۰۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۵
کد خبر: ۵۶۶۱۳۶

کتاب «آتش روی اروند» منتشر شد

کتاب خاطرات «ارسلان بهاری» یکی از رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس با نام «آتش روی اروند» به قلم «منوچهر نظمی‌تبار» از نویسندگان تبریزی، به زیور طبع آراسته شد.
آتش روی اروند

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در تبریز، کتاب خاطرات «ارسلان بهاری» یکی از رزمندگان لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس با نام «آتش روی اروند» به قلم «منوچهر نظمی‌تبار» از نویسندگان تبریزی، پژوهشگر حوزۀ ادبیات روایی و تاریخ شفاهی، و عضو کارگاه ادبیات پایداری استان، فرآیند مصاحبه تدوین و نگارش خود را در مدت‌زمانی یک‌ساله طی کرد.

این اثر ارزشمند به اهتمام اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع‌مقدس استان آذربایجان‌شرقی، اواخر سال گذشته مجوز فیپا را دریافت و بهار امسال در 128‌ صفحه با شمارگان هزارنسخه به زیور طبع آراسته شد و هم‌اکنون در دسترس علاقه‌مندان به خاطرات شفاهی رزمندگان سال‌های دفاع و حماسه است.

اثر حاضر دربرگیرندۀ خاطرات راوی از دوران کودکی و زندگی در روستا تا آغاز جنگ تحمیلی و نخستین اعزام وی به جبهه‌های غرب سپس اعزام‌های بعدی به مناطق جنوب و تلاش‌های مکرر این رزمندۀ نوجوان برای اعزام دوباره به جبهه و شرکت در عملیات و شرح مجروحیت‌های او می‌باشد.

اوج روایت نیز حضور راوی در عملیات والفجر‌8 در کسوت یک رزمندۀ غوّاص و عبور وی و همرزمانش از رودخانۀ وحشی و خروشان اروند برای شکستن خط ساحلی دشمن می‌باشد که نمود حماسه‌ای ماندگار در بطن تاریخ هشت‌سالۀ جنگ بوده و هست و خواهد بود. در این کتاب، همّت مردانه، فداکاری و ایثار غوّاصان دلاور لشکر عاشورا به زیبایی با قلم توانای نویسنده به تصویر کشیده شده و جزو معدود کتاب‌هایی است که در خصوص تلاش ستودنی غوّاصان خط‌شکن عاشورایی طی نخستین شب عملیات غرور‌آفرین والفجر‌8 به چاپ رسیده.

شایان ذکر است که با از جان گذشتگی نیروهای غوّاص در شب بیستم بهمن 1364، خط ساحلی نفوذ‌ناپذیر رژیم بعث عراق در حاشیۀ اروندرود -که به زعم بسیاری از مستشاران نظامی خارجی، عبور از آن کاری غیرممکن می‌نمود- توسط رزمندگان اسلام فتح شد و به دنبال آن سایر نیروهای خط‌شکن در زمان کوتاهی موفق به تصرّف منطقۀ وسیعی از شهر و بندر فاو گردیدند. سلسله پاتک‌های عراقی در طول روزها و هفته‌ها و ماه‌های بعدی نیز باعث نشد رژیم بعثی تا سال پایانی جنگ بتواند فاو را از تصرّف رزمندگان ایرانی خارج کند.

فهرست اثـر مشتمل بر 9 بخش با عناوین «سخن ناشر، پیشگفتار مؤلّف، سخن راوی، روایت آخر، روایت روستا تا جبهه، روایت اروند، مستندات، وصیت‌نامه، تصاویر و اسناد» است. در بخش مستندات کتاب، مصاحبات تکمیلی با برخی فرماندهان سال‌های دفاع‌مقدس و شرکت‌کننده در عملیات والفجر‌8 گنجانیده شده است. در ادامۀ همین بخش کتاب، مکالمۀ بی‌سیمی دو فرمانده مزدور عراقی در شب بیستم بهمن‌ماه 1364 آورده شده، همچنین قسمتی از کتاب «ویرانی دروازه‌های شرقی» با عنوان «عبور از اروند و سقوط فاو» که برگرفته‌ای است مناسب با موضوع اصلی روایت یعنی عملیات پیروزمندانۀ ایرانیان در فاو، برای خوانندگان و پژوهشگران به مثابۀ استناد از منبعی موثّق، نقل و درج شده. مطلبی با عنوان «نخستین نبرد فاو» که ترجمه‌ای پانزده‌صفحه‌ای از یک متن انگلیسی توسط مؤلّف، منحصراً برای چاپ در این کتاب است‌؛ بخش پایانی مستندات می‌باشد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛ «من بین شهید محمد شمس و شهید علی دبّاغی و یک تکّه نخل شکسته که معلوم نبود از کجا آمده، قرار گرفته بودم. با کمک آن تکّه نخل زیر آب رفتم تا از دید و تیر عراقی‌ها در امان باشم. حالا دستگیرم شد فلسفۀ آویزان‌کردن جلیقه‌های نجات چه بوده!؟ عراقی بالای سده از ترس دستش را گذاشته بود روی ماشه و جلیقه‌های زبان‌بسته را سوراخ سوراخ می­کرد! «مجید حمزه­زاده» و «رستمی» و «یونس آموده» هم کنارم بودند. به مجید گفتم سنگر شیلیکای دشمن را بزند. مجید هم آر‌پی‌جی را از نایلون درآورد و آمادۀ نشانه‌گیری شد ولی گلوله­اش آب کشیده بود و عمل نکرد. ناسلامتی گلوله‌ها را به اسم ضدّ‌آب به ما داده بودند ولی فقط اسمشان ضدّ‌آب بود! بی‌سیم ضدّ‌آب، گلولۀ ضدّ‌آب...! یادم افتاد نارنجک دارم و فوراً به نارنجک‌های خودم متوسل شدم. خیلی آرام ضامن نارنجک را کشیدم و پرت کردم به طرف سنگری که روی اروند آتش بپا کرده بود. سنگر منفجر شد و چهار‌لول از کار افتاد. حالا دیگر خط شکسته بود و صدای شلیک از هر طرف می­آمد.»/۹۳۵/پ203/ب1

ارسال نظرات