منبر سکولار برای حمایت از دولت
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، مهدی عامری
هر ساله با شروع ایام عزاداری امام حسین علیه السلام، برخی افراد و غالبا از یک جریان سیاسی خاص از سیاسی بودن یا سیاسی شدن منبرها و مداحیها، ابرازگلایه میکنند! امسال نیز یکی از روحانیون حامی دولت با یادداشتی در یکی از سایتهای خبری اصلاح طلب (خبر آنلاین) همین خط را دنبال نموده و منبرها را از اینکه آلوده به سیاست شوند بر حذر داشته است!
ایشان نوشته است: «در این ماه هر منبر و هر تریبونی باید با خط و مسیر قیام عاشورا تنظیم شود، مبادا که غفلت کرده و بحثهای سیاسی و جناحی، منبرهای محرم را از فلسفه خود دور کرده، آلوده کند و تفرقه افکن شوند».
اصل این حرف که منبر نباید به سخنرانی سیاسی صرف بپردازد و هیاتها نباید به میتینگ یک جریان سیاسی تبدیل شوند حرف درستی است چرا که همان گونه که نویسنده محترم نوشته است: «ماه محرم بهترین فرصت برای بهره گیری از ظرفیت منبر و خطابه برای تبیین و بازگویی صحیح فلسفه قیام عاشورا است.» ایشان سپس در ادامه توضیح داده است که: «اگر میخواهیم جلسات عزاداری اباعبدالله را سیاسی هم بکنیم باید از مشی و مسیر ایشان برای ایجاد وحدت و محبت بین مردم و جریانات سیاسی استفاده کنیم.»
این بدان معناست که ایشان هم قبول دارد منبر را همان گونه که نمیتوان به طور کلی سیاسی نمود، نمیتوان و نباید به طور کامل از سیاست و جریانات روز تهی کرد! بسیاری از مردم علاقه دارند و خواهان این هستند که پیام عاشورا به طور ملموس و مصداقی در زندگی امروز خود درک کنند چرا که بسیاری از افراد پای منابر و روضههای وقایع عاشورا را زیاد شنیدهاند و آنچه امروز برایشان اهمیت دارد تطبیق مباحث با حال و درس گرفتن از قیام و حماسه کربلاست. اگر قرار باشد از قیام عاشورا سخن گفت نمیتوان فقط به نماز اول وقت و نماز شب و قرآن خواندن اصحاب اشاره کرد، اما از ریشه قیام حسینی نگفت، به خصوص در دورانی که عدهای عمدا و برای توجیه کارهای نادرست و اهداف سیاسی و جناحی خود، تفسیرهای سهلاندیشانه و خلاف واقع ارائه میدهند و برای مثال کربلا را درس مذاکره معرفی میکنند تا کار خود را پیش ببرند!
یقینا در چنین زمانی منبری وظیفه دارد از عزتطلبی درکربلا و کوتاه نیامدن در برابر کفار و دشمنان دین سخن بگوید. اگر سخنرانی این نکته تاریخی را بیان کند که امان نامه شمر و امضای او تضمین نیست و حضرت عباس (ع) بر همین مبنا، شهادت را پذیرا شد، اما زیر بار اماننامه نرفت حرفی ناصواب گفته است؟ اگر این سخن موجب تکدرخاطر برخی میشود آیا اشکال از بیان تاریخ است یا عملکرد برخی افراد که از تاریخ درس عبرت نگرفتهاند؟
نویسنده در ادامه نوشته است: «گاهی برخی خطبا و منبریها را میبینیم که شخصیتهای تاریخی اسلام و افراد حاضر در واقعه کربلا را با شخصیتهای امروز تطبیق میدهند. این رفتار بسیار اشتباهی است.»
