گزارش هایی از سفرنامه حج آیت الله صافی گلپایگانی(۱۱)
به گزارش خبرگزاری رسا، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیتالله لطف الله صافی گلپایگانی همزمان انجام مناسک حج، سلسله گزارش از سفرنامه حج این مرجع تقلید را منتشر کرد.
متن یازدهمین گزارش این پایگاه به شرح زیر است:
حركت از عرفات به سوي مزدلفه و مشعرالحرام
از هنگام غروب، اين جمعيّت مثل مور و ملخ براي رفتن به مزدلفه به جنبش و حركت ميآيند. دهها هزار چادر كه در اين صحرا زده شده است به زودي برداشته ميشود، و اگر اندكي انسان از خودش غافل شود در بين جمعيت گم ميشود، و مخصوصاً در اين هواي گرم، بسيار سخت بر او ميگذرد. در تمام خيابانها، ماشينها براي سوار شدن حاجيان ايستادهاند و راه آمد و شد آنها بسته است، و فقط به ترتيبي كه مأمورين راهنمائي اجازه ميدهند آرام و كند در حركت ميباشند.
با اينكه راننده ماشين ما از دو ساعت قبل براي آوردن ماشين به خيابان نزديك چادر ما كه متعلق به آقاي غنام مطوف معروف بود رفته بود، بعد از نماز مغرب و عشا در عرفات تا حدود ساعت ده منتظر مانديم تا او توانسته بود به نوبتي كه هست خودش را به ما برساند. پس از آمدن ماشين، با خواندن دعاهاي مأثوره به سوي مزدلفه روان شديم.
از عرفات تا مزدلفه راهي نيست، اما به واسطه ازدحام ماشينها و كندي حركتشان، مدتي بين راه و در خود مزدلفه تا جاي مناسبي پيدا شود وقت ميگذرد، ولي حُسنش اين است كه علاوه بر اينكه هر كسي ميتواند با زبان خودش شبانوار خدا را بخواند با روشنبودن مسير و تمام اطراف آن خواندن هر دعا از روي كتاب آسان است، و لذا بسياري به خواندن دعا مشغول ميشدند، و با ذكر و فكر و صلوات در حالي كه ماشين به طور كُندي سير ميكند، آنان راه خدا را با سرعت طي مينمايند؛ راهي كه هر قدمش وصول است.
مزدلفه
در مزدلفه، مردم براي پيدا كردن جا براي بيتوته و وقوف بايد خودشان گردش كنند، و جا پيدا كردن در آن بيابان براي مهمانان خدا بسيار دشوار است، و ما هم بالأخره در نزديكيهاي وادي محسر در كنار خياباني محلي را دست و پا كرديم، و در آنجا به بيتوته و وقوف و عبادت مشغول شديم.
اينجا ديگر نه چادر است و نه پذيرائي، و مثل كسي كه از محشري به محشر ديگر منتقل شود از عرفات به اينجا منتقل ميگردند.
همه اين حالات، روحاني و معنوي و انسانساز است، اما مثل كلاسهاي درس يا مجلس وعظ كه به اختلاف گويندگان و مطالب آن تأثيرات و فوائد آنها تفاوت ميكند، اينجاها هم مسأله اينگونه است. همه حال است، اما حالهايي الهي و دل پسند و مطبوع و متنوّع در عين حال. اين تغيير برنامهها يكي از فوائدش اين است كه توجه مسافر الي الله را به خدا تجديد ميكند، و اين تغيير صورتها، نشاط او را نگاه ميدارد، و اگر از كساني باشد كه از طول عبادت خسته ميشوند، خستگي آنها را كم كرده يا زايل مينمايد كه ميتوان گفت اگر تمام اين مراسم در مكه و در ضمن همان عمره تمتع انجام ميشد، اين همه فوائد معنوي و روحاني، برداشت و محصول آن نبود.
در حج صُوَر عبادت تغيير ميكند، و با اينكه هر يك از اين عبادتها معاني خاصي دارند با اين تغيير صورتها سالك را به گذشتن از مرحلهاي و ورود به مرحله ديگر آگاه مينمايند.
شب را تا طلوع آفتاب، حاجيان در اينجا به عبادت و مقداري استراحت ميگذرانند، و روز عيد به سوي مني عزيمت مينمايند. باز هم در موقع عزيمت حاج به سوي مني شور و هيجان وصف نشدني محيط را فرا ميگيرد، هزارها ماشينها به حركت ميافتند، و با همان حركت كُند، جمعيّتهاي پياده دنبال هم، مثل حلقه زنجير به سوي منا روانه ميشوند. اين فقير ناچيز نيز به اتفاق ساير دوستان پياده به سوي منا حركت كرديم و نزديك وادي محسر قدري براي علم به طلوع آفتاب توقف كرديم.
هوا بسيار گرم است، و رفتن اين راه شلوغ و پرجمعيت با اتومبيلهايي كه متصل بوق ميزنند و راه ميخواهند مشكل است، ولي به هر نحو كه باشد راه تا مني طي ميشود.
مني يا شهر چادر
بيابان وسيعي را كه در سمت شرقي مكه معظمه و شش كيلومتري آن بين مكه و مشعرالحرام واقع است مني ميگويند. در مني بايد حاج براي رمي جمره عقبه و قرباني و حلق يا تقصير در روز اول و بيتوته در شبهاي 11 و 12 و در بعض صور 13 و همچنين رمي جمرات سه گانه در روز 11 و 12 و در بعض صور 13 حضور يابد.
در اينجا اين عبادات را يكي پس از ديگري بر ميشماريم:
1. رمي جمره عقبه، بايد دانست كه اگرچه برخي از برنامههاي حج از پيش از هبوط آدم در زمين انجام ميشده و فرشتگان الهي اينجا را محترم شمرده و محل خانه كعبه همواره مقدس بوده است و فرشتگان به زيارت و طواف آن مشرف ميشدند و قبل از ابراهيم انبياي پيش از او نيز اين مكان را ميشناختند و آنرا زيارت كردهاند اما شايد بتوان گفت به صورت رسمي و يك برنامه ديني و متعارف بنيانگذارش به امر خدا حضرت ابراهيم عليهالسلام بوده است و لذا بعض مشاعر و برنامهها از زبان ايشان و تذكار داستان اسكان هاجر و اسماعيل در اين سرزمين و براي تقدير از تسليم آنها و در س براي آيندگان و براي مصالحي كه خدا عالم به آن است انجام ميشود من جمله همين سعي بين صفا و مروه و رمي جمره و جمرات است كه از آن وقت جريان يافته است و شارع مقدس اسلام آنها در ضمن مراسم حج در كاملترين صورت كه عقل را مبهوت نموده برقرار فرمود. رمي را بسياري از مردم سنگ زدن به شيطان ميگويند و آن را يك نوع اظهار برائت از شيطان و اعلام قطع رابطه با آن ميشمارند حتي بعضي از حاج كه نميدانم از چه كشوري بودند در مقام و پرسش از طريق جمره ميپرسيدند راه ابليس كجا است.
به اين ترتيب اين رمي يك برنامه تخليه و قطع رابطه با دشمنان خدا و اظهار برائت و به اصطلاح تبري است. آيات مربوط به شيطان را بخوانيد تا ببينيد اين مراسم چگونه انسان را در برابر شيطان هشيار و ملتفت ميسازد و اين مراسم اعلام راندن هميشگي شيطان و قطع كلي ارتباط با او است كه ابتدا با نيت در خاطر انسان شكل گرفته و تصميم بر آن ميگذارد و بعد عملاً هم به اين صورت پيمان قطع مراوده با شيطان اعلام ميشود.
ذبح (قرباني)
وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم[1]
پس از رمي جمره عقبه بايد حاج اگر متمتع باشد قرباني كند و اگر حجش قران باشد كه سوق هدي كرده باشد نيز آن را ذبح مينمايد و ذبح بايد در مني انجام شود و اكنون كه بعضي ميگويند مذبح از مني خارج شده مسأله محل اشكال شده است و احتياط به اين است كه صبر كنند تا آخر ذي حجه هر وقت ممكن شد در مني ذبح نمايند مگر اينكه معلوم باشد كه بعضي قسمتهاي اين مذبح فعلي جزء مني است و در آن قسمتها قرباني را ذبح نمايند.
اين برنامه نيز از حضور جدي ابراهيم براي قرباني كردن فرزندش اسماعيل به يادگار مانده است يعني تأسّي به آن پيغمبر بزرگوار است. نهايت اين است كه در اسلام تقديم قرباني انسان براي خدا ممنوع است در حالي كه در قبل از اسلام اين عمل بيسابقه نيست، اما اينكه جزء برنامه يك شرع باشد معلوم نيست و اگر بوده است ممكن است به صورت نذر و سپس فدا دادن براي آن با قرعه بوده است و شايد يكي از حكمتهاي امر ابراهيم به ذبح فرزند و قبول فدا نيز جلوگيري از تقديم قربانيهاي بشري بوده است. و الله اعلم.
جناب عبدالمطلب نيز بر حسب نذري كه در مورد فرزندش حضرت عبدالله نمود در مقام وفاء آن صد شتر نحر كرد و معناي اينكه از پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم نقل شده است «اَنَا ابْنُ الذَّبيحَيْنِ»[2] همين است که آن حضرت فرزند دو نفر است كه بر حسب امر و نذر مقرر شده بود ذبح شوند نخستين اسماعيل و دوم عبدالله.
حلق يا تراشيدن سر يا تقصير
يكي از اعمال حاجيان پس از ذبح تراشيدن سر يا كوتاه كردن مو يا گرفتن ناخن است كه دومي يعني كوتاه كردن مو يا گرفتن ناخن مشترك بين اعمال عمره و حج است.
چنانكه ميدانيم نيت احرام بستن قرار دادن بر خود ترك محرمات مذكوره در مناسك است كه با گفتن لبيك لازم و واجب الاجرا ميشود، و اگر هم نفس لبيك گفتن را احرام يعني موجب حرمت محرمات بدانيم در هر صورت احرام بستن نظير عقدي است كه باز كردن آن نياز به قول يا فعل خارجي دارد و آن قول يا فعل مثل اعلام باز كردن و خروج از تعهدات است كه در اينجا چون متعهد بنده است و متعهد له و كسي كه براي او تعهد شده است خدا است چنانكه اصل انعقاد احرام و تعيين محرمات آن و ساير برنامهها بايد امضاء يا تأسيساً به تشريع الهي باشد بيرون آمدن از احرام و اينكه دفعتاً يا به تدريج حاصل ميشود نيز بايد به دستور خدا باشد و ممكن است يكي از اسرار اينكه حلق يا تقصير مقرر شده است باز هم سنّت ابراهيمي و ذبح حضرت اسماعيل باشد
ادامه دارد ...
[1]. سوره صافات، آيه 107.
[2]. بحار الانوار ج15، ص128.
/۱۳۲۳/ ۱۰۳/ص