عاقبت نمک پروردگی آلسعود/ پاکستان فرماندهی تجاوز به یمن را پذیرفت
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از کیهان، هفته گذشته «راحیل شریف» ژنرال بازنشسته پاکستانی و رئیس سابق ارتش این کشور، با هواپیمای اختصاصی آل سعود، از اسلامآباد راهی عربستان شد و 5000 نظامی پاکستانی نیز با هواپیماهای دیگر به عربستان رفتند.
پیش از این نیز خبر رسیده بود که، راحیل شریف فرماندهی ائتلاف رژیم سعودی در جنگ علیه یمن را برعهده گرفته است.
این تحولات نشان میدهد که پاکستان پس از 25 ماه مقاومت، بالاخره علیه مردم یمن وارد جنگ شده است.
این تحول جدید در منطقه، سؤالات زیادی را در ذهن کارشناسان و ناظران ایجاد کرده و برای کشورمان نیز نگرانیهایی را به وجود آورده است.
مطلب حاضر علل همگرایی میان پاکستان و عربستان و اینکه اسلامآباد تا کجا، رژیم آلسعود را همراهی خواهد کرد، را مورد بررسی قرار میدهد.
نواز شریف
«نواز شریف» نخستوزیر فعلی پاکستان، بیش از سایر مقامات این کشور در مقاطع دیگر تاریخ پاکستان، به عربستان تمایل دارد و اگر گفته شود که وی نمک خورده و نمک پرورده آلسعود است، سخن گزافی نیست. نواز شریف پیوندهای نزدیک و استثنایی با عناصر ارشد خاندان سعودی دارد و علت این پیوند عاطفی در زیر توضیح داده میشود.
در سال 1999 زمانی که نواز شریف با یک کودتای بدون خونریزی، از پست نخستوزیری برکنار شد، آلسعود مداخله کرد و از فرمانده ارتش «پرویز مشرف» که این کودتا را ترتیب داده بود، خواست اجازه دهد نوازشریف به همراه اعضای خانوادهاش به عربستان بروند. مشرف هم این کار را کرد و همه آنها را به دیار سعودیها فرستاد. بدینترتیب و به لطف آلسعود، نواز شریف و خاندانش در دوران تبعید، روزگار خوشی را گذراندند!
همراهی در سیاست خارجی
همانطور که در جای خود اشاره شد، مناسبات میان ریاض و اسلامآباد، بسیار گسترده است و بدتر از همه اینکه شخص «نواز شریف» نخستوزیر پاکستان نمکگیر آلسعود شده و سران ریاض را ولینعمت خود میداند.
با تأمل در همه آنچه که گفته شد، به خوبی میتوان فهمید که چرا اسلامآباد علیرغم مخالفتهای گسترده داخلی و علیرغم هشدارهای ایران، به ائتلاف کشورهای متجاوز به یمن پیوست.
اما، نکته جالب توجه در این ماجرا این است که ریاض میخواهد پاکستان به ساز او برقصد؛ فعالانه وارد نبرد علیه انقلابیون یمن و «حوثی»ها شود و به ائتلاف ضد مقاومت و ضد شیعی در منطقه بپیوندند.
اما، از همه موضعگیریهای مقامات پاکستان در مقابل قضیه پیوستن به ائتلاف، میتوان چنین استنباط کرد که آنها میخواهند این اتفاق را کم اهمیت جلوه دهند؛ آنها در واکنش به منتقدان (از جمله ایران) میگویند که پیوستنشان به ائتلاف، محدود بوده و در یمن نیز فقط با «القاعده» میجنگند!
مقامات پاکستان مثل همه کارشناسان و ناظران و سیاستمداران دیگر، خوب میدانند که عناصر القاعده در یمن به طور غیر رسمی، متحد عربستان هستند و هردو از هوا و زمین مردم را میکشند و یک هدف مشترک دارند و آن، به شکست کشاندن قیام تحترهبری «انصارالله» یمن است.
پاکستان کشوری است که از لحاظ فرهنگی و جغرافیایی میان فلات ایران و شبه قاره هند قرار گرفته زبان «اردو» نیز ملغمهای است از چهار زبان هندو، عربی، فارسی و انگلیسی.
سیاست و اقتصاد کشور 180 میلیونی پاکستان نیز همین وضعیت موزائیکی را منعکس میکند و هویت مستقلی ندارد.
