یادداشت؛
همچنان دولت سالمندان
هنوز چند هفته از وعده جوانگرايي در كابينه دوازدهم نگذشته بود كه آشكارشدن تركيب كابينه پيشنهادي ریيسجمهور اين رويا را بر باد داد.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، هنوز چند هفته از وعده جوانگرايي در كابينه دوازدهم نگذشته بود كه آشكارشدن تركيب كابينه پيشنهادي رئيسجمهور اين رويا را بر باد داد. در تركيب وزراي پيشنهادي براي دولت آتي هرچند يك متولد سال 1360 نيز حضور دارد اما حضور او نتوانسته برايند كلي كهنسالي دولت جديد را بكاهد و حتي با تأسف بايد گفت ميانگين سني وزراي پيشنهادي از ميانگين سني وزراي پيشنهادي در چهارسال پيش دو سال، مسن تر است. به اين ترتيب ميتوان ادعا كرد كه همچنان با تسلط مديران كهنسال و معضل مديريت سالمند مواجهيم.
اينكه چرا با وجود آنكه چهره كشور سالهاست جوان شده، جرياني قدرتمند در مديريت كلان خصوصاً در چهارسال اخير بر خلاف طبيعي جامعه حركت كرده و حاضر به تحويل مديريتي بين نسلي نيست، هنوز پاسخ روشنی بدان داده نشده است. اگرچه گاه تلاش ميشود با معرفي يك مدير جوان، ادعای جوانگرايي شود اما نكتهبينان خوب ميدانند كه اين نوع انتخابها و انتصابها بيشتر در حكم «زينت المجالس» است و به هيچ روي گردش نسلي مديران را نشان نميدهد.
اين در حالي است كه الگوي كلان گفتمان انقلاب اسلامي چيز ديگري را نشان ميدهد و توصيههاي اكيد امام خامنهاي به مسئولان در تضاد اين روند ناصواب است.
نگاهي به بيانات و پيامهاي راهبردي معظم له، خصوصاً در تخاطب مسئولان و كارگزاران نظام اسلامي نشان از تأكيد مكرر ايشان در خصوص اهميت جبهه جوانان و رويشهاي انقلاب دارد كه اين مسئله از جنبههاي مديريت كلان و راهبري كلي نظام نيز حامل پيامهاي مهمي است. براي فهم نگاه كلان انقلاب اسلامي به اين مقوله ناچاريم به تحليلي نسلي انقلاب بيپردازيم.
در تحليل نسلي كلان انقلاب اسلامي تاكنون با سه نسل سرمايه انساني مواجهيم. نسل اول انقلاب اسلامي كه در پيروزي انقلاب نقش اصلي را ايفا كرد در سالهاي اخير به تدريج از مديريتهاي اجرايي كشور خارج شده و جاي خود را به نسل دوم انقلاب سپرده است. اين در حالي است كه نسل دوم انقلاب نيز به واسطه شرايط خاص ابتداي انقلاب، خيلي زود و در عنفوان جواني وارد حوزه مديريتي راهبردي كشور شده بود و از اين جهت اكثر مديران نسل دوم انقلاب اكنون در دهه چهارم عمر مديريتي خويش هستند. با توجه به استانداردهاي معمول دنيا، بخش عمدهاي از اين مديران ديگر آمادگي پذيرش فعاليتهاي اجرايي پر تحرك را نداشته بنابراين به نظر ميرسد اكنون و در سالهاي پاياني دهه چهارم انقلاب اسلامي، نظام اسلامي، ناگزير از يك گردش مديريتي و نخبگاني در سطوح مياني به سوي نسل سوم انقلاب اسلامي است.
از سويي نسل سوم انقلاب، اولين نسلي است كه كل دوره حيات خود را در طول عمر نظام جمهوري اسلامي گذرانده و تحت چارچوبهاي تربيتي اين نظام رشد و پرورش يافته است. از اين رو به نظر ميرسد، نسل سوم را حقيقتاً ميتوان اولين ثمرات انقلاب اسلامي دانست. اين نسل، نسلي است كه شبيخون بيسابقه فرهنگي غرب را تجربه كرده و به رغم فشار ابزارهاي تهاجم نرم جديد، اگر از مؤلفههاي مؤمنانه بيشتر از نسلهاي قبلي برخوردار نباشد، قطعاً كمتر نيست. مروري بر اقبال وسيع نسل جوان به مناسك عبادي همچون اعتكاف، احياي شبهاي قدر و. . . و نيز مظاهر فرهنگي انقلابي همچون اردوهاي جهادي و راهيان نور خود بهترين شاخص را براي ارزيابي اين نسل در اختيار ميگذارد.
شرايط خاص و ويژه كشور در مواجهه با يك جنگ تمام عيار اقتصادي و فرهنگي كه از دشمن بر ما تحميل شده است، نيز خود عامل تأكيد ديگري بر لزوم بهرهگيري از اين نسل راهبردي است. ابتكار عمل دشمن در بهكارگيري آخرين تاكتيكها و فنون جنگ نرم و اقتصادي، حضور نسلي مؤمن، تربيت يافته در بستر انقلاب اسلامي، با نشاط، پر جنب و جوش و متخصص است كه نه تنها بتواند تحركات دشمن را زير نظر بگيرد و براي مقابله با آن چاره انديشي كند، بلكه با «تفرس عالمانه و مؤمنانه» اقدامات و راهبردهاي دشمن را پيش بيني كند.
همچنين ابتكار عملي كه نسل جوان مؤمن و متخصص در سالهاي اخير چه در عرصههاي پيشرفتهاي علمي و فناورانه و چه در فعاليتهاي خودجوش فرهنگي رسانهاي از خود بروز دادهاند، خود كارنامهاي قابل اعتماد از اين نسل در جهت تحقق اهداف عالي انقلاب اسلامي، چه در مقطع كنوني و چه اثرات و نتايج آن در بلندمدت به نمايش گذارده است.
اگر با همان نگاه تحليل نسلي به عرصههاي مديريتي كشور نظري بيفكنيم، نسل اول انقلاب اسلامي در دهه دوم عمر انقلاب، كمكم جاي خود را به نسل دوميها دادند و نسل دوميها نيز در دهه چهارم انقلاب كمكم آماده تحويل عرصههاي كشور خصوصاً در شئون اجرايي به نسل سوم شدند. با اين حال پس از روي كار آمدن دولت يازدهم، ناگهان اين مسير منطقي و معقول متوقف و حتي معكوس گرديده است.
اكنون فردي در دولت يازدهم سكاندار يكي از مهمترين وزارتخانههاي كشور است كه 43درصد عمر خود را پشت ميز وزارت گذرانيده و روشن است كه با وجود چنين مديراني فرصت براي كارآموختن نسلهاي بعدي پيش نميآيد. فراموش نكنيم تربيت مدير نياز به اعطاي فرصت مديريت دارد و قطعاً اگر فرصتي كه به واسطه فروپاشي رژيم ستمشاهي و نيز تأسيس نهادهاي انقلابي در سالهاي ابتداي پيروزي انقلاب براي نسل اول و دومي كه عمدتاً فاقد هرگونه تجربه مديريت بودند، پيش نميآمد، امروز نسلي از مديران كارآزموده و توانمند در حوزههاي گوناگون را در اختيار نداشتيم.
چه بخواهيم و چه نخواهيم دير يا زود مديران نسل اول و دومي رمق خدمت را از دست ميدهند و آن زماني است كه به ناچار بايد عرصه را به دست نسل سوميهايي بسپارند كه هنوز مجال سعي و تلاش در محيط حقيقي را نيافتهاند. در چنين شرايطي كشور بايد هزينه هنگفتي را بابت چرخش ناگهاني و وسيع مديريتي به نسل بدون تجربه بدهد كه روشن نيست چگونه جبران خواهد گرديد؟/۱۳۲۵//۱۰۲/خ
ارسال نظرات