حافظ ولایت فقیه باشیم
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از دفاع پرس، سردار شهید «جوزی امیری»، هجدهم مردادماه سال 1364 در منطقه عملیاتی «زبیدات» دوشادوش رزمندگان، دلاورمندانه جنگید و با نثارخون خود، به ندای ابراهیم زمان لبیک گفت، همانطوری که قبل از شهادتش گفته بود «شهادت لبیک گفتن به ابراهیم زمان است.»
به همین مناسبت، گذری کوتاه داریم بر زندگی سراسر حماسه این شیرمرد دیار لرستان.
کودکی و نوجوانی
شهید «جوزی امیری» در سال 1344 ه.ش در یک خانواده مذهبی در یکی از روستاهای شهرستان «خرمآباد» متولد شد. وی در خانوادهای پرورش یافت که اعضای آن همگی به مسائل مذهبی پایبند بودند. در سن 7 سالگی راهی مدرسه شد که از همان دوران کودکی از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود. در سن 14سالگی پدرش که یک کشاورز زحمتکش بود را از دست داد و از آن زمان به بعد، خود عهدهدار سرپرستی خانواده شد. نسبت به والدین خویش احترام خاصی قائل بود. در حل مشکلات به اعضای خانواده کمک میکرد و همواره گرهگشای مشکلات بود. اعضای خانواده را به انجام کارهای نیک و اقامه نماز سفارش میکرد.
وی دوران تحصیلات مقدماتی و تکمیلی خویش را در زادگاهش سپری کرد و در فصل تابستان نیز به هنگام تعطیلی مدارس، خود را به انجام کارهای کشاورزی مشغول میکرد.
رها کردن کلاس درس و اعزام به جبهه
در سال 1360 در اوج جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی و به دنبال فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر حضور گسترده مردم در صحنههای نبرد، کلاس درس را رها کرد و برای نخستینبار عازم جبهههای نور علیه ظلمت شد.
در عملیات «بیتالمقدس» که منجر به آزادی خرمشهر از اسارت ارتش مزدور صدام شد، در صف اول رزمندگان اسلام قرار داشت و در همین عملیات بود که مجروح شد.
حضور در جبهه های جنگ و مجروحیت
شهید «جوزی امیری» در بیشتر عملیاتها و مناطق جنگی، حضور فعالانهای داشت. در سالهای 1363 با توجه به لیاقت و شجاعتی که داشت به فرماندهی گروهان عمار و سال 1364 نیز به سمت معاونت گردان «انبیاء» از تیپ 57 ابوالفضل (ع) منصوب شد.
وی یکبار دیگر در تاریخ 1364/03/29 در منطقه عملیاتی «زبیدات» به شدت مجروح و به مدت 10 روز در بیمارستان شهید سهامی تهران بستری شد.
به ابراهیم زمان خود لبیک گفت
بعد از ترخیص از بیمارستان و پس از چند روز استراحت در حالی که هنوز مدت مرخصی وی تمام نشده بود به جبهههای حق علیه باطل شتافت، تا اینکه سرانجام در تاریخ 1364/05/18 در سن 20 سالگی در منطقه عملیاتی «زبیدات» بر اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینهاش رسید.
شهید امیری با نثار خون خویش، به ندای ابراهیم زمان لبیک گفت، همانطوری که قبل از شهادتش اظهار داشته بود، شهادت لبیک گفتن به ابراهیم زمان است.
خاطرهای از آقای «اللهكرم ساكیپور» همرزم شهید
وی بسیار مهربان، خوشاخلاق و خونگرم بود. مرتباً با بچهها و همسنگران روبوسی میکرد، حتی اگر چند دقیقه پیش آنها را دیده بود، وقتی علت این کار را از او میپرسیدیم، میگفت: مگر نمیبینید که هر لحظه و هر ساعت امکان شهادت ما وجود دارد، پس بهتر است با هم مهربان باشیم و در عین خوش خلقی و مهربانی، مدام میگفت: «بچهها من خیلی از آتش جهنم میترسم و دوست دارم در همین دنیا بدنم در آتش بسوزد تا شاید از آتش آخرت در امان باشم.»
سرانجام خودروی ایشان در منطقه عملیاتی «زبیدات»، هنگامی که در حال سرکشی از گروهانها بود مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و آتش گرفت و پیکر پاک آن شهید عزیز درون خودرو و همراه با آن سوخت و به آرزوی دیرینه خود رسید.
وصیتنامه شهید «جوزی امیری»:
به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و با عرض سلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با عرض سلام به روان پاک شهیدان جنگ تحمیلی حق علیه باطل و شهیدان صدر اسلام و درود فراوان به ملت قهرمان پرور ایران. (اللهم الجعل مماتی ممات محمد و آل محمد).
هماکنون در معیادگاه عشق و شهادت، در حجلهگاه خون، عروس سرخ شهادت را در برمیگیریم و به دنبال خط سرخی که از لابهلای گونیهای سنگرم و اثر بیابانهای تفتیده خوزستان گذشت، میروم، تا به کاروان شهیدان که آرام آرام بهسوی تجلیگاه حق در حرکت است بپیوندم، سفارش اول من این است که شما باید حافظ ولایتفقیه باشید و امام و رهبرمان را همچون نگین انگشتری در میان نگه دارید. سفارش دوم من این است که ملت ما الآن باید خود را بسازد تا فرد فرد این ملت، یک مربی شوند و اول از خودمان شروع کنیم، الآن بهترین دانشگاه که از خون هزاران شهید تهیه شده است، همان جبهه میباشد و باید حداکثر استفاده را از این دانشگاه ببریم و نگذاریم خون این همه شهید بیثمر بماند.
سفارش بعدی من این است که نگذارید خون شهیدان ما بخشکد و باید هرچه سریعتر و با سرعت عمل بیشتر، راهشان را ادامه دهید، راه همان راه حسین (ع) و هدف اسلام، مقصد کربلا و سپس قدس عزیز است.
سفارشم به رزمندگان و فرماندهان درجبههها این است که برادران، ما باید به هر نحوی که شده، حقمان را از رژیم (بعث) عراق بگیریم، ما باید خسارتهای مادی و معنوی خود را از عراق بگیریم. ما باید متجاوز را تنبیه کنیم تا دیگر خیال تجاوز نکند./۱۳۲۵//۱۰۲/خ