۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۰
کد خبر: ۵۱۷۳۸۸
آیت‌الله سیفی مازندرانی:

نزول قرآن اساسی‌ترین دلیل تشکیل حاکمیت اسلامی است

استاد درس خارج حوزه علمیه قم در گفت‌وگویی تفصیلی، نزول قرآن را اساس معرفتی تشکیل حاکمیت اسلامی برشمرد و گفت: حدود الهی تکلیف اولیه مسئولان است؛ بر این اساس اگر مسئول توان حفظ دین‌داری در مسئولان ندارد ادامه کار بر وی حرام است.
آیت‌الله سیفی مازندرانی

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حکومت و حاکمیت یکی از اساسی‌ترین نیازهای بشری را شکل می‌دهد این در حالی است که بشر از روزی که بر این زمین خاکی پا گذاشت با تکیه‌بر همین نیاز همواره به دنبال تأمین و تضمین منافع خود بوده است؛ بر این اساس باید توجه داشت که خالق یکتا از بدو شروع مأموریت آدم ذبیح‌الله (ع) در این زمین خاکی اساسی‌ترین مبانی موردنیاز را به او آموخت چنانکه در آیه 31 سوره بقره به این حقیقت چنین تصریح داشته است که «وَعَلَّمَ آدم الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ آن كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ و خدا همه نام‌ها را به آدم آموخت؛ سپس به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام‌های ایشان خبر دهید، اگر راست‌گویید.»

آنچه مسلم است این است که شیاطین برمدار کینه دیرینه‌ای که با انسان از عالم مجرد با خود بر زمین آورده‌اند همواره تلاش کرده‌اند که با تکیه‌بر همین قدرت فرزندان آدم را به فجایعی که ملائک در محضر خداوند باری‌تعالی از آن خبر داده‌اند کشانده تا با این کار عدم صلاحیت او را برای خلیفه الهی به اثبات رسانند.

در چنین وضعیتی مجاهدات بی‌سابقه در انسانی امین به نام محمد (ص) زمینه نزول اساسی‌ترین مفاهیم را از عرش فراهم آورد تا جایی که نقل‌شده است شیطان مشت بر سر خود زد و اقرار داشت که دیگر فتنه‌های خود را خنثی‌شده می‌بیند؛ اما آنچه در اوراق تاریخ ثبت شد نشان از این بود که حرص و طمع دوباره زمینه‌های نفوذ را در بدنه حکومت نبوی فراهم آورد و ولایت و امامت که اساسی‌ترین دستاورد آموزه‌های دین بود را به حاشیه راند.

در این میان تاریکی این نفوذ تاریخ را دوباره در عصری که امام زمانش (ج) در پس پرده غیبت بود عالم‌گیر شد، اما خروش فقیهی شجاع و با درایت و بیعت امتی بصیر با وصی او که از سوی مجلس خبرگان رهبری به امت اسلام معرفی شد معادلات را به‌کلی تغییر داد.

در این گفت‌وگوی تفصیلی تلاش شده است که برخی از ابعاد اندیشه‌ای شبهات و محورهایی که از سوی معاندان زمینه فروپاشی این قیام توصیف می‌شود موردبحث و تبادل‌نظر قرار گیرد.

 

 

این بار قلم جوینده رسا این شبهات را به آیت‌الله علی‌اکبر سیفی مازندرانی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم ارائه کرده و با پاسخ‌هایی شگفت‌انگیز مواجه شد که در ذیل مشروح آن تقدیم شده است.

