهی هیچ اثری ندارد. یا وقتی خود انسان، مطالب را می‌خواند، اثر ندارد. امّا کسی بیان می‌کند و اثر دارد.

حالا حساب کنید حجّت خدا بیان کنند. لذا بالاترین عیش و نوش در محضر حجّت خداست. ببینید آن، چه درمی‌آید؟! انسان در محضر آقا جان باشد، غوغاست. چرا شیخنا الاعظم و دیگران آن حال را داشتند. علی‌بن‌یقطین بعد از ماجرای دیدارش با آقا و دو سه روزی که آن‌طور پذیرایی شد، دیگر مانند مرغ پرکنده بود و تا آخر عمر، گیج بود. دائم مطالبی می‌گفت و حالاتی داشت.

لذا حجّت، آن شاهد ناظر و ناظر شاهد، حال انسان را تغییر می‌دهد، عیش و نوش را معنی می‌دهد و پربار می‌کند.

اَللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ ابنِ الحَسَنِ المَهدِی صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَة وَ فِی کُلِّ السَّاعَة وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ ناصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَیناً حَتَّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً. اَللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج وَ العافِیَةَ وَ النَّصر.

آقا جان، ما اگر لیاقت هم نداریم، امّا داریم اسمتان را ترویج می‌کنیم، به هر حال از این ضیافت‌الله و عیش و نوش معنوی به همه‌ی ما عنایت بفرما.

تعجیل در ظهور شریفشان، زیارت جمال پر نورشان، عرض تبریک و تهنیت، به ساحت قدسشان، صلوات جلی مرحمت فرمایید.

إن‌شاءالله عنایت حضرت به مجلس و بحث ما باشد - که بوده، اگر عنایت حضرت نبود، این مطالب عرفا و روایات، این گنج‌ها، این نشستن سر سفره‌ی عیش و نوش حقیقی، شامل حالمان نمی‌شد. عنایت حضرت بوده که این‌گونه شده. اگر نباشد که هیچ کس نمی‌تواند لب به سخن بگشاید، برگ از درخت، به اذن آقا جان می‌افتد. خداوند امور را به آقا جان سپرده است و از آن پس همه امور به دست ایشان است. لذا عنایت دارند - و عنایت بیشتری شامل حال ما کنند، نثار روح والده مکرّمه و معظّمه ایشان، حضرت عالمه، حکیمه، تقیّه، نقیّه، زکیّه، نرجس خاتون(صلوات اللّه و سلامه علیها) رَحِمَ اللّه مَن قَرَأَ الفَاتِحَة مَعَ الصَّلَوات.

کلّ خیر، در نهر جاریّه‌ی رجب المرجّب!

در نهر جاریّه، یعنی رجب‌المرجّب هستیم. ثواب‌های عظیمی بوده و هست، خیلی از آن‌ها را مفت از دست دادیم که امام صادق به سالم فرمودند: والله آن‌قدر از تو ثواب فوت شده که قدر آن را به غیر از خدا، کسی نمی‌داند.

خدای متعال، ماهی را قرار داد که بر ماه‌های دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده است. آن‌قدر این ماه را گرامی می‌دارد که عجیب است، عرفای عظیم‌الشّأن، از جمله حضرت شیخناالاعظم(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) به سیّدین نیّرین، آیات عظام، سیّد مرتضی و سیّد رضی(اعلی اللّه مقامهما الشّریف)، این دو نور مطلق، بیان فرمودند: این که در دعا می‌گوییم: «یَا مَنْ‏ أَرْجُوهُ‏ لِکُلِ‏ خَیْرٍ»  - نمی‌خواهم شرح این دعا را بدهم، امّا این، مقدّمه است تا وارد دعای «خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی‏ غَیْرِکَ‏» شویم - برای این است که کلّ خیر  در این ماه است و یک مواقعی ما به حدّی غفلت داریم که متوجّه آن نیستیم.

اهل معرفت که رجب‌المرجّب را مراقبه کردند - لذا تکلیف ما هم در این‌جا معلوم می‌شود که ما بیچاره‌ایم - به هم می‌گویند: ما هر چقدر هم مراقبه کنیم، غفلتی می‌آید که به آن، غفلت خفیّه می‌گویند. مانند ریا که ریای خفیّه داریم.