در پی واقعه 11 سپتامبر سال 2001 و متعاقب آن، لشکرکشی آمریکا به افغانستان، «پرویز مشرف» رئیسجمهور وقت پاکستان، به ائتلاف «جنگ علیه تروریسم» تحت رهبری آمریکا پیوست. این انتخاب راهبردی نادرست، چنان مصیبتی را متوجه دولت و جامعه پاکستان کرد که در تاریخ سایر کشورها هم کمنظیر بود؛ پاکستان تبدیل به بهشت تروریسم شد و هزاران نفر بر اثر حملات تروریستی در خیابانها و بیابانها، به خاک و خون غلطیدند و این خونریزی هر چند الآن کمرنگ شده، ولی متوقف نشده است.
این شرایط وحشتناک که سوغات مشرف برای جامعه پاکستان بود، با فشارهای اقتصادی گره خورد و پاکستان را به کمکهای آمریکا و خصوصاً عربستان، وابستهتر کرد.
همکاری نظامی
همکاری نظامی میان ریاض و اسلامآباد، سابقه تاریخی دارد؛ پاکستان در مقاطع حساس، به عربستان نیرو اعزام کرده و در مقابل نیز، از کمکهای مالی و دلارهای نفتی بهره برده است.
در سال 1969 خلبانان جنگندههای نیروی هوایی پاکستان با پرواز از فرودگاههای رژیم سعودی، حملات زمینی یمن جنوبی را دفع کردند، طی دهههای 1970 و 1980 هم تقریباً 15 هزار نظامی پاکستانی در عربستان مستقر بودند. در سال 1979 هم این کماندوهای پاکستانی بودند که به محاصره مسجدالحرام پایان دادند و دولت عربستان را بر آن مسلط کردند.
در ارتباط با سلاحهای هستهای پاکستان نیز آلسعود جهت خرید موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهکهای هستهای با پاکستان مذاکراتی داشته است. همچنین گفته شده است که عربستان محرمانه از برنامههای هستهای پاکستان حمایت مالی کرده و حتی درصدد خرید سلاحهای هستهای از پاکستان بوده است. طی سالهای گذشته، هیئتهای کارشناس و متخصص در حوزه فناوریهای نظامی و هستهای از جانب ریاض، به پاکستان رفتهاند و هدف از این آمد و شدها نیز تقویت برنامههای هستهای عربستان بوده است.
دوم آوریل 2014 (12 فروردین 1393) روزنامه «پاکستان تودی» گزارش داد که اسلامآباد قصد دارد جتهای تندر «جیاف-17» به عربستان بفروشد. پیش از آن نیز (دی 1392) و رژیم سعودی با هدف زمینهسازی این معامله، یک و نیم میلیارد دلار از بدهیهای پاکستان را بخشید.
مناسبات اقتصادی
عربستان بزرگترین تأمینکننده نفت پاکستان است و در تأمین ارز خارجی پاکستان نیز رتبه نخست را دارد.
همکاریهای ریاض- اسلامآباد در حوزه اقتصادی شامل مبادلات بازرگانی، جهانگردی، همکاری در حوزه تکنولوژی، صنعت و کشاورزی میشود.
عربستان همچنین تلاش میکند مناسبات تجاری و اقتصادی میان پاکستان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس را تقویت کند. حجم این مبادلات تجاری با پاکستان، در سال 2006 از 11 میلیارد دلار فراتر رفت. کشورهای عضو شورای خلیجفارس همچنین، سه میلیارد دلار در قالب کمک و قرض، در اختیار دولت اسلامآباد قرار دادند و یک میلیارد و 500 میلیون دلار نیز در بانک مرکزی پاکستان ودیعه گذاشتند.
نیاز متقابل
پاکستان به کمکهای بیحساب و کتاب عربستان طی دهههای اخیر عادت کرده و نمیخواهد این منبع مالی عظیم را در بخشهای آموزشی، ساخت مساجد و اماکن مذهبی، توسعه انرژی هستهای و تقویت بخش نظامی از دست بدهد.
ریاض نیز علاوه بر اینکه از جایگاه ژئوپلیتیک پاکستان در ارتباط با ایران و افغانستان سود میبرد، به سلاحهای هستهای پاکستان نیز طمع دارد و کلاً، به ماشین نظامی آن تا حدودی وابسته است.
شبکه خبری «بی.بی.سی» در سال 2013 ادعا کرده بود که عربستان در پروژههای هستهای پاکستان سرمایهگذاری کرده است، هر چند ریاض علیه اینگونه خبرها موضع گرفت و تلاش کرد که از اساس، منکر آن شود.
رژیم آلسعود که به خوبی بر نقطه ضعف پاکستانیها واقف است و میداند که آنها مشکل ارز و نقدینگی دارند، خوب بلد است که «دیپلماسی دلار» را در قبال این کشور چگونه به کار بگیرد و مقامات اسلامآباد را به خود جلب کند.