رسا ـ برخی قائل‌اند تشکیل حکومت توسط عالمان دینی باعث می‌شود تا فساد و کاستی‌های آن حکومت نادیده گرفته شود، چراکه تشکیلات حکومت منسوب به دین و عالمان دین است و این افراد هم منسوب به حکومت هستند. آیا این سخن صحیح است؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت این اشکال اساساً صحیح نیست چون لازمه اعتنای به این اشکال یک امر قطعی البطلان است، چراکه لوازم این سؤال از منظر عقل باطل است چون شبهه به ما می‌گوید با چنین فرض نباید هرگز فقیهان و عالمان دین در فکر اقامه دین الهی و تشکیل حکومت اسلامی باشند؛ این در حالی است در صورت متصور بودن چنین مبنایی لایزال در ادامه مسأله این اشکال وارد خواهد شد چراکه اصل اشکال می‌گوید اصل تشکیل حاکمیت اسلامی و تشکیل حکومت از سوی عالمان دین زمینه شکل‌گیری تفکری در عموم خواهد شد که مردم فساد و کاستی‌هایی را که از سوی حکومت ایجاد می‌شود توجه نکرده و کم‌کم در چنین پروسه‌ای مردم به اصل دین و حکومت دینی بدبین شوند؛ بنابراین اگر بگوییم چنین اشکالی در اثر حکومت لازم می‌آید از طرفی چون این اشکال چون دائماً ایجاد می‌شود لازم است بپذیریم که عالمان دین اساساً حکومت را شکل نداده و به احیاء مبانی دین نپردازند.

نزول قران بسترسازی تشکیل حاکمیت اسلامی است

با چنین استدلالی ساده و عقلی باید صراحتاً گفت که این موضوع قطعی البطلان است چون با نص آیات قرآن منافات دارد؛ این در حالی است که آیات قرآن با ادبیات قضیه حقیقیه کلیه به امت اسلام اعلان فرموده است که نزول قرآن کریم به‌منظور شکیل حکومت از سوی شرع مقدس اسلام است چنانکه خداوند متعال در آیه 105 سوره نساء چنین فرموده است که «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا؛ یقیناً این کتاب را به‌درستی و راستی بر تو نازل کردیم؛ تا میان مردم به آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی و حمایت گر خائنان مباش.»

 

 

در چنین شرایطی نه‌تنها نزول قرآن بلکه تمام پیامبران ادیان آسمانی به هدف اقامه حاکمیت اسلامی به رسالت رسیده‌اند، چراکه در آیه 13 سوره شورا این حقیقت چنین توصیف‌شده است که «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى آن أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ؛ از دین آنچه را به نوح سفارش کرده بود، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم؛ و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را به آن توصیه نمودیم [این است] که دین را برپا دارید و در آن فرقه فرقه و گروه‌گروه نشوید. بر مشرکان دینی که آنان را به آن می‌خوانی گران است. خدا هر کس را بخواهد به‌سوی [این] دین جلب می‌کند و هر کس را که به‌سوی او بازگردد هدایت می‌کند.» دقت شود که خداوند متعال از پنج پیامبر اولوالعزم در این آیه مبارکه قرآن نام‌برده است که در حقیقت الگوی رفتاری همه انبیاء و اوصیاء الهی هستند؛ بنابراین آیه اصول شریعت را نسبت به تمام ادیان آسمانی مساوی می‌داند.

حدود ادیان الهی تشکیل حکومت است

از طرفی باید توجه داشت که توصیه مهم قرآن مسأله اقامه دین الهی است که در آیه خداوند متعال آن را نسبت به تمام اوصیاء و رسالت تمام پیامبران فراگیر توصیف کرده است؛ بر این اساس استنباط این شبهه اساس رسالت انبیاء الهی را نقض خواهد کرد.

نقض این آیات که خود الگویی از قضیه‌ی حقیقیه برخوردار هستند و تا قیامت به‌عنوان یک سنت الهی استوار خواهد ماند و واجب عمل برای امت اسلام به شمار می‌آیند، اولین لازمه پذیرش چنین شبهه‌ای است؛ بنابراین ما معتقدیم که دستور صریح قران کریم تفاوتی نسبت به زمان ظهور حضرت ولی‌عصر (ع) و قبل و بعد آن ندارد و بر همه مؤمنان امت اسلام تکلیف واجب شده است که اقامه دین الهی کند؛ درحالی‌که شریعت مبین اسلام تمکن را اساس اقامه ارزش‌ها می‌داند.

 

 

باید به این نکته نیز دقت شود که تمکن این فریضه مهم بر عهده عالمان دین است! چراکه بر اساس قرائن این آیات برمدار قاعده «قرینه حکم موضوع» آیه مبارکه به رسالت فقها اشاره دارد که خداوند متعال اقامه دین الهی را به آنان تکلیف کرده است.

