۰۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۹
کد خبر: ۵۲۱۵۰۲

سیره اجتماعی امام محمد باقر از نگاه آیت الله مکارم شیرازی

حضرت ‌آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به سیره زندگانی امام باقر(ع) گفت: شایسته است سیره اجتماعی آن حضرت در آن عصر و زمان مورد تحلیل ، واکاوی و بازشناسی قرار گیرد.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، امروز هفتم ماه ذی الحجه ،مصادف است با سالروز شهادت امام باقر علیه السلام که در روز دوشنبه از سال 114ه ق واقع شده است. لذا  شایسته است سیرۀ اجتماعی  آن حضرت در آن  عصر و زمان مورد تحلیل ، واکاوی و بازشناسی قرار گیرد.  [1]

حضور سازنده و موثر در جامعه

امامان معصومین طبیب «دوّار» هستند لذا به مانند طبيبان جسمانى در گوشه مطب، يا بيمارستان نمى نشيند كه بيماران به سراغ او بيايند؛ بلكه بر مى خيزند و وسايل دارو و درمان را با خود حمل مى كنند و در هر كوى و برزن و هر شهر و ديار به دنبال بيماران مى گردند؛ و اين سيره همه پيامبران و امامان به ویژه امام باقر (علیه السلام)بوده كه دانشمندان و علماى امّت نيز بايد به آنها اقتدا كنند؛ خود را همچون كعبه ندانند كه مردم به طواف آنها بيايند؛ بلكه همچون نسيم سحرگاهان به هر سو بوزند و روح تازه در كالبدهاى مرده بدمند، يا همچون صيادى كه به دنبال صيد مى گردد.[2]

سیرۀ اجتماعی امام باقر(علیه السلام) نیز موید این مدعاست؛ طبق آنچه در كتاب «شواهد التّنزيل » آمده، «زياد بن منذر» مى گويد:نزد امام باقر عليه السلام بودم، در حالى كه آن حضرت در گفتگو با مردم بود.[3]

هر چند خلفاى جور اموى و عبّاسى با تنگناهايى كه براى آن حضرت ايجاد مى كردند تلاش مى كردند مردم را از دانش امام باقر(علیه السلام) عليهم السلام بى بهره سازند و فرصت كافى را براى ترويج دين و پرورش شاگردان اين مكتب به آن حضرت نمى دادند، امّا در همان فرصتهاى به دست آمده به ويژه در عصر امام باقر تعداد زيادى از طالبان دين و دانش از مكتب آن بزرگوار بهره ها گرفته اند[4] .

اهتمام به حضور در میان مردم و ترویج معارف اسلامی و  آموزه های نبوی (علیه السلام) است که امام باقر عليه السلام می فرماید: عالمى كه مردم از علم او بهره بگيرند از هفتاد هزار عابد بهتر است.[5] و یا در تفسير عياشى از آن حضرت روايت شده كه« هر كس زكات مال خود را نپردازد خدا آن مال را به طوقهايى از آتش مبدل ميكند، سپس به او گفته مى شود همانطور كه در دنيا به هيچ قيمت، اين اموال را از خود دور نمى كردى اكنون آنها را بردار و بگردن خود بيفكن»! [6]

ابعاد و آثار اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر

شيوه زندگى دسته جمعى با سرنوشت مشترك، مبارزه با فساد و دعوت مردم به كارهاى نيك، يك وظيفه خطير اجتناب ناپذير است.[7]

زيرا در اين نوع زندگى، همه افراد يك اجتماع به صورت اعضاى يك خانواده در مى آيند و پيوند وحدت و ارتباط آن چنان در ميان آنان محكم و استوار مى گردد كه هيچ فردى نمى تواند براى خود حساب جداگانه اى باز كند و خود را از نتايج اعمال خوب و بد ديگران جدا فرض كند.[8]