لذا ایشان فرمودند: آن‌قدر در این ماه خیر ریخته شده، «لِکُلِ‏ خَیْرٍ»، که تو قادر به جمع‌آوری آن‌ها نیستی، ولی به پروردگار عالم می‌گویی: امید دارم که با این که خودم نمی‌توانم این‌ها را جمع کنم، تو آن‌ها را برای من، ثبت و ضبط کنی.

معنای این مطلب این است: معلوم می‌شود این ماه آن‌قدر فضیلت دارد که حال رجبیّه مانند ماه مبارک رمضان است. لذا برای اهلش هم غفلتی است و گاهی متوجّه نیستند. آن‌وقت ما چه؟! نیمه رجب هم دارد می‌آید و از دستمان رفت. فقط خدا می‌داند چه فضایلی از دست دادیم.

اگر نخواهیم از الطاف خدا محروم بمانیم، چه کنیم؟

«خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی‏ غَیْرِکَ‏»، خدا این همه فضائل و لطف و محبّت کرده است، حالا اگر کسی بر غیر او دل ببندد، معلوم است محرومِ محروم است. لذا اگر انسان بخواهد محروم نباشد، سه مطلب نیاز است:

۱. به جایی برسد که بداند همه چیز از ناحیه‌ی خداست.

۲. آنچه از ناحیه‌ی خدا به دست می‌آید، ضایع و زایل نکند.

۳. برای شکر آن نعمت به دو حال پیش برود: ۱- به لسان. ۲- به کثرت عمل.

لذا به همین خاطر است که در رجب‌المرجّب و شعبان‌المعظّم و بعد اوجش که دیگر ماه مبارک رمضان است، هم دعاها زیاد است و هم نمازها زیاد است. البته فقط از باب کمیّت زیاد نیست، بلکه از باب کیفیّت هم زیاد است. یعنی دعاهایی است که قبل از آن ما نشنیده بودیم و می‌گویند: فقط برای ماه رجب است. یعنی پرمحتوا و پر و پیمان است. ما بعد از هر نماز دعا می‌خوانیم، امّا دعاهایی در این ماه‌ها هست که در محتوا، غوغاست. مثلاً در ماه مبارک رمضان، دعای ابوحمزه ثمالی وارد شده که عرفا می‌فرمایند: آغاز عرفان در این دعاست. چند سال است که ما داریم شب‌های ماه مبارک رمضان، فرازهای آن را شرح می‌دهیم. امّا چند بند بیشتر جلو نرفتیم. تازه آن هم ما که نمی‌فهمیم معنای حقیقی آن چیست. از بس که پر محتواست، جلو نمی‌رود.

در مثال مناقشه نیست، یک کپسول کوچک، پر از ویتامین است. کوچک امّا پرمحتواست. دعاهای این ماه‌ها هم در ماه‌های دیگر نیست و از طرفی بسیار هم پرمحتواست. دعاهای توحیدی و اتّصالیّه هم هست.

لذا برای محروم نشدن، سه شرط دارد که بیان کردیم و یک شرط آن هم این است که شکرمان را زیادتر کنیم، چه در قول و چه در فعل. این‌ها هم به وجود نمی‌آید إلّا به توکّل به ذوالجلال و الاکرام.

مایه‌ی نجات از هر بدی و حرزی در برابر هر دشمن

اعاظم ذیل بند اوّل دعای با عظمت «خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی‏ غَیْرِکَ‏»، بیان کردند: اگر انسان به غیر خدا، تمسّک داشته باشد، از همه چیز، محروم می‌شود و بدبخت است - البته این مطلب را بیان خواهیم کرد که آیا تمسّک به حضرات معصومین، شرک است؟ چون گفتند: به غیر خدا وارد نشوید. آن بحث را إن‌شاءالله در مباحث آتی بیان خواهیم کرد -

مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌أبی‌طالب(صلوات اللّه و سلامه علیه)فرمودند: «التَّوَکُّلُ عَلَیْ الله نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ‏ کُلِ‏ عَدُو»[۳]، توکّل به پروردگار عالم، مایه‌ی نجات از هر بدی است.

توکّل به معنای چیست؟ بیان کردند: «التوکّل؛ التوسّل و التمسک بالله و لا غیر»، توسّل و تمسّک انسان به خداست و به غیر تمسّک نمی‌جوید.