اشاره روایی بر مبنای ولایت‌فقیه

دومین دلیل بطلان این نظر توجه به این مسأله است که امامان معصوم (ع) به فقیه جامع شرایط اجازه فتوا و رهبری داده و ولایت خود را تفویض فرموده‌اند؛ چنانکه در کتاب شریف كافي جلد 1 در بحث «كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم‏‏؛ بَابُ اخْتِلَافِ الْحَدِيث‏ » نقل‌شده است که «عمر بن حنظله گويد: از امام صادق علیه‌السلام پرسيدم: دو نفر از خودمان راجع بوام يا ميراثى نزاع دارند و نزد سلطان و قاضيان وقت به محاكمه می‌روند، اين عمل جايز است؟ فرمود: كسى كه در موضوعى حق يا باطل نزد آن‌ها به محاکمه رود چنان است كه نزد طغيانگر به محاکمه رفته باشد و آنچه طغيانگر برايش حكم كند اگرچه حق مسلم او باشد چنان است كه مال حرامى را می‌گیرد زيرا آن را به‌حکم طغيانگر گرفته است درصورتی‌که خدا امر فرموده است به او كافر باشند خداى تعالى فرمايد می‌خواهند به طغیانگر محاكمه برند درصورتی‌که مأمور بودند به او كافر شوند. عرض كردم: پس چه كنند؟ فرمود: نظر كنند به شخصی از خود شما كه حديث ما را روايت كند و در حلال و حرام ما نظر افكند و احكام ما را بفهمد، به حکمیت او راضى شوند همانا من او را حاكم شما قراردادم؛ اگر طبق دستور ما حكم داد و يكى از آن‌ها از او نپذيرفت همانا حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده است و آنكه ما را رد كند خدا را رد كرده و اين در مرز شرك به خدا است. گفتم: اگر هرکدام از آن دو يكى از اصحابمان را (از شيعيان) انتخاب كرده، به نظارت او در حق خويش راضى شد و آن دو در حكم اختلاف كردند و منشأ اختلافشان، اختلاف حديث شما بود، فرمود: حكم درست آن است كه عادل‌تر و فقيه‏تر و راست‌گوتر در حديث و پرهيزكارتر آن‌ها صادر كند و به‌حکم آن ديگر اعتنا نشود. گفتم: اگر هر دو عادل و پسنديده نزد اصحاب باشند و هیچ‌یک بر ديگرى ترجيح نداشته باشد، چه كنند؟ فرمود: توجه شود به آن‌که مدرك حكمش حديث مورد اتفاق نزد اصحاب باشد به آن حديث عمل شود و حديث ديگرى كه تنها و غير معروف نزد اصحاب است رها شود زيرا آنچه مورد اتفاق است ترديد ندارد و همانا امور بر سه قسم‌اند: اول امرى كه درستى و هدايت آن روشن است و بايد پيروى شود. دوم امرى كه گمراهی‌اش روشن است و بايد از آن پرهيز شود. سوم امرى كه مشكل و مشتبه است و بايد دريافت حقيقت او به خدا و رسولش ارجاع شود، پيغمبر (ص) فرموده است: حلالى است روشن و حرامی است روشن و در ميان آن‌ها اموری است مشتبه (پوشيده و نامعلوم) كسى كه امور مشتبه را رها كند از محرمات نجات يابد و هر كه مشتبهات را اخذ كند مرتكب محرمات هم گردد و ندانسته هلاك شود. گفتم اگر هر دو حديث مشهور باشند و معتمدين از شما روايت كرده باشند؟ فرمود: بايد توجه شود، هرکدام مطابق قرآن و سنت و مخالف عامه باشد اخذ شود و آنكه مخالف قرآن و سنت و موافق عامه باشد رها شود. گفتم: قربانت به من بفرمائيد اگر هر دو فقيه حكم را از قرآن و سنت به دست آورده باشند، ولى‏ يكى از دو خبر را موافق عامه و ديگرى را مخالف عامه بيابيم، کدام‌یک اخذ شود؟ فرمود: آنكه مخالف عامه است حق است. گفتم فدايت شوم، اگر هر دو خبر موافق دودسته از عامه باشد؟ فرمود: نظر شود به خبری كه حاكمان و قاضيان ايشان بيشتر توجه دارند ترك شود و آن ديگر اخذ شود. گفتم: اگر حاكمان عامه بهر دو خبر با توافق نظر دهند؟ فرمود: چون چنين شد صبر كن تا امامت را ملاقات كنى، زيرا توقف در نزد شبهات از افتادن به مهلکه بهتر است.»