بر فرض قبول این سخن نویسنده محترم باید گفت اگر چنین کاری را اشتباه میدانید چطور در پایان همین نوشتار خود به این حکم خود ملتزم نشده و نوشته اید: «در مقابل دولت ایستادن، ایجاد دو دستگی بین مردم، در جهت یزیدیان حرکت کردن است.» آیا این همان تطبیقی نیست که خودتان از آن برحذر داشتید؟ آیا فقط منبریها نباید وقایع و افراد کربلا را با دوستان و حامیان شما تطبیق دهند، اما اگر شما منتقدان و مخالفان دولت را به یزیدیان تشبیه کرده و تطبیق دهید امری صواب است؟ حال باید این پرسش را خودتان پاسخ دهید: «از کسی که این تطبیقها را انجام میدهد باید پرسید شما از کجا خودت را ملاک سنجش قرار دادهای و بر اساس سلیقه خودت این تطبیقها را انجام میدهی؟» اگر شما ملاکی برای سخن دارید با همان ملاک میشود سایر تطبیقات را نیز انجام داد و اگر شما بر اساس سلیقه شخصی این گونه سخن میگویید، دلیل نمیشود سایرین نیز مانند شما ملاکی نداشته باشند!
ایشان نوشته است: «اصل حادثه عاشورا و قیام امام حسین(ع) و ابعاد اخلاقی و عرفانی مطرح شود.» اصل حادثه عاشورا مخالفت در برابر یک مستکبر غاصبی است که با زور و ستم و تحریم و تهدید وجنگ میخواهد نظرات خود را بر مردم تحمیل کند و حضرت اباعبدالله(ع) برای اعتراض به این شیوه قیام میکند و فریاد میزند: «همچون منی با مانند یزید بیعت نخواهد کرد» و این بیان یک جریان مهم در طول تاریخ است. بیتردید امروز اگر قرار باشد مصداق روشنی برای مانند یزید بیان شود جز هیات حاکمه امریکا نیست!
این اتفاقا بین همان کلیاتی است که مورد توقع راقم مقاله است و چه باید کرد هنگامی که مشاهده میشود برخی از نزدیکان شما که حامی آنها هستید به همین کلیات و اولیات قیام کربلا پای بند نیستند و با شعار مرگ بر آمریکا مخالفت میکنند وبرای تلفن زدن یا دست دادن با دشمن سر از پا نمیشناسند!
ایشان آنگاه با استقرایی ناقص بلکه انقص مدعی شده است: «خلائی که در حال حاضر در منبرها وجود دارد، آن است که منبریها خیلی مطالعه جدی و دقیقی ندارند و یک سری مشهوراتی را بیان میکنند.» مشخص نیست ایشان با چه سامانهای آمار هزارات منبر محرم را استخراج و تحلیل محتوا کرده است؟ در سرتاسر کشور طلاب و روحانیون فاضلی معارف و پیامهای عاشورا به مردم منتقل میکنند و آثار و کتب فراوانی از این منابر به چاپ رسیده است.
ایشان در ادامه مطلبی بیان میدارد که عجیبتر از مطالب پیش گفته است: «اگر نگاه تحلیلی به تاریخ و واقعه عاشورا داشته باشیم، نکات بسیار ظریف اخلاقی، عرفانی و معنوی وجود دارد که میتوان با تکیه و توسل به آنها دلها را به یکدیگر نزدیک کرد، ترویج اخلاق و دین کرد. در واقع باید از فرصت عاشورا و ماه محرم و صفر در جهت رشد اخلاقیات در جامعه استفاده شود و عدم غلبه سیاست بر اخلاق نکته مهمی است که باید رعایت شود.»
به نظر میرسد ناکامیهای دولت سبب شده است که این روحانی حامی دولت، برای حمایت از دولت مجبور به تفسیر سکولار از قیام عاشورا شده و آن حماسه تاریخی را در اخلاق و عرفان و معنویت خلاصه کرده است! روح کلی قیام حسینی یک حرک اعتراضی علیه حکومت بوده است و جالب است که سیاسیترین قیام اهل بیت در اخلاق و معنویت منحصر شود تا دولت از نقد منتقدان در امان بماند.
جدای از آن اگر همین مباحث اخلاقی و معرفتی هم لحاظ شود کدام بد اخلاقی بالاتر از اینکه ظلم ظالم به رسمیت شناخته شود و در برابر حاکمیت مستکبر و جور سکوت پیشه کرد؟ کدام معرفتی از این بالاتر که انسان به وعدههای الهی ایمان داشته باشد و بر دربرابر قدرتهای دنیا سر خم نکند؟
نویسنده مطلب، که تا اینجا از سیاسی نکردن منبرها نوشته است، در پایان منظور خود را از این کلام برملا میکند که هشدارش برای سیاسی شدن منبرها فقط برای جلوگیری از نقد دولت است وگرنه دفاع از دولت و مداحی برای دلتمردان نه تنها سیاسی کاری نیست بلکه از واجبات منبر است! ایشان نوشته است: «مواردی مانند برجام که مورد حمایت مقام معظم رهبری واقع شده و مجلس به آن رای داده است؛ مورد حمایت قرار بگیرد. در مقابل دولت ایستادن، ایجاد دو دستگی بین مردم، در جهت یزیدیان حرکت کردن است. در این منبرها باید رهبری، مسئولین نظام و دولت مورد پشتیبانی قرار بگیرند.»
ظاهرا ایشان دفاع از برجام و دولت را جز پیامهای اخلاقی و معرفتی و معنوی عاشورا میداند! اما شایسته است ایشان پاسخ دهد اگر کسی فرمایشات رهبری در مورد برجام را به طور کامل بیان کند آیا باز به خطا رفته است؟ در منطق عاشورایی است که باید گفت «من به مذاکره با دشمن خوش بین نیستم» و نباید به دشمن اعتماد داشت و اگر دشمن خرش از پل بگذرد به ریش شما خواهد خندید! در همین منطق است که برجام به عنوان خسارت محض معرفی میشود و شایسته به آتش کشیده شدن است! مع الاسف امروز بیان همین حرفها کام دولت و حامیان آن را تلخ میکند و افرادی همچون آقای غرویان توقع دارند حتی روی منبرها نقد از دولت تعطیل شود و تنها تمجید و تجلیل جایگزین آن شود!/918/ی701/س
روحانیت و بحران نقش
محمدکاظم حقانی فضل در مباحثات نوشت
درباره رابطه منبر و سیاست میتوان چنین گفت که انقلاب اسلامی از منبرها شروع شد یا دستکم با منبرها اوج گرفت. سالهای اولیه بعد از پیروزی همچنان مسجد و منبر، محور اساسی جهتدهی مردم در مسیر انقلاب بود. کمکم، نهادهای انقلابی شکل گرفتند و پس از آنکه از مشکلات اولیه رها شدند واحدهای فرهنگی و سیاسی شکل دادند و همگی شروع به انتشار مجله و کتاب کردند، تئاتر و فیلم و عکس تولید کردند و تحلیل سیاسی ارائه دادند و بولتن خبرهای محرمانه به دست مشتریان رساندند. پایگاههای بسیج فراگیر شد. منبریها باز هم از ابزارشان استفاده کردند؛ ولی هر چه زمان بیشتر گذشت گرایش مردم به منبر سیاسی کمتر شد؛ در حالی که زمانی منبر غیرسیاسی مذموم بود. وقتی تلویزیون بیست و چهار ساعته شد و از بام تا شام در آن روحانیانی را نشان دادند که درباره همه چیز حرف میزدند، اوضاع رو به تغییر گذاشت. مسجدها و منبرها خلوت شد. اهل منبر به آسیبشناسی پرداختند و شاید اولین چوب را بر سر سیاست زدند که منبر نباید این همه سیاسی باشد.
