ماجرای بوسیدن دست یک پیرمرد سیل زده توسط سردار سلیمانی
به گزارش خبرگزاري رسا، سپهبد شهید قاسم سلیمانی یک الگوی کم نظیر فرهنگی و رفتاری برای گروههای جهادی بود. هنوز فراموش نکردهایم که در ابتدای سال ۹۸ و موقع سیلهای خانمان برانداز، قاسم سلیمانی با وجودی که یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی جهان بود، اما با فروتنی تمام به میان سیل زدگان رفت و به آنها یاری رساند. سردار عارف هاشمی، برادر شهید علی هاشمی که در جریان سیل امسال در خوزستان، میزبان قاسم سلیمانی و در کنار او بود، خاطرات قابل توجهی از آن شهید دارد. به همین بهانه با این فرمانده جهادی به گفتگو پرداختیم.
سردار شهید قاسم سلیمانی در زمان حضور میان سیل زدگان خوزستانی، به منزل شما آمدند و به محضر مادر شهید علی هاشمی رسیدند. آن طور که در مصاحبه قبلی با ما هم گفته بودید، گویا ارتباطی قدیمی میان خانواده شما و قاسم سلیمانی وجود داشت. درباره این ارتباط توضیح بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. شهادت سردار شجاع و افتخارآمیز و زیبا روی جبهه مقاومت، حاج قاسم سلیمانی را به محضر حضرت ولیعصر (عج)، مقام معظم رهبری و ملت شریف ایران تسلیت عرض میکنم. بعد از آنکه ارتش بعث عراق به ایران حمله کرد و جنگ تحمیلی آغاز شد، مردم از تمام نقاط ایران برای کمک و یاری به مناطق جنگی حضور یافتند. جوانان کرمانی هم در یک گردان به فرماندهی قاسم سلیمانی به منطقه دشت آزادگان آمدند و ابتدای کارشان در سپاه حمیدیه بود و کارهای شناسایی را انجام میدادند که بعدها خودشان تبدیل به تیپ و لشکر شدند.
هر چند که حاج قاسم زاده کرمان است، اما میتوان او را فرزند خوزستان هم به حساب آورد، زیرا در اوج جوانی پا به عرصه دفاع مقدس در خوزستان نهاد و مجاهدتهای جانانهای کرد و در عملیاتهای متعددی شرکت نمود. چون فرمانده تیپ ۳۷ نور، برادر بنده سردار شهید علی هاشمی بود، از همان آغاز دوران جنگ تحمیلی با قاسم سلیمانی آشنا شد و یک رابطه دوستی عمیق بین آنها شکل گرفت. بعد از شهادت و جاویدالاثر شدن سردار هاشمی، سردار سلیمانی این ارتباط را همچنان با خانواده و پدرمان ادامه دادند. بعد از اینکه حاج قاسم فرماندهی نیروی قدس سپاه را عهدهدار شد، به مرور زمان این نیرو که درابتدا مطرح نبود جان گرفت و به روزتر شد و شهید سلیمانی توانست کارهای خارق العادهای در بیرون مرزها انجام دهد که باعث شناختهتر شدن نیروی قدس شد. پس از سقوط صدام و رفت و آمد ایشان به عراق، ارتباط حاج قاسم با خوزستانیها به مراتب بیشتر شد و این ارتباط تا پایان عمر بابرکت وی همچنان ادامه داشت. هر زمان هم که به خوزستان تشریف میآوردند، ابتدا به منزل پدری و به دیدار خانواده ما میآمدند. به جرات میتوانم بگویم که حاج قاسم خلاء وجود شهید هاشمی را برای خانواده ما پر کرده بودند. یعنی همان برخوردی که شهید هاشمی با ما داشت، حاج قاسم هم داشت. گویی برادر واقعی خودمان و فرزند واقعی پدر و مادرم بود.
