۱۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۹
کد خبر: ۵۰۲۸۶۶

روایت خانواده ۶ نفره ای که با بمباران صدام شهید شدند

بنابر حکم عقل، جامعه به لحاظ حقي که شهيد بر گردن آنان دارد، مديون شهيد است و بايد با تمام وجود دين خود را در قبال شهيد ايفا کند.
شهادت

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، از آنجا که شهيد براي خدا و در راه خدا، هستي خود را براي نجات و سعادت جامعه فدا مي کند، هر چند پاداش اصلي خود را از خداوند دريافت مي کند، اما بنابر حکم عقل، جامعه نيز به لحاظ حقي که شهيد بر گردن آنان دارد، مديون شهيد است و بايد با تمام وجود دين خود را در قبال شهيد ايفا کند.

زنده نگهداشتن ياد و نام شهيد و بزرگداشت زمان و مکان شهادت و مدفن و الگوسازي از شخصيت و سيرة زندگي و حماسه ايثارگرانه شهيد، بخشي از وظایف جامعه نسبت به شهيد است.

فايده انجام اين نوع وظائف عمدتاً به خود مردم باز مي گردد، در حقيقت اين ما هستيم که نيازمند شهدا هستيم نه آن که شهدا نيازمند بزرگداشت ما باشند؛ اجر و مقامي که شهدا نزد پروردگارشان دارند با بزرگداشت يا غفلت مردم از آنان کم و زياد نمي شود.

 بزرگداشت و تکريم شهيد در جامعه یه معنای بزرگداشت و تکريم فرهنگ شهادت و تمام نيکي ها و ترويج روحيه ايثارگري و فداکاري براي ارزش ها و دفاع از جامعه و سرزمين اسلامي است،  فرهنگ و روحيه اي که قوام بقای جامعه و نظام و سرزمين اسلامي، همواره نيازمند به آن است

تمام ملل و کشورها در چارچوب جهان بيني و ارزشهاي خود به منظور حفظ استقلال و دفاع از موجوديت شان در برابر بيگانگان و مهاجمان مورد توجه و اهتمام جدي آنان قرار دارد؛ شهیدان، مقاومت و پویایی جامعه را تضمین می نمایند و به جامعه ظرفیت روحی می بخشند و ضعف و سستی را از بین می برند. اگر خون شهیدان نبود که شجره طیبه رسالت را سیراب نماید نه از اسلام خبری بود و نه از مکتب توحید بخش الهی اثری.

حضور خانواده شهیدان قربانیان و استادیان در شهر یاکریم

بر این اساس خانواده شهیدان حسین قربانیان و زهرا استادیان شب گذشته در برنامه شهر یاکریم که از شبکه استانی قم به صورت زنده پخش شد حضور پیدا کردند تا داستان بمباران دشمن بعثی که سبب شهادت 6 نفر از اعضای یک خانواده شد را روایت کنند.

در این برنامه فاطمه استادیان خواهر شهیده زهرا استادیان، نیره و رضا قربانیان فرزند شهیدان قربانیان و استادیان، محمد حسین استادیان برادر شهیده استادیان و خواهر زاده این شهیده حضور داشتند و به بیان وقایعی که بر اثر ظلم دشمن اتفاق افتاد پرداختند.

در ابتدا خواهر زاده شهیده استادیان درباره جزئیات این اتفاق می گوید: 16 فروردین ماه سال 67 در نیمه های شب طبق روال عادی آن سال ها صدای انفجار سبب وحشت مردم شد، در آن زمان ما در محل شاه زاده حمزه بودیم و محل بمباران موشکی رو به روی بیمارستان نکویی بود، ایام عید بود و مادر سمنو پخته بودند و بیشتر اعضای خانواده خاله در منزل ما و مادربزرگ ساکن بودند چون آب انباری داشتیم که به عنوان پناهگاه استفاده می شد.

وی ادامه می دهد: دختر بزرگ خاله باردار و زمان وضع حمل او نزدیک بود به همین دلیل خانواده خاله در منزل خود ماندند تا اگر مشکلی پیش آمد به بیمارستان دسترسی بهتری داشته باشند، آقا رضا فرزند شهیدان قربانیان و استادیان شب را در منزل ما بودند و بقیه اعضای خانواده به منزل خود بازگشتند، نیمه شب موشک دقیقا روی این منزل منفجر می شود و شهیدان قربانیان و استادیان و داماد آن ها زیر آوار مدفون می شوند و سه نفر از فرزندان آن ها به بیرون پرت می شوند.

