۱۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۵
کد خبر: ۵۵۷۷۴۶
دیدگاه؛

گعده سیاسی در تهران، بیانیه ضد ایرانی در پاریس

غرب در شرایط فعلی از افزایش قدرت ایران هراس دارد، برای ابراز این هراس هم از هیچ تلاشی فروگذار نیست، ماجرا در یک کلمه خلاصه می شود؛ قدرت ایران. حال باید دید مدعیان عقلانیت به این نکته توجه دارند که نمی توانند قدرت ایران را مورد معامله قرار دهند.
دیدار شمخانی و وزیر خارجه فرانسه

به گزارش خبرگزاری رسا، چند صباحی فرانسوی ها دست به انجام اعمال پارادوکسیکال نسبت به ایران میزنند، از یک سو در تهران گعده می گیرند و از دیگر سو خارج از مرزهای ایران حمله می کنند. این موضوع سبقه ای نیز دارد. در هنگامه حضور وزیر خارجه و هیات تجاری این کشور در تهران، مانور نظامی مشترک با انگلیس و آمریکا در حال برگزاری بود. در نشستی که تجار فرانسوی با حضور وزیرشان داشتند، وزیرخارجه این کشور در پاسخ به سوال یکی از تجار فرانسوی که پرسید «جناب وزیر چرا این سفر دقیقا در روزی انجام شد که فرانسه به همراه انگلیس و آمریکا در خلیج فارس و در نزدیکی آب های ایران مانور نظامی که طبیعتا پیام های خاصی دارد، برگزار کرده اند؟ آیا فکر نمی کنید این مسئله روی روابط تجاری ما با ایران تاثیر بگذارد و نتوانیم در این سفر قرارداد خاصی منعقد کنیم؟ شما از واکنش مقامات ایرانی نگران نیستید؟» وزیر خارجه فرانسه در پاسخ می گوید: «خیر، بنده هیچ نگرانی نسبت به موفقیت آمیز بودن این سفر ندارم.

مقامات ایرانی در هیچ یک از جلسات مقدماتی و برنامه ریزی برای سفر در تهران و پاریس به این مسئله معترض نشدند». سپس آریو، وزیر خارجه وقت فرانسه در موضعی مقتدرانه مدعی می شود: «دولت ایران به این سفرها احتیاج دارد و مطمئنم که هیچ اعتراضی در جلسات فردا هم  نخواهیم شنید». همین موضوع سبب شد تا رهبر انقلاب  اینگونه به آن پاسخ دهند «آن‌وقت کسی رویش بشود در مصاحبه بگوید که ایرانی‌ها آن‌قدر به این مذاکرات احتیاج دارند که رزمایش [ما علیه آن‌ها] ضرری به مذاکرات اقتصادی نمی‌زند.»

حالا دوباره همان اتفاق می افتد، ژان ایو لودریان وزیر خارجه فرانسه در حالی وارد ایران شد که وزارت خارجه فرانسه بیانیه شدیدالحنی را درباره ایران صادر کرده است. بیانیه ای که در آن اشاره شده است «برنامه موشکی ایران یکی از نگرانی های فرانسه و عامل بی ثباتی منطقه است». به نظر می رسد فرانسوی ها عادت کرده اند که در تهران گعده و خارج از مرزهای ایران حمله یا نمایش حمله برگزارکنند.

پیش زمینه هایی برای پاسخ به چرایی حضور لودریان

به طور کلی به نظر می رسد فرانسه دو هدف را از این سفر پیگیری می کند؛ نخست، برجام، دوم تداوم نقش پلیس خوب برای اعمال طرح کلان غرب در خصوص ایران. اتفاقاتی که اینک در حال رخ دادن است، بی شباهت به حوادثی که در اثنای توافق و مذاکرات هسته ای رخ می داد، نیست. فرانسه به خوبی نقشی که به او محول شده را بازی می کند و آن فشار به ایران است. برای پی بردن به علل سفر لودریان به ایران و بیانیه شدیدالحن فرانسه همزمان با این سفر بایستی به چند پیش زمینه توجه داشته باشیم.

نخست؛ پیوند بین مسأله مذاکره و برجام

بدیهی است که فرانسوی ها، انگلیسی ها و آمریکایی ها مرگ را گرفته اند که به تب راضی شوند. از کنار هم قرار دادن داده ها و اطلاعاتی که از غرب در حال مخابره است، این معنا متبادر می شود که غرب به دنبال حفظ برجام است، حتی آمریکایی ها نیز در برجام باقی خواهند ماند، اما موضوع آن ها این است که بتوانند فضایی را ایجاد کنند که ایران «تن به مذاکره مجدد» با آمریکایی ها بدهد. وقتی به تمدیدهای مکرر تعلیق تحریم ها توسط دونالد ترامپ می نگریم، وقتی به تلاش های مضاعف برای امنیتی سازی موضوع موشکی ایران توسط غرب می نگریم، وقتی به فشارهای اقتصادی و تنگناهای اقتصادی برای وادار کردن مردم به مذاکره و ایجاد شرایط به اصطلاح تسهیل کننده مذاکره می نگریم، وقتی تحرکات در شورای امنیت سازمان ملل و اتهام زنی هاعلیه فعالیت های منطقه ای ایران را می نگریم، هدایت و جهت گیری به یک سمت روانه می شود و آن ایجاد پیوند بین «حفظ برجام با مذاکره مجدد با غرب» است.

منطق نظام در خصوص مذاکره کاملا مشخص است، مذاکره در هر زمینه ای غیر از مسئله هسته ای ممنوع است و این موضوع بر اساس تجربه ای است که در خصوص برجام و توافق هسته ای پیش روی ایرانی ها است. بی اعتمادی نسبت به غرب و آمریکایی ها در مسئله برجام تا حدی است که صحبت در مورد مذاکره نیز خطای استراتژیک است چه رسد به اینکه چنین مسئله ای در خفا و آشکار صورت گیرد. بنابراین غرب و به خصوص آمریکایی ها از منطقه نظام در خصوص مذاکره ای مجدد، به خوبی مطلع هستند. از این سو تمرکز خود را بر روی نقطه آسیب پذیر ایران قرار داده اند؛ یعنی اقتصاد. غرب می داند ایران در حوزه اقتصاد حساسیت و آسییب پذیری دارد، بنابراین از یک سو فشار را وارد می کند، و از سوی دیگر مطرح می کند که در صورتی که ایران بخواهد که در مسئله اقتصادی گشایشی ایجاد شود، بایستی به مذاکره با غرب تن دهد. این مذاکره نیز بایستی در مورد مسائلی باشد که تبدیل به دغدغه غرب شده است.

آمریکایی ها که تکلیف خود را با ایران مشخص کرده اند، از همان ابتدا با ارائه چهره ای خشن از خود، تلاش کردند تا اینگونه وانمود کنند که آن ها به دنبال از بین بردن توافق هسته ای و هر مکانیسم اعطای امتیاز به ایران هستند. آمریکایی ها با ایجاد فضای خشونت علیه ایران به این ایده کلی غربی ها نیروی محرک نیز بخشیدند. بنابراین یک سابقه بد در افکار عمومی مردم ایران به وجود آوردند که نظر سنجی دانشگاه مریلند بیانگر این موضوع است. به دلیل سابقه بد ذهنی آمریکایی ها و ترامپ نزد مردم ایران، فرانسه نمایندگی استراتژی غربی را بازی کرد. فرانسوی ها در خلوت و جلوت به ایران اینگونه وانمود و تحمیل می کردند که آن ها حافظ برجام هستند، اما در عین حال نسبت به برنامه موشکی و منطقه ای ایران دغدغه ها و حساسیت هایی دارند. لذا با اظهار این موضوع که برنامه موشکی ایران عامل بی ثباتی در منطقه است، به دنبال از بین بردن ساختار برجام یا اصلاح در آن بوده اند.

 دوم؛ در این تقسیم کار، فرانسه می خواهد استراتژی وحشت آمریکا را تبدیل به فضای گفت و گو کند

همانطور که ذکر شد، آمریکایی ها استراتژی وحشت و مرگ را پیش کشیده اند، فرانسه در شرایط فعلی می خواهد نقشی را بازی کند که باراک اوباما در سال های 2011 و 2012 در صدد ایفای آن بود. ابتدا بحران سازی، بعد منجی سازی. فرانسوی ها ابتدا در تلاش هستند تا با نمایشی از بحران از دو موضوع منطقه ای و موشکی ایران بیان کنند که ایران بخشی از مشکلات در منطقه است و نه راه حلی از مشکلات. دوم در تلاشند بیان کنند که ایران اگر می خواهد راه حلی برای مشکلات باشد، بایستی به فضای گفت و گو وارد شود. بنابراین ابتدا سخت افزار منازعه با ایران توسط فرانسوی ها طراحی شد و حالا به دنبال ایجاد نرم افزار آن هستند. سخت افزار ماجرا بحران سازی از فعالیت های ایران بوده است، نرم افزار این موضوع نیز گفت و گو است.

سوم؛ نفوذ ایران در منطقه و اقتدار موشکی ایران

پیش زمینه سوم ماجرا، پتانسیل های قدرت ساز ایران است. مروری بر مذاکرات هسته ای نشان میدهد که غرب آنجایی به این نتیجه رسید که ایران در حال تبدیل به یک قدرت هسته ای و وارد شدن به باشگاه هسته ای ها جهان است، اورانیوم با غنای 20 درصد را بدون هیچ وابستگی به کشورهای غربی تولید می کند، در حالی طراحی برای ساخت رآکتورهای جدید بدون نیاز به غرب است و ...، به این نتیجه رسید که بایستی مانع ایران شود. با طراحی زمینه هایی برای رفع تحریم های غیرقانونی، غیرحقوقی و ظالمانه تلاش کرد تا به ایران این نوید را بدهد که با توقف برنامه هسته ای رفع تحریم ها نیز انجام خواهد شد، اما همانطور که از ماهیت طرح استراتژیک آن ها مشخص بود پیش از مذاکره دست به دروغ گویی های متعدد زدند، برای مثال در نامه ای که باراک اوباما خطاب به رهبری انقلاب نوشت، بیان داشت که در مذاکرات تحریم ها علیه ایران به کلی برچیده خواهد شد، در حین مذاکرات دست به فریبکاری های متعدد زدند، با ایجاد تقسیم کار بین المللی تلاش کردند تا ایران را در مذاکرات خلع سلاح کردند.

در یک برهه همین فرانسوی ها و وزیر خارجه معروفشان نزد ایرانی ها یعنی لوران فابیون (که متهم به ارسال خون های آلوده به ایران بود) مانع رسیدن به توافق شدند و نزدیک به چند ماه ، مذاکرات به حال تعلیق در آمد، بعد از مذاکرات با نقض عهدهای متعدد مانع از عملی شدن توافق هسته ای شدند و تحریم هایی که وعده برچیده شدن آن ها را میدادند، نه تنها برداشته نشد، بلکه برجام تبدیل به ابزار اعمال فشار علیه ایران شد. همه این ماجرا به این دلیل بود که غرب می خواست مانع از تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقه ای و بین المللی در موضوع هسته ای شود.

شبیه همان داستان در شرایط فعلی توسط غرب در حال رخ دادن است. اینکه چرا آمریکایی ها بر روی برنامه موشکی و منطقه ای ایران متمرکز شده اند و غربی ها نیز در تقسیم کار هدایت شده به دنبال عملی کردن آن هستند را بایستی در همین چارچوب بررسی کرد. انگلیس با طرح پیش نویس به شورای امنیت در خصوص فعالیت های موشکی و منطقه ای ایران، ایران را متهم به بی ثباتی در منطقه می کند، فرانسه مرتب در بالاترین سطح یعنی رئیس جمهور بر روی برنامه موشکی و منطقه ای ایران تمرکز کرده است و آمریکا نیز با اعمال همان سیاست های وحشت به دنبال متوقف کردن ایران در این زمینه است. همه این ها نشان میدهد قدرت منطقه ای و موشکی ایران خواب را از چشم غرب گرفته است. حال چرا چنین قدرتی خواب غرب را گرفته است. طبیعی است؛ توازن قدرت در منطقه غرب آسیا به نفع ایران بر هم خورده است. شهرهای زیرزمینی موشکی سپاه تبدیل به کابوس غربی ها شده است.

اخیرا وب سایت فارن پالیسی در یادداشتی تحت عنوان «ایران حمله آمریکا به عراق را برد» نوشته است «پس از حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003، تهران فرصتی برای استفاده از هرج و مرج به دست آورد که منجر به افزایش نفوذ این کشور در منطقه شد. ایران مدتهاست روابط دوستانه ای با وزیران و اعضای پارلمان عراق و سازمان های دولتی برقرار کرده است و شبه نظامیان شیعه عراق را برای مبارزه با داعش در عراق و برای دولت سوریه در مرز آموزش می دهد.»

طبیعی است که برخی از این گزاره ها چندان نمودی در واقعیت نداشته باشند، اما نشان دهنده سراسیمگی غرب در برابر نفوذ و قدرت منطقه ای ایران هستند. این نوع اظهارات آمریکایی ها زمانی معنا پیدا می کند، که آن را در کنار برخی از آشفتگی های آمریکایی ها در منطقه و ترس آن ها از نفوذ ایران قرار دهیم. دونالد ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود به صراحت از این موضوع پرده برداشته بود. آن چه که در سخنرانی تبلیغاتی خود به اشغال عراق توسط نظامیان آمریکایی اشاره کرد و اذعان داشت که این جنگ برای آمریکا خیلی فایده نداشته است.

وی گفته بود: جنگ عراق علیه صدام حسین بیشتر از منافع آمریکا به سود ایران تمام شد و در حقیقت باید گفت آمریکا عراق را تسلیم ایران کرد. هر چند استفاده آمریکایی ها از عباراتی که نفوذ ایران را تایید می کند، نسخه ای از ایران هراسی را نیز به دنبال دارد، اما نشان دهنده سردرگمی و کلافگی آمریکایی ها از قدرت و نفوذ ایران در منطقه نیز است.

غرب در شرایط فعلی از افزایش قدرت ایران هراس دارد، برای ابراز این هراس هم از هیچ تلاشی فروگذار نیست، نشست شورای امنیت،  فرستادن نماینده برای مجاب کردن ایران، ایران هراسی و ... . ماجرا در یک کلمه خلاصه می شود؛ قدرت ایران. حال باید دید مدعیان عقلانیت به این نکته توجه دارند که نمی توانند قدرت ایران را مورد معامله قرار دهند./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: فارس

ارسال نظرات