شرح دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
به گزارش خبرگزاری رسا، شرح دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان از دیدگاه حضرت آیت الله مکارم شیرازی به شرح زیر است:
دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان : اللهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، وَاجْعَلْنى فيهِ مِنْ عِبادِكَ الصَّالِحينَ اْلقانِتينَ، وَاجْعَلنى فيهِ مِنْ اوْلِيآئِكَ الْمُقَرَّبينَ، بِرَأْفَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ؛ خدايا در اين ماه مرا از آمرزش خواهان قرار ده ،و در زمره بندگان شايسته و شب زنده دارت داخل كن و مرا از دوستان نزديكت قرار ده، به مهربانيت اى مهربان ترين مهربانان »[1].
شرح فرازهای دعا
جایگاه شناسی توبه و استغفار
در فراز آغازین دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان می خوانیم:اللهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ؛ خدايا در اين ماه مرا از آمرزش خواهان قرار ده.[2]
در تبیین این فراز نورانی باید به حديث معروف نبوى (خطبه شعبانيه درباره اهميّت ماه مبارك رمضان ) اشاره کرد، آن حضرت فرمود: «أيّها النّاس إنّ أنفسكم مرهونة بأعمالكم ففكّوها باستغفاركم ؛[3] اى مردم جان شما در گرو اعمال شماست آن را به وسيله استغفار آزاد سازيد.[4]
با تأمل در این فراز و دیگر آیات و روایات باید گفت آثار گناه به وسيله استغفار پاك مى شود؛[5]البته گناهان آثار زيانبار متعدّدى دارند و اين گونه نيست كه اگر خداى ناكرده يك گناه دسته جمعى يا فردى انجام شود و سپس توبه و استغفار كنند تمام آثار آن از بين برود.[6]
حال با این اوصاف ما پيروان آن حضرت روزى چند بار توبه مى كنيم؟[7] در شب چه مقدار از كارها و كردارهاى روز خود را به ياد مى آوريم؟ در حالی که انسان هر روز اعمال و رفتار خود را محاسبه و بعد استغفار كند، تاريكى هاى قلبش زدوده و با نور الهى روشن مى شود.[8]
لذا بزرگانى كه رساله هاى سير و سلوك نوشته اند، تقريباً همه آنان منزل اوّل را «توبه» مى دانند.[9]اینگونه است که افراد با ايمان، مخصوصاً سالكان الى اللَّه و بندگان سپاسگزار و ترسان از هواى نفسانى و وسوسه هاى شيطانى بايد پيوسته به ياد خدا باشند و صبح گاهان و شبانگاهان با ذكر او و استغفار از لغزش هاى روزانه، به بستر روند و همواره خود را در پناه او و تحت حمايت آن كريم بنده نواز قرار مى دهند، ،[10]
شرایط استغفار
بدیهی است توبه حقيقى تنها به گفتن استغفار و حتّى ندامت از گذشته و تصميم بر ترك در آينده نيست، بلكه افزون بر اين بايد كوتاهى هايى كه در گذشته رخ داده و مفاسدى كه در روح و جان انسان به وجود آمده و آثار سوئى كه گناه در جامعه گذارده تا آن جا كه امكان دارد جبران گردد و شستشوى كامل حاصل شود، اين است توبه حقيقى از گناه نه تنها گفتن استغفراللّه!.[11]
حقیقت استغفار در کلام امام علی علیه السلام
فردی در حضور امام عليه السلام از روى غفلت و بى خبرى گفت استغفراللّه، امام(ع) فرمود: مادرت بر تو بگريد، آيا مى دانى استغفار يعنى چه؟ استغفار مقام بلند مرتبگان است و آن يك كلمه است، امّا شش معنا و مرحله دارد: نخست پشيمانى از گذشته، دوّم تصميم بر ترك هميشگى در آينده، سوّم اين كه حقوقى را كه از مردم ضايع كرده اى به آنها بازگردانى، بطورى كه هنگام ملاقات پروردگار حقّى بر تو نباشد، چهارم اين كه هر واجبى كه از تو فوت شده، حقّ آن را به جاى آورى (قضا كنى)، پنجم آن كه گوشتهايى كه در اثر حرام بر اندامت روييده، با اندوه بر گناه آب كنى تا چيزى از آن باقى نماند و گوشت تازه به جاى آن برويد، و ششم آن كه به همان اندازه كه شيرينى معصيت و گناه را چشيدى زحمت طاعت را نيز بچشى، پس از انجام اين مراحل مى گويى: «اسْتَغْفِرُاللّه».[12]
بندگان صالح خدا چه کسانی هستند؟
در فراز دوم از دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان می خوانیم:«وَاجْعَلْنى فيهِ مِنْ عِبادِكَ الصَّالِحينَ اْلقانِتينَ؛ و مرا در زمره بندگان شايسته و شب زنده دارت داخل كن»[13]
لیکن پرسشی که در این فراز مطرح می شود اين است كه بندگان صالح خدا » چه کسانی هستند؟[14]
كلمه «صالح» معنى گسترده و وسيعى دارد، كه علاوه بر ايمان و توحيد همه شايستگي ها از آن به ذهن مى آيد، شايستگى از نظر عمل و تقوا، شايستگى از نظر علم و آگاهى، شايستگى از نظر قدرت و قوت، و شايستگى از نظر تدبير و نظم و درك اجتماعى.[15]
بندگان صالح کسانی هستند که همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مى دهند قدم به عرصه وجود می گذارند، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است!؛[16] كسانى كه اهل زهد و ورع هستند، و با پروردگارشان مأنوسند.[17]،[18]
به راستى بنده صالح خدا بودن آنچنان گرانبها و گرانقدر است كه حضرت سليمان(ع) با آن حشمت و جاه و جلالش كه براى احدى جاى شك نبوده باز تقاضايش اين است كه خدا به رحمتش او را در خط بندگان صالح قرار دهد، و از لغزشهايى كه هر زمان براى انسان مخصوصا انسانى كه در رأس يك تشكيلات عظيم باشد امكان پذير است او را حفظ كند.[19]
معنای باز و بسته بودن درهای بهشت و جهنم در ماه رمضان
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در خطبه شعبانيّه، كه خطبه اى بسيار پر محتوى است، در مورد درهاى بهشت و جهنّم جمله اى دارد، مى فرمايد:«إِنَّ أَبْوَابَ الْجَنَانِ فِى هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ؛[20] درهاى بهشت در اين ماه باز است.»[21]
از اين جمله استفاده مى شود كه بهشت هم اكنون وجود دارد، كه در ماه رمضان درهاى آن به سوى بندگان صالح خداوند باز است. و منظور از ابواب بهشت روزه اى است كه مى گيريم؛ قرآنى است كه تلاوت مى كنيم؛ غذائى است كه صرف نيازمندان مى نماييم؛ و خلاصه، تمام كارهاى خيرى كه در اين ماه انجام مى شود، هر يك از آنها درى از درهاى بهشت است.[22]
هم چنین آن حضرت در ادامه می فرماید:«وَ أَبْوَابَ النِّيرَانِ فِى هَذا الشَّهْرِ مُغْلَقَةٌ؛[23] درهاى جهنّم در ماه رمضان بسته است.»[24]
گناهان، شهوات، هواى نفس، وسوسه هاى شيطان، از جمله درهاى جهنّم است كه در سايه روزه و مبارزه با هواى نفس، اسير و زندانى شده اند. بايد با نيّت هاى صاف، و قلب هاى پاك، از خداوند قادر بخواهيم كه اينها همچنان در قفس بمانند.[25]
چگونه مقرب درگاه الهی شویم؟
در فراز سوم دعای ماه مبارک رمضان آمده است:«وَاجْعَلنى فيهِ مِنْ اوْلِيآئِكَ الْمُقَرَّبينَ؛ مرا از دوستان نزديكت قرار ده».[26]
بی تردید هر انسانى در هر عصر و موقعيّت جغرافيايى وشرايط اجتماعى كه قرار داشته باشد، به حكم فطرت و به مقتضاى عقل، به سوى كمال ، گام برمى دارد. [27]
لذا اسلام می کوشد تا انسان را به سوى كسب مكارم اخلاقى و كمالات انسانى جهت دهد. مكتب اسلام با ايجاد پيوند ميان اين دو انگيزه، در واقع به رشد مادى و معنوى انسان توجه كرده و هر دو بُعدِ انسان را در نظر گرفته است، و به يك معنا اهداف مادى را در طول هدف معنوى؛ يعنى قرب الهى، قرار داده است.[28]
لیکن براى رسيدن به سر منزل مقصود بايد انسان حدود برانگيخته شده از جهان مادّه و حدّ زمان و مكان و حتّى حدود ذاتى كه در همه ممكنات موجود است درهم بشكند و غرق و فناى عالم لاهوت گردد و به لقاى پروردگار نائل آيد.[29]
از این رو براى رسيدن به اين سرمنزل بزرگ و بى مانند پنج مرحله را می توان پیشنهاد نمود:
مرحله اوّل: تكميل و تقويت اعتقادات و توجّه خاص به اصول دين.
مرحله دوم: توبه و بازگشت به اعمال صالح و پرهيز از گناهان و انجام واجبات.
مرحله سوم: مهيّا و آماده شدن براى پاكسازى نفس از رذائل و آراستن آن با فضائل اخلاق.
مرحله چهارم: محو انانيّت و حصول فنا در برابر عظمت حق.
