۲۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۰
کد خبر: ۵۱۷۳۶۸
معاون پژوهش مرکز تخصصی مهدویت:

رابطه مردم و حکومت در عصر غیبت

اطاعت صحیح یعنی وقتی بنا شد در جامعه اسلامی، یک اراده حقیقی و توحیدی پایه ریزی شود، وظیفه افراد این است که در چارچوب مقررات دینی از ولی فقیه اطاعت کنند و در مسیرتحقق ارزش‌های دینی گام بردارند.
انتظار

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از شبستان، بررسی مبانی قرآنی در باب حاکمیت و جایگاه سرپرستی امت در عصر غیبت و تبیین شاخصه‌های مورد نیاز تشکیل حکومت اسلامی در دوران پیش از ظهور، مقؤلاتی بودند که ما را برآن داشتند تا با حجت الاسلام والمسلمین مهدی یوسفیان، استاد حوزه و معاون پژوهشی مرکز تخصصی مهدویت گفت‌و‌گویی ترتیب دهیم که بخش دوم آن را در ادامه می‌خوانید:

رابطه مردم و حکومت در عصر غیبت چگونه تبیین شده است؟ اگر این توان را از دست بدهیم که در مسیر تحقق دولت کریمه امام عصر (عج) گام برداریم، مسئولیت چه افرادی در این زمان چشمگیر‌تر خواهد بود؟

فضای عصر غیبت با دوران ظهور و یا دوران زمامداری نبی مکرم اسلام (ص) و ولایت ائمه معصومین (ع) بر جامعه که دارای تفاوت و اختلاف نیست، بالاخره انسان‌ها در تمامی اعصار در حال زندگی و زیست هستند و جامعه نیز می‌بایست مدیریت و اداره شود. وقتی قرار شد که جامعه مدیریت شود، این نقطه می‌شود شروع تشکیل یک نظام و حکومت که بتواند در مسیر صحیح و توحیدی، جامعه را اداره کند.

نکته دیگر در این پروسه جایگاه مردم است که افراد جامعه، همگی می‌بایست در اعتلای آنجامعه به حاکمیت و نظام مدنی کمک نمایند. در این مسیر ولی و سرپرست مؤمنین، جایگاه و موقعیت خاصی دارد. ما در این رویکرد می‌بایست توجه نماییم، مقررات و فرامین دین بر چه اصولی قرار گرفته‌اند؛ قواعد و مقررات دین برای عموم مردم، دو نقش را تبیین کرده‌اند؛ اولین نقش، نقش مشورتی است که خداوند در قرآن کریم به پیامبر (ص) می‌فرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ»، یعنی در اموری که مربوط به جامعه است،‌ای پیامبر (ص)، با مردم گفت‌و‌گو و مشورت نما. نقش دیگری که خداوند برای مردم در برابر حکومت قرار داده این است که، مردم می‌بایست تابع و مطیع فرامین اسلامی و فقهی باشند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ اطاعت را پاره‌ای به این معنا تعبیر می‌نمایند که انسان چشم و گوش بسته و اصطلاحاً «صُمٌّ بُکْمٌ»، فقط مجری فرامین و دستورات باشد و از هر گونه تحقیق و مطالعه و پژوهش خوداری کند.

آیا این رویکرد صحیح و مورد تایید دین است؟

باید بیان کرد این رویکرد قطعاً، برخوردی نامناسب و غلط است. خداوند که عقل و فضای بینشی و معرفتی آدمیان را از میان برنداشته است. اطاعت صحیح بر این معنا است که وقتی بنا شد در جامعه اسلامی، یک اراده حقیقی و توحیدی پایه ریزی شود، وظیفه افراد این است که در چارچوب مقررات دینی از ولی فقیه اطاعت کنند و در مسیر تحقق منویات دین گام بردارند. یعنی سازوکارهایی که لازم است را تهیه کنند و نهاد‌ها و مراکز عمومی، مجری دستورات دینی، بنیان و پایه ریزی شوند. وقتی این رویکرد‌ها صورت بپذیرد و مجموعه‌های مدون تشکیل شوند، لاجرم بایسته‌های دینی پی ریزی و اجرایی خواهند شد.

به طور نمونه شما ببینید، در حوزه منابع زیرزمینی و انرژی، امکان دارد که سیاست‌ها، منوط باشد به تأیید وزیر مربوطه، ولی پس از تأیید مسئول مربوطه، اجرا و پیاده سازی پروژه‌ها، منوط است به همراهی و همکاری بخش‌های عظیمی از نیروهای اداری و تأسیساتی و زیربنایی و سازه‌ای، تا آن طرح به نتیجه و ثمر برسد. در این پروسه، وظیفه هر شخص این است که امور محوله را به نحو احسن اجرا کند و تا مادامی که تبعیت و پیگیری از مراجع بالا‌تر صورت نگیرد، هیچ طرحی به بازدهی مطلوب دست نخواهد یافت.

بنابراین، معنای اطاعت در مختصات حکومت دینی این است که، هر کسی و بنا به هر درجه‌ای که دارد، در مراودات سیاسی و اجتماعی وارد شود و در مسیر اطاعت و تبعیت نیز، از عقل و معرفت و کنکاش اجتناب نکند.

