تأملی در مفهوم «حریت و آزادگی»در اسلام
به گزارش خبرگزاری رسا، اسلام آيين كرامت انسانى است و منادى حريت و آزادگى است.[1] لذا مسئله آزادى و حريت ريشه بسيارى از صفات اخلاقى است [2] از این رو مفاهیمی هم چون مبارزه با ظالم، آزادگی و شرف، عزت و کرامت انسانی و عدالت مفاهیمی است که در کربلا مطرح شد و امام حسین(ع) به خاطر آنها جانفشانی کرد.[3]
بدین ترتیب روح آزادگى و عدالت خواهى انسانها، قانونى است كه بدون آن، زندگى مفهوم خود را از دست خواهد داد، و به صورت مرگ گونه اى در مى آيد.[4] لذا این مفهوم کل جهان بشریت را پوشش می دهد و به همین دلیل غیر مسلمانان هم باید طرفدار این مکتب باشند و خواهند بود.[5]
حریت و آزادگی از دیدگاه قرآن
در آيات قرآن با صراحت تمام هر گونه پرستش غير خدا و مخصوصا بشر پرستى محكوم شده است و بر پرورش روح، آزادگى و استقلال شخصيت در انسان تأکید شده است همان روحى كه بدون آن شايسته نام انسان نخواهد بود.[6]
در این میان هدف آفرينش انسان بندگى خدا است، همان بندگى كه رمز آزادگى و سرفرازى و پيروزى انسان در همه جبهه ها است، که در قران[7] به آن اشاره شده است.[8]
هم چنین خداوند در کلام وحی[9] كافران را معرفى مى كند که با نفی ايمان و حق و عدالت و شرف و آزادگى و سربلندى ،كه از ويژگيهاى علاقه مندان زندگى جهان ديگر است خود را فداى منافع پست و شهوات و هوسها مى سازند.[10]
و یا خداوند در قرآن[11] فقرى كه توأم با آزادگى است مورد ستايش قرار داده است، برخلاف ثروتى كه مايه غرور، تكبّر و تجمّل پرستى مى گردد.[12] لذا در کلام آسمانی در باره کسانی که بر اثر كفر و بى ايمانى و خارج شدن از زير پرچم آزادگى توحيدى، زنجيرهاى بت پرستى، هوى پرستى، ماده پرستى و جهل و خرافات را با دست خود بر گردن خويش نهاده اند می خوانیم: «(وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ؛[13]و آنان غل و زنجيرها در گردنشان است» [14]
اهمیت حریت و آزادگی در روایات
مى دانيم در تعدادى از روايات از فقر، مدح و ستايش شده است كه منظور از آن يك نوع سادگى در زندگى و مبارزه با تجمل پرستى، همراه با آزادگى و بيدارى است.[15]
لذا از جمله مهم ترين و درخشنده ترين وصاياى امام علی عليه السلام،كه سزاوار است با آب طلا نوشته شود و همواره نصب العين باشد. این است که«وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً[16] ؛ برده ديگرى مباش، خداوند تو را آزاد آفريده است»، آرى خداوند انسان را آزاد آفريده و نبايد اين آزادى و آزادگى را با هيچ بهاى مادى معاوضه كند حتى گاه بايد با زندگى محدود و مشقت بار مادى بسازد و تن به بردگى اين و آن ندهد.[17]
اين سخن هم درباره افراد صادق است و هم درباره ملت ها؛ چه بسيارند ملت هاى ضعيف و ناتوانى كه آزادى خود را براى مختصر درآمدى از دست مى دهند و استثمارگران دنيا نيز از اين نقطه ضعف بهره گرفته آنها را برده خويش مى سازند و حتى در كنار كمك هاى مختصر اقتصادى فرهنگ غلط خود را بر آنها تحميل مى كنند و گاه دين و ايمانشان را نيز از آنها مى گيرند.