در اين مرحله كه تعلّق زندگى مادّى برطرف شده و تعلّقات به اموال و اولاد و لذّات، مشتهيات مادّى و خيالى تغيير كرده و به تعلّق روحانى و معنوى مبدّل شده، تنها چيزى كه باقى مانده تعلّق به نفس خويش است و اين تعلّق به اندازه اى ريشه دار و محكم است كه گوئى از شدّت ظهور خفا پيدا كرده است؛ ولى يك نكته باقى است و آن اين كه سالك در تمام اين مراحل مقصودش رسيدن به لقاى او، به پروردگار، بوده؛ يعنى، در واقع و در باطن هر كارى كرده براى خود كرده است.
به تعبير ديگر، او مى خواسته به مقامات والا نائل گردد و از مقرّبين درگاه خدا باشد و به كمالات روحانى و معنوى برسد؛ پس در همه جا سخن از خود او بوده نه از هدف، به دليل اين كه هرگاه به چنين مقامى واصل مى شد نهايت سرور و خوشحالى پيدا مى كرد ولى اگر ديگرى براى او اين مقامات پيدا مى شد حدّاقل تا اين حد خوشحال نبود. اينجا است كه بايد «من» و توجّه به خود بر طرف گردد و محبوب و مورد علاقه سالك جلوه و ظهور خدا باشد نه مقيّد به خود او؛ به تعبير آشكارتر، «من» بايد حذف شود و اين حجاب كه بزرگترين مانع و سدّ راه حق و آخرين حجاب سالك براى وصول به لقاءاللَّه است، بر طرف گردد.[30]
مرحله پنجم: در اين مرحله سالك به صورت يك انسان ملكوتى در آمده و داخل در جبروت مى شود!.[31]
منظور از ورود در مرحله جبروت آن است كه انسان به خاطر كمال صفا و خلوص و محو در نور الهى، نفوذ و سلطه پيدا مى كند و براى فعّاليّت و انجام وظائف الهى و ارشاد خلق و امر به معروف و نهى از منكر از روى معرفت كامل قدم برمى دارد.[32]
به تعبير ديگر، تا حدّ زيادى از فكر خود فارغ گشته و به تمام مسائل و وظائف و احكام و آداب شرع و سير و سلوك اطّلاع پيدا كرده و در مقام تشخيص درد و درمان، همچون طبيبى حاذق و ماهر گشته است.[33]،[34]
سخن آخر
بدون شك همه اين امور موجى از معنويت در وجود انسان ها ايجاد مى كند، موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود.[35]
لذا در قلب و روح چنين بندگان صالح، جنبشى به سوى حق و حركتى به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مى شود، بندگان صالحی که غرق در عظمت او مى شوند و خودخواهى ها و خود برتربينى ها را فراموش مى كنند.شهادت به يگانگى او مى دهند، گواهى به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله داده و .بر پيامبرش درود مى فرستند[36] و با ذکر «بِرَأْفَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ؛ به مهربانيت اى مهربان ترين مهربانان »[37]. دست به درگاه خداى برمى دارند تا در زمره بندگان صالح او قرار گیرند؛[38] که نشان می دهد وجود اين چنين افراد وفادار و ايثارگر در ميان مردم، از رأفت و مهربانى خدا نسبت به بندگانش سرچشمه گرفته، زيرا اگر چنين انسانهاى از خود گذشته در جوامع انسانى وجود نداشته باشند، اركان دين و اجتماع فرو مى ريزد، ولى خداوند مهربان با اين دوستان ايثارگر خود، جلوی خرابكارى دشمنان را مى گيرد.[39]
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.
[2] همان.
[3] وسائل الشيعه، ج 4، ص 227 .
[4] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص34.
[5] گفتار معصومين(ع) ؛ ج 2 ؛ ص196.
[6] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص108.
[7] همان.
[8] همان.
[9] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص35.
[10] كليات مفاتيح نوين ؛ ص915.
[11] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص229.
[12] نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان ؛ ترجمه ؛ ص841.
[13] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.
[14] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص193.
[15] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص518.
[16] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص61.
[17] ميزان الحكمة، باب 562، ح 2757.
[18] والاترين بندگان ؛ ص127.
[19] تفسير نمونه ؛ ج 15 ؛ ص438.
[20] وسائل الشّيعه، ج 7، ص 228.
[21] والاترين بندگان ؛ ص127.
[22] همان.
[23] وسائل الشّيعه، ج 7، ص 228.
[24] والاترين بندگان ؛ ص127.
[25] همان.
[26] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.
[27] آفريدگار جهان ؛ ص20.
[28] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص324.
[29] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص140.
[30] همان؛ص 141.
[31] همان ؛ ص142.
[32] همان.
[33] ر.ک: علامه مصطفوی؛رسالۀ « لقاءاللّه» .
[34] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص142.
[35] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص407.
[36] همان.
[37] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.
[38] همان.
[39] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص80.
/۱۳۲۳/د۱۰۲/ج۱