در چنين اجتماعى تمام افراد، در سود و زيان اعمال يكديگر كاملًا شريك و سهيم بوده و نتيجه عمل يك فرد دامنگير همه افراد مى شود. اين جاست كه هيچ فردى هرچه هم خود را دور از اجتماع تصوّر كند نمى تواند تماشاگر صحنه زندگى گردد و خود را از سود و زيان كارهاى افراد ديگر دور بدارد؛ روى همين پيوند و ارتباط است كه اگر بر اثر خلافكارى برخى، ضربه اقتصادى يا فرهنگى بر پيكر اجتماعى وارد شد، دود آن به چشم همه رفته و همه در برابر آن متأثّر خواهند شد.[9]

در این بین امر به معروف و نهى از منكر ، دو ركن بزرگ اجتماعى اسلام به شمار مى روند که دعوت و راهنمايى افراد به كارهاى نيك و سودمند و بازداشتن آنان از كارهاى زشت و مبارزه با انواع انحراف هاى اجتماعى و اخلاقى است.[10]

اجراى اين دو اصل در اجتماع كه افراد آن معمولًا همه با هم همبستگى كامل دارند و سرنوشت همه را يك چيز تشكيل مى دهد، به سود جامعه است؛ هرگاه اجراى چنين اصلى به نفع اجتماع باشد[11] انحراف اخلاقى و اجتماعى و هر نوع آلودگى فكرى و روحى، نیز  بسان بيمارى جسمى برق آسا در دل اجتماع رسوخ نموده و همه اجتماع را فرا مى گيرد.[12]زیرا جامعه اسلامی بسان كشتى است؛ افراد جامعه سرنشينان اين كشتى مى باشند؛ آنان در ضرر و نفع يكديگر شريك و سهيمند و هرگز نمى توان حساب فرد را از اجتماع جدا نمود.[13]

از سوی دیگر در اسلام ،آزادى فردى تا آن جا محترم است كه مزاحم ديگران نباشد و سقوط و آلودگى اجتماع را فراهم نسازد؛ همچنين به سعادت خودش نيز لطمه اى وارد نكند و كارى انجام ندهد كه موجب بدبختى او گردد.[14]

امام باقر عليه السلام در تبیین ابعاد و  اهمّيّت اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى و تبعات ،  خطرها و عواقب شوم ترك اين دو وظيفه در جامعه مى فرمايد:«انَّ الامرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَن المُنكَرِ فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائِضُ، وَتَأمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَكاسِبُ وَتُرَدُّ المَظالِمُ وَتُعمَرُ الأرضُ وَيُنتَصَفُ مِن الأعداءِ وَيَستَقيمُ الأمرُ؛ امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيّه فرايض با آنها برپا مى شوند. به سبب اين دو، راه ها امن، كسب و كار مردم حلال، حقوق افراد تأمين مى شود و در سايه آن زمين ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و در پرتو آن همه كارها روبه راه مى گردد».[15]،[16]

آری امر به معروف و نهى از منكر پايه هاى اساسى ساختن يك جامعه سالم محسوب مى شود که در سايه آن ساير عبادات و اعمال صالح و ويژگيهاى يك جامعه با ايمان و پيشرفته فراهم است.[17]

لذا مؤمنان راستين از آنجا که این دو فریضه در سرنوشت فرد و جامعه اثر قابل ملاحظه اى دارد؛[18] دائماً از طريق «امر به معروف » و «نهى از منكر» در اصلاح جامعه و پيراستن آن از آلودگى و فساد كوشش می کنند،[19]

حال اگر اين فريضه الهى ترك شود و مردم در مقابل ترك واجبات و ارتكاب گناهان و محرمات ساكت بنشينند، جامعه فاسد گشته و به تباهى كشيده مى شود.[20] بى اعتنايى به این دو فریضه مهم اجتماعی؛ با این تعابیر که «به من چه ربطى دارد» یا « سرى كه درد نمى كند چرا دستمال ببنديم»، موجب مى شود تدريجاً اشرار بر جامعه مسلّط شوند[21]، و هر جامعه اى که نورانيت امر به معروف و نهى از منكر و ايمان به خدا از آن غروب كند، بيچارگى و بدبختى بر آن جامعه طلوع كند.[22]