تیرماه امسال که سالروز شهادت حاج علی هاشمی بود سردار سلیمانی هم حضور پیدا کردند و میگفتند که این آخرین دیدار ایشان با ماست و به زودی پیش حاج علی خواهد رفت. ما باور نمیکردیم و حرفش را شوخی میدانستیم!
اوائل سال که در استان خوزستان سیل آمد، شهید قاسم سلیمانی هم برای کمک به مردم آن مناطق به خوزستان رفت. شما هم در کنار ایشان بودید. چه اتفاقاتی رخ داد؟
تصور مردم از سلیمانی یک فرمانده ارشد جنگی و چهره نظامی بود، اما او با یک چهره فوقالعاده مهربان و مردمی بین سیل زدگان حضور یافت. حاج قاسم با رفتار و منش خود در دوران سیل کاری کرد که بعد از شهادتش، از کودک تا پیرمرد عشایری در تشییع جنازه او در اهواز شرکت کردند. حتی یک پیرمرد با تن رنجور و نابلد بودن راه، با پای پیاده از شادگان به اهواز آمد تا در تشییع او حاضر باشد.
او با دل این مردم کاری کرد که هم کودک خوردسال، هم پیرمرد ۸۰ ساله دیوانه او شدند! قاسم سلیمانی در قلبهای مردم ورود کرد و بر قلبهای مردم حکومت میکرد. چون او در روزهای سیل خوزستان، اسلحه را زمین گذاشت و بیل دستش گرفت. من میدیدم که برای مردم و سیل زدگاناشک میریخت. حاج قاسم این گونه نبود که دستور بدهد و برود. نمیرفت؛ تا لحظه آخر و تا موقعی که مردم یک روستا یا منطقه نجات پیدا کنند و امکانات بگیرند، کنار مردم میایستاد.
حضور حاج قاسم همچنین در زمان سیل خوزستان، یک انسجام بین مدیران و نیروهای مسلح این استان به وجود آورد. در روزهای سیل، وجود حاج قاسم و ابومهدی المهندس باعث دلگرمی بین مردم خوزستان بود. مردمی که همه دارایی و زندگی خود را از دست رفته میدیدند، قاسم سلیمانی برایشان یک منجی بود.
ماجرای بوسیدن دست یک پیرمرد سیل زده توسط قاسم سلیمانی چه بود؟
یک پیرمرد، کل زندگیاش را آب برده بود و خودش هم تا کمر در آب قرار داشت؛ فقط یک قاب عکس از تصویر امام خمینی (ره) دستش گرفته بود و میگفت هیچ چیزی نمیخواهم، اما عکس امام نباید خیس شود. این بود که حاج قاسم هم بر دستش بوسه زد.
انگیزه بالای قاسم سلیمانی برای حضور مداوم در جهاد را چه میدانید؟
به جرأت میتوانم بگویم که ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» امام حسین (ع) در ۱۴۰۰ سال قبل را حاج قاسم لبیک گفت. او کسی بود که خودش به دنبال شهادت میرفت. همیشه هم میگفت که دعا کنید من شهید شوم. در نیروهای مسلح، هیچ وقت فرماندهان عالی رتبه در صحنه نبرد جلو نمیروند. اما او فرماندهای بود که جلوتر از نیروهایش به دل خطر میرفت. معمولا وقتی یک منطقه پر از خطر است، محافظان اجازه نمیدهند تا شخصیتهای مهم نظامی، وارد آن منطقه شوند. اما نمیشد جلوی قاسم سلیمانی را گرفت!
به نظرم در بغداد حاج قاسم اگر از فرودگاه بیرون میرفت از محالات بود که آمریکاییها بتونند او را بگیرند یا هدف قرار بدهند. آنها که اهل مسائل نظامی هستند میفهمند معنی این حرف چیست. باید بگردیم و ببینیم که چه کسی آمار او را به دشمن داد، وگرنه آمریکاییها وغربیها آنقدر جربزه ندارند که جرأت کنند دنبال شیری مثل قاسم سلیمانی باشند. اگر یادتان باشد، حاج قاسم میگفت ترامپ قمارباز، منِ سلیمانی فقط حریف تو و ارتش آمریکا هستم. یعنی میگفت که و بدون سپاه و نیروی قدس به تنهایی آنها را حریف است.