در ادامه نیره قربانیان که فرزند این شهیدان و شاهد عینی ماجرا بوده از خواهر باردار خود که در بمباران دشمن شهید شده است، می گوید: ایشان چند وقتی در منزل ما ساکن بودند، همان روز خواهر و مادر به بیمارستان مراجعه کردند که به آن ها گفته شد چون امنیت وجود ندارد به منزل بازگردند و آخر شب برای وضع حمل به بیمارستان باز گردند که جریان بمباران پیش آمد خواهر بدون این که فرزند خود را ببیند شهید می شود.

وی افزود: آن شب در خانه بودم و موج انفجار من را از خانه به بیرون پرت کرده بود، ما در حالت خواب بودیم که از بیمارستان نکویی سر در آوردم  و متوجه شدم که سر من ترکش خورده و شکاف برداشته است.

خواهر شهیده استادیان داستان را این گونه روایت می کند: وقتی خبر بمباران را به ما دادند من از وضعیت خواهرزاده باردار خود پرسیدم که متوجه شهادت او شدیم، این زن و شوهر در زیر زمین بودند و خواهرم، شوهرش و فرزندان او در طبقه بالا خوابیده بودند که موشک به این منزل اصابت می کند، من گریه می کردم و می گفتم شاید بچه در شکم مادر زنده باشد اما این گونه نبود.

مجددا خواهر زاده شهیده استادیان صحبت می کند و از چگونگی دریافت خبر بمباران و شهید شدن بستگان خود می گوید: بعد از موشک باران در زمان سحر یکی از بستگان به منزل ما مراجعه کرد تا خبر را بدهد، وقتی خبر را متوجه شدم طاقت نیاوردم و بدون این که به کسی چیزی بگویم تنها به محل حادثه رفتم، تا کف زیر زمین آواربرداری شده بود و دنبال جنازه می گشتند، به بیمارستان نکویی مراجعه کردم و چون اسم ایشان را اشتباه نوشته بودند متوجه نشدیم، به بهشت معصومه رفتم و دیدیم که جنازه شوهرخاله بنده، دختر و داماد ایشان آنجا است، وقتی صورت آن ها را مشاهده کردم گویی که لبخند می زدند و چهره آن ها بسیار نورانی بود و حالت مرگ در آن ها وجود نداشت.

وی ادامه ماجرا را این گونه روایت می کند: بعد از این که برگشتم متوجه شدم که بقیه هم ماجرا را فهمیده اند، هلال احمر اعلام کرد که دو جنازه به تهران رفته که با این وجود دو نفر دیگر مفقود بودند که دختر و پسر این شهدان به شمار می رفتند، پیگیر کارها در تهران شدیم و جنازه خاله را به قم منتقل کردیم.

برادر شهیده استادیان نیز می گوید: بنده خیلی احساساتی هستم و چه بسا که نتوانم خود را نگه دارم اما در آن شرایط سخت چاره ای نبود و یکی از بچه ها را به روستا بردیم تا متوجه نشود اما خودم به کارها رسیدگی می کردم، فردای آن روز برای شناسایی به تهران رفتیم، مادر بزرگ بچه ها که مادر ما بودند زحمت بزرگ کردن بچه ها را بعد از شهادت والدین آن ها بر عهده داشتند که بسیار زحمت کشیدند؛ با آن بمباران کل زندگی خانواده از بین رفت اما با وجود مادربزرگ بچه ها کمبود پدر و مادر را حس نکردند.

رضا قربانیان فرزند شهیدان قربانیان و استادیان تعریف می کند: در آن شب ما چند بار به خانه رفتیم اما به منزل خاله خود برگشتیم، صبح روز بعد دایی بنده ما را به روستا بردند تا از ماجرا خبردار نشویم، وقتی ما در روستا بودیم بستگان دایی ماجرا را برای یکدیگر تعریف می کردند و من آن جا بود که متوجه شدم و گریه کردم، تحمل این موضوع برای ما بسیار سخت بود.

محمد حسین استادیان در این باره توضیح می دهد: فرزند این شهیدان تا یک ماه سعی می کردیم که گریه کند تا خالی شود اما اصلا گریه نمی کرد چون شوکه شده بود.

خواهرزاده شهیده استادیان از مجاهدت های مادربزرگ خود تجلیل می کند و می گوید: ایشان 18 یتیم را با دست خالی بزرگ کرده است، این مادربزرگ بسیار صبور بود و درب منزل او بر روی همه باز بود، حتی افراد غریبه نیز به ایشان مراجعه می کردند تا مشکلات خود را حل کنند.