هدایا و وامهایی که سعودیها به دولت پاکستان میدهند، اغلب به ارزشهای مذهبی مربوط میشوند. به عنوان مثال، در سال 2014 دولت ریاض 200 تن خرما به پاکستان هدیه داد.
این پیوند به خوبی میتواند حضور پررنگ اندیشه وهابیت در عمق جامعه پاکستان را رمزگشایی کند و بگوید که چرا پاکستانیها در میان همه ملل دیگر، بیشترین تأثیر را از وهابیت پذیرفته و چرا خیابانهای شهرهای شلوغ جنوبی و کوهها و درههای مناطق قبایلی شمال غرب، جولانگاه گروههای تکفیری رنگارنگ هستند.
مساجد و مدارس مذهبی
کمکهای مالی عربستان به بخشهای مذهبی و آموزشی پاکستان بسیار گسترده بوده است؛ در اسلامآباد مسجد «فیصل» با کمک مالی ملک فیصل ساخته شده و در سال 1977 نیز شهر بزرگ «لیالپور» به افتخار ملک فیصل، به «فیصلآباد» تغییر نام یافت.
کلا عربستان در ساخت مساجد و مدارس مذهبی در پاکستان بسیار فعال بوده است؛ شمار مدارس مذهبی در سال 1980، 8000 مدرسه در سراسر پاکستان بوده و این تعداد در سال 1997 به 27 هزار مدرسه رسید. همه این مدارس با کمک مالی عربستان ساخته شدهاند.
در دهه 1970 رژیم آل سعود حامی اصلی ژنرال ضیاءالحق برای اسلامیسازی پاکستان بود.
همین دست و دلبازیهای آل سعود سبب شد که دولت اسلامآباد عالیترین نشان پاکستان را در سال 2006 به «عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان اعطا کند.
ماجرای پیوستن به ائتلاف
رژیم متجاوز آل سعود پس از آنکه در پنجم فروردین 1394 جنگ علیه مردم مظلوم یمن را آغاز کرد، از دولت اسلامآباد خواست به ائتلاف ضد یمن بپیوندد.
متعاقب این درخواست، «نوازشریف» نخستوزیر پاکستان، لایحهای را با این هدف به پارلمان برد، اما با مخالفت قاطع اعضای پارلمان مواجه شد.
متعاقب آن، ژنرال «عمر جاوید باجوا» فرمانده ارتش پاکستان، سال گذشته به عربستان رفت و در این سفر بود که مسئله عضویت پاکستان در ائتلاف و حتی فرماندهی این ائتلاف توسط پاکستان، زمینهسازی شد و سرانجام، ژنرال بازنشسته «راحیل شریف» فرمانده سابق ارتش پاکستان، فرماندهی ائتلاف را پذیرفت و هفته گذشته به همراه 5000 نظامی پاکستانی، به عربستان رفت.
در چارچوب همین بازی دوجانبه است که اخیرا ژنرال «قمرجاوید باجوا» در دیدارش با سفیر ایران، خواستار تقویت همکاریها میان دو ارتش ایران و پاکستان شد.
بازیهای مشترک
دو کشور مورد بحث علاوه بر اینکه به هم نیاز دارند، بازیهای مشترک پرهزینهای را هم تاکنون انجام دادهاند که شاخصترین آنها، خلق «طالبان» است؛ طالبان را پاکستان زایید، اما عربستان آن را قابلگی کرد. نیروی انسانی طالبان را دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی پاکستان فراهم کردند و رژیم آل سعود نیز بستر اعتقادی شکلگیری این گروه تروریستی را فراهم کرد.
علاوه بر خلق پدیدههایی چون «طالبان» و «القاعده» و حمایت از «مجاهدین افغان» در نبرد با شوروی سابق طی دهه 1980، رژیم سعودی تلاش میکند پاکستان را وارد بازیهای خطرناک جدیدی بکند که یکی از مهمترین پیامدهای این بازیها، چالش با ایران است.
روزنامه «المانیتور» هشتم ژانویه 2014 (19 دی 1393) طی گزارشی، اعلام کرد که شراکت با پاکستان، این رضایت خاطر را به عربستان میدهد که به خواسته تاریخیاش در خصوص دست و پا کردن یک متحد غیرعرب با هدف حفظ هژمونیاش بر جهان عرب و مقابله با چالشهای امنیتی داخلی خود برسد.
در بازی جدید، ارباب (عربستان) میخواهد وظایف جدیدی را به داروغه محول کند. تاکنون ارباب با اتکای به همکاریهای نظامی و امنیتی پاکستان، توانست به اهداف خود در حوزههای اقتصادی و سرمایهگذاری خارجی برسد.