بعد بیان فرمودند: «کلّ شیء عنده حاضر و من توکّل، تبصّر بحضور شیء عند الحاضر»، آن کسی که توکّل کرد، اهل بصیرت شد و فهمید همه‌ی اشیاء در نزد حاضر (آن کسی که همه چیز باید در محضرش باشد یعنی ذوالجلال و الاکرام)، حاضر است.

به تعبیر خودمانی، اگر فهمیدیم همه چیز عندالله حاضر است، دیگر از چیزی ناراحت نیستیم. «خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی‏ غَیْرِکَ‏»، همین می‌شود. کسی که به غیر از او دل بست، نفهمید که همه چیز در نزد او حاضر است، پس به سمت دیگری رفت. امّا اگر توکّل کرد، از همه‌ی بدی‌ها نجات پیدا می‌کند.

پس اوّلاً اگر حادثه‌ای برایش پیش آمد، آن را بدی نمی‌بیند، بعد هم وقتی توکّل کرد و گفت: خدایا! من که می‌دانم همه چیز در نزد تو حاضر است، پس از بدی‌ها بیرون می‌آید و برای خودش هم سخت نمی‌گیرد و گرفتار نمی‌شود.

گاهی ما از سوء صغیر و اصغر، به سوء کبیر و اکبر دچار می‌شویم. یعنی گاهی یک بدی می‌آید، مثلاً یک مالی مفقود می‌شود، شنیدید قدیمی‌ها می‌گویند: مال انسان یک جا می‌رود و دین و ایمانش، هزار جا. لذا مدام تصوّر می‌کند نکند این برداشته، نکند آن برداشته و ... . این هم بدبختی است. یعنی یک سوء صغیر است، بدی‌ای پیش آمد و مال شما گم شد، امّا بعد از آن، دچار سوء کبیر و بعد، اکبر می‌شویم.

امّا آن کسی که به خدا توکّل کرد، می‌گوید: بناست من بگردم، حالا من هم می‌گردم و مابقی را به خدا می‌سپارم. چون نگفتند: دست روی دست بگذارید. بیان کردند: با توکّل زانوی اشتر ببند. معنی توکّل این نیست که اگر مالم مفقود شد، دنبال آن نگردم. امّا اگر پیدا نشد، بگویم: حتماً مطلبی در آن بوده است. در این صورت گرفتار نمی‌شود.

دو شریک، در مال هر کس

در حکمت ۳۸۱ در نهج‌البلاغه، مولی‌الموالی جمله‌ی عجیب و غریبی دارند. فرمودند: «لِکُلِّ امْرِئٍ فِی‏ مَالِهِ‏ شَرِیکَان »، برای هر کس در مالش، دو شریک وجود دارد.

معمولاً ما کسی را سهیم در مالمان نمی‌کنیم تا شریک نداشته باشیم. امّا حضرت می‌فرمایند: هر کسی در مالش، دو شریک دارد. این شریک‌ها چه کسانی هستند؟

می‌فرمایند: «‏ الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِث»، وارث، شریک شماست. شما فکر می‌کنی شش دانگش برای خودت است، از همین الآن بدان که وارث، شریک توست. هر چه درمی‌آوری، وارث شریک آن است.

دومین شریک هم حوادث است. إن‌شاءالله انسان سلامت باشد، امّا دیدید گاهی کسی یک‌باره تصادف می‌کند و می‌میرد. لذا اگر بدانی حادثه، شریک مال تو هست، هیچ‌وقت غصّه نمی‌خوری. البته نمی‌خواهیم بگوییم انسان عمدی مالش را دور بریزد، امّا گاهی حادثه‌ای اتّفاق می‌افتد.

لذا اگر انسان به خدا توکّل کند، اگر این حادثه را بدی هم بداند، به بدی دیگری نمی‌رود، نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ سُوءٍ.

إن‌شاءالله مطالب دیگر را در جلسات آینده بیان خواهیم کرد.

خدایا! ما را عبد صالح و موحّد خودت قرار بده.

[۱]. غافر/ ۶۰.

[۲]. سبأ/ ۱۳.

[۳]. إرشاد القلوب إلی الصواب، ج‏۱، ص: ۱۰۹

/۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات