سرمقاله؛
بر ماست که مستوره شویم یا اسطوره بمانیم
عباس میرزا در مقابل دشمن ایستاد، جنگید و شجاعانه مقاومت کرد و ما با علم به اینکه نتیجه کارش پیروزی نبود، وی را همچون اسطورهای پاک و بیباک میستاییم.
به گزارش خبرگزاری رسا، کسی که از جنگ میترسد، خطرناکتر است یا کسی که خودش را برای هر مواجههای از صلح مطلق تا جنگ مطلق آماده کرده است، حتی اگر بدبینان، رفتار و گفتار او را نواختن بر طبل جنگ بدانند؟ این پرسش مهم را محدودتر میکنم و میپرسم کسی که با شنیدن خبر اعزام یک ناو امریکایی به منطقه خلیج فارس با هر ابزاری که در دست دارد –که این روزها یک کانال تلگرامی برای خیلیها کافی است- القای ترس و از خود باختگی میکند، چقدر برای سرنوشت یک ملت خطرناک است و چه کسی میتواند از چنین فردی خطرناکتر باشد؟!
معمول این است که افراد به اصطلاح جنگجو یا مبارزطلب را خطرناک میدانند، اما هم تاریخ و هم عقلانیت نشان میدهد که ضرر وزیان ترسوها برای سرنوشت یک مملکت و یک تمدن، ویرانگرتر از هر چیز دیگری بوده است. در تاریخ ایران، عباس میرزا را داریم و شاه سلطان حسین صفوی را. شاه سلطان حسین درخانه نشست و تسلیم شد و نجنگید و کشور را به دست مهاجمان سپرد و عباس میرزا جنگید و شجاعانه مقاومت کرد، اما نتیجه کارش پیروزی نبود و بخشهایی از کشور از دست رفت. شاه سلطان حسین را که نجنگید، به عنوان موش صفتترین حکمران تاریخ ایران و مایه ننگ ابدی میدانیم و عباس میرزا را همچون اسطورهای پاک و بیباک میستاییم.
این روزها، هم رسانههای فارسی زبان وابسته و هم برخیها در داخل مدام از جنگ میگویند، در حالی که در اتاقهای دربسته نشستهاند و نسکافه میخورند و با آنکه خشاب یک اسلحه را نیز نمیتوانند جا بیندازند، درباره جنگ نظریهپردازی میکنند. عقلانی آن است که اظهارنظر درباره امکان جنگ ایران و امریکا را به استراتژیستهای جنگی بسپاریم و اگر آنها امکان حمله امریکا به ایران را بعید میدانند، ما آن را بپذیریم، نه اینکه بدون هرگونه اطلاع از وضعیت نیروهای حاضر در منطقه، از جنگ بگوییم و پیامدهای ویرانگر جنگ با امریکا را در گوش خلق بنوازیم و خود درگوشه عافیت نشسته دیگران را متهم به کوبیدن بر طبل جنگ کنیم! انصافاً چه کسی بر طبل جنگ میکوبد، آن فرمانده نظامی که میگوید امریکا توان جنگ با ایران را ندارد، اما اگر بخواهد خطا کند، او را پشیمان میکنیم یا آن فعال سیاسی و مدنی و آن مقالهنویس که انبوهی از واژهها را از انبان دل ترسیده خود بیرون میریزد و نتیجه میگیرد در جنگ با امریکا، این ما هستیم که ویران میشویم؟!
در روزهای اخیر در دو جلسه جداگانه حضور داشتهام که حرف از جنگ و مذاکره و برجام بود. در جلسه اول که برخی سردبیران روزنامهها حضورداشتند، یک مسئول دولتی، توضیح میداد که تصمیم کلی دولت و نظام آن است که مذاکره در شرایط فعلی نه منطق دارد و نه فایده و بنابراین، چون تصمیم قطعی بر ممنوعیت مذاکره است، رسانهها نیز نباید به نسخهنویسان مذاکره تریبون بدهند.
جلسه دوم با چند تن از استادان شناخته شده دانشگاه بود که همگی به عنوان منتقد نظام و عملکردهایش مشهورند، اما حرف آخرشان این بود که در شرایط فعلی نباید به امریکا امتیاز داد و کوتاه آمد بلکه باید ترفند دیگری بست که به جنگ نینجامد.
یکی از ایشان که مسنترینشان بود تأکید کرد، با همه انتقادی که به روش حکومت ایران در روابط بینالملل دارم، چنانچه جنگی با امریکا شود، من خود اولین نفری هستم که آماده دفاع از کشور میشوم. در جلسه استادان دانشگاه استثنایی ندیدم، اما در جلسه سردبیران، یکی از پیران افسرده دماغ و پریشان احوالی که از سایه خود نیز میترسند، به عنوان مدیر روزنامهای با تیراژ ۳۰۰ شماره در روز، تصمیم کلی نظام برای ممنوعیت مذاکره در شرایط انفعالی را برنتابید و اعتراضکی هم کرد.
این دو نمونه یک استثنا نیست بلکه قابلیت تعمیم دارد و به نظر نمیرسد که «مذاکره در هر شرایطی» خریداری در کشور و در میان فحول و عقول داشته باشد. آن کس که درست میاندیشد، نمیتواند بپذیرد که هزینه و خسارت تسلیم، کمتر از هزینه مقاومت است.
ایران نباید آغازگر جنگ با امریکا باشد و نباید محرک چنین جنگی هم باشد، اما مهمتر اینکه نباید نشان دهد که از جنگ میترسد. ما در مواجهه با امریکا برعقلانیت خویش تکیه میکنیم، اما اگر دشمن نادان بر ما حمله آورد، ما بر «گنج عقلانیت» خویش، «جواهر حماسه» را میافزاییم تا مستورههای پردهنشین تاریخ و آیندگان و نوادگان خود نباشیم، بلکه برای فرزندانمان «اسطورههای میدان» بمانیم. /۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات