فلسفه اعتدال «سِقط» شد
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه افکار، این روزنامه نوشت: بعد از سخنان خصمانه جمعه شب دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا که در آن اتهامات زیادی را به جمهوری اسلامی ایران وارد کرد، مشخص شد که آمریکا در مسیری قرار گرفته است که نهایتا میتوان انتهای آن را خروج از برجام و ادامه رویکرد قبلی خود نسبت به ایران پیشبینی کرد. موضوعی که پیش از این هم پیش بینی میشد
در این میان اما مسئولان دولت تدبیر و امید در ماههای آغازین دولت دوم خود، با چالشی جدید رو بهرو هستند که محققان و پژوهشگران از آن به عنوان نوعی فروپاشی گفتمان اعتدال تعبیر میکنند. گفتمانی که از سال ۹۲ بنای خود را تعامل با دنیا قرار داده بود و بر این اساس هزینههای زیادی را نیز بر کشور تحمیل کرد. اما امروز عملا دست خود را از این سیاست خود خالی میبیند و به دنبال راه گریزی از آن میگردد. در همین زمینه پیام فضلینژاد محقق و پژوهشگر سیاسی و همچنین سردبیر سابق مجله عصراندیشه در گفتوگوی اختصاصی با روزنامه افکار این موضوع را تشریح کرد.
جناب آقای فضلینژاد ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، بفرمایید که شرایط گفتمانی و نظری دولت دوازدهم که شعارش اعتدال و تعامل با دنیا بود را با توجه به تحولات اخیر چطور ارزیابی میکنید؟
دولتهای بسیاری در ایران در ادوار گذشته دچار شکافهای تئوریک یا گسستهای نظری شدهاند و به نظر میرسد از آغاز عصر اصلاحات چنین تزلزلهایی در بنیان نظری دولتها به یک اپیدمی و عادت برای دولتمردان تبدیل شده است. دولت آقای خاتمی در حالی به پایان رسید که ایشان هنوز امیدوار بود که کسی پیدا شود و تعریفی جامع و مانع از اصلاحات به دست دهد. دولت آقای احمدینژاد هم که بر محور عدالتخواهی شکل گرفته بود، هرچند که اساسا ابتنای مبنای نظری برای پیشبرد اهدافش اعتقاد نداشت، با این حال به همان میزان آقای احمدینژاد کوشیده بود تا برای حلقه خود مبنای نظری بسازد، در عمل حتی از همان مبانی فاصله گرفت. اما مسئله دولت آقای روحانی شکاف یا گسست در مبانی نظری نیست، بلکه دولت اعتدال با فروپاشی فلسفه وجودی خود رو به رو است و این اتفاق در حالی رخ میدهد که هنوز کمتر از سه ماه از تشکیل این دولت میگذرد. به نحو خلاصه فلسفه وجودی دولت اعتدال بر مبنای تعامل با ابرقدرتهای جهانی یعنی به تعبیر آقای روحانی «مذاکره با کدخدا» ، (مصالحه با آمریکا)، شکل گرفت. برجام که یکی از اهداف عادیسازی روابط با ایالات متحده به شمار میرفت و گمان میشد که باب تعامل باشد، به بستری برای تعارض بدل گشت و تبدیل به یک نقض غرضبزرگ شد.
بنابراین آرمان سیاست خارجی دولت ناگهان نابود شد و حتی تعامل با آمریکا از مرحله تعارض گذشته و به تخاصم رسیده و تداعیکننده نوعی جنگسرد است.
به برجام و سیاست خارجی دولت اشاره کردید و اینکه این ایده دولت عملا فروپاشیده است. حال با این تفاسیر رویکرد گفتمان اعتدال را در زمینه سیاست داخلی بعد از این نقض غرض آشکار را چطور ارزیابی میکنید؟
در سیاست داخلی یکی از مبانی دولت اعتدال محدودیت نقش نیروهای نظامی در عرصه عمومی و نوعی تلاش عامدانه برای تقلیل محبوبیت سپاه در جامعه بود. آقای روحانی صراحتا از برجامهای ۲ و ۳ سخن گفته بود و میکوشید مذاکرات با آمریکا را به سطح دیگر مسائل حیاتی مانند مسائل موشکی و. . . بکشاند. هدف برجام ۲ کنترل و تقلیل مأموریتهای مستشاری ایران در سوریه و دیگر کشورها بود و دولت اعتدال گمان میکرد که باید برای گرفتن امتیاز از آمریکا، عناصر قدرت ملی را تقلیل دهد. اما در عمل دیده شد که برجام ۲ به مرحله مقدماتی نرسیده، ناگهان ورق برگشت و آن چه که قرار بود در نهایت به تقلیل نقش نیروهای نظامی ما منجر شود، نه تنها دود شد و به هوا رفت، بلکه کاملا ضد خود عمل کرد و چهره محبوب آن نیروهای جان بر کف را در افکار عمومی زندهتر از قبل
کرد.
جمعبندی شما از این موضوع چیست؟
دو رویکرد عمده آقای روحانی که نظریهپردازان فکر اعتدالی برای آن ادله گوناگون ابتنا کرده بودند، فروپاشید. این رویکردها از حیث منطقی مقتضای ذات اندیشه اعتدال به شمار میرفت و امری عرضی نبود. این عناصر از ذاتیات اعتدال محسوب میشد که امروز کاملا به ضدخود بدل شده است.
در نهایت دولتی که فلسفه وجودی خود را در آستانه دور دوم خود از دست میدهد، یک دولت سقط شده به شمار میرود؛ نه به این معنا که مشروعیت آن از هم پاشیده است، به این معنا که مبنای منطقی خود که رابطه دیالکتیک که آرمان و عمل را شکل میدهد، از دست داده
است./۱۳۲۵//۱۰۳/خ