تولید، کار و تلاش در سیره امام باقر(علیه السلام)؛  در سایۀ تقویت احساس مسئولیت و مشارکت اجتماعی

توجه انسان به زندگى اجتماعى و گروهى تنها از طبيعت و فطرت انسان سرچشمه نمى گيرد، بلكه منطق و عقل نيز، اين كار را به او توصيه مى كند، چرا كه بدون زندگى اجتماعى، به هيچ گونه رشد و ترقى نصيب انسان ها نمى شود.[23]

لذا مسائلى كه مربوط به نظام اجتماعى است بايد دوش به دوش اجتماع رشد كند[24]، از جمله آن موارد ارتقای رفاه اجتماعى است که  نیازمند ترویج  فرهنگ اقتصادى و كار، و روحيه مشاركت در مردم است.[25]،[26] زیراكار و تلاش دو جنبه دارد؛ جنبه فردى كه منشاء درآمد شخصى است و جنبه اجتماعى كه باعث پيشرفت و حركت جامعه است.[27]

سيره عملى ائمه اطهار عليهم السلام بر كار و تلاش در راستای توانمند سازی جامعۀ اسلامی است . در اسلام به كار سفارش شده و تفاوتى ندارد كه چه نوع كارى باشد.[28] از نظر اسلام، كار، عار نيست مهم آن است كه مفيد و سودمند به حال جامعه باشد.[29]

لذا امام باقر عليه السلام در هواى گرم تابستان در مزرعه كار مى كرد و در حالى كه عرق از سر و رويش مى ريخت، مى فرمود: من از كسى كه كسب را رها مى كند و مى گويد خداوندا به من روزى ده، متنفرم! چنين كسى چرا براى معاش تلاش نمى كند؟ او حتى از مورچه اى كه از لانه خود براى به دست آوردن روزى بيرون مى رود، كمتر است.[30]،[31]

و یا در حديث ديگرى؛ امام باقر عليه السلام فرمود: «من مردى را كه در كار دنيايش تنبل باشد مبغوض مى دارم، كسى كه در كار دنيا تنبل باشد (با اينكه ثمره اش بزودى نصيب او مى شود) در كار آخرتش تنبل­تر است»[32].،[33]

با تأمل در این فرازهای نورانی می توان دریافت؛ آن حضرت درصدد نهادينه كردن ارزش هايى است كه به رشد و ترقى جامعه اسلامى بيانجامد، و راه هايى كه به انحطاط و عقب ماندگى جامعه ختم شود و به ركود و تعطيلى منجر گردد در اين بينش جايى ندارد. برتر دانستن منافع اجتماعى بر منافع شخصى، كار و تلاش هميشگى، مشاركت در برنامه ها و سياست هاى اقتصادى، ايجاد روحيه دگردوستى و تعاون، و بالاخره در يك كلام، تلاش جهت توسعه و آبادانى جوامع اسلامى در مقابل جوامع ديگر، از جمله ارزش هايى است كه در آموزه های آن حضرت مورد توجه قرار گرفته است .[34]

 اهتمام به  كار و تلاش و آبادانى جامعه در جهت  توسعه و رفاه زندگى ديگران به گونه ای است که افراد علاوه بر آنکه خود نيز از آن بهره مند مى شوند، براى بهبود وضعیت  اجتماعى مردم نیز تلاش مى كنند.[35]بنابراین  كارى كه در خدمت جامعه و در مسير منافع اجتماع است نه مخالف «زهد» و «توكل» است نه دليل بر «حرص و آزمندى» و «طول امل» و نه «دنياپرستى» است، بلكه عين زهد و توجّه آخرت است و عين عبادت و قرب به خدا است.[36]