به هر حال در بازیهای جدید، ریاض میخواهد پای پاکستان را به بحرانهای عربی بکشد. در مقابل نیز هرچند اسلامآباد از پیامدهای این سناریوهای جدید واهمه دارد، ولی مجبور است که با اکراه، وارد برخی از این بازیها شود و البته، توضیح دهد که هیچ اتفاقی نیفتاده است! ورود به ائتلاف سعودی علیه مردم یمن، آغاز این راه جدید است.
در حال حاضر سؤالی که کارشناسان با آن مواجه هستند، این است که پاکستان تا کجا این راه را ادامه خواهد داد؟
در این میان، قدرتهای فرامنطقهای مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه، مایل هستند که یک پیوند راهبردی میان اسلامآباد و ریاض ایجاد شود و پاکستان با عربستان و دیگر حلقههای سازشکار جهان عرب، به رژیم صهیونیستی وصل گردد. از نگاه سران غرب، اگر چنین اتفاقی بیفتد، شرایط بر یمن و ایران و محور مقاومت سخت میشود.
اما به هر حال، این چرخش ریسک بزرگی است و ممکن است که دولت پاکستان را در داخل و خارج دچار بحران بکند.
به همین خاطر، سران پاکستان چارهای ندارند جز اینکه در شرایط فعلی دست به عصا راه بروند و همزمان، به خاندان سعودی بفهمانند که همراهی آنها با ریاض، حد و اندازهای دارد و سعودیها بیش از اندازه روی آنها حساب باز نکنند.
پاکستان از هر جهت خود را مجبور میبیند که به بازی دوجانبه میان تهران و ریاض ادامه بدهد.
از لحاظ اقتصادی، هرچند نفت عربستان و دلارهای نفتی این کشور قابل چشمپوشی نیستند، ولی اسلامآباد نمیتواند از گاز ایران نیز چشم بپوشد.
اگر اسلامآباد درحوزههای سیاسی و مذهبی پیوندهای نزدیکی با دولت سعودی دارد؛ به همان میزان نیز از لحاظ ژئوپلیتیک و فرهنگی با ایران پیوند دارد. از منظر ژئوپلیتیک، پاکستان کشور ما را عقبه استراتژیک خود در مقابل هند میداند و به همان میزان که مرزهای شرقی این کشور پرتنش میشود، احساس قرابت و نزدیکی با ایران نیز در سران پاکستان بیشتر میشود.
ایران تنها همسایهای است که پاکستان با آن مشکلات مرزی ندارد و از سال تأسیس (1947) تاکنون هیچگاه اسلامآباد تهران را یک رقیب نظامی ندانسته و با ایران رقابت تسلیحاتی نداشته است.
بنابراین، علیرغم پیوندهای نزدیک سیاسی، اقتصادی، دینی و نظامی میان پاکستان و عربستان، اسلامآباد اصلا مایل نیست میان تهران و ریاض در شرایط انتخاب قرار گیرد. به همین خاطر، هروقت امتیاز آشکاری را به عربستان میدهد، به ایران نیز اطلاع میدهد که نگران نباشد!
همین سیاست را هفته گذشته نیز ما شاهد بودیم؛ همزمان با اعزام 5000 نظامی و ژنرال بازنشسته «راصیل شریف» به عربستان، رئیس مجلس پاکستان نیز به ایران آمد و از تقویت مناسبات دوجانبه حرف زد.
جمعبندی
درحال حاضر که رژیم آلسعود در یمن و منطقه دچار انفعال شده، میخواهد که پاکستان را هم وارد معرکه بکند و عامل اجبارآمیزی هم که در این میان علیه اسلامآباد وجود دارد، مناسبات دیرینه و عمیق دو کشور است.
اما، از هماکنون قابل پیشبینی است که پاکستان این راه را تا آخر پیش نمیرود و اگر از جانب رژیم سعودی برای جنگ در منطقه تحت فشار قرار گیرد، راه خود را از راه عربستان جدا میکند و دیپلماسی مستقلتری را در پیش میگیرد.
جمهوری اسلامی ایران نیز باید به طرفهای پاکستانی بفهماند که همراهی با سیاستهای نادرست عربستان در منطقه، هزینههای زیادی دارد و ممکن است اسلامآباد را به سمت ورطههای خطرناکی بکشد. ورطههایی که از پیامدهای مشارکت در جبهه آمریکایی «جنگ علیه تروریسم» مصیبتبارتر خواهد بود.
منابع:
wikipedia-
The national-
The Diplomat-
/۱۳۲۵//۱۰۲/خ