شهید قربانیان بسیار خاکی، مهربان و دست به خیر بود

مجری برنامه کارتی با عنوان انتظامات اسلامی از شهیدقربانیان نشان می دهد و از حاضران توضیح می دهد که محمد حسین استادیان برادر همسر وی می گوید: وقتی که امام به تهران تشریف آوردند خیلی در آنجا نماندند و قرار بود که به قم بیایند، به همین مناسب کمیته انتظاماتی برای استقبال تعیین شد و این کارت را برای ایشان صادر کردند که جزو کادر و دست اندکاران باشد، حق ایشان شهادت بود و اگر شهید نمی شد باید شک می کردیم، شهید قربانیان بسیار خاکی، مهربان و دست به خیر بود و در کارهای خیر به سرعت عمل می کرد.

وی ادامه می دهد: در زمانی حالت انقلابی و روحانیت داشتیم و دنبال رساله حضرت امام بودم، شهید قربانیان با توجه به رابطه ای که داشت با زحمت رساله ای برای بنده در خفقان آن زمان تهیه کرد، این موضوع مربوط به سال 49 و 50 است، به دلیل جو خفقان آن روز این رساله مهر و اسم نداشت اما این شهید به سختی برای بنده تهیه کردند.

مجری درباره چگونگی خبردار شدن دختر این شهیدان از شهادت والدین خود می پرسد که نیره قربانیان با گریه تعریف می کند: بعد از این که در آن حادثه مجروح شدم و در بیمارستان بودم جمعی از بستگان برای عیادت آمده بودند که همه لباس مشکی بر تن داشتند، متوجه می شدم که اتفاقی افتاده اما نمی خواستم قبول کنم تا این که بعد از مرخص شدن از بیمارستان یکی از بستگان موضوع را تا حدی برایم بیان کردند که در آنجا یقین کردم و در مراسم هفتم شرکت کردم چون قبل از آن در بیمارستان بودم، بنده 15 درصد جانباز هستم.

فرزند دیگر این شهیدان تأکید می کند: ما به گونه ای تربیت شدیم که از کسی انتظار نداریم، برادر و خواهر من جانباز این ماجرا هستند اما هیچ ادعایی ندارند، دوست نداریم که این موضوعات را بگوییم و تعریف کنیم.

ماجرای مفقود شدن یکی از شهدای حادثه

خواهر شهیده استادیان درباره مفقود شدن یکی از شهدای حادثه بمباران اظهار می کند: بعد از چند روز که جنازه مفقود بود با ما تماس گرفتند که جنازه پیدا شده است، خواهر شهید ما در خواب یکی دیگر از خواهران ما می آید و می گوید کنار دیوار فلان مدرسه را جست وجو کنید و بعد از جست و جو در آنجا شهید مهدی قربانیان پیدا شد، انفجار این بچه را به کوچه پرت کرده بود و از آنجایی که نتوانستند پیکر وی را جمع کنند همان لحافی که با آن به بیرون پرت شد بود کفن او شد.

مجری برنامه همه این حوادث را درسی بزرگ برای ملت می داند و تصریح می کند: انقلاب اسلامی پیروز شد و به همین دلیل جنگ را به ما تحمیل کردند، در میدان جنگ شکست خوردند اما با عملی غیر انسانی به شهرها حمله ور شدند تا روحیه رزمندگان را تضعیف کنند، ما پای نظام و انقلاب ایستاده ایم.

مادر بزرگ مهربان اجازه نداد بی پدری و بی مادری را حس کنیم

نیره قربانیان این حوادث را بسیار سخت توصیف و بیان می کند: به جمله « خدا گر ز زحکمت ببندد دری/ ز رحمت گشاید در دیگری» بسیار اعتقاد دارم، الحمدلله پس از وقوع آن حادثه نزد مادربزرگی صبور بزرگ شدیم و ایشان اجازه نداد که بی پدر و مادری برای ما محسوس باشد.

خواهر شهیده استادیان که بزرگتر جمع حاضر است با صدایی بعض آلود می گوید: خدا دیگر این روزهای سخت را بر سر هیچکس نیاورد، بعد از این حادثه تلخ جهیزیه فرزند خواهرم را که باردار بود آوردیم و در لابلای قرآن او وصیت نامه ای را پیدا کردم، آن روزها بسیار سخت بود و واقعا فکر می کنم که چگونه آن دوران را گذراندیم، عروسی که یک سال ازدواج کرده بود و باردار بود همراه با بچه خود در این بمباران شهید شدند.

مجری، برنامه را روبه پایان می برد و اعلام می کند: زحمت های بسیاری برای انقلاب اسلامی و با پرجا ماندن آن کشیده شده است که باید قدر آن دانسته شود، آنان که امام را پذیرفتند، اسلام قیام را پذیرفتند./1323/ز۵۰۳/ج

ارسال نظرات