از سوی دیگر  «عدم احساس مسئوليّت» و «فقدان پيوند اجتماعى » موجبات به كار نبستن حدّاكثر نيروها و بسيج نكردن همه قدرت ها در پيشرفت زندگى را موجب می شود بدین نحو که براى اداره زندگى يك نفر آن هم يك نفر كه هر طور بر او بگذرد غمى نيست. به كار بستن نيروى زيادى لازم نمى باشد![37]

همين موضوع است كه زندگى مجردان را با ركود و تنبلى، و بى تفاوتى، در به دست آوردن امكانات زندگى، و به كار انداختن نبوغ خود، و بى اعتنايى نسبت به حفظ امكاناتى كه به دست آورده اند، مواجه می سازد.[38]

و نيز به همين دليل است كه بسيارى از كسانى كه در حال تجرّد از اداره زندگى شخص خود عاجزند، و به نحوی سربار اجتماع زندگى مى كنند، و افرادى بى اراده و سست و ولنگار به حساب مى آيند، به هنگام شروع زندگى زناشويى، افرادى مصمّم، جدّى، با اراده، پر تحرك و هوشيار از آب در مى آيند اينها همه معجزه احساس مسئوليّت است![39]و اين كه در «منابع اسلامى» مى بينيم تأكيد شده «روزى به همراه همسر است» نيز شايد اشاره به همين معنا باشد.[40]

شیوه تعامل و معاشرت با مردم از دیدگاه امام باقر(علیه السلام)

بی تردید سرمايه بزرگ يك رهبر محبت و پيوند معنوى پيروانش با او است، و اين بدون معاشرت همراه با تواضع و خوشرويى و خير خواهى حاصل نمى شود.[41]

در این زمینه امام باقر عليه السلام فرمود: «صَلاحُ حالِ التَّعايُشِ و التَّعَاشُرِ مِلْأُ مِكْيَالٍ ثُلْثاهُ فِطَنَةٌ وَ ثُلْثُهُ تَغَافُلٌ ؛ مصلحت همزيستى سالم و معاشرت با مردم در پيمانه اى است كه دوسوم آن هوشيارى و يك سوم آن تغافل باشد».[42]

آری خط مشى ، روش و سيره اجتماعی امام باقر(علیه السلام) در تعامل با مردم  همراه با تواضع و فروتنى است،لذامعاشرت و همه اعمال و رفتار آن حضرت  آميخته با تواضع است.[43]

گاه چنين تصوّر مى شود كه تواضع انسان را كوچك مى كند در حالى كه اين يك برداشت سطحى و نادرست است، همواره مى بينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصيّت هستند و تواضع بر منزلت آنها مى افزايد.[44]

از این رو امام باقر عليه السلام در تبیین حقیقت تواضع و فروتنی می فرماید:«التَّواضُعُ الرّضا بِالْمَجْلِسِ دُونَ شَرَفِهِ وَأنْ تُسَلّمَ عَلى مَنْ لَقيتَ وَأنْ تَتْرُكَ الْمِراءَ وَإنْ كُنْتَ مُحِقّاً؛ تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قانع باشى و هر كس را ملاقات كردى به او سلام كنى و مشاجره را با ديگران رها سازى، هر چند حق با تو باشد».[45]،[46]

از سوی دیگر خوشرويى مبدأ بسيارى از آشنايى هاست و اگر اين خوشرويى با نيت پاك الهى انجام گيرد علاوه بر اينكه كليد محبّت و دوستى را به دست او داده ايد «حسنه» و «عبادت» نيز به حساب مى آيد. چرا كه امام باقر عليه السلام فرمود:«تَبَسُّمُ الرَّجُلِ في وَجْهِ أخيهِ حَسَنَةٌ؛ لبخند انسان به چهره برادر دينى اش حسنه است».[47]،[48]

