ولایت پذیری از سر جهل
به گزارش خبرگزاري رسا، محسن مهدیان گفت: «من که متوجه نشدم چرا رهبری چنین تصمیمی گرفت؛ اما از سر ولایت پذیرفتم.» گفتم احسنت؛ اما هنری نیست. گفت چرا؟ گفتم سالها پیش با مرحوم ابراهیم یزدی مصاحبه میکردم. میگفت: «من به ولایت فقیه اعتقادی ندارم اما التزام عملی به ایشان دارم.»
گفت: «یعنی بد است بگویم نفهمیدم ولی به ولایت اعتماد دارم؟» گفتم: «خوب است. ولی خیلی حداقلی است. اگر نفهمی و اعتماد کنی، عبور میکنی و به زندگیات میرسی. ولی اگر بفهمی، کمک میکنی حرف ولی جلو برود.»
تعابیری از این دست که «رهبری بیشتر میفهمد و ما نمیفهمیم» ظاهر زیبایی دارد اما ناشی از کمکاری و سلب مسئولیت ماست.
رهبر به فهم من و تو نیاز دارد نه فقط اعتمادت. عقلت را میخواهد نه صرفاً اطاعتت. عمل وقتی قیمت دارد که از سر علم باشد نه جهل.
جوانی که چون و چرا کند تا تصمیم رهبری را بفهمد بسیار جلوتر است از کسی که نمیفهمد و اعتماد میکند. چون اولی عقلش را به کار بسته است و اگر در نهایت متوجه شود خودش ناصر امام میشود.
مدتها پیش جناب صفار هرندی خاطرهای تعریف کرد تاریخی. (نقل به مضمون) میگفت با جمعی از اهالی روزنامه کیهان خدمت رهبری رسیدیم. پیش از سخنان ایشان هرکس سخنی گفت تا نوبت من رسید. من خطاب به رهبری گفتم به جوانان انقلابی میگویم شماها باید دست بر قبضه شمشمیر و چشم به چشم رهبری باشید و با اشاره ایشان اقدام کنید.
اما رهبرانقلاب پاسخی میدهند که به نظر بسیار آموختنی است. ایشان به آقای هرندی می گویند: «تعبیر لطیفی است. اما کارگشا نیست. اینها که همیشه چشمشان نمیتواند به چشم من باشد. بصیرتی لازم است که هرجا تشخیص دادند اقدام کنند.»
جوان انقلابی زمانی به وظیفهاش عمل کرده است که نقشه رهبری را فهم کند و برای تحقق آن اقدام کند. نه اینکه فقط گوش به فرمان باشد تا هر وقت رهبری سخنی گفت آن را تکرار کند.
جوان مؤمنی که تلاش میکند اندیشه و نقشه رهبری را بفهمد و عمل کند، حتی اگر اشتباه کند دهها برابر بهتر از فردی است که مینشیند تا رهبری حرفی بزند و بعد اقدام کند. مثل خیلی از این سیاستمداران به ظاهر اصولگرا./1360/د101/ب1