سرمقاله؛
انقلابي های پشيمان
وقتي در زمان پيامبر(ص) ، انقلاب اسلامي، با نزول قرآن آغاز شد و وقتي پيامبراسلام(ص) بي دريغ ، همه حيات و هستي خود را وقف مبارزه در راه اين نهضت الهي نمود تا فرهنگ و نظام جاهلي واژگون شود و فرهنگ و نظام الهي جايگزين آن گردد، از همان ابتدا معضل بزرگي سدّ راه شد که اصل انقلاب و نهضت اسلامي را مورد تهديد قرار داد.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه رسالت، برخي از اصحاب بزرگ و معتمدين مسلمانان، در مواجهه با مشكلات بزرگي که در مسير اين مبارزه بزرگ بود ، د چارترس و تزلزل شده، به تدريج در اصل انقلاب و ارزش هاي آن دچار ترديد شدند . در ادامه ، باورهاي اوليه خود را از دست دادند . پشيماني از گذشته انقلابي در آنها پديد آمد وبعضي آشکار وبعضي پنهان ، راه بازگشت از انقلاب را در پيش گرفتند . تهديدها ، تطميع ها، تحريم ها ، تحقير ها و تهاجم هاي دائمي قدرت ها که يکي از تبعات قطعي هر انقلابي است ، نقشي تعيين کننده در اين تزلزل ها و برگشت ها داشت. اولين شعار اسلام و شرط مسلماني کلمه لا الهَ الا الله بود که پرستش را فقط براي معبود يگانه سزاوار مي دانست .
يکي از ابعاد پرستش ، اطاعت کردن است و با شعار اوليه اسلام، اطاعت غير خدا ، نفي مي شد . يعني با همان کلمه اول ، نه تنها بت ها ي
سنگي و چوبي نفي شدند ، بلکه طاغوت ها، قدرت ها و سرمايه پرست هاي حاکم هم که مردم را در اطاعت خود مي خواستند هم نفي شدند.
عدم اطاعت ، به طور طبيعي ، سيطره آنها ، نظام اجتماعي آنها و منافع آنها را در هم مي ريخت و اطاعت خدا را جايگزين اطاعت آنها مي کرد .
اين شعار ، در ذات خود شعاري انقلابي و حاوي فرهنگي انقلاب آفرين است.
اين شعار درهر مقطعي از تاريخ و در هر سرزميني مطرح و اجرايي شود ، انقلابي را پديد خواهد آورد ، قدرت هاي غير خدايي را به زير خواهد کشيد تا اطاعت مخصوص خدا و اولياء خدا باشد . لا اله نه فقط فرياد مرگ بر بت ها است، نه فقط فرمان رجم شيطان درون است ، بلکه فرياد مرگ بر طاغوت مستکبر هم هست و لذا تا ابد پرچم انقلاب را در جامعه اسلامي در اهتزاز نگه مي دارد . انقلاب پايان يافتني نيست .
لا اله الا الله، جوهره اصلي همه اديان الهي است و هرگز و تا وقتي، صبح و ظهر و شام اين کلام نوراني از مأذنه ها به سراسر جامعه ابلاغ مي شود و در نماز هاي يوميه بيش از پنجاه بار تکرار ميشود ، هيچ مسلماني از اين مسئوليت انقلابي که به عهده گرفته معاف نخواهد بود . انقلاب دروني و بيروني و حاکم کردن الله به جاي طاغوت ، شرط اول مسلماني است . نه پاياني دارد و نه برگشتي چرا که برگشت از آن برگشت از مسلماني است. طبيعي است که انقلاب و دگرگوني و نفي اطاعت و ربوبيت از قدرت ها و طاغوت هاي زمانه ، خطرات ، زحمات و مشکلات بسيار دارد . اما چرا در ميانه راه ، گروهي از مؤمنان و مبارزان و شهادت طلبان ، حتي مؤمنين پر اعتبار ، طاقت نياورده متزلزل مي شوند، پشيمان مي شوند و بازمي گردند . پشيماني از انقلاب و بازگشت، آفت بزرگي است که همه مجاهدان و مبارزان راه خدا را تا آخر تهديد مي کند. بازگشت برخي بزرگان و مسئولان از انقلاب ، فقط پديده امروز نيست .
پيامبران الهي، همواره با بردگان آزاد شده اي که حاضر نيستند تا آخر بايستند و هزينه هاي آزادي و عزت و استقلال خود را بپردازند روبرو بوده اند . بخش عظيمي از مشکلات رسولان الهي نه از جانب طاغوت ها و فرعون ها و قيصر ها ، بلکه از سوي اين بردگان آزاد شده ولي روگردان از مبارزه و دل بسته به دنياي حقيرشان بوده است . حديث شريف پيامبر بزرگوار که فرمودند شَيَّبَتْني سُورَةُ هُود، و اشاره آن بزرگوار به آيه فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا . بيانگر وجود اصحاب و بزرگاني است که در ايجاد انقلاب نقش آفريني کرده و زنجيرهاي بردگي را گسسته اند ، اما در ميانه راه و در مواجهه با مشکلات و خطرات و تهاجمات، استقامت و پايداري لازم را نداشته ، پشيمان شده، برميگشتند و گاه راه طغيان عليه انقلاب را برميگزيدند .
اگر پيامبر فرمود سوره هود مرا پير کرد ، اشاره به همين اصحاب متزلزل و آماده برگشت بود که با مشاهده هر مشکلي عقب نشيني مي کردند و مردم را به عقب نشيني سوق مي دادند . آنها پيامبر را پير کردند نه کفّار وسرمايه پرستان و برده فروشان که رودر رو با پيامبر مي جنگيدند .
همه پيامبران با مصيبت بازگشت و ارتداد بزرگان و اصحاب خود روبه رو بوده اند . قرآن بيش از همه بر مصيبت هاي حضرت موسي (ع) تأکيد کرده و قوم بني اسرائيل را نمونه شاخص ارتداد از انقلاب معرفي کرده است . قوم بني اسرائيل در مصر ، بردگان قوم فرعون بودند . هنگامي که انقلاب موسائي براي آزادي و عزت و سربلندي و سروري آنها آغاز شد ، خشنود شدند و به انقلاب موسي پيوستند و خود را از بردگي رها کردند و به اين علت قوم برتر و نمونه خداوند شدند ، اما هنگامي که سختي ها ي راه رخ نمود ، ترديدها،تزلزل ها ، تجديد نظرها ، عقب گردها و پشيماني ها آغاز شد و بزرگاني از اصحاب حضرت موسي ، يک به يک از قطار انقلاب پياده شدند و رودرروي پيامبر خدا قرار گرفتند .
قرآن رفتار آنها را تبيين کرده است .گاه پيامبر خدا را سرزنش ميکردند أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا . پيش از آمدننت در سختي و آزار بوديم و پس از آمدننت هم در سختي و آزار هستيم . وقتي تهديدي و خطري پيش مي آمد ، وحشت زده فريادشان بلند مي شد که إنا لَمُدْرَكُونَ کارمان تمام شد ، نابود شديم ، ديگر راه نجاتي نداريم و بايد تسليم شويم .
آنها با وجودي که مائده آسماني را چشيده و نصرت الهي را در نابودي فرعون به چشم خود ديده بودند و به ارض موعود الهي دعوت شده بودند بازهم وسوسه زندگي حقير عرفي و بازگشت از انقلاب در جانشان بود و خواستار عيش دنيايي با همان معيارها و ارزش هاي حاکم بر جوامع ديگر بودند اجْعَلْ لَنَا إِلهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ . براي ما الهه ها و بت هائ مثل الهه ها و بت هاي آنها قرار ده تا ماهم زندگي مشابه آنها داشته باشيم .
وقتي با دشمن قدرتمندي روبه رو مي شدند همه وعده هاي الهي را فراموش مي کردند و از مبارزه با دشمن سر باز مي زدند قالُوا يا مُوسي إِنَّ فيها قَوْماً جَبَّارينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّي يَخْرُجُوا مِنْها . گاه با پشت کردن به انقلاب ، وليّ خدا را و خيمه گاه نبوت و امامت را رها کرده و در اطراف فرصت طلبان عوام فريب و مروجان جاهليت نو حلقه ميزدند ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ . به جاي پيامبر گرد گوساله اي سخنگو حلقه مي زدند .
قرآن اين پديده برگشت از انقلاب و ارزش هاي انقلاب را به عنوان يکي از اصلي ترين خطرات تهديد کننده نهضت انبياء مطرح و کرارا آن را نهي فرموده . لَا تَرتَدُّوا عَلَي أَدْبَارِكُمْ از اين وادي مقدس الهي که به آن وارد شده ايد باز نگرديد و رجعت نکنيد .
بازگشت ، قرين محروميت ازالطاف ويژه خداوند خواهد بود مَن يَرتَدِ مِنکُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَاتي الله بِقوم يُحِبُهُم وَيُحِبونَه ْاگر از ارزش هاي انقلاب و دين موسائي بازگرديد ، خداوند شما را وامي گذارد و قوم ديگري را وارث زمين خواهد کرد . برگشت از ارزش هاي انقلاب و رو کردن به ارزش هاي حقير دنيا طلبانه موجب نفرين پيامبر خداست فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ . کساني که در ميانه راه به نهضت موسي پشت کردند و مردم را هم از ادامه راه منصرف کردند ، افراد عادي نبودند . افراد عادي چنين نفوذ و قدرتي ندارند .
سامري و قارون و بلعم باعورا ، از برترين مؤمنان و ياران و نزديکان حضرت موسي و از مسئولان و روحانيون و علماء و مروجين دين او و از فداکاران بزرگ نهضت او بودند . بلعم باعورا در مقام بلند تقرب قرار داشت ومستجاب الدعوه بود . در ميان بزرگان اصحاب و حواريون حضرت عيسي نيز اين برگشت از ارزش ها و اصول انقلاب و پشيمان شدن از انقلاب ، مشاهده مي شد . آنها هم در هنگام مواجهه با مشکلات و خطرات از عيسي و انقلاب او روگردان شدند .
آن بزرگان قوم و سابقه داران در دين و انقلاب در جلسه اي حرف آخر را زدند و در مقام انکار و در حالت بي اعتمادي به وعده هاي خداوند ، به حضرت مسيح گفتند آيا خدا مي تواند از آسمان مائده نازل کند قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّکَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةًمِنَ السَّمَاءِ. خداوند در پاسخ ، باطن آنها را آشکار کرد و فرمود إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ. يعني مائده نازل خواهد شد ولي برگشت از مسير مقدس مسيح ، قرين سخت ترين مجازات ها خواهد بود .
روايات بيان ميکنند که پس از نزول مائده آسماني ، بازهم عده اي از همين حواريون که نزديک ترين ياوران حضرت عيسي و بزرگ ترين شخصيت هاي روحاني و جزء نخستين ايمان آوردندگان به او بودند بر ارتداد و بازگشت از انقلاب پاي فشردند ، از راه عيسي برگشتند و اصول و مباني نهضت عيسوي را زير پا گذاشتند . کار اين بزرگان و خواص و صاحبان نفوذ ، يک گناه فردي فردي نيست که قابل جبران باشد . آنها با عقب گرد خود ، جامعه را هم به عقب سوق داده و از ارزش هاي الهي و انقلابي روگردان کنند ، سزاي اين کار ، شديدترين عذاب هاست . إِنَّ أَشَدَ النّاس عَذابا يَومَ القِيامة مَن كَفَرَ مِن أصحابِ المائدة...بايد پديده بازگشت خواص از انقلاب را به عنوان يکي از مهم ترين و بزرگ ترين موانع نهضت انبياء از نو بشناسيم و بشناسانيم تا چراغ راه ما باشد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ
ارسال نظرات