مرجعیت؛ داشتن یا نداشتن رساله عملیه
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از روایات معروف از امام صادق(ع)، حدیث معروف به عنوان بصری است که حاوی دستورهای اخلاقی است که مرور آن نکات بسیار ارزشمندی به خصوص برای اهل علم، در پی خواهد داشت. یکی از توصیههای امام صادق(ع) در این روایات پرهیز از این است که اهل علم، عطش برای جلوداری مسیر فتوا داشته باشند. اگرچه طلب علم بر هر مسلمانی واجب بوده و از سوی دیگر علم آموزی برای رسیدن به مقام اجتهاد واجب کفایی است، اما روش مجتهدان شیعه این بود که مردم را به خود فرانخوانند؛ بلکه کرسیهای درس و بحث علمی و حلقه شاگردان و اساتید بود که مشخص میکرد که مردم در گرفتن فتوا باید سراغ کدام مجتهد بروند. در نوشتار حاضر بخشی از حدیث شریف عنوان بصری را از نظر میگذرانیم:
علامه مجلسی(ره) میگوید: من به خطّ شیخ ما: بهاء الدّین عامِلی(شیخ بهایی) قَدَّس الله روحَه چیزی را بدین عبارت یافتم: شیخ شمس الدّین محمّد بن مکّیّ(شهید اوّل) گفت: من نقل میکنم از خطّ شیخ احمد فراهانی رحمه الله از عُنوان بصری؛ و وی پیرمردی فرتوت بود که از عمرش نود و چهار سال سپری میگشت. او گفت:
حال من اینطور بود که به نزد مالک بن أنس رفت و آمد داشتم. چون جعفر صادق علیه السّلام به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم، و دوست داشتم همانطوریکه از مالک تحصیل علم کردهام، از او نیز تحصیل علم نمایم.
پس روزی آن حضرت به من گفت: من مردی هستم مورد طلب دستگاه حکومتی (آزاد نیستم و وقتم در اختیار خودم نیست، و جاسوسان و مفتّشان مرا مورد نظر و تحت مراقبه دارند.) و علاوه بر این، من در هر ساعت از ساعات شبانه روز، أوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم. تو مرا از وِردم و ذِکرم باز مدار! و علومت را که میخواهی، از مالک بگیر و در نزد او رفت و آمد داشته باش، همچنانکه سابقاً حالت اینطور بود که به سوی وی رفت و آمد داشتی.
پس من از این جریان غمگین گشتم و از نزد وی بیرون شدم، و با خود گفتم: اگر حضرت در من مقدار خیری جزئی را هم تفرّس مینمود، هر آینه مرا از رفت و آمد به سوی خودش، و تحصیل علم از محضرش منع و طرد نمیکرد. پس داخل مسجد رسول الله(ص) شدم و بر آن حضرت سلام کردم. سپس فردای آن روز به سوی روضه برگشتم و در آنجا دو رکعت نماز گزاردم و عرض کردم: ای خدا! ای خدا! من از تو میخواهم تا قلب جعفر را به من متمایل فرمائی، و از علمش به مقداری روزی من نمائی تا بتوانم بدان، به سوی راه مستقیم و استوارت راه یابم! و با حال اندوه و غصّه به خانهام باز گشتم؛ و بجهت آنکه دلم از محبّت جعفر اشراب گردیده بود، دیگر نزد مالک بن أنس نرفتم؛ بنابراین از منزلم خارج نشدم مگر برای نماز واجب (که باید در مسجد با امام جماعت بجای آورم) تا به جائی که صبرم تمام شد. در این حال که سینهام گرفته بود و حوصلهام به پایان رسیده بود نعلَین خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم و قصد زیارت و دیدار جعفر را کردم؛ و این هنگامی بود که نماز عصر را بجا آورده بودم. پس، چون به درِ خانه حضرت رسیدم، اذن دخول خواستم برای زیارت و دیدار حضرت. در این حال خادمی از حضرت بیرون آمد و گفت: چه حاجت داری؟! گفتم: سلام کنم بر شریف. خادم گفت: او در محلّ نماز خویش به نماز ایستاده است. پس من مقابل درِ منزل حضرت نشستم. در این حال فقط به مقدار مختصری درنگ نمودم که خادمی آمد و گفت: به درون بیا تو بر برکت خداوندی (که به تو عنایت کند).
من داخل شدم و بر حضرت سلام نمودم. حضرت سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند: بنشین! خداوندت بیامرزد! پس من نشستم، و حضرت قدری به حال تفکّر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیهات چیست؟!
گفتم: أبوعبدالله (پدر بنده خدا)!
حضرت گفتند: خداوند کنیهات را ثابت گرداند و تو را موفّق بدارد ای أبوعبدالله! حاجتت چیست؟! من در این لحظه با خود گفتم: اگر برای من از این دیدار و سلامی که بر حضرت کردم غیر از همین دعای حضرت هیچ چیز دگری نباشد، هر آینه بسیار است.
سپس حضرت سر خود را بلند نمود و گفت: چه میخواهی؟! عرض کردم: از خداوند مسألت نمودم تا دلت را بر من منعطف فرماید، و از علمت به من روزی کند؛ و از خداوند امید دارم که آنچه را که درباره حضرت شریف تو درخواست نمودهام به من عنایت نماید.
حضرت فرمود: ای أبا عبدالله! علم به آموختن نیست. علم فقط نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را نموده است واقع میشود. پس اگر علم میخواهی، باید در اوّلین مرحله در نزد خودت حقیقت عبودیّت را بطلبی؛ و بواسطه عمل کردن به علم، طالب علم باشی؛ و از خداوند بپرسی و استفهام نمائی تا خدایت تو را جواب دهد و بفهماند.
در ادامه این حدیث شریف امام صادق (ع) نکات بسیار ارزنده علمی و توصیههای اخلاقی دارند که بسیار خواندنی است. در بخش پایانی این حدیث آمده است:
و، امّا آن سه چیزی که راجع به علم است:
پس، از علما بپرس آنچه را که نمیدانی؛ و مبادا چیزی را از آنها بپرسی تا ایشان را به لغزش افکنی و برای آزمایش و امتحان بپرسی؛ و مبادا که از روی رأی خودت به کاری دست زنی؛ و در جمیع اموری که راهی به احتیاط و محافظت از وقوع در خلافِ امر داری احتیاط را پیشه خود ساز؛ و از فتوی دادن بپرهیز همانطور که از شیر درنده فرار میکنی؛ و گردن خود را جِسر و پل عبور برای مردم قرار نده.
ای پدر بنده خدا (أبا عبدالله) دیگر برخیز از نزد من! چرا که تحقیقاً برای تو خیرخواهی کردم؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من فاسد مکن، زیرا که من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم، و نگرانم از آنکه مقداری از آن بیهوده تلف شود؛ و تمام مراتب سلام و سلامت خداوند برای آن کسی باد که از هدایت پیروی میکند، و متابعت از پیمودن طریق مستقیم مینماید.
برخی از مراجع عظام برای مرجعیت، جز اعلمیت، عدالت، تقوا، شجاعت و زهد را نیز شرط لازم دانستهاند، بلکه عادلترین، با تقواترین و زاهدترین افراد پس از احراز اعلمیت به مقام مرجعیت دست پیدا میکنند، که طبیعتاً سالیان متمادی مطالعه و تدریس در فقه و اصول و علم اخلاق و اعتقادات را میطلبد تا یک انسان، مجتهد جامعالشرایط شود. نه هر کس ادعای مرجعیت کند، مرجع تقلید بالفعل است و نه آن که رساله ندارد، فقیه جامع الشرایط نیست. به قول حافظ شیرازی:
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند، نه هر که آینه سازد، سکندری داند.
مراجع تقلید به نوعی توسط امام زمان(عج) مورد تأیید و انتخاب واقع میشوند. این شخصیتهای برجسته که در طول تاریخ با زحمات فراوان آثار مکتب اهلبیت(ع) را حفظ کردهاند و نسل به نسل منتقل و در آثار و کتابهای خودشان ثبت کردهاند، همواره پرچمدار بزرگ این مکتب بودند و هستند. در واقع حفظ جایگاه مرجعیت، حفظ جایگاه حوزههای علمیه و در واقع حفظ جایگاه مکتب نورانی اهلبیت علیهمالسلام است که انشاءالله این پرچم تا ظهور امام زمان(عج) همچنان برافراشته باشد و به دست صاحب اصلیاش سپرده بشود./918/ی703/س