جان آدمی با تزکیه زنده می شود
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت الله مصباح یزدی در سخنانی به عوامل و موانع رشد نفس اشاره می کند و گناه را آفت نفس و یاد خدا را مایه حیات و رشد نفس می داند.
آنچه که می خوانید بخشی از سخنان این استاد اخلاق است:
در يك كلمه بايد گفت، آفت نفس، گناه و مايه حيات و رشد و تغذيه آن ياد خدا و توجه به معنويات است؛ قرآن مىفرمايد خدا و پيامبر شما را به چيزى مىخوانند كه حيات شما در آن است اِسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ اجابت كنيد خدا و رسول را آن هنگام كه شما را به چيزى مىخوانند كه شما را زنده مىگرداند.
انذار پيامبر براى كسى مفيد است كه قلب و دلش حيات داشته باشد؛ چرا كه فرمود لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا تا بيم دهد آنكه را زنده است. و در آيه ديگر فرمود إِنَّما تُنْذِرُ مَنْ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ تو فقط كسى را بيم مىدهى كه در نهان از خدا خوف دارد. اين آيه در واقع تفسير «حيّاً» در آيه قبل است. در آن آيه فرمود، انذار براى كسى است كه زنده باشد، نه زنده جسم، كه زنده روح و جان؛ در اين آيه انذار را مختص كسانى مىداند كه خشيت الهى در دل و جان دارند، يعنى آنچه جان و دل را حيات مىبخشد، خشيت الهى و ياد خدا در نهان و آشكار است، دل بى خشيت دل مرده است و حيات ندارد و داروى انذار پيامبر در آن اثرى نمىكند.
تزكيه نفس كه موجب حيات نفس و صفاى باطن مىگردد به اندازهاى اهميت دارد كه خداوند قبل از بيان آن، يازده قسم ياد مىكند، در هيچ كجاى قرآن نداريم كه براى بيان مطلبى يازده قسم خورده باشد، تنها در همين يك مورد است كه يازده قسم مىخورد، و اين نشان از اهميت بالاى اين مسأله دارد بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها. وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها. وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها. وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها. وَ السَّماءِ وَ ما بَناها. وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها. وَ نَفْس وَ ما سَوّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها قسم به خورشيد و روشنى آن؛ و قسم به ماه آن گاه كه به دنبال آن آيد؛ و قسم به روز آن گاه كه زمين را روشن سازد؛ و قسم به شب وقتى كه عالم را در پرده سياهى كشد؛ و قسم به آسمان و آنكه آن را بنا كرد؛ و قسم به زمين و آنكه آن را گستراند؛ و قسم به نفس و آنكه آن را نيكو ساخت؛ پس خير و شرّش را به آن الهام كرد؛ كه هر كس آن نفس را پاكيزه ساخت قطعاً رستگار شد.
قرآن مىفرمايد: اى انسان! اگر طالب رستگارى و نجاتى، بدان كه كه راه آن تزكيه نفس است، تزكيه نفس به چه حاصل مىشود؟ به اينكه آفت ها را از آن جدا كنى، وسايل تغذيهاش را فراهمسازى و با تمرين و تكرار، آن را قوى و توانا نمايى؛ تمرين نفس چيست؟ ذكر خدا، كه فرمود اُذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ عَشِيّاً خدا را ياد كنيد، يادى بسيار، و صبح و شام او را به پاكى بستاييد.
چرا در يك شبانه روز به يك نماز بسنده نكرد و فرمود پنج نماز بخوانيد؟ چون مىخواست ذكر خدا تمرين و تكرار شود، و نماز ذكر خدا است كه فرمود أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي نماز را براى ياد من به پادار؛ يك نماز را هم به گونهاى تشريع كرد كه طىّ همان يك نماز چندين بار بگويد اللّه اكبر، يكى از اسرار تمامى اين دستورات، همان تمرين و تكرار است كه براى تزكيه نفس، امرى لازم و ضرورى است.
اين قاعدهاى كلى است كه هركس در هر كار و زمينهاى بخواهد به جايى برسد و مهارت و مقامى كسب كند، بايد تمرين و تكرار داشته باشد؛ اگر كسى بخواهد در يك رشته ورزشى قهرمان شود، بايد به تمرين هاى سخت و فشرده بپردازد، هر قدر آرزوى مقامى بالاتر را داشته باشد به همان ميزان بايد بر تلاش و تمرين خود بيفزايد.
تزكيه نفس و نيل به كمالات انسانى نيز از اين قاعده كلى مستثنا نيست، هرچه كسى نفسى پاك تر، روحى با طراوتتر و قلبى مصفاتر خواسته باشد، بايد بيشتر ذكر و ياد خدا را در دلش زنده نگاه دارد و سر تسليم و بندگى بر درگاه ذات اقدس احديت بسايد.
تمرين هم بايد تمرين قلب و دل باشد، نه عبادت خشك و بى روح ظاهرى، اللّه اكبرى كه فقط سخنى است بر لب، و قلب در آن حال در جاى ديگر سير مىكند، چندان و شايد هم هيچ اثرى ندارد؛ صحبت از تزكيه نفس است، نه تزكيه تكه گوشتى به نام زبان! خم و راست شدنى كه هيچ نشانى از حضور قلب در آن نيست چه اثرى در تزكيه نفس و قلب مىتواند داشته باشد؟!
بنابراين جان آدمى به تزكيه زنده مىگردد و تزكيه نيز با ياد خدا و دورى از گناه حاصل مىشود و آن نيز نياز به تمرين و تكرار دارد و مسير خاص تزكيه نفس و تكامل روح انسانى را خداى متعال به فضل خودش از طريق انبيا در اختيار ما قرار داده است و اميد كه توفيق شناخت اين راه و سلوك آن را نيز به همه ما عنايت فرمايد. ان شاء اللّه./1324/ت303/ج