راهکار پیوند مبانی نظری اسلام با واقعیتهای زندگی اجتماعی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از ایکنا، حجتالاسلام احمد شعبانی پژوهشگر علوم اسلامی در گفتوگو با خبرنگار به توضیح درباره روش پیوند مبانی نظری اسلام به واقعیتهای اجتماعی پرداخت.
وی در این رابطه گفت: یک چالش جدی برای تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و تولید علوم انسانی اسلامی، زمانی است که ما بخواهیم سراغ واقعیات اجتماعی برویم و از دید اسلام سخن بگوییم. اسلام یک سری مبانی نظری مشتمل بر مبانی کلامی است که خود مبانی کلامی نیز مبتنی بر مبانی فلسفی است و مبانی فلسفی هم مبتنی بر مبانی معرفت شناختی. بعد از این مبانی کلامی میرسیم به مبانی فقهی، مبانی حقوقی و ... . اینها همه تئوری و نظری است و همه نیز از آن آکاهی دارند. ولی بین مبانی و برنامههای عملیاتی همیشه یک گسستی وجود دارد و مثل دو جزیره جدا از هم هستند که هیچ ربطی به هم ندارند.
وی افزود: مسئله این است که چطور میشود این دو جزیره جدا نباشند و این مبانی، بر برنامههای عملیاتی تأثیر بگذارد یا در تبیین واقعیات اجتماعی خودش را نشان بدهد. این مسئله ماست که در رساله دکتری بنده روی آن کار شده است. سیره اهل بیت(ع) در این میان مطرح نمیشد؛ چرا که همیشه به صورت جزئی با آن برخورد کردهایم و به طور کلان و منظومهای با آن برخورد نکردیم. ضمن این که برخی از آنها مختص به مقتضیات همان زمان بوده است. برخلاف مبانی که یک چیز همیشگی و ثابت است. مثلا امکان دارد یک سیرهای مربوط به یک زمان و شرایط خاص بوده باشد و در زمانهای دیگر نشود به آن عمل کرد. خلاصه ما باید بتوانیم از این مبانی که یک چیز همیشگی و جاودان است یعنی دیروز و امروز و فردا ندارد، پارادایم تولید کنیم. این را اگر در مباحث عملیاتی و تبیین واقعیتهای اجتماعی تبیین کنیم، دیگر امروز و دیروز ندارد. اما در خصوص سیره اهل بیت(ع) منظومهای دیدن آن خودش یک کار جداگانهای است که البته در رساله بنده نیز به آن اشاره شده است.
شعبانی اضافه کرد: در خصوص راهکار پیشنهادی بنده باید عرض کنم که چند نظر در روششناسی وجود دارد. ما روش پارادیمسازی را پذیرفتهایم. یعنی براساس مبانی کلامی میتوانیم یک پارادایم فکری داشته باشیم. در آن پارادایم، هم پیشفرضهای روش شناختیمان را تعیین میکنیم، هم پیشفرضهای هستیشناسیمان اعم از پیشفرضهای انسانشناسی و جامعهشناسی، و هم پیشفرضهای معرفت شناختیمان و هم پیشفرضهای ارزش شناختیمان را تعیین میکنیم.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: این چهار دسته پیشفرض براساس مبانی کلامی شکل میگیرد و آن هم در سطح پارادایم. چون پارادایم یک پله نزدیکتر به واقعیات اجتماعی است. مبانی نظری خیلی انتزاعیتر است اما پیشفرضهای پارادایمی کمی رو به واقعیات اجتماعی است و ما ناظر به واقعیات اجتماعی پیشفرض میگیریم. از مرحله انتزاع خروج میکنیم و در سطح نازلتر میایستیم. این بستر و پارادایم که شکل میگیرد ما باید در این بستر به نظریه اسلامی پیشرفت برسیم که این خودش مفهومسازی و فرضیهسازی میخواهد. بعد با مفهومسازی و فرضیهسازی آن مکانیزم تأثیر و تأثّری که این فرضیهها بر هم دارند به دست بیاوریم و برسیم مثلا به فرضیه کلام و اسمش را بگذاریم الگوی اسلامی پیشرفت. کاری که در رساله بنده انجام شده این بوده است. بعد رسیدیم به نظریه شکوفایی فطرت.
وی در خصوص نوآوری اثر تحقیقی خود اظهار کرد: بنده همه کارهایی که در این زمینه بوده را در این چند سال رصد کردم و میتوانم به جدّیت بگوییم کاری به این صورت ندیدهام. پارادایم یک چیز مطلق نیست و مهم است که شما ناظر به چه چیزی میخواهید پارادایمسازی کنید. پارادایمی که ما اینجا ساختهایم ناظر به مسئله پیشرفت است. یعنی از انتزاع که پایینتر آمدیم، ناظر به مسئله پیشرفت پیشفرضهایمان را ساختیم. همهاش هم براساس مبانی کلامی بوده. پس اولا این پارادایم، پارادایم ناظر به پیشرفت بوده است. ثانیا من ندیدم کسی بیاید پارادایمی که براساس مبانی کلامی است، مفهومسازی کند. بیاید صدها مفهوم به دست آورد، مفاهیمی که در مسئله پیشرفت به آن نیاز داریم و اینها را به عنوان متغیر حساب کند و بین این متغیرها به عنوان فرضیه رابطه برقرار کند تا بتواند از مجموع اینها برسد به یک نظریه کلان. لذا این یک کار جدید بوده.
وی در خصوص علت پرداختن به مبانی کلامی گفت: خود مبانی نظری سطحبندی دارد. مبانی کلامی یک خصوصیتی دارد که هیچ کدام از مبانی دیگر ندارد و آن این است که از یک طرف نه دقیقا مثل مبانی فقهی است که در سطح کاملا نازل و جزئی باشد، و نه مثل مبانی فلسفی و معرفتشناسی است که خیلی انتزاعی و مفهومی است. مبانی کلامی به یک معنا خودش شکل پارادایمی دارد و از آن انتزاع خارج است و از طرف دیگر جزئی نیست. در عین این که به آن میزان مفهومی و انتزاعی نیست و ملموستر است، به اندازه فقه جزئی نیست. تفسیر و فقه یکسری گزارههای جزئی است که نه نظام میسازد و نه مکتب. مبانی کلامی یک حلقه واسط در بین این مبانی است.
حجتالاسلام شعبانی در پایان، تعریف خود از پارادایم را چنین بیان کرد: پارادایم یک تعریف مشخص ندارد. اما تعریف خیلی ساده آن پیشفرضهای هستیشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی و روششناختی است. اینها چهار دسته پیشفرض است که اگر از مبانی یک مکتب خارج کنیم میتوانیم بگوییم پارادایم فکری یک مکتب را تولید کردیم. البته برخی خود پارادایم را به معنای مکتب گرفتهاند./۹۶۹/۱۰۲/خ