جملاتی از شیخ حسین انصاریان، خطیب معروف منتشر شد که از منبرهای سیاسی گله کرده بود و گفته بود: «بهتر است به جای هزینهکردن وقتِ مردم در مورد آمریکا و اسرائیل و این حزب و آن حزب و راست و چپ که تا به امروز هیچ سودی از این صحبت ها نبردیم»
ریشه این بحث به دو نکته بازگشت میکند؛ یکی این که وظیفه آخوند و طلبه چیست؟ دیگری این که ابزار و امکانات او در انجام این وظیفه کدام است؟ وظیفه طلبه در رابطه با مردم چیست؟ دادن اطلاعات دینی؟ بیان احکام شرعی؟ روضه خواندن؟ تقویت ایمان و راسخ کردن باور قلبی مخاطبان؟ انجام مناسک دینی مثل نماز جماعت و اجرای عقد و امثال آن؟ ساختن مسجد و غسالخانه و گرمابه و بیمارستان؟ استخاره گرفتن و مشاوره خانواده دادن؟ امکانات یک طلبه برای این وظایف چیست؟ منبر، کمکهای مردم، و این روزها احتمالاً امکانات دنیای مجازی.
به نظر میرسد مشکل از اینجا ناشی میَشود که وظیفههایی که حوزه علمیه به تمام هویت جمعی خود دارد با وظایف حکومت در هم آمیخته شده و همه اینها به نوعی بر عهده طلبه بوده است. این وضعیت نیز تا حدود زیادی ناشی از اوضاع توسعهنیافتگی و البته حاکمیت رژیم گذشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی که جایگاه دین در نظام حاکم تغییر کرده است.
رسانههای نظام نیز درباره سیاستهای کلی و جزئی، هم اطلاعات میدهند و هم تحلیل. مشخص نیست یک طلبه معمولی درباره رابطه با آمریکا و اسرائیل چه چیزی بیش از رهبر انقلاب میخواهد به مردم بگوید. یا درباره برجام و سند ۲۰۳۰ چه اطلاعاتی بیش از گفتوگوی ویژه خبری در اختیار دارد که به مخاطبش عرضه کند؟ حتی امروزه آگاهی مردم از مباحث نظری مثل تاریخ اسلام و احکام نیز بیش از آنکه متکی بر اطلاعات منبریها باشد ناشی از مطالعات مردم از منابع دیگر مثل کتابهای درسی و غیر درسی، نشریات، رادیو معارف و فضای مجازی است. مخاطبی که تفسیر آیتالله جوادی آملی را میشنود برنامه اینَشبها را میّبیند و ظهرها به سمت خدا مینشیند، چه بهرهای از سخنرانی یک طلبه تازهکار خواهد برد؟
بماند که با سیاستهای ظاهرگرایانه حاکم بر تلویزیون، مردم حتی برای تهییج عاطفه و احساسات هم نیازی به مسجد و منبر ندارند و میتوانند بدون زحمت دعای ندبه را با صدای مشهورترین مداحان بشنوند، و با شیخ حسین انصاریان قرآن به سر بگیرند. آنچه نوشته شد کلیت ندارد و هنوز بخشهایی از مردم، کارکردهای بالا را از طلبهها و از مسجد و محراب میجویند.
دستگاههای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، حوزههای علمیه و نیز طلاب به صورت فردی، اگر وظیفه و کارکرد مشخصی برای خود تعریف نکنند، احتمالاً باید در آینده شاهد همین گفتوگوها درباره منبر تاریخی، مطالب مربوط به خانواده و حتی بیان احکام نیز باشند.
پس از انقلاب و تثبیت نظام اسلامی به نوعی وارد عرصه تمایزیابی ساختی شدهایم نهادهای اجتماعی و نیز سازمانهای حکومتی تلاش میکنند وظایف تخصصی خود را انجام دهند. جامعه نیز منتظر تصمیمگیری کسی نخواهد ماند و نیاز دینی خود را از بازار دین تأمین خواهد کرد از اینرو یکی از بایستگیهای اولویتدار اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی، بهویژه علاقمندان جامعه شناسی دین، بازخوانی و بازسازی نقش نهاد دین و عناصر وابسته و پیوسته نهاد دین است. جامع و کامل بودن دین به این معنا نیست که همه دینداران یا همه عالمان دینی حق دارند در همه حوزههای مربوط به دین نظر بدهند تفکیک وظایف دینی، سکولار شدن به معنای منفی آن نیست و یا اگر عالمی اظهار نظر سیاسی نکرد یا در فقه دارالعباده تخصص داشت او را متهم به سکولار شدن کنیم