افراد با شخصيت و ملت هاى آزاده ترجيح مى دهند از جان خود بگذرند و برده ديگران نشوند.[18]
يكى از نمونه هاى روشن اين مطلب همان است كه امام حسين عليه السلام و يارانش در كربلا نشان دادند؛ امام عليه السلام در اين واقعه مهم تاريخى فرمود: «الا و ان الدعى بن الدعى قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منّى الذلة؛ ناپاك زادگان مرا در ميان شمشير و تن دادن به ذلت مخير ساخته اند و هيهات كه من تن به ذلت بدهم».[19]،[20]
امام صادق عليه السلام مطلب را در اينجا در حد كمال بيان فرموده و حريت را جامع صفات برجسته دانسته است مى فرمايد: «خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْ ءٌ مِنْهَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ كَثِيرُ مُسْتَمْتَعٍ أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَ الثَّانِيَةُ التَّدْبِيرُ وَ الثَّالِثَةُ الْحَيَاءُ وَ الرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِيَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّيَّة؛ پنج صفت است كه اگر كسى لا اقل يكى از آنها را نداشته باشد خير قابل توجهى در او نيست: اوّل وفاست دوم تدبير سوم حيا چهارم حسن خلق پنجم كه جامع همه اين صفات است، حريت و آزادگى است».[21]،[22]
حریت و آزادگی از دیدگاه عقل
بدیهی است خداوند بشر را با يك سلسله مواهب طبيعى آفريده و به او عقل و خرد و اراده و اختيار و حرّيّت و آزادى داده و راه سعادت و بدبختى را به او نشان داده است و هر فردى رادرانتخاب سرنوشت خود آزاد گذارده است. اين ما هستيم كه از روى اراده و اختيار سرنوشت خود را تعيين كرده و جز ما كسى طرّاح و سازنده سرنوشت ما نيست. [23]
از سوی دیگر علم و دانش نياز به حريت فكر و آزادمنشى دارد در حالى كه شخص طماع چون اسير خواسته هاى خويش است نمى تواند درست بينديشد و چه بسا براى رسيدن به مقصود خود كارهاى خلاف ارباب قدرت و مقام را توجيه كند و به بيان ديگر، طمع نوعى مستى و تخدير فكر مى آورد و به طمّاع اجازه نمى دهد درست بينديشد.[24]
لذا روح انسان بلندنظر و چشم انداز عقل انسان باعث دميدن روح آزادگى در انسان مى شود.[25] اینچنین است که مرد موحد كلمه «پرستش» را در مورد غير خداوند به كار نمى گيرد و ديگر چشم و گوش بسته به فرمان اين و آن گردن نمى نهد.[26]
استقامت و شکیبایی؛رمز حریت و آزادگی
شکی نیست که صبرو استقامت، نشانه حرّيّت و آزادگى است ، چنان كه ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى كند:«إنّ الحُرَّ حُرٌّ على جَمِيعِ أحْوَالِهِ إن نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إنْ تَدَاكَتْ عَلَيْهِ المَصَائِبُ لَنْ تَكْسِرْهُ ؛ آزاد مرد در همه حال آزاده است، در برابر حوادث ناگوار استقامت مى كند و انبوه مصائب او را درهم نمى شكند».[27]
هم چنین در فرازی دیگر و در کلام حضرت علی (ع) منی خوانیم؛ شكيبائى آزادگان داشته باش و گرنه همچون جاهلان بى خبر خود را به فراموشى زن [28]. تعبير به «احرار» در كلام امام عليه السلام نيز ناظر به اين معناست كه آزادگان مى كوشند از طرق مختلف، آثار سوء حوادث ناگوار را از خود دور سازند و با صبر و شكيبايى به استقبال آينده روشنى بروند و تا آن جا كه ممكن است حوادث ناگوار را جبران سازند ولى اغمار (جاهلان) يا زبان به ناشكرى مى گشايند و يا با سرگرمى هاى ناسالم خود را مشغول مى كنند.[29]
به عنوان نمونه در مناجات امام حسین(ع) در واپسين ساعات عمر امام عليه السلام با بدنى خونين و مجروح و در ميان اندوه عميق از دست دادن ياران و عزيزان، و آينده نگران كننده همسر و دختران و بازماندگان، لیکن معارف الهيه و بالاترين درجه رضا و تسليم در كلمات آن موج مى زند؛ نه شكوه اى، نه بى تابى، نه اظهار عجز وناتوانى، و نه ابراز يأس و ناخشنودى ابداً در آن ديده نمى شود.همه جا سخن از صبر و شكيبايى و رضا و تسليم در برابر قادر متعال و خداوند لايزال است. آفرين و هزاران آفرين از سوى خدا بر تو باد اى پيشواى آزادگان !.[30]
بالاترین عبادت ها؛ عبادت احرار است
در حديث معروف از حضرت على عليه السلام می خوانیم : «ما عَبَدْتُكَ خَوْفَاً مِنْ نارِكْ؛ [خداوندا!] از ترس آتش دوزخ تو را عبادت و پرستش نمى كنم. گرچه آتش جهنّم بسيار سوزان و تصوّر آن ترسناك است و فراتر از توان تحمّل انسان.[31]
«وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ» و به طمع رسيدن و دست يافتن به بهشت نيز تو را نمى پرستم. هر چند نعمتهاى بهشتى بسيار ارزشمند و والا و فراتر از قدرت تصوّر و تخيّل انسانى است.[32]،[33]
«لكِنْ وَجَدْتُكَ اهْلًا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ» بلكه چون تو را سزاوار و شايسته پرستش يافتم، عبادت مى كنم.[34]
عبادت نوع اوّل را «عبادت بردگان» مى نامند؛ زيرا برده از ترس تازيانه ارباب خود، از او اطاعت مى كند.پرستش نوع دوّم را «عبادت تجّار» مى خوانند؛ زيرا تاجر تنها در انديشه سود و آسايش خويش است. و آخرين شكل عبادت و پرستش را «عبادت احرار و آزادگان» مى گويند؛ زيرا نه به قصد رفع زيان است و نه به منظور كسب سود، بلكه تنها براى خداست.[35]،[36]لذا گروه سوم كه سطح فكر و معرفت و اخلاصشان برتر از اين است كه عشق به نعمت هاى بهشتى و وحشت از عذاب هاى دوزخى آنها را به عبادت پروردگار وادارد، بلكه محبت پروردگار و شكر نعمت هاى او و عشق به قرب حق آنها را به عبادت جذب مى كند. اين برترين انگيزه عبادت است و اين عبادت آزادگان است؛ آزادگان از عشق به جنت و ترس از نار.[37]
حریت و آزادگی در سایۀ زهد و پارسایی
حقيقت زهد ازنظر اسلام وارستگى و آزادگى از زرق و برق دنيا و بى اعتنايى به آن است و نشانه اين وارستگى و بى اعتنايى در دو چيز آشكارمى شود: نخست اين كه اگر انسان مواهبى از دنيا را در اختيار دارد و از دستش رفت ناراحت نشود و ناله سر ندهد و پيوسته اظهار تأسف نكند و نشانه ديگر اين كه به آنچه دارد دلبسته نباشد. به اين معنا كه پيوسته به دليل اين كه مبادا از دست برود نگران و دلمشغول نباشد.[38] لذا اگر يك روز ببيند رضاى خدا در اين است كه از همه آن چشم بپوشد، به اين معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگويد: هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست بس.[39] و اگر يك روز حفظ آزادگى و شرف و ايمان در چشم پوشى از مال و جان و زندگى بود فرياد«هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ»بلند كند.[40]
بنابراين، زهد و قناعت، از آنجا كه نيازها را كم مى كند، آدمى را از قيد اسارت در برابر اشخاص و اشيا رها مى سازد، به نحوی که مى توان گفت، گرايش انسان آگاه به زهد، ريشه اى در «آزادمنشى» او دارد.[41] و به همه اضطراب ها پايان مى دهد.[42]
به تعبیر دیگر پرورش اين فضيلت اخلاقى در وجود انسان، مانع از اين مى شود كه تن به ذلّت حرص و طمع بدهد و براى برطرف ساختن عطش كاذب درونى خود، در برابر هر كس سر فرود آورد و به هر گونه پستى تن در دهد، آزادى و آزادگى خود را از دست داده، و بنده زر و زور گردد.[43]
بی شک تلاش سازنده و منطقى براى پيشرفت امور زندگى و اقتصادى هرگز ممنوع نيست؛ لیکن تلاش برای تقویت روح دنيا پرستى و مسابقه در تجمل طلبى در ميان مردم قابل قبول نیست بلکه منشأ انواع بدبختيهاست.[44]
با این تفاسیر زهد اسلامى كه به معنى سادگى زندگى و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است هيچ ارتباطى به مساله رهبانيت ندارد، زيرا رهبانيت معنى جدايى و بيگانگى از اجتماع است، و زهد به معنى آزادگى و وارستگى به خاطر اجتماعى تر زيستن است.[45]
سخن آخر
بی تردید هر آنچه که انسان را از آزادگى و حرّيّت باز مى دارد، بايد به همه آنها پشت پا زد.[46]در طول تاريخ افراد زيادى را مى شناسيم كه پيش از آنكه به پست و منصبی برسند از حريت ، آزادگى دم می زدند اما هنگامى كه پايه هاى قدرت آنها در اجتماع محكم شد كم كم مسير خود را تغيير داده و گرايش به فرد پرستى و دعوت به سوى خويش كردند.[47]
خدايا! به مسئولين ما توفيق ده كه همانند امير آزادگان حضرت علی (ع)، آزاده باشند و همواره «ضوابط» را بر «روابط» مقدّم بدارند.[48]
[1] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص57.
[2] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص33.
[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1/10/1389.
[4] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص24.
بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1/10/1389.
[6] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص635.
[7] سوره ذاريات؛ آیۀ56.
[8] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص327.
[9] سورۀ ابراهیم ؛ آیۀ3.
[10] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص264.
[11] سوره كهف؛آیۀ27.
[12] پيدايش مذاهب ؛ ص50.
[13] سورۀ رعد؛ آیۀ6.
[14] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص464.
[15] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3 ؛ ص508.
[16] نهج البلاغه؛ نامه 23.
[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 9 ؛ ص623.
[18] همان.
[19] لهوف، ص 97، و بحار الانوار ج 45، ص 8 .
[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 9، ص: 624.
[21] خصال، ج 1، ص 284، ح 33.
[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 9، ص: 624.
[23] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص56.
[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص428.
[25] خدا را چگونه بشناسيم ؛ ص57.
[26] همان.
[27] پيدايش مذاهب ؛ ص68.
[28] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ ترجمه ج 3 ؛ ص367.
[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص344.
[30] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص530.
[31] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص125.
[32] ر. ك:« تفسير پيام قرآن»؛ ج 6؛ص 227 به بعد.
[33] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص125.
[34] بحار الانوار؛ ج 67؛ ص 186.
[35] نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 237.
[36] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص125.
[37] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 13، ص: 802.
[38] همان؛ ج 15؛ ص 495.
[39] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص81.
[40] همان؛ ص 82.
[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص311.
[42] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص: 296.
[43] پيدايش مذاهب ؛ ص133.
[44] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3 ؛ ص361.
[45] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص386.
[46] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص83.
[47] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص635.
[48] آيات ولايت در قرآن ؛ ص196.
/۱۳۲۳/۱۰۱/ص