باید توجه داشت که امام معصوم (ع) بر جایزالخطا بودن فقها علم داشته و بااین‌حال این مسئولیت خطیر را در زمان غیبت به فقهای معیار واگذار کرده‌اند.

 

 

سومین دلیل رد این استدلال این است که اساساً جایزالخطا بودن فقیه منافاتی با حجیت حکم ندارد؛ بر این اساس تمام آیات و روایات که اشاره به حجیت فتوای فقیه دارد بر حجیت حکم او اشاره دارد؛ بنابراین جایزالخطا بودن فقیه با حجیت فتوا و حکم منافات ندارد، بلکه بر اساس آنچه اهل‌فن اساساً حجیت حکم زمانی تشریع می‌شود که صاحب حکم و فتوا مصون از خطا نباشد در چنین حالتی نیاز به جعل شارع دارد که حجیت فتوا شکل پذیرد.

رسا ـ برخی معتقدند با تشکیل حکومت دینی، احکام الهی و ارزش‌های اسلامی و اصول عقلی و اخلاقی، قربانی حکومت‌داری می‌شوند، آیا در حکومت اسلامی دین تابع حکومت است یا حکومت تابع دین؟

جواب این سؤال از واضحات عقلی دین است، چراکه در حکومت اسلام قوانین و دستورات حکومت تابع دین است و اگر چنین نباشد ماهیت حکومت اسلامی نخواهد بود؛ بنابراین تضمین اجرای احکام دین قوانینی است که از سوی حاکمان فقیه برای اجرای حدود الهی وضع می‌شود.

باید توجه داشت که ائمه معصوم علیهم‌السلام در اعطای ولایت به فقها در عصر غیبت شروطی معیار را تعیین کرده‌اند؛ بر این اساس ایمان، عدالت و تقوا سه محور تعیین‌کننده الگوی ولایت‌فقیه به‌حساب می‌آید درنتیجه می‌توان گفت که حکومت در همه ابعاد زمانی دینی است که قوانین آن ناظر بر گزاره‌های دین مبین وضع‌شده باشد.

رسا ـ برخی قائل‌اند برای حفظ اسلام نیازمند تشکیل حکومت اسلامی نیستیم بلکه این حوزه و علمای اسلام هستند که اسلام را از صدر اسلام تا امروز حفظ کرده‌اند نه حکومت‌ها، آیا این سخن صحیح است؟

حکومت مستکبر و خودکامه که دین مذهب ندارد اگر زمام امور مؤمنان را بر دست گیرد طبعاً برمدار امیال و تضمین منافع خود حکومت را اداره می‌کند و فساد را در بین امت رواج می‌دهد تا بتواند مانع از عدل و قسط در بستر جامعه شود این در حالی است که بستر جامعه برای تزکیه نفس و احیاء مبانی دین محیا نخواهد بود برای مثال وقتی یک جوان در خیابان با انواع آلودگی مواجه شود طبعاً به فساد کشیده خواهد شد.

 

 

بر همین مدار اگر به وضعیت دین‌داری قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران تأملی شود تفاوت‌های آن برای پژوهشگر معین خواهد شد چراکه اگر در آن زمان 5 درصد مردم برمدار مبانی دین سبک زندگی خود را استوار کرده بودند در حال حاضر با تکیه‌بر برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بیش از 50 درصد مردم عامل به احکام دین مبین اسلام هستند.

تاریخ عالمان دینی نشان از احساس ضرورت تشکیل حکومت برای حفظ اساس دین است

نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که اگر در تاریخ هم اسلام حفظ‌شده است با زحمات علمای و اوصیاء الهی بوده است؛ مخصوصاً اوراق تاریخ به ما نشان می‌دهد است که علمای دوران صفوی معتقد بودند که باید در بدنه حکومت طاغوت حتی‌المقدور نفوذ کرد و حتی شاه‌طهماسب در عزل و نصب وزارت از وجود فقیهانی همچون محقق کرکی بهره گرفته همان‌گونه که در تاریخ شیخ بهایی این حقیقت به آن تصریح‌شده است.

باید توجه داشت که درصد دین دارای در آن جامعه زیاد نبود، چراکه در زمان کشف حجاب از سوی رضاخان درصد قلیل مردم مقید به احکام و حدود الهی باعث شد که توان قیام وجود نداشته باشد؛ بنابراین معلوم می‌شود که مردم تصمیم به عزم جازم برای احیاء دین نداشتند.

رسا ـ آیا تشکیل حکومت اسلامی مصداق افراط‌وتفریط است؟ به عبارتی آیا علمای دینی که برای اصلاح جامعه حکومت دینی تشکیل می‌دهند در این زمینه افراط می‌کنند؟

افراط در دین در بیان قرآن کریم در آیه 28 سوره کهف چنین توصیف‌شده است که «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ باکسانی که صبح و شام، پروردگارشان را می‌خوانند درحالی‌که همواره خشنودی او را می‌طلبند، خود را پایدار و شکیبا دار و در طلب زینت و زیور زندگی دنیادیدگانت [از التفات] به آنان [به‌سوی ثروتمندان] برنگردد و از کسی که دلش را [به سبب کفر و طغیانش] از یاد خود غافل کرده‌ایم و از هوای نفسش پیروی کرده و کارش اسراف و زیاده‌روی است، اطاعت مکن.» این آیه در وصف حکومت‌های طاغوتی است، چراکه این‌گونه حکومت‌ها از حدود الهی تجاوز کرده و همواره ملت را تحت بیرق ظلم خود مورد تجاوز قرار می‌دادند.

 

 

افراط در دین عدول از حدود الهی است و میزان در دین متکلف بودن به ثقلین است

با دقت در مفاهیم این آیه مشخص می‌شود که چنین الگویی از منظر قرآن کریم افراط است؛ بر این اساس افراط در دین در مقابل اقامه دین است؛ اما باید به این نکته توجه شود که اقامه دین الهی در بیان قران یعنی صیانت و اجرای حدودوثغور سنت‌های الهی این در حالی است که اگر در مقام اجرا از حدود الهی تجاوز شود و یا مسئولان وارونه عمل کنند دلیلی بر نقص دین نیست چراکه دین مبین اسلام تقوای الهی را شرطی تعیین‌کننده در قبول مسئولیت می‌داند.

رسا ـ برخی این سخن را با استناد به خطبه 69 نهج‌البلاغه و حدیث از پیامبر (ص) (اصول کافی، ج 8 ص 361) که به بهانه اصلاح امور مردم، نباید خود را در شرایطی قرارداد که فرد به دامن فساد افتد و بااین‌وجود می‌توان گفت که حکومت و حکومت‌داری هم نمونه‌ای از دامن فساد است. این سخن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

توجه داشته باشید که این مطلب در قرآن کریم نیز تصریح‌شده است فقط در دو منبع موردنظر شما نیامده است. چنانکه خداوند متعال در آیه شریفه آیه 105 سوره مائده «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ ای اهل ایمان! مراقبِ [ایمان و ارزش‌های معنویِ] خود باشید؛ اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسی که گمراه شده به شما زیانی نمی‌رساند. بازگشت همه شما به‌سوی خداست؛ پس شمارا ازآنچه انجام می‌دادید، آگاه خواهد کرد.»

اهل‌فن در ادبیات عرب می‌دانند که «لا» در این آیه ناهیه است یعنی اخبار در مقام نهی است؛ مفاهیم این آیه نشان می‌دهد که این آیه سرلوحه رفتار مدیران باید باشد چراکه اگر مدیری احساس می‌کند که نمی‌تواند که خود را در مقابل فساد موردنظر دین در حین مسئولیت حفظ کند بر او لازم است که از آن مسئولیت را به مؤمن دیگری واگذاشته و مسئولیت را رها کند؛ بر این اساس اگر مؤمن نتواند بین مسئولیت و تکلیف شرعی نتواند جمع کند ادامه مسئولیت بر وی حرام است./837/ ۴۰۱/ص

 

محمد جعفری
ارسال نظرات