در مسیر تحقق جامعه اسلامی، بحث‌های متداول و برداشت‌های نادرست از پاره‌ای از موازین دینی را چگونه می‌توان اصلاح کرد؟

برای مثال بحث متداول امروزه جامعه اسلامی، بحث نهادینه سازی موضوع «اقتصاد مقاومتی» در لایه‌های اجتماعی و مردمی جامعه است؛ خُب؛ این اقتصاد مقاومتی، چگونه شکل خواهد گرفت؟ اگر این موضوع بخواهد اجرایی شود، نیازمند مسئولین اجرایی و به تبع آن ابزار‌ها و وسایل و الزامات متناسب با خود است. در این مسیر قطعاً، فضاهای مختلف علمی و آموزشی و پژوهش می‌بایست شکل بگیرند تا منجر به رویداد و اتفاق مثبتی در این زمینه شوند. بنابراین، وقتی موضوع اطاعت مطرح می‌گردد به این معنا است که آنچه جامعه از نهاد‌ها و امکانات گوناگون لازم دارد، تا امری محقق شود، می‌بایست قوام و شکل ریزی و پایه ریزی شوند تا مردم در مناصب مختلف آن قرار بگیرند و سپس با اجرای صحیح وظایف، طرح‌های مورد درخواست، تحقق یابند.

به طور صحیح، اطاعت یعنی اجرای صحیح مسئولیت‌ها در مناصب تعریف شده و برای همه اشخاص؛ اما بحث این نکته که اگر نتوانیم در مسیر تحقق دولت کریمه امام عصر (عج) حرکت کنیم، مسئولیت چه کسانی بیشتر حائز اهمیت است، می‌بایست گفت: اگر اساس حکومت اسلامی نتواند، در مسیر حکومت الهی امام عصر (عج)، حرکت کند می‌بایست بیان کرد که آن حکومت اساساً اسلامی نیست.

در فضای تعریف مرجعیت و مقام ولایت فقیه، شرایط و ضوابطی تعیین شده است که اگر این شرایط از بین برود، به طور خود به خود، جایگاه و موقعیت مرجعیت و ولایت از بین خواهد رفت. در این رویداد، اصل جایگاه ولایت منوط است به احراز شرایط کامل و جامع ولایت فقیه؛ مقام ولایت امور مسلمین با اصول دینی و ارزشی لحاظ می‌گردد و با از بین رفتن این اصول از درجه اعتبار ساقط خواهد بود. مقام ولایت، با تبعیت مردم لحاظ می‌گردد، ولی اساساً این مقام، موقعیتی است که دین و احکام دینی برای شخص حاصل می‌نماید و تأیید و یا تکذیب مردم در صحت و یا نفی آن نقشی ندارد.

رابطه مردم و حاکم دینی و نسبت مردم در تحقق دولت اسلامی چگونه است؟ تأیید و یا تکذیب مردم چه جایگاهی در تشکیل حکومت دینی دارد؟

حکومت مسئله‌ای الهی و ودیعه‌ای خداوندی است و تنها پذیرش آن مردمی است. اگر شخصی که رأس حکومت دینی است، شرایط مندرج در فقه و دین را از دست بدهد، به طور خودکار از حکومت معزول خواهد بود. بنابراین، ما نمی‌توانیم بگوییم حکومت اسلامی، با توجه به تبعیت از احکام صحیح، امکان دارد از مسیر صحیح خارج شود. اما مسئله دیگر این است که امکان دارد در بدنه حکومت اسلامی، افرادی وجود داشته باشند که این اشخاص، دانسته و یا نادانسته، در مسیر انحرافی گام بردارند؛ اگر این رویداد به وقوع بپیوندد، آن هنگام مردم دو وظیفه بر عهده خواهند داشت.

اولین وظیفه عمومی مردم این است که، در برابر ناهنجاری‌ها و کاستی‌ها، پیگیری و مداومت داشته باشند. امر نصیحت و ارشاد یک امر عمومی است که دین نیز آن را تأیید می‌نماید. نکته دیگر اینکه در فضاهای ارشادی حکومتی، مردم دیگر نمی‌توانند مستقیماً با روسای قوا و یا وزرا بحث نمایند و روبرو شوند؛ مردم در این موقعیت می‌بایست از حاکمیت اصلی و حقیقی دفاع نمایند. یعنی اگر در بدنه یک دولت و یا مجموعه‌ای، انحراف دیده می‌شود، وظیفه مردم این است که با حمایت همه جانبه از ولی فقیه، امکان پیشروی در امور را به ولی فقیه بدهند. نکته مهم این است که کوتاهی مردم، دست ولی فقیه را می‌بندد.

حکومت اسلامی، حکومت فردی و طاغوتی و دیکتاتوری نیست که یک نفر همگی را کنار بزند و امور را در دست بگیرد. وقتی در حکومت اسلامی حق رأی به مردم اعطا شده است، مردم می‌بایست با انتخاب اصلح و شخص معتقد به ولی فقیه، اجرای مناسبات دینی و اسلامی را تسهیل کنند. اگر در هر نقطه‌ای از امور کشور و جامعه، منکری دیده می‌شود مردم می‌بایست با کنار گذاشتن و انتخاب نکردن آن افراد برای تصدی‌های گوناگون، جامعه را در رسیدن به نقطه عظمت حکومت دینی، همراهی نمایند./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات