برگزاری کلاس آموزشی «جایگاه زن در اسناد بینالملل»در مرکز تحقیقات زن و خانواده
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کلاس آموزشی «جایگاه زن در اسناد بینالملل» با تدریس دکتر زهره خوارزمی، کارشناس اعزامی از وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، شنبه 30شهریور در این مرکز و با حضور اعضای هیئت علمی مرکز برگزار می شود.
در این کلاس آموزشی محورهای زیر بررسی میشوند موضوع زنان در ساختارهای اصلی سازمان ملل متحد، اسناد مادر در حوزه زنان در سازمان ملل متحد، مروری بر تکوین موضوع خانواده در سازمان ملل متحد.
لازم به ذکر است کلاس «آشنایی با اسناد بینالمللی، فرآیند تصویب و اثرات حقوقی آن برای کشورها» با تدریس دکتر مصطفی فضائلی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، 5شنبه 23 شهریور در این مرکز و با حضور اعضای هیئت علمی برگزار شد.
در این کارگاه کلیاتی از حقوق بینالملل شامل تعاریف، منابع و قواعد، انواع اسناد بینالمللی و مراحل و فرآیند تصویب آن بررسی شد. منابع اصلی حقوق بینالملل شامل معاهدات بینالملل، عرفهای بینالمللی و اصول کلی حقوق بینالملل و نیز منابع فرعی آن شامل رویه قضایی و دکترین واکاوی شد. همچنین توضیحاتی درباره ماهیت سند ۲۰۳۰ ارائه شد.
حوراء ۵۲ با موضوع «سیاستگذاری جنسیت و خانواده؛ تأملات و بایستهها» منتشر شد
شماره ۵۲ دوماهنامه علمی، فرهنگی و اجتماعی زنان«حوراء»، با آثار و گفتارهایی از صاحبنظران و کارشناسان با موضوع «سیاستگذاری جنسیت و خانواده؛ تأملات و بایستهها» منتشر شد.
در سرمقاله این شماره آمده است: «بررسی سیاستگذاریهای صورت گرفته در شش سند توسعه کشور نشان میدهد که در برنامه اول، جنسیت موضوعیت ندارد. در برنامه دوم منطبق بر گفتمان حاکم بر کشور در آن سال ها، تئوریهای رفاه را در برداشت و نگاه جنسیت محور بر برنامه حاکم نبود. در برنامه سوم، با ایده زن در توسعه مواجهایم که مفادی از جنس فمینیسم لیبرال بر آن حاکم است. برنامه چهارم در دولت اصلاحات، برنامهای با حساسیت جنسیتی بود. برنامه پنجم که توسط دولت نهم به نگارش درآمد، با رویکردی متفاوت، به جای سیاستگذاری جنسیتمحور، سیاستگذاری خانوادهمحور را مورد توجه قرار داده بود که البته نتوانست موفق باشد. سال گذشته برنامه ششم توسعه با ارائه مادهای که تحقق استیفای حقوق زنان را با رویکرد عدالت جنسیتی دنبال میکرد، مورد انتقادات و پیشنهاداتی واقع شد. در حقیقت، برخی از کارشناسان معتقد بودند پیشنهاددهندگان این ماده، با ارائه واژه عدالت جنسیتی به دنبال تحقق برابری جنسیتی هستند.»
در نگاه ویژه این شماره که در باب «تأملاتی درباره سیاستگذاری جنسیت و خانواده» نگاشته شده میخوانیم: «سیاستگذاریهای اجتماعی باید بر پیشفرض پذیرش جنسیت، بهمثابه امر تکوینی ـ اجتماعی و پذیرش فطرت خانوادهگرایانة انسان، پذیرش تناسب تکوین و تشریع و در جهت آرمانهای خانوادهمدار و جنسیتگرا باشد، تمایزات جنسیتی را ارج نهد و الگویی از پیشرفت، مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را پایه ریزد که هماهنگ با واقعیت تکوینی زن و مرد و ارزشهای خانوادهگرایانه است و از متون وحیانی بهدست میآید. ... لازم است جمهوری اسلامی در گام نخست نسلی از نظریهپردازان و اندیشمندان را تربیت کند که هم نرمافزار گفتمان انقلاب اسلامی را دارند و هم تصویری روشن از واقعیات میدانی و تحولات حال و آینده در ذهن ایشان ترسیم شده است و هم از قدرت گفتمانسازی و اجماعسازی برخوردارند. در این زمینه همه کمکار بودهایم. دوری بخشی از نیروهای انقلاب از مناصب حاکمیتی فرصتی طلایی است که اگر قدر آن به درستی دانسته شود، در مسیر پرورش نسل جدیدی از دانشوران انقلابی برای تولید ادبیات انقلاب و گسترش گفتمان اسلامی به کار گرفته خواهد شد.»
از دیگر مقالات این شماره میتوان به «سیاستهای جنسیتی در اسناد و رویه نهادهای بینالمللی»، «جنسیت و توسعه؛ جامعهشناسی اشتغال زنان در جوامع توسعهیافته»، «واکاوی بسترها و بایستههای حمایتی از زنان بیسرپرست و بدسرپرست» و «ضرورت سیاستگذاری مادری در ایران: چالشها و بایستهها» اشاره کرد.
همچنین در این شماره با دکتر زعفرانچی، عضو کارگروه مطالعات زنان و خانواده شورای تحول در شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ دکتر امیدی، عضو هیئت علمی گروه رفاه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی؛ حجتالاسلام والمسلمین دکتر بستان، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه؛ دکتر مزینانی، عضو هیئت علمی و رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر اردبیلی، پزشک و پژوهشگر در حوزه سلامت خانواده، مصاحبه شده است.
علاقهمندان میتوانند جهت دریافت نشریه حوراء، به صورت حضوری به نشانی: تهران، بلوار کشاورز، خیابان نادری،کوچه حجت دوست، پلاک 56، طبقه سوم، مرکز تحقیقات زن و خانواده یا قم، بلوار جمهوری، میدان سپاه، به سمت ریل راه آهن، پلاک 50، مرکز تحقیقات زن و خانواده مراجعه فرمایند یا از طریق فروشگاه اینترنتی به نشانی: http://wrc.ir/shop/detail/2/150 به خرید آنلاین اقدام کنند.
تصور جامعه بینالمللی از برابری جنسیتی، حقوق LGBTهاست/ رویکرد اصلی ما تقویت خویشتنداری جنسی است
نشست مواجهه با اسناد بینالمللی در عرصه تعلیم و تربیت در مرکز تحقیقات زن و خانواده واحد تهران برگزار شد، پنل دوم این نشست به موضوع «بررسی محتوایی سند آموزشی 2030 با تأکید بر مباحث جنسیتی» اختصاص داشت. در این پنل حجتالاسلام والمسلمین زیبایینژاد؛ رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده، دکتر فریبا علاسوند؛ عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده، دکتر علی لطیفی؛ پژوهشگر مسائل تعلیم و تربیت اسلامی و دکتر علی پارسانیا؛ پژوهشگر اندیشکده تعلیم و تربیت دال به ایراد سخنانی پرداختند.
«مفاهیم کشدار»، مفاهیم تفسیرپذیری هستند که یکی از اهداف آنها خارج کردن قانون از تعین است
در ابتدای این پنل، علاسوند در سخنانی با موضوع «مفاهیم کشدار در اسناد بینالمللی» بیان داشت: منظور از «مفاهیم کشدار»، مفاهیم تفسیرپذیری هستند که بهکارگیری آنها بهصورت هدفمند صورت میگیرد و یکی از اهداف آنها خارج کردن قانون از تعین است. وقتی قانونگذاران میخواهند دست بازتری داشته باشند و کمترین مخالفت و بیشترین اتفاق نظر را جلب کنند، از این مفاهیم استفاده میکنند. این اتفاق در اسناد بینالمللی بهصورت هوشمندانه رخ میدهد و معمولاً زمانی نزاع در مورد الحاق به سندی پیش آمده که طرف مقابل از ظرفیت مفاهیم تفسیربردار استفاده کرده است و ما هم به سهولت از کنار این مسئله رد شدهایم و محکمکاری حقوقی انجام ندادهایم.
مردم عملا جایی در تفسیر این مفاهیم ندارند، سازمانهای قانونگذار مرجع تفسیر این مفاهیم هستند
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده خاطرنشان کرد: مرجعیت تفسیر این مفاهیم با کسی است که دست بالاتر را در قانوننویسی دارد. همیشه کشورهای توسعهیافته مطالبهگر هستند و روابط قیممأبانهای با سایر کشورها دارند. در این سندها صحبت از جامعه بینالملل هست و یکی از ارکان جامعه بینالملل مردم هستند، اما عملاً جز سازمان ملل و دولتها و دفاتر وابسته به این سازمانها، جایی را که مردم در نظام بینالملل نقش داشته باشند، نمیشناسیم. مرجعیت تفسیر هم نانوشته به خود این سازمانها برمیگردد.
خلق مفاهیم جدید و برنامهریزی بر اساس آن، مبنای کار غرب است/ عدم آشنایی با این مبانی، باعث عبور سهلانگارانه از آنهاست
وی مفهوم شهروندی جهانی را یکی از مهمترین مفاهیم در سند ۲۰۳۰ دانست و گفت: اتفاقی که بهعنوان نقطه جداکننده تفکرات شرقی و مذهبی با تفکرات غربی است، این است که غربیها برنامههایشان را بهصورت پراگماتیستی اجرا و خطمشیهایشان را هم جدید میکنند، اما در بین ما اثباتگرایی وجود دارد و به جای گرهزدن صحنه عمل با مفروضات مسلم خود، آسانترین راه را انتخاب میکنیم و دلخوش به تئوریهایمان هستیم.
ایشان ادامه داد: مفهوم شهروندی جهانی مفهوم جدیدی نیست، اما به این نتیجه رسیدند که در هزاره سوم نیاز به مفهوم جدیدتری دارند. بحث بر سر این است که ما نیاز به تعریف هویت جدید، مسئولیتها و حقوق جدید در ارتباط با همه جهان داریم که به معنای نادیدهگرفتن مرزهای ملی و بومی است. بر این اساس هویت باید سیال و منعطف باشد؛ چون برنامه را در میدان محل و منطقه اجرا میکند و میخواهد در عمل از افراد شهروندانی برای جهان بسازد، وعده میدهد که با اجرای سند، جهانی دگرگونشده خواهیم داشت. کسی که خطمقدم بحثها در عرصه بینالملل است، وقتی تصوری از این مبانی نداشته باشد از این مباحث عبور میکند.
از مردم جهان میخواهند تنوع را بهرسمیت بشناسند، ولی بهگونهای رفتار میکنند که بخشی از تنوعات و تمایزات حذف شود
علاسوند مفهوم «تنوع» را نیز از دیگر مفاهیم مطرحشده در سند 2030 است و یک مفهوم کشدار دانست و اظهار داشت: از مردم جهان میخواهند تنوع را بهرسمیت بشناسند، ولی بهگونهای رفتار میکنند که بخشی از تنوعات و تمایزات حذف شود. در این دیدگاه، مذهب تا وقتی خوب است که نتواند بهعنوان بخشی از کنشگری اجتماعی وارد عمل شود. برای مقبول کردن این مفهوم، جریانهای رادیکالی مذهبی راه میاندازند. آنها بهگونهای چهره جریانها، کنشها و تمایزات مذهبی را مشوه میکنند که وقتی میگویند باید به سمت برابری و آزادی و آزادی از دین برویم، مخالفتی نباشد و اجماع جهانی را کسب کنند. پس باید تکلیفمان را با این مفهوم مشخص کنیم که اساساً جهان به دنبال تنوع است یا خیر؟ چه مدل تمایزاتی را ميخواهند حذف کنند و چه مدل را میپذیرند؟
تصور جامعه بینالمللی از برابری جنسیتی، رعایت حقوق LGBTها یعنی مردان و زنان همجنسگراست
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده با اشاره به برخی مفاهیم تشدیدکننده نگاههای افراطی نسبت به جنسیت و هویت جنسی خاطرنشان کرد: در این سند 40 بار از واژه جنسیت (Gender) استفاده شده؛ در حالیکه در ابتدا تلقی کشورها از این واژه، زن و مرد بود و کسانی که در مسیر تدوین این سند حضور داشتند تاکید بر واژه (sex) داشتند که مفهوم مذکر و مؤنث را منتقل کند، اما آنها با لطایفالحیلی این واژه را تبدیل به واژه Genderکردند و همه کوشش خود را انجام دادند تا مفهوم موردنظر خود را بهعنوان مصداق جنس، جنسیت یا برابری جنسیتی بیاورند. ازجمله بحثهایی مثل سقط جنین، مفاهیمی مانند تراجنسیها، حقوق باروری و ... را به عنوان مصادیق برابری جنسیتی مطرح کردند، در حالی که برابری جنسیتی چنین مفاهیمی را در بر نمیگیرد.
وی افزود: البته عجیب است که چرا UNWOMEN، کمیساریای عالی، یونیسف و حتی یونسکو و... تلاش میکنند که مفهوم برابری جنسیتی را در هر کجا که مطرح شده معطوف به LGBTها کردند. UNDP سندی دارد که برابری جنسیتی را بهگونهای تفسیر کرده که این واژه حامل حقوق LGBTها یعنی لزبینها و مردان و زنان همجنسگرا میشود. UNDP تصریح میکند که نمایندگان دولتها باید درباره اصلاحات قانونی فراگیر جنسیتی از جمله حقوق و نیازهای بهداشتی زنان همجنسباز تشویق شوند.
دفاتر UNWOMEN در کشورهای مختلف، LGBT ها را به عنوان گروههای مدافع برابری جنسیتی معرفی کردهاند
او در ادامه گفت: UNWOMEN در سندی تحت این عنوان «نقش سازمان ملل در مبارزه با تبعیض و خشونت علیه افراد بر اساس گزارش جنسی و هویت جنسیتی» گزارش داده که دفاتر UNWOMEN در کشورهای مختلف از ۲۰۱۳ روی حقوق اشخاص LGBT به عنوان گروههای مدافع برابری جنسیتی کار کردهاند؛ یعنی اگر ما در کشور بحث برابری جنسیتی را مطرح میکنیم، باید حواسمان باشد که تصور مجامع بینالمللی از برابری جنسیتی حقوق LGBTهاست و آنها جنسیت را به عنوان تنوع تمایلات جنسیتی مطرح کردهاند. در هلند از سال 2011 مفهوم تساوی جنسیتی را با مفهوم و حقوق LGBTها در هم آمیختند. در تایوان نیز برنامه اقدام برای تساوی جنسیتی زنان تصریح میکند که برنامه باید شامل آموزش همجنسبازی زنان و مردان باشند. اصطلاح دیگری که در سند 2030 بهکار رفته، کلمه «فراگیر» که کلا ناظر به یک برنامه معین و خاص است که در سند تکرار شده است. این موضوع شامل کلمه «جامع» هم میشود. در سندهای یک دهه اخیر این کلمه بسیار تکرار شده و به این موضوع اشاره دارد که حتماً باید بخشی از کوششهایی که در کشورها انجام میگیرد، ناظر به LGBTها باشد.
واژه «سایر وضعیتها» مسئله را ناظر به مواردی میکند که گروههای مختلف از جمله خانوادهگراها با آن مخالف هستند
علاسوند در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: اصلاح دیگری که در سند بهکار رفته اصطلاح «وضعیت» است. وضعیت سالمندی، زنان و ... بعد واژه «سایر وضعیت»ها را آورده است. این واژه چرا آمده است؟ این اصطلاح به این منظور بهکار رفته که بتواند مسئله را ناظر به مواردی کند که گروههای مختلف از جمله خانوادهگراها با آن مخالف هستند. گروههای مخالف که معتقدند جریان علم در حوزه زنان بهوسیله جریانهای تند فمینیستی مدیریت میشود درصدند منویات خود را وارد این اسناد کنند و صداهای بلندتری را در مخالفت با توتالیته حاکم در این کشورها به گوش سایر کشورها برسانند. کشورهایی مانند ایران میتوانند مدیریت این جریان را برعهده بگیرند.
برای فهم درست اسناد جهانی، نیازمند تلاش نظری و فهم بسترها و همچنین تمرکز بر مفاهیم کلیدی آن هستیم
در ادامه این پنل، لطیفی با اشاره به این نکته که در مواجهه با سند 2030 باید دو مسئله را از هم تفکیک کنیم، اظهار داشت: ابتدا ببینیم این سند چیست و آن را بشناسیم. سپس ببینیم چگونه باید با آن مواجه شویم. در تعامل با جهان فارغ از اینکه چگونه میخواهیم رفتار کنیم، ابتدا باید فهم درستی داشته باشیم. برای فهم درست اسناد جهانی، نیازمند تلاش نظری و فهم بسترهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و همچنین تمرکز بر مفاهیم کلیدی آن هستیم.
ایشان گفت: در مقدمه اساسنامه یونسکو آمده که جنگ جهانی دوم به دلیل تخطی از برخی اصول دموکراتیک رخ داد و برای فراگیری صلح در جهان ترویج دموکراسی را مفروض گرفته است. باید ببینیم که آیا چنین تفسیری درست است؟ اگر مسئله این است، مبتنی بر کدام اندیشه دموکراتیک این اصول زیر پا گذاشته شده است؟ یونسکو تا پایان جنگ سرد اقدام فراگیری در جهان نداشت؛ چون مناسبات قدرت اجازه نمیداد، اما از دهه 1990 ایده آموزش برای همه مطرح شد و از سال 1990 تا 2000 مجموعهای از اجلاسهای مشورتی شکل گرفت که منجر به چارچوب عمل داکار در سنگال شد.
این اسناد تا 2015 به اهداف خود نرسید و دستاندرکاران ناراضی بودند/ به جای تحلیل این عدم موفقیت، جهات محتوایی و ارزشی سند گسترش یافت
این پژوهشگر با اشاره به گزارشی با عنوان آموزش و پرورش در قرن 21 که کمیسیون آموزش و پرورش یونسکو در سال 1996 ارائه کرده است، ابراز داشت: در این گزارش آمده بود که عناصر منفی در سنتهای فرهنگی آسیایی که مانع توسعه آموزشی هستند، نیاز به تحول و بازسازی فرهنگی دارند درحالیکه آسیا مهد فرهنگهای چندهزارساله است. بعد هم MDG در همافزایی با سند داکار در 2015 کار خود را بهصورت جدی آغاز کرد و تمرکز خود را بر آموزش قرار داد. سال 2000 از طرف یونسکو تقاضا برای آموزش این سند در ایران وجود داشت و سندی به نام «آموزش برای همه» تدوین شد که تمرکز آن بیشتر بر گسترش و فراگیری آموزش بود و مسایلی مانند تساوی جنسیتی مربوط به پوشش تحصیلی در آن دیده شده بود. از 2000 تا 2015 اجراییشدن این اسناد به اهداف خود نرسید و دستاندرکاران ناراضی بودند اما به جای تحلیل این عدم موفقیت، گفتند سختتر بگیریم و جهات محتوایی و ارزشی سند گسترش یافت. براساس گزارشها و برآوردهای کلی یونسکو 30 درصد از برنامه «آموزش برای همه» محقق شد و درصدی از کشورها اصلاً این برنامه را اجرا نکردند.
سند 2030 سندی خنثی نیست/ بیتوجهی به تبار واژههای مطرح در سند
لطیفی ضمن بیان این مطلب که نمیتوان یکسانسازی کلی در حوزه ارزشها داشت، خاطرنشان کرد: این سند ابزاری خنثی نیست که هر کشوری براساس فرهنگ خودش به راحتی آن را اجرا کند بلکه کاملاً آمیخته با ارزشهاست و نمیتوانیم بگوییم آن را براساس ارزشهای خودمان اجرایی میکنیم. متأسفانه به تبار واژههای مطرح در سند توجه کافی نشده و سند دارای ادبیاتی است که حتی در ترویج دموکراسی مورد مناقشه است. در برخی بندها ادبیاتی که مطرح است زمینه را برای شکلگیری آموزش و پرورشی آماده میکند که منتظر است ببیند چه زمینه کاری در بازار کار شکل میگیرد تا بهصورت چالاک نیروی کار آن بازار کار را فراهم کند.
امکانپذیر بودن تحقق این مفاهیم و مطلوبیت تحقق در غرب هم محل تردید است
لطیفی در پایان سخنان خود گفت: حتی از منظر غربی امکانپذیر بودن تحقق این مفاهیم و مطلوبیت تحقق آنها محل تردید و سؤال است. در این وضعیت با چه توجیه و تحلیل علمی باید نسبت به چیزی که نمیدانیم چیست و بر چه مبنا و اساسی شکل گرفته، نظر مثبت داشته باشیم؟
انتقال مولد مواجهه خلاقانه با اسناد بینالمللی
پارسانیا سخنران بعدی این نشست اظهار داشت: میتوان در مواجهه با اسناد بینالمللی سه نوع برخورد داشت. اول تقلید محض یا مواجهه ماشینی، دوم انتقال گزینشی براساس نیازسنجی در نظام آموزشی خودمان و مورد آخر انتقال مولد؛ یعنی نسبت به اسناد آموزشی نگاه منتقدانه داشته باشیم و آن را برای حل مسایل خودمان منبع الهام قرار دهیم. این روش، مواجهه خلاقانه با تجارب سایر کشورهاست و معمولاً اساتید آموزش و پرورش تطبیقی نوع سوم را توصیه میکنند.
اولین مواجهه نظام آموزشی کشور با غرب، تقلیدمدارانه و بدون بررسی نقادانه بود
این پژوهشگر در رابطه با مواجهه آموزش و پرورش ایران با سایر نظامهای آموزشی خاطرنشان کرد: در آغاز مدرنیته اولین مواجهه نظام آموزشی کشورمان با غرب را عباسمیرزا داشت که مبهوت تکنولوژی فرانسویها شد و این سؤال برای او شکل گرفت که آنها چگونه استعدادهای خود را شکوفا کردند. به همین دلیل آموزشگرانی از فرانسه به کشور ما آورد و عدهای را از کشورمان برای تحصیل به فرانسه اعزام کرد. عباسمیرزا بررسی نقادانهای انجام نداد تا متوجه شود به چه بخشی از دانش نیاز داریم. حتی در دارالفنون هم روح تقلیدگرایی حاکم بود.
پارسانیا بیان داشت: البته مواجهه حسن رشدیه با این مسئله متفاوت بود. او به بیروت رفت و آموزشهای مدرن را یاد گرفت و در ایران مدارس جدیدی ساخت که به لحاظ سبک ظاهری و روشهای آموزش متأثر از مدارس مدرن بود، اما در محتوای آموزشی محتواهایی همچون آموزش قرآن و صرف و نحو وجود داشت. درواقع مواجهه حسن رشدیه مواجههای گزینشی بود، اما نگاه انتقادی درباره اصول و مبانی تعلیم و تربیت غربی نداشت.
یکی از تقاط قوت سند تحول بنیادین آموزش و پرورش برخورداری از مبانی نظری است
او با اشاره به اینکه بیشترین تقلیدگرایی نظام آموزشی ایران در دوره پهلوی اول بود، عنوان داشت: در آن دوره بیحجابی در مدارس اجباری شد، آموزشهای دینی حذف شد و از آنجایی که برای تربیت کارمند نیاز به مدارس رسمی بود، سازوکار رسمی توسط کارشناسان فرانسوی طراحی شد؛ بهطوری که دبیرستانهای ما متأثر از آن دوران است. در دوران پهلوی دوم هم آموزشها بیشتر آمریکایی شد. با وقوع انقلاب تحول در عرصههای گوناگون از جمله آموزش و پرورش ضرورت داشت؛ چون ساختار و محتوای آموزشی آن دوره وارداتی و مربوط به غرب قدیم بود. از این جهت سند تغییر بنیادین آموزش و پرورش در سال ۶۷ به تصویب رسید، اما به دلایل نامعلوم اجرایی نشد. لذا دوباره سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال ۹۰ به تصویب رسید که یکی از نقاط قوت این سند برخورداری از مبانی نظری است و بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت نوشته شده است.
برای مواجهه انتقادی و خلاقانه، به چارچوب تحلیلی و مبانی فلسفی و زیرساختی نیاز داریم
این پژوهشگر تصریح کرد: وقتی مبانی نظری و راهکار داشته باشیم، دستمان در مقابله با اسناد بینالمللی پر است. یکی از خلأهای تحلیلی سند 2030 فرار از تحلیلهای سیاسی است؛ این در حالیست که در جهان امروز، رقابت کشورها سازنده نیست و حتی برخاسته از دشمنی است، به گونهای که میخواهند ما را حذف کنند و ما باید در تحلیلهایمان این موضوع را لحاظ کنیم. اگر میخواهیم مواجهه انتقادی و خلاقانه داشته باشیم، به چارچوب تحلیلی نیاز داریم و باید مبانی فلسفی و زیرساختهای خود را مشخص کنیم.
این سند هیچ بخش خوبی ندارد؛ چون اجزاء در شبکه معانی درک و فهم میشود/ مفاد این سند در چارچوب معرفتی نادرستی قرار دارد
سخنران آخر این پنل حجتالاسلاموالمسلمین زیبایینژاد بود که با اشاره به این نکته که دعوای ما بر سر 2030 نیست، بلکه بر سر اعلامیه جهانی حقوق بشر است، گفت: اگر در 2030 بر آزادی جنسی همجنسگرایان تأکید میشود، در اعلامیه جهانی حقوق بشر عبارت مرجع آن وجود دارد، ولی چون شامل مرور زمان شده و پیشفرض قرار داده شده، کسی جرأت ندارد درباره آن بحث کند و لاجرم اسناد جدید مورد توجه قرار میگیرد.
وی افزود: میگویند بخشهای مثبت سند 2030 را بگیریم و بخشهای منفی آن را رها کنیم، اما من میخواهم بگویم این سند هیچ بخش خوبی ندارد؛ چون اجزاء در شبکه معانی درک و فهم میشود و مفاد این سند پیچ و مهرههای یک نظام معرفتی هستند و تا زمانیکه در آن چارچوب قرار دارد، نمیتوان کاری انجام داد.
نظام تربیت دینی آمده است تا محبت الهی و تنفر به کفر ایجاد کند
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده خاطرنشان کرد: رسالت اصلی نظام جامع تعلیم و تربیت چیست؟ آیا میخواهند بچهها را آماده ورود آگاهانه به جامعه کنند؟ واقعیت نظام تربیت ایجاد عقلانیت و حساسیت جدید است. عقلانیت؛ یعنی چارچوبی که در آن جهان را فهم میکنیم و نگرش و باور جدیدی به ما میدهد. کارکرد دیگر تعلیم و تربیت این است که گرایشها و محبتهای جدیدی برای ما بسازد. از نظام تربیت دینی انتظار است که محبت الهی و تنفر نسبت به کفر ایجاد کند. در نقطه مقابل با نظام تربیتی جدیدی مواجه هستیم که 2030 پیشنهاد میدهد و کلیدواژه اصلی آن شهروندی جهانی است و با ادبیات لیبرالیستی گره خورده است.
شادکامی و لذت فردی، نسبیت اخلاقی، آزادی بدون مزاحمت، آزادی جریان اطلاعرسانی از مؤلفههای لیبرالیسم هستند
وی عنوان داشت: دال مرکزی لیبرالیسم، شادکامی فردی و لذت است و میگوید همه چیز باید در خدمت تمایلات فردی من باشد و حاکمیت نمیتواند قیدی بر تمایلات فردی من بزند. در منشور ملل متحد هم این مفاهیم جایابی شده است. در ماده 19 اعلامیه حقوق بشر به حق آزادی عقیده بدون مزاحمت و آزادی جریان اطلاعرسانی اشاره شده است. بر این اساس بچهها در هر سنی حق دارند در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل جنسی اطلاعات داشته باشند. لیبرالیسم بر پیشفرض نسبیت اخلاقی مبتنی است؛ یعنی ارزشهای اخلاقی مابهازای ثابت ندارند و برساخته اجتماعی هستند. به این ترتیب مفاهیمی مانند غیرت و عفت یک روز خوب و یک روز بد هستند و بستگی به انتخاب افراد دارد و نباید انتخاب خود را به فرزندان تحمیل کنیم. در آموزش (برای نمونه آموزش جنسی در سند ۲۰۳۰) اجازه نداریم نظر خود را اعلام و خوب و بد موضوع را تبیین کنیم.
نظام تربیتی امروز ما هم بیسر و صدا برخی آموزههای لیبرال را ترویج میکند
زیبایینژاد با استناد به ماده 26 اعلامیه حقوق بشر گفت: در این ماده گفته شده آموزش و پرورش باید حافظ همین آزادیهای اساسی و ترویجکننده حقوق بشر باشد. در نسبیت اخلاقی چیز خوب و بد وجود ندارد و شما باید دگرپذیر باشید و نظام آموزشی باید تمایزات را بپذیرد. تمایز دینی هم نباید به هیچوجه وجود داشته باشد. نظام تربیتی ما امروز هم بیسر و صدا تا حدی همین آموزههای لیبرال را ترویج میکند.
با اجرای کامل ۲۰۳۰، قرآن و کتابهای دینی ما هم باید نسبی تفسیر شود در همان عقلانیتی که آنها تفسیر میکنند
وی افزود: مشکل اینجاست که فکر میکنیم با الصاق چند آیه و روایت دینی میتوانیم تحول اساسی در آموزش و پرورش ایجاد کنیم. اتفاقا اگر سند 2030 کاملاً حاکم شود، مشکلی برای کتاب دینی و قرآن ایجاد نمیکند، اما مشروط بر این است که آیه قرآن در آن عقلانیت خاص تفسیر شود و آن را در زمین بازی دیگری فهم میکند. پس به شما اجازه نمیدهد روی برخی آیات مانور دهید. هیچ مرزبندیای را بین کفر و ایمان نمیتوانید ارائه دهید.
مشکل ما افرادی هستند که با وجود مسلمان بودن مرز بین اسلام و کفر را رعایت نمیکنند
ایشان ادامه داد: ما هیچ وقت نباید از سندهایی مثل ۲۰۳۰ بترسیم. مشکل ما اینها نیستند، مشکل ما خودمانیم. افرادی از ما که مسلمان و متدین هستند، ولی چون در یک عقلانیت و پارادایم دیگر دنیا را تفسیر میکنند، مرز بین اسلام و کفر را رعایت نمیکنند و افراد آن پارادایم را ولی و رفیق خود قرار میدهند.
سند ملی داخل کشور بر اساس مبنای دینیمان بومیسازی نشده است/ برابری اشاره شده در سند فراتر از برابری جنسیتی است
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با تصریح این نکته که ما در عقلانیت سند 2030 شهروند جهانی متناسب با فضای تنوع لحظهای دنیا میخواهیم، گفت: شهروند جهانی ما باید لحظه به لحظه با دنیای جدید و شرایط جدید آن همراهی داشته باشد. مبنا طوری قرار داده شده تا آموزشی مادامالعمر بر اساس مواجهه با این جهان لحظهای اتفاق بیفتد.
وی افزود: سند تحول آموزش و پرورش ما در بخش نظری باید ریشه در شجره طیبه و تولی و تبری داشته باشد که در بستر زمان نمود پیدا میکند و فهم میشود. در سند 2030 به تغییرات و تحولات توجه شده، اما در سند ملی داخل کشور بومیسازی اتفاق نیفتاده و در حد تغییرات جزیی بوده است. ما در سند 2030 که حوزه خاصبودگیهایمان است تحت ولایت نهادهای بینالمللی رفتیم. درست است که در دنیای اضطرار زندگی میکنیم، اما به این معنی نیست که با دست خودمان، خودمان را نابود کنیم. برابری اشارهشده در این سند فراتر از برابری جنسیتی است و به برابری دینی و اخلاقی نیز اشاره دارد.
درحاشیهماندگان و سند 2030/ هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست
وی اظهار داشت: برخی مفاهیم که در سند ملی ما هم هست و تکرار سند اینچ اون و بیانیههای اقدام آنهاست، به مفاهیمی برمیگردد که برای آنها معنا دارد. برای نمونه عبارت «درحاشیهماندگان» که در سند آمده است و گفته شده که آموزش و پرورش باید به افراد عادی و درحاشیهماندگان به صورت مساوی آموزش ارائه دهد. منظور از « درحاشیه ماندگان» چه کسانی هستند؟ در داخل معلولان و .. معنا شده است، ولی در سندهای آنها بحث فراتر از این حرفهاست. درحاشیهماندگان افرادی مانند همجنسگراها و لزها و... هستند.
هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست
این پژوهشگر عرصه زن و خانواده یکی از اشکالات 2030 را عدم توجه به خانواده دانست و تأکید کرد: برخی کارشناسان داخل میگویند ما در بحث سندها بحث برابری جنسیتی نداریم، عدالت جنسیتی منظور است، اما ما سند ملی را بررسی کردیم، آنچه بر سند ملی حاکم است برابری جنسیتی و شاخصههای آن است. حال آنکه باید توجه داشت که هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست و این مفهوم با جامعه ما همخوانی ندارد.
سرلوحه نظام تربیتی باید تربیت جنسیتی و نقشپذیری صحیح باشد که الان اینگونه نیست
وی افزود: آیا زن و مرد هر دو باید تحت یک سیستم تربیت شوند؟ آیا نباید پسران برای مرد شدن و دختران برای زن شدن تربیت شوند؟ برابری جنسیتی در جهت نظام سرمایهداری حرکت میکند و باعث میشود زنان فرصت حضور در بازار کار پیدا کنند؛ چون سرمایهداری نیاز به نیروی کار دارد. شاخص دیگری که مطرح میشود افزایش درصد حضور زنان در عرصههای مدیریتی است. بر این اساس این فرض پذیرفته میشود که نقشهای مادری و همسری برای زن اولویت ندارد؛ چون در این صورت حضور او در جامعه محدود میشود. سرلوحه نظام تربیتی باید تربیت جنسیتی و نقشپذیری صحیح باشد که الان این گونه نیست.
تربیت جنسی نباید به آموزش تقلیل پیدا کند
زیبایینژاد خاطرنشان کرد: مسائلی مانند عفت، خویشتنداری و حجاب در پارادایم لیبرال مفاهیمی مناقشهبرانگیز هستند؛ در حالیکه در پارادایم مقابل این مفاهیم بهعنوان مفاهیمی ارزشمند تلقی میشوند. درگیری ما در بحث آموزش جنسی با دیگران این نیست که نیاز به تربیت جنسی نداریم. بحث این است که تربیت جنسی نباید به آموزش تقلیل پیدا کند. بعضی اوقات تربیت جنسی اقتضا میکند سکوت کنید یا به اشاره اکتفا کنید.
رویکرد اصلی ما تقویت خویشتنداری جنسی است
وی ادامه داد: آموزش جنسی در پارادایم فردگرایی بر تسلط بر بدن تأکید دارد؛ در حالیکه در پارادایم ما پیشفرض آموزش جنسی این است که من امانت خدا هستم و حق ندارم هر بلایی سر خود بیاورم. در پارادایم فردی، رضایت جنسی حق است، لذا زنا و همجنسگرایی مشکلی ندارد، اما چیزی که با آن مقابله میشود تجاوز است. هدف ما در تربیت جنسی، تهذیب فردی و اجتماعی، نشاط جنسی مشروع و محافظت از بیماریها و مزاحمتهاست. رویکرد اصلی ما هم تقویت خویشتنداری جنسی است.
مؤسسه کینزی ۵۰ سال بعد اعتراف کرد آمارها ساختگی و پیشزمینه ایجاد انقلاب جنسی بوده است
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده گفت: میگویند باید واقعبین باشیم؛ چون برخی تحقیقات نشان میدهند که درصدد روابط جنسی بین دانشآموزان بسیار بالا رفته است. من نمیخواهم این مسئله را نفی یا تأیید کنم، اما بیست سال پیش مقالهای خواندم که مؤسسه کینزی در دهه پنجاه در آمریکا مطالعاتی انجام داده بود و گفته بود واقعیت جامعه ما چیزی نیست که شما میگویید و آماری از وضعیت سکس ارائه داده بود و گفته بود باید نگرش جدیدتری داشته باشید و قوانین مداراجویانهتری وضع کنید. این تحقیقات منجر به اصلاح قوانین مدنی در حمایت از آزادیهای جنسی شد. اما ۵۰ سال بعد مؤسسه کینزی گفت خود کینز این آمار را ساخته تا انقلاب جنسی بهوجود آورد.
ویلیام کاستلز از هدف اصلی طرح آموزش جنسی در دنیا پرده برمیدارد!
زیبایینژاد در پایان سخنان خود گفت: در جامعه ما هم نگرانیهایی وجود دارد و من نمیخواهم آمارهایی که ارائه میشود را تأیید یا رد کنم. میگویند حالا که نمیتوانیم شرایط را بهتر کنیم، باید به بچههایی که ممکن است عامل بیماریهای مقاربتی باشند آموزش بهداشت جنسی ارائه دهیم. ما میگوییم اگر برایمان احراز شد که این بچهها مبتلا هستند و نمیتوانیم آنها را تربیت کنیم، دفع ضرر لازم است، اما اگر این آموزشها باعث از بین رفتن ترس سایر دانشآموزان و رو آوردن آنها به این مسائل شود چه باید بکنیم؟ جالب است که در پژوهشها درباره اعتیاد، کارشناسان سکولار میگویند یکی از علل ازدیاد اعتیاد، افزایش دسترسیپذیری است و باید کم شود، اما در بحث جنسی به آزادسازی معتقد هستند! و جالب است بدانید ویلیام کاستلز در کتاب عصر اطلاعات میگوید: «اگر آموزشهای مقابله با ایدز در کشورهای مختلف دنیا موفق شود، منتظر ظهور سدومهای دیگری باشید.» قوم حضرت لوط، قوم سدوم بودند؛ یعنی کاستلز میگوید به مجرد برطرف شدن مشکل ایدز، همجنسگرایی شیوع زیادی پیدا خواهد کرد.
در نشست «مواجهه با اسناد بینالمللی در عرصه تعلیم و تربیت» مطرح شد
امروزه اصلیترین ابزار ایدئولوژیک در اختیار دولتها، تعلیم و تربیت است/ اسناد بومی ما باید اسناد اصلی تلقی شوند
پنل اول این نشست به موضوع «بررسی مواجهه جمهوری اسلامی با سازمانهای بینالمللی در عرصه فرهنگ» اختصاص داشت و دکتر محمدباقر خرمشاد؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر حکیمه سقاییبیریا؛ پژوهشگر و دانشآموخته دکتری مطالعات آمریکا و دکتر مریم اردبیلی؛ پژوهشگر و آیندهپژوه، به ارائه بحث پرداختند.
در جهان امروز چه رابطهای بین نظام بینالملل و امر فرهنگ است؟
در ابتدای این پنل، خرمشاد با طرح سؤالاتی پیرامون «نظام بینالملل و امر فرهنگ در جهان امروز» اظهار داشت: آیا نظام بینالملل مقولهای صرفا سیاسی است و نسبت به مسائل غیرسیاسی خنثی است؟ میتوان از گفتمان مسلط سخن گفت؟ بازیگران مؤثر عرصه بینالملل سوگیری سیاسی ندارند یا چیزی را به نظام بینالملل القاء نمیکنند؟ آیا این بازیگران صرفا کارگزارانی در نظام بینالملل هستند؟ ساختارهایی که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شدند بدون بار اقتصادی، فرهنگی و امنیتی بودند یا ابزاری برای اداره جهان و تسلط بر آن؟ آیا شرق و غرب دیروز در پی اعمال سلطه احتمالی اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، از طریق ساختارهای نظام بینالملل آن روز نبودند؟ بعد از فروپاشی نظام دو قطبی جهان، شرایط جهان در سی سال گذشته از این جهت چطور بوده؟ آیا تمدن غرب ارزشهای خود را بهحق و جهانشمول نمیداند؟ آیا قائل نیست که راه سعادت بشریت در پایبندی به ارزشهای غربی است؟ آیا از ساختارهای بینالمللی برای حاکمیت ارزشهایشان در جهان استفاده نمیکنند؟
روشنفکران آمریکایی با ابزار زور درصدد صدور آرمانهای بنیادین به جهان هستند
وی افزود: آیا این کشورها فرصت را برای جهانیسازی ارزشهایشان غنیمت نمیشمرند؟ اعلام پایان تاریخ به چه معناست؟ آیا به معنای اعلان رستگاری بشر با فرهنگ آمریکایی و رسیدن به خط پایان نیست؟ روشنفکران آمریکایی در سال 2002 نامهای نوشتند و در آن به استناد اعلامیه استقلال آمریکا، نطق وداع جرج واشنگتون، نطق افتتاحیه دوره دوم ریاستجمهوری آبراهام لینکن و نامه مارتین لوترتینگ پسر، از اصول جهانشمول، آرمانهای بنیادین و ارزشهای آمریکایی سخن گفتند و این اصول شامل آزادی عقیده و آزادی انسان و آزادی مذهب را دستاوردهای تمدن خویش دانستهاند. آیا این نامه جز لزوم صدور ارزشهای آمریکایی به جهان با ابزار زور معنایی دارد؟ آیا کسی که حاضر است ارزشهای خود را با استفاده از زور به دیگران القا کند، از ابزارهای نرم از جمله ساختارهای نظام بینالملل استفاده نمیکند؟ آیا به رغم تلاش غرب، تکصدایی و یکسانسازی فرهنگی در جهان، شدنی است؟
وقتی جامعه مدنی از طریق ایدئولوژی هژمون میشود
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: برای پاسخ به این سؤالات از چارچوبی که دو نفر از مارکسیستهای انتقادی؛ یعنی گرامشی و آلتوسر استفاده کردند، استفاده میکنیم. گرامشی بهعنوان تجدیدنظرطلب چپ که نگاهی انتقادی به بنیادهای مارکسیسم دارد، در پاسخ به این سؤال که چرا علیرغم اینکه نیروهای تولیدی، بورژوازی را تحت فشار قرار میدهند بورژوازی فرونمیپاشد، پاسخ میدهد که بورژوازی علاوه بر جامعه سیاسی، جامعه مدنی را که بر اقناع بنا شده، از طریق ایدئولوژی هژمون میکند و جامعه مدنی را در شرایطی قرار میدهد که هژمونی بورژوازی را بپذیرد و این امر باعث تداوم بورژوازی میشود.
سلطه فکری و اخلاقی ایدئولوژی غرب و القای ارزشهایش، وجود طبقه حاکم را به عنوان ضرورت در جامعه مطرح میکند
خرمشاد در ادامه گفت: بورژوازی از طریق ایدئولوژی توانسته سلطه فکری و اخلاقی در جامعه برقرار کند. سرمایهداری با ایدئولوژی، کل نظام اجتماعی را تحت سلطه درآورده و توانسته ارزشهایش را حتی به پرولتاریا بقبولاند. وقتی این فضا پیش آمد، شرایط هژمونی پدید میآید که وجود طبقه حاکم بهعنوان ضرورت توسط جامعه احساس میشود و آن را مطالبه میکند. در این شرایط نهادهای نظم ایدئولوژیک، ارزشهای طبقه حاکم را در جامعه توزیع و منتشر میکنند. جامعه این ارزشها را طوری درونی میکند که بهعنوان ارزشهای جهانیشده، درک میشود و بدون کوچکترین تردیدی آنها را قبول میکند. اینجاست که قدرت طبقه حاکم مشروع تلقی میشود. نقش روشنفکران نیز در اینجا توزیع ایدئولوژی حاکم و تضمین آن است. گرامشی میگوید برای حاکمیت بر جامعه در اختیار گرفتن هدایت فرهنگی و اخلاقی جامعه ضروری است. در این میان آنچه اهمیت دارد هدایتگر بودن قبل از حاکمیت است.
امروزه اصلیترین ابزار ایدئولوژیک در اختیار دولتها، تعلیم و تربیت است
ایشان خاطرنشان کرد: آلتوسر هم میگوید دولت برای استمرار حاکمیتش، دو ابزار اجبار و ایدئولوژیک در اختیار دارد. ابزارهای ایدئولوژیک عبارتاند از ابزارهای دینی، تربیتی، خانوادگی، سیاسی، سندیکایی، رسانهای، فرهنگی، هنری و... . به گفته آلتوسر این کارها قبل از عصر جدید به دست کلیسا اتفاق میافتاد و به همین دلیل در دوره روشنگری قبل از هر چیز ترجیح دادند کلیسا را پایین بکشند و به این ترتیب، دولت فئودالی مشروعیت خود را از دست داد. امروزه اصلیترین ابزار ایدئولوژیک در اختیار دولتها، تعلیم و تربیت است؛ چون میتوانند از این طریق ایدئولوژی حاکم را از همان دوران کودکی تلقین کنند و به این ترتیب مدرسه از یک نهاد خنثی به بازتولیدکننده روابط کاپیتالیستی در جامعه تبدیل میشود.
نظام لیبرال دموکراسی از نهادهای بینالملل در جهت بسط ارزشهای خود و ایجاد مطالبه جهانی استفاده میکند
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: نظام سرمایهداری توانسته از طریق نهاد آموزش ارزشهایش را تبدیل به ضرورت برای جامعه کند. وقتی این موضوع درون جوامع صادق است حالا که لیبرال دموکراسی در شرایط بسط خود قرار دارد میتواند ابزاری برای بسط این دیدگاه در دنیا باشد از جمله از طریق نهادهای بینالملل. شاید یکی از دلایلی که بحث آموزش در سند 2030 حساسیتزا شد، به دلیل ظرفیت آموزش در دوره کنونی است. طبیعی است که این نظام میخواهد ارزشهایش را بهگونهای ترویج کند که شرایط هژمون در همه جای دنیا پدید آید. بهگونهای که ضرورت آن را مطالبه کنند. با این شرایط آیا میتوان نتیجه گرفت که ساختارها فقط ابزارها و ظرفیتی در اختیار غرب هستند؟
یونسکو برای ما هم تهدید است هم فرصت/ در زمینه تحریک کشورهای همفکر و ایجاد هژمونی ارزشهای خود، منفعل عمل کردهایم
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان داشت: یونسکو میتواند برای ما هم تهدید و هم فرصت باشد. 200 کشور در جهان وجود دارد که به دلیل اینکه چیزی برای ارائه ندارند، در بخشهایی منفعل هستند. لازمه خروج از این انفعال این است که ما ارزشهای خودمان را در قالبهای مرتبط درآوریم و به مشتریهای خاص آن عرضه کنیم. وقتی آنچه داریم را در قالب قانون و آییننامه بیاوریم و کسانی که با ما همفکر هستند را در این زمینه تحریک کنیم میتوانیم این هژمونی را کاهش دهیم. اگر عقب ماندهایم به این دلیل است که منفعل هستیم یا آدمهایی که در این عرصه کار میکنند به این موضوع باور ندارند. همه مسئله هم فقط به تهدید برنمیگردد؛ تنبلیهای خودمان را به حساب پرزور بودن طرف مقابل نگذاریم.
در شرایطی که گفتمان تمدن غرب گفتمان مسلط است، گفتمان ما دگراندیشی محسوب میشود و ما را در موقعیت ممتازی قرار میدهد
این استاد دانشگاه در خصوص پیشبینی آینده این هژمونی عنوان داشت: گفته میشود که دگراندیشی همیشه جذابیت بیشتری دارد. اگر این سخن درست باشد، در فضای بینالملل موجود که گفتمان مسلط تمدن غربی توسعه مادی است، ما دگراندیش محسوب میشویم و این موضوع ما را در موقعیت ممتازی قرار میدهد. هرجا توانستیم این حرف را به زبان امروز مطرح و مدون کنیم، دست بالا را داشتیم. الان با توجه به صدمات و آسیبهایی که نظام غرب داشته، میشود دادخواستی جدی علیه غرب ارائه داد. اگر همین موضوع را فرمولیزه کنیم و به آن سامان دهیم و از فضای رسانهای خوب استفاده کنیم، امید به اینکه ما هم جریانساز باشیم وجود دارد. شاید قدرت ما در موضع دگراندیشانه در فضای گفتمان مسلط غربی باشد. در شرایط کنونی تعداد کشورهای تحریمی اینقدر زیاد شدهاند که خود میتوانند پارادایم مقابل گفتمان مسلط را مطرح و مدون کنند.
باید فعال شویم و ارزشهای خود را در قالب گفتمان و سند به کشورهای همسو ارائه کنیم
خرمشاد درخصوص پذیرش یا عدم پذیرش اسناد بینالملل گفت: نمیتوان حکم واحدی در مورد مقابله یا پذیرش این اسناد صادر کرد بلکه این مسئله به میزان انفعال خودمان و فعالیتی که در این زمینه انجام میدهیم بستگی دارد. مهمترین مسئله این است که باید فعال شویم. ما باید ارزشهایمان را در قالب سند به مشتریهایی که همسو با ما هستند ارائه دهیم. ما حرکت نمیکنیم و فقط اظهارنظر میکنیم؛ در حالیکه لازمه این اتفاق، داشتن ثروت مادی و فکری و اراده استفاده از آن است.
آیا در سند ۲۰۳۰ گفتمان رقیب هم دیده شده و اجازه صحبت به آن داده شده است؟ آیا این سند جهانی است
در ادامه این پنل سقاییبیریا با بیان اینکه از منظر مطالعات پسااستعماری به سند 2030 میپردازد، بیان داشت: برای جهت دادن به بحث باید چند سؤال مطرح شود از جمله اینکه از منظر مطالعات پسااستعماری، چالشهای بنیادین در مورد سند 2030 چیست؟ این سند، عملیاتیکردن کنوانسیونهای حقوق بشر است و به همین دلیل مناسب است که ببینیم نظام حقوق بشر تا چه اندازه جهانی است و از این منظر انتقاداتی به سند ۲۰۳۰ وارد کنیم. چه رابطهای بین شرقشناسی و اروپامحوری و نظام جهانی حقوق بشر وجود دارد؟ آیا گفتمانی خاص در این سند نهادینه شده و به گفتمان رقیب اجازه صحبت داده میشود
نظام جهانی حقوق بشر بر مبنای اروپامحوری است
وی افزود: اعلامیه حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم صادر شد، اما در آن توجهی به استعمار و نقش آن در نقض حقوق بشر نشده است. تأسیس اسرائیل و جنگ الجزایر پس از این اعلامیه اتفاق افتادند. منتقدین غربی مانند موتوآ بر این نظر هستند که نظام جهانی حقوق بشر بر مبنای اروپامحوری است و نژادپرستانه نوشته شده و جوامع را به سه دسته تقسیم میکند. عدهای قربانی هستند، نظام حقوق بشر ناجی است و فرهنگ کشورها بهعنوان فرهنگ وحشی محسوب میشود. در این نظام حقوق بشری، حقوق فرد محور قرار میگیرد که همین امر موجب ایجاد نابرابری میان افراد بشر میشود.
در این اسناد استعمار، کاپیتالیسم، مدرنیته و فهم مسلط از توسعه دیده نشده است
سقاییبیریا تصریح کرد: سند 2030 هم بر مبنای کنوانسیونهای حقوق بشری طراحی شده، اما آیا این سند میتواند به اهدافی که مطرح کرده برسد؟ در مقالهای گفته شده بود این آموزش برای نابرابریهای پایدار است و یکی از نقدهایی که به اسناد توسعهمحور داشت این بود که در این اسناد استعمار، کاپیتالیسم، مدرنیته و فهم مسلط از توسعه دیده نشده است. اینکه چه کسانی مسئول به وجود آمدن وضعیت فعلی در جهان هستند؟ سند در ابتدا میگوید چه جهانی میخواهیم و مسئولیت را برعهده دولتها قرار میدهد، اما نمیگوید نقش شرکتهای بزرگ جهانی در ایجاد این نابرابریها چیست.
مفهومسازی اروپامحور و سرمایهمحور از توسعه پایدار و نادیده گرفتن فرآیندی که جهان را به فقر و گرسنگی کشانده، سند را از وجاهت میاندازد
این پژوهشگر با اشاره به این نکته که گفتمان غالب در این سند بر پایه گفتمان حقوق بشر غربی است تأکید کرد: با این وصف توجهی به روابط نابرابر قدرت نمیشود . چه کسی باید مسئولیت رفع این نابرابریها را بپذیرد؟ در اینجا دولتها در رفع نابرابریها مسئول شمرده میشوند. مفهومسازی اروپامحور و سرمایهمحور از توسعه پایدار بهعنوان مفهومی جهانی عرضه شده و اجماع جهانی را به رخ میکشد و رابطهای با مؤلفههای عصر استعمار فرانو ندارد. شاید بتوان از این یکسانسازی تعاریف مفاهیم مرتبط با توسعه با عنوان «خشونت فرهنگی» نام برد. گفته میشود که جهانی عاری از فقر، گرسنگی و نیازمندی میخواهیم تا کرامت انسانی محترم شمرده شود، اما وقتی فرآیندی که جهان را به اینجا رسانده در نظر نمیگیرند باید ببینیم که در نهایت سند میتواند جهان را به این اهداف برساند یا خیر.
بیتوجهی به خشونت علیه زنان و «جنسیزدگی» در 2030
ایشان خاطرنشان کرد: اگر به نظام حقوق بشر جهانی و سند 2030 با این دید نگاه کنیم، خلأهای خود را نشان میدهد و حرکتهای عدالتمحور برای رسیدن به حقوق بشر و صداهای خاموشی که در اسناد بینالمللی دیده نمیشود، چالش را برای ما آشکار میکند. خشونت علیه زنان از جمله صداهای خاموشی است که در جهان وجود دارد، اما در سند دیده نشده است. در سال 2007 انجمن روانشناسی آمریکا گزارشی با عنوان جنسیزدگی زنان و دختران ارائه داد. این مسئله مبحثی است که باید رسانهها و فرهنگ غربی را در آن مسئول بدانیم. جنسیزدگی یعنی دختران ما به جایی برسند که هویت خود را تنها در بدنشان خلاصه ببینند که این موضوع در آینده آنها اثرگذاری منفی دارد، اما در این اسناد به این مسائل توجه نشده است.
در گزارش به سازمان ملل درباره سند 2030 ضعف داشتهایم/ اختیاراتی که میتوانستیم داشته باشیم نادیده گرفته شده
سقاییبیریا مسئولیت کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران را در رساندن صداهای خاموشی که در اسناد دیده نشده، خطیر دانست و افزود: بحث تعامل با نظام بینالملل باید در این سطح باشد که اگر نظام بینالملل به صداهای مختلف اجازه طرح نمیدهد، ایران بتواند این صداها را مطرح کند. پس باید از طرف جریانهایی که مخالف هژمونی غرب در همه ابعاد آن هستند، یک حرکت ضدهژمونی شکل بگیرد. چالشی که سند 2030 برای ایران پیش میآورد، استقلال آن از پیگیری الگوهای بومی و رسیدن به پیشرفت است. وقتی زیربنای اسناد براساس توسعه غربی و حقوق بشر غربی نوشته شده، نباید آنها را پایه و اساس قرار دهیم. اگر نگاهی به گزارش ایران به سازمان ملل درباره سند 2030 داشته باشیم، مشخص میشود که در این زمینه ضعف داریم. بحث بهگونهای مطرح میشود که گویی سند اصل است و سایر اسناد در طبقههای بعدی قرار میگیرند. وزارتخانهها مسئول شدند که پیگیریهای لازم را در این زمینه انجام دهند و در انتها هم میگوید که رویکردهای اقتصاد مقاومتی همراستا با سند 2030 است. اختیاراتی که باید داشته باشیم مورد توجه قرار نگرفتند؛ در حالیکه ایران میتوانست بهعنوان هسته ضدهژمونیک علیه غرب عمل کند.
نیاز به گفتمانسازی و بومیسازی اسناد داریم/ اسناد بومی ما باید اسناد اصلی تلقی شوند
این پژوهشگر در پایان اظهار داشت: اگر این رویکرد که به دنبال تعامل سازنده با دنیا هستیم به انفعال بینجامد، نمیتوانیم تأثیرگذار باشیم. نیاز است که به صداهای مخالف در جهان توجه کنیم. با اینکه اهداف متعالی در سند ذکر شده اما این سند قابلیت رسیدن به این اهداف را ندارد. باید فعالیتهایی در راستای بومیسازی روندها و گفتمانسازی موازی صورت گیرد تا در سالهای آتی به نقطه قابل قبولی برسیم. اسناد بومی ما باید اسناد اصلی تلقی شوند و اگر تعاملی هم با حوزه بینالملل داریم این تعامل با احتیاط باشد. باید به تعامل مردمی یا دیپلماسی عمومی بیشتر توجه کرد تا گفتمانسازی انجام دهیم و راه را برای اثرگذاریهای بعدی باز کنیم. نهادهای مردمی زیادی وجود دارند که به وضعیت موجود اعتراض دارند و دنبال حقوق بشر عدالتمدارانه هستند.
در نظام توسعه مادی هم فقر تولید میشود، هم احساس فقر
در ادامه این پنل مریم اردبیلی با اشاره به اینکه محدودکنندههای توسعه مادی در جهان هویدا شدهاند و این درحالی است که اسنادی که در سالهای اخیر نوشته شده توسعه مادی را پیش فرض گرفته است، گفت: در این شرایط این بحث مطرح میشود که چگونه این توسعه مادی را پایدار کنیم؟ مسئله آنها این نیست که اشکالات توسعه مادی را برطرف کنیم. آنها توسعه مادی را پیشفرض گرفتهاند که در SDG و سایر اسناد، اهداف زیبایی مانند ریشهکن کردن فقر دیده شده، اما نه تنها در نظام توسعه مادی فقر تولید میشود، بلکه حس فقر هم تولید میشود. «ما»یی که در این اسناد به آنها اشاره میشود آیا کشورهای توسعهیافته هستند که میخواهند سلطه داشته باشند یا مایی هستیم که شهروند جهانی هستیم؟
روح و ادبیات آیندهپژوهانه و آیندهنگارانه سند، ابتکار عمل جهانیکردن و عملگرایی را فراهم میکند
وی افزود: روح و ادبیات حاکم بر سند آیندهپژوهانه و آیندهنگارانه است. اسناد قبلاً بیشتر وجه مدیریت استراتژیک داشتند، اما الان آیندهنگر هستند؛ چون از این طریق بهتر میتوانند فضای اجماع و عملگرایی را فراهم کنند. در حال حاضر، به اجماع رساندن آدمها بسیار سخت است و این اسناد ابتکار عمل جهانیکردن را بیشتر به دست میدهد و ما هم لاجرم باید در فضای آیندهپژوهانه ورود کنیم. الان این ادبیات واحد را در دنیا آموزش میدهند و دورههای آموزشی و بورسیههای ویژهای برای کشورهای در حال توسعه و بهویژه برای زنان این کشورها دارند. افرادی هم که آموزش میبینند و برمیگردند موقعی که کشور میخواهد کارگروهی برای بررسی و تصمیمگیری در مورد این اسناد تشکیل دهد، همین افراد انتخاب میشوند.
گفتمان حاکم بر سند گفتمان اومانیستی،عملگرا و کاربردی است و با حق شرط مشکل حل نمیشود
اردبیلی با اشاره به اینکه مجموعهای از کلیدواژهها در سند مؤید روح حاکم بر آن هستند، اظهار داشت: سند به صورت بالا به پایین و خارج به داخل نگاه میکند و میگوید گزارش موقعیت صفر، راهکارها و اقداماتی که انجام گرفته را ارائه بدهید. ما با این ادبیات بالا به پایین مشکل داریم و در انتقاد مقام معظم رهبری نیز این وجه از قضیه مورد توجه قرار گرفت. گفتمان حاکم بر سند گفتمان اومانیستی است و جالب است که تصور کنیم با حق شرط مشکل سند حل میشود. رویکرد سند 2030 بسیار عملگرا و کاربردی است و باید از آن یاد بگیریم؛ این در حالی است که اسناد ما در کتابخانهها میمانند و عملگرا نیستند.
در اسناد جدید پایه را محکم میگذارند. این اسناد زودتر و راحتتر به قاعده تبدیل میشوند
این پژوهشگر عنوان داشت: از لحظه دست گرفتن موضوع باید تمام خبرگان، ذینفعان و مردم را در موضوع درگیر کنیم. روش تدوین این اسناد در مراحل مختلف اینگونه است که به کشورهای مختلف کارشناس میفرستند و از آنها کارشناس میخواهند و با آنها تعامل دارند؛ تا وقتی سند نهایی شد، اعتراضی وجود نداشته باشد. بهقدری فضای اجماعسازی ارزشمند است که از جزئیات دارای اختلاف گذر میکنند. نسل سندهای جدید با سندهای گذشته فرق دارد. قبلاً میگفتند اگر مثلاً 20 کشور سند را امضا کنند، لازمالاجرا میشود و بعد تلاش میکردند تا کشورهای دیگر را ملحق کنند، اما در اسناد جدید پایه را محکم میگذارند مثلاً 200 کشور سند را امضا میکنند و بنا را بر اجماع حداکثری میگذارند و در نتیجه این اسناد زودتر تبدیل به قاعده میشوند.
ادبیات آمرانه حاکم بر سند ناهنجاریها را کمکم تبدیل به هنجار میکند و کشورها را به سمتی میبرد که حق تحفظها را پس بگیرند
اردبیلی ادبیات حاکم بر سند را آمرانه خواند و گفت: این ادبیات بهتدریج کشورها را به این سمت میبرد که حق تحفظها را پس بگیرند. در گذشته همجنسگرایی جرم و ناهنجاری محسوب میشد، اما بهتدریج تبدیل به بیماری روانی، ناهنجاری عمومی، هنجار و پس از آن هنجار غالب شد؛ بهطوری که الان کسی که میخواهد رییسجمهور آمریکا شود ابتدا باید تکلیف خود را با این موضوع مشخص کند.
باید مشخص کنیم در برخورد با چنین اسنادی ارجحیت با تقابل است یا تعامل
ایشان در خصوص استراتژی جمهوری اسلامی در قبال این اسناد بینالمللی بیان داشت: یک استراتژی این است که همه اسناد و مجامع بینالمللی را تحریم کنیم و منزوی شویم. استراتژی دیگر حضور در مجامع بینالمللی با موضع تقابل است. برخورد دیگر هم تعامل و تبعیت است. در کشور ما دو قطب قضیه کمترین طرفدار را دارد. ما باید در این میانه موضعمان را مشخص کنیم که تقابل و تعامل کدامیک ارجحیت دارد و مرز آن کجاست. ابتدا باید ببینیم جبهه جهانی که مطرح میشود واقعیت است یا توهم. عدهای عقیده دارند وجه مشترکی بین جبهه اسلام و کفر نیست، اما اگر معتقد به این جبهه باشیم، باید تلاش کنیم کشورهای دیگر را در این جبهه بیاوریم.
شبکهسازی، دوری از سیاستزدگی و تبیین نظام معطوف به عمل و اجماع، از جمله کارهایی است که باید صورت گیرد
این پژوهشگر تصریح کرد: سؤال دیگر این است که آیا با مبانی دینی و بومی ما امکان تعالی و پیشرفت وجود دارد یا خیر. ضرورت دارد سراغ تعالیم دینی برویم؟ نگاهمان به پیشرفت درونزاست یا برونزا؟ باید تکلیفمان را مشخص کنیم. ما نباید از مواضع بنیادی خود عقبنشینی کنیم، اما در عین حال باید نظام مطلوبیت آینده را مشخص و برای خودمان شبکهسازی کنیم که این نظام باید کاربردی، معطوف به عمل و اجماعی باشد. باید سیاستزدگی و جناحزدگی را از مباحث بنیادین برداریم و گفتمان مشترک بین نخبگان و مردم به وجود بیاوریم و به استراتژی مشترک برسیم.
نگذاریم اصول آنها به قواعد آمره و گفتمان غالب تبدیل شود
اردبیلی در پایان سخنان خود تأکید کرد: باید در همه مجموعهها افرادی تربیت کنیم که از ابتدا در جریان موضوع قرار بگیرند و بتوانند از دیدگاهها و مبانی ما دفاع کنند. بعد از اقناع درونی باید به سمت لابیگری با کشورهای مختلف برویم و روی یکسری از اصول توافق کنیم و نگذاریم اصول آنها به قواعد آمره و گفتمان غالب تبدیل شود./968/پ۲۰۴/ج