شکیبایی ، بردباری و حسن خلق در روابط اجتماعی

در حالات امام باقر عليه السلام مى خوانيم كه مردى از اهل شام در مدينه منزل گزيده بود، و غالباً به مجلس آن حضرت مى آمد و مى گفت اشتباه نشود من به خاطر محبت و دوستى به منزل شما نمى آيم، بلكه در روى زمين، كسى از شما اهل بيت نزد من [49] مبغوض تر نيست، و مى دانم دشمنى با شما اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله است، ولى چون تو داراى فضائل و علوم مختلف همراه با فصاحت بيان هستى، از سخنانت خوشم مى آيد لذا به مجلس تو مى آيم.[50]

امام در پاسخ او مى فرمود: «لَنْ تَخْفى عَلَى اللَّهِ خافِيَةٌ؛ چيزى بر خدا پنهان نيست».[51]

مدتى گذشت، به امام خبر دادند كه مرد شامى بيمار شده و بيماريش شديد است، مرد شامى به بازماندگانش سفارش كرده بود، هنگامى كه من مردم نزد محمدبن على الباقر عليه السلام برويد و از او بخواهيد كه بر من نماز بگذارد، و به او بگوئيد كه من چنين وصيتى را كردم. صبحگاهان بود كه به امام خبر دادند او از دنيا رفته و چنين وصيتى كرده است، امام فرمود: عجله نكنيد تا من بيايم، سرزمين شام سرزمين سرد، و حجاز، منطقه گرم است، ممكن است اين شخص گرمازده شده باشد.[52]

 امام دو ركعت نماز خواند و دست به دعا برداشت، و مدتى دعا كرد. سپس برخاست و به منزل آن مرد شامى آمد و با صداى بلند آن مرد را كه تصور مى كردند مرده است صدا زد. مرد شامى گفت: «لَبَّيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ». حضرت او را نشاند و تكيه به چيزى داد، غذاى رقيقى براى او طلب كرد، و به او نوشاند، سپس فرمود: سينه و شكم او را خنك كنيد (همان كارى كه امروز با گرمازدگان مى كنند) آنگاه حضرت بازگشت، چيزى نگذشت كه مرد شامى سلامتى خود را باز يافت، خدمت امام آمده گفت: من شهادت مى دهم كه تو حجت خدا بر خلقى، و هر كس راهى جز راه شما برود گمراه و زيان كار است.[53]

حضرت فرمود: مگر چه شده؟ عرض كرد: شكى ندارم كه روح مرا قبض كردند و مرگ را با چشم خود ديدم ناگاه صدايى شنيدم كه مى گفت روح او را به تنش بازگردانيد چون محمد بن على عليهما السلام از ما درخواست كرده است.[54]،[55]

این برش تاریخی از سیرۀ اجتماعی آن حضرت  گوشه هايى از سيره پيشوايان دين ما است كه با شکیبایی، مدارا و خوشرويى و حسن خلق حتّى دشمنان را به خودشان جذب مى كردند و اين درسى است براى همه ما كه در زندگى خودمان اين گونه باشيم.[56]

سخن آخر:( رسيدگي به فقرا ومحرومان؛ نشانه شیعه راستین)

شخصى به امام باقر عليه السلام عرض كرد: «الحمد للَّه شيعيان شما خيلى زياد هستند» امام عليه السلام نگاه پرمعنايى به او كرد و فرمود: اينها كه مى گويى شيعيان ما هستند، آيا اين كارها را انجام مى دهند؟[57]:«هَلْ يَعْطِفُ الْغَنيُّ عَلَى الْفَقيرِ؟ وَ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسِي ءِ و يَتَواسَوْنَ؟ قُلتُ: لا، قالَ: ليْسَ هؤُلاءِ الشِّيعَةُ، الشِّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هَكَذا[58]؛آيا ثروتمندان اين افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجّهى دارند و به آنها رسيدگى مى كنند؟ آيا بزرگان و نيكوكاران اين افرادى كه شما آنها را شيعه [59]مى خوانيد، خطاها و اشتباهات خطاكاران را مى بخشند و آنها را مورد عفو و گذشت قرار مى دهند، (يا آنها را چندين برابر مجازات مى كنند و زجر مى دهند!؟) آيا اينها مواسات دارند؟ خوشبختى هاى خويش را بين همديگر تقسيم مى كنند (شاديهايشان را با هم قسمت نمايند)؟[60] آن مرد وقتى اين ويژگيها را شنيد شرمنده شد و پاسخ منفى داد. [61]

سپس حضرت فرمود: چنين افرادى شيعه نيستند؛ شيعه كسى است كه آنچه را گفتم عمل كند.[62]

آرى، شيعه بايد راهب شب و شير روز، انسانى هوشيار و فهميده و زرنگ باشد، به فقراء و نيازمندان كمك كند و از خطاى خطاكاران درگذرد و ديگران را در شاديهاى خود سهيم كند.[63]

[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛22/8/1389.

[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص521.

[3] آيات ولايت در قرآن ؛ ص34.

[4] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص.106

[5] مشكات هدايت ؛ ص11.

[6] تفسير برهان، ج 1، ص 327. تفسير عياشى، ج 1، ص207.

[7] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص: 456.

[8] همان.

[9] همان.

[10] همان ؛ ص455.

[11] همان.

[12] همان؛ ص 457.

[13] همان؛ ص 458.

[14] همان.

[15] كافى، ج 5، ص 56، ح 1.

[16] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 38.

[17] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص220.

[18] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص354.

[19] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسير پر ارزش نمونه ؛ ص80.

[20] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص152.

[21] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص39.

[22] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص414.

[23] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص461.

[24] تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص608.

[25]  ر. ك: پديده شناسى فقر و توسعه، ج 1، ص 51-/ 52؛ ارزش ها وتوسعه، ص 34؛ توسعه اقتصادى، گذشته و حال، ريچارد تى. گيل، ترجمه محمود نبى زاده؛ كاربرد شاخص هاى اجتماعى- اقتصادى، جمعى از نويسندگان، ترجمه دكتر هرمز شهدادى.

[26] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص212.

[27] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص32.

[28]             دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص182.

[29]  كافى، ج 5، ص 59، ح 14، كنزالعمّال، ج 3، ص 688، ح 8470.

[30]  وسائل الشيعه، ج 12، ص 17، ابواب مقدّمات التجارة، باب 6، ح 4( با تلخيص و اقتباس).

[31] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 183.

[32]  وسائل؛ ج 12؛ ص 37.

[33] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص650.

[34] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص464.

[35] همان ؛ ص480.

[36] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص32.

 

[37] مشكلات جنسى جوانان ؛ ص24.

[38] همان.

[39] همان.

[40] همان؛ ص25.

[41] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص136.

[42]  تحف العقول، ص 264.

[43] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص135.

[44] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص75.

[45] بحارالانوار، ج 75، ص 176.

[46] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص713.

[47]  اصول كافى، ج 2، ص 188.

[48] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 2 ؛ ص20.

[49] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص155.

[50] همان، ص156.

[51] همان.

[52] همان.

[53] همان.

[54] منتهى الآمال، ج 2، ص 63( با تلخيص).

[55] اخلاق در قرآن، ج 3، ص: 156.

[56] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 2 ؛ ص231.

[57] آيات ولايت در قرآن، ص: 451.

[58] بحار الانوار، ج 71، ص 313.

[59] آيات ولايت در قرآن ؛ ص451.

[60] همان؛ ص 452.

[61] همان.

[62] همان.

[63] همان.

/۱۳۲۳/ ۱۰۳/ص

ارسال نظرات