قاسم سلیمانی فقط یک نفر از بزرگان ایران است و هزاران بزرگ در ایران وجود دارند که کل ایالات متحده که هیچ، کل دنیا هنوز نشناختهاند. ما اساتید بزرگی در جهاد داریم که هنوز که هنوز است شناخته شده نیستند. مثل یار صدیق و همیشگی حاج قاسم، یعنی سردار شامی (سردار اسماعیل قاآنی). اگر صهیونیستها اهل تحلیل باشند –که نیستند- باید بدانند که «شهید قاسم سلیمانی» به مراتب خطرناکتر از قاسم سلیمانی است. چرا؟ چون الان سردار شامی به دنبال آنهاست. سردار قاآنی، به فضل الهی، اسرائیل را به زانو در خواهد آورد. به این قضیه اصلا شک نداریم.
شهادت قاسم سلیمانی قطعا کمر آمریکا را خواهد شکست. آمریکا دیگر جایی در منطقه نخواهد داشت. اگر صدای من به مردم آمریکا میرسد به آنها میگویم که به داد بچههایشان که در منطقه هستند برسند و آنها را از منطقه خارج کنند. اشتباه بزرگ محاسبه گران غربی این است که شیعه علی را هنوز نشناخته اند؛ ایران و مردم ایران را نشناختهاند. اینها اگر تواناییاش را داشتند زودتر از این حاج قاسم را میزدند، ولی تحت هیچ شرایطی این توانایی را نداشتند.
در حقیقت آمریکاییها تجهیزات بالایی دارند، اما شکنندگی نیز خیلی بالاست. چون آنها از مرگ میترسند و مرگ را برای خودشان یک بلا میدانند. اما قاسم سلیمانی، پیامبر و اهل بیت را درک کرده بود. اگر غیر از شهادت برای حاج قاسم مرگ دیگری رقم میخورد، در اخلاص و عبادت او باید شک میکردیم. حاج قاسم با خونش، جهان اسلام و گام دوم انقلاب را تضمین کرد. او نه تنها باعث خروش میلیونی مردم ایران شد بلکه کل جهان را به حرکت در جهت انقلاب اسلامی واداشت. تردیدی نداریم که با شهادت سلیمانی، پیروزی از آن اسلام خواهد بود.
در پایان، اگر نکتهای مد نظر دارید بفرمایید.
حاج قاسم را ما زمینیها نتوانستیم بشناسیم، حاج قاسم را فقط خدا شناخت. در منش و رفتار و عشق به ولایت او هیچ ناخالصی وجود نداشت و ذوب در انقلاب بود. خط قرمز قاسم سلیمانی نیز ولایت و انقلاب بود. خیلیها باید این را متوجه شوند؛ آنهایی که دنبال پیکر حاج قاسم آمدند و در تشییع او شرکت کردند و بعد رفتند و تفکر دیگری را دنبال کردند، باید یکدست شویم؛ همه باید حاج قاسم شویم. حاج قاسم شهید شد، اما فرهنگ حاج قاسم زنده شد، تا ظهور حضرت ولیعصر (عج). فرهنگ حاج قاسم خیلی موثر است و باید برای آن کار شود. نویسندگان و شاعران، فیلمسازان و مداحان خوب ما باید به موضوعات و ابعاد شخصیتی و نظامی حاج قاسم بپردازند. من هم دست شما روزنامه نگاران و قلم به دستانی که برای حفظ این فرهنگ تلاش میکنید را میبوسم.
ما هم از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، بسیار سپاسگزاریم./1360/
منبع:کیهان