دلایل دولتها برای مقابله با فرقهها
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، پانزدهمین نشست هماندیشی حول محور «بررسی و نقد عرفانهای نوظهور» در سازمان تبلیغات اسلامی قم و با حضور کارشناسان عرفانهای نوظهور برگزار شد. پیش از این، رسا بخش اول گزارش این نشست را به خوانندگان تقدیم کرده بود و اکنون بخش دوم و پایانی آن تقدیم مخاطبین گرامی میشود:
امین رضایینژاد، پژوهشگر شبه جنبشهای معنوی، واکنشها به عملکرد شبه جنبشهای معنوی را به قبل و بعد از دههی هفتاد میلادی تقسیم کرد و افزود: پیش از دههی هفتاد، دو دیدگاه دربارهی فرقهها غالب بود: یکی نگاه بازاری و اقتصادی که معتقد بود این فرقهها دنبال پول و درآمد هستند و دیدگاه دوم، نگاه کلیسا بود که میگفت این فرقهها راه را اشتباه رفتهاند و دارند مومنان مسیحی را گمراه میکنند. در طول این سالها کتابها و تحقیقاتی دربارهی این شبه جنبشهای معنوی در کشورهای مختلف غربی نوشته و منتشر میشود.
ایشان در ادامه، پایهگذاری جنبش «Children of God» توسط آقای دیوید برک در سال 1972 را باعث ایجاد تغییری در روش مقابله با این فرقهها دانست و افزود: بهعلت تخلفات پرشمار و انحرافات جنسی آقای برک که اتفاقا متخصص جذب نوجوانان هم بوده است، خانوادههای بچهها تلاش کردند فرزندانشان را از این گروه بیرون بکشند. فجایعی که در این جریان رخ داد باعث شد دولتها بهصورت جدیتر به برخورد با این فرقهها وارد بشوند.
رضایینژاد افزود: دولتها به چهار دلیل به مقابلهی با فرقهها برمیخیزند:
دلیل اول، جلوگیری از جریانات غیرقانونی ضد فرقهای است. یعنی برخی از مردم برای نجات فرزندان و عزیزانشان از چنگال فرقهها، مرتکب قتل و جنایت میشدند.
دلیل دوم، جلوگیری از اجرای برنامه «رهاسازی» است که البته برخی در فارسی واژهی «اعتقادزدایی» را پیشنهاد کردهاند که به نظر بنده درست نیست. رهاسازی واژهی پیشنهادی بنده در مقابل واژهی «release» است که در فرهنگ آکسفورد پیشنهاد شده. ماجرا از این قرار بود که وقتی خانوادهها نوجوانانشان را از دست برخی از این فرقهها نجات میدادند نوجوان مقاومت میکرد و میگفت من همچنان به فرقه وفادارم و میخواهم برگردم. سپس خانوادهها او را کتک میزدند تا بمیرد.
دلیل سوم، این بود که دولتها احساس کردند فرقهها دارند مغزشویی میکنند. باید توجه داشت که اگرچه بر مبنای اصول سکولاریسم، آزادی عقیده و بیان وجود دارد اما در مورد فرقهها صرفا مسالهی آزادی نبود؛ بلکه فرقهها از اصول عملیات روانی استفاده میکردند تا جوانان را به خود جذب کنند و عملیات روانی ذیل یک فرآیند نظامی تعریف میشود؛ لذا مساله به امنیت ملی مرتبط شد.
دلیل چهارم، فشار رسانهای بود که دولتها را تحت تاثیر قرار داد و قانع کرد که به این مساله وارد شوند.
این پژوهشگر شبه جنبشهای معنوی ادامه داد: دولتها برای مقابله با فرقهها سه منبع در اختیار داشتند: یکی الهیات مسیحی بود که دولتها بهخاطر ماهیت سکولارشان سراغ این منبع نمیرفتند. دومی دانش جامعهشناسی افرادی مانند مارکس وبر بود که تحلیلهای جامعهشناسیشان با تقابل سکولار با فرقهها سازگار بود. سومین منبع هم تفاسیر ضد فرقهای بود که اگرچه اقدامات صاحبان این تفاسیر، معمولا خشونتبار بود ولی اطلاعات دست اولی داشتند که میتوانست به دولتها برای تقابل با فرقهها کمک کند.
رضایینژاد در ادامهی سخنانش موارد پرشماری از برخورد دولتهای به اصطلاح سکولار غربی با فرقهها را بیان کرد و افزود: در برخی موارد بهعلت مشکلاتی که اینها برای جامعه بهوجود آوردند پارلمان ورود کرد و به دولت این اجازه را داد که دربارهی درست یا غلط بودن برخی فرقهها بهطور خاص نظر بدهد./918/پ201/س
خبرنگار: علی بهاری