نگاه درونگرایانه به سینمای دینی
اشاره: مسئله سینما در ایران یکی از مسائل پرپیچ و خم، پر ابهام و متناقض است که گاهی در میان جستجوی باورمندانه به هنرپیشهها یا همان سلبریتیها در کنار کارگردانان دچار ابهامات خندهداری میشویم که همه چیز را با همدیگر و در کنار هم نگه میدارد و دقیقا باعث چند هوایی شدن میشود.
برای بررسی مسئله سینمای دینی در ایران خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا به گفتوگو با داود طالقانی و صابر اکبری پرداخت، هر دو مهمان؛ فعال رسانهای و کارشناسی ارشد ارتباطات از دانشگاه امام صادق هستند تا در دو بخش درباره این مسئله به صحبت و تبادل نظر بپردازند. بخش اول از این گفتوگو تقدیم مخاطبین محترم میگردد.
رسا- یکی از مسائلی که شاید برای مردم هنوز درست حل نشده است و نمیتوان درباره دقت نظر پیرامون آن سخن گفت، موضوع سینمای دینی است و این ابهام مسئلهمند که سینمای ایران چه مسیری را تا سینمای دینی باید طی کند؟
داود طالقانی: قبل از اینکه بخواهیم درباره سینمای دینی صحبت کنیم و شاخصههای آن را برشماریم، باید فهم دقیقی نسبت به مفهوم داشته باشیم تا بتونیم در مورد شاخصهها و مصادیق آن در جهان اجتماعی سخن بگوییم. اینجا است که وقتی میخواهیم در مورد سینمای دینی صحبت کنیم اول باید یک تعیین تکلیفی در مورد هنر دینی داشته باشیم تا بتوانیم بعد از آن هم یک نظری در مورد سینمای دینی داشته باشیم.
طبق نظریهای از فلسفه هنر هگل بر میآید که هنر جزئی از دین است و یک دقیقه از تاریخ دین محسوب میشود. اساسا در غرب و شرق هنر در خدمت دین بوده و جزء تجلیات دین بوده است؛ از اینرو میتوان در مجسمهسازی و نقاشی و شعر، مثالهای زیادی برای این تجلی آورد.
یونان تمثیلی از حضور دین در هنر بود
به عنوان مثال در مجمسهسازی یونان شمایل خدایگان و فرشتگان را میکشیدند، سرودها هم در شرق و هم در غرب وقتی مورد استفاده قرار میگرفت، در اصل برای نیایش و تسبیح بوده است و در نقاشی نیز همین کارایی را داشت.
ما وقتی میخواهیم از سینمای دینی صحبت کنیم، دچار یک حشو و اضافه میشویم. میتوان با گذر از نگاههای متفاوت به سینما و مفهوم شناسی سینمای دینی یک سری شاخصها را ردیابی کنیم و به نوعی تعریف خاصی را ارائه کنیم. معمولا وقتی میخواهیم یک تعریف خاص ارائه کنیم، بر سر این تعریف مناقشههایی صورت میگیرد. ما میتوانیم بگوییم سینمای دینی، سینمایی است که شامل مضامین دینی، آیکونها و شمایل دینی میشود. در واقع ما با این تعریف داریم یک مرحله گذر میکنیم و قبول میکنیم که هنر جزئی از تاریخ است.
بخشهای قابل تجسم دین میتواند وارد سینما شود
صابر اکبری: برای فهم سینمای دینی باید نگاهمان را به خود سینما دقیقتر کنیم. سینما ابعاد مختلفی چون صنعت، تکنولوژی، زیبایی شناختی، رسانهای و اقتصادی دارد. اولین نکتهای که برای رسیدن به مفهوم و تعریف سینمای دینی، فهم خود سینما است.
در واقع سینما منبر نیست و مسائلی را که بالای منبر گفته میشود، نمیتوان در سینما به عنوان دین نشان داد. به عبارتی سینما هنر تصویر است که اقتضائات خود را دارد و فقط آن بخشهایی از دین میتواند در سینما به نمایش گذاشته شود که قابل تجسم باشد. در سینما نمیتوانیم مانند بیانیه سیاسی مستقیم وارد شویم و وقتی تصویر و تخیل میسازیم، اثرش به مراتب میتواند جدیتر و تاثیرگذارتر باشد.
سینما محلی برای نمایش است
منظور از اینکه سینما درسنامه، بیانیه سیاسی یا منبر نیست، یعنی قادر به نشان دادن مفاهیم دینی نیستیم، به عنوان مثال نماز را نمیتوانیم نشان بدهیم اما یک انسان نمازخوان را میتوان به تصویر کشید و دروغ را هم نمیتوان به نمایش گذاشت اما فرد دروغگو قابلیت نمایشی دارد.
البته فهم دیگری هم وجود دارد که باید به تاریخ سینما و سیر تطور آن توجه داشت، سینما به نوعی مولود مدرنیته است و از آنجایی که مدرنیته اصالت را به انسان داده است، پس محور سینما انسان، شخصیت و قهرمان است که به راحتی سایه این محوریت انسان در سینما قابل تشخیص است.
رسا- با این وجود باید ترکیبی میان مبانی دینی و انسان داشته باشیم یا اینکه سینمای دیگری خلق شود یا بتوانیم همچون آثار موفق سینمای ایران که توانست گوشهای از قرآن یا تاریخ را به تصویر بکشد، انعطاف هنر را به میان بیاوریم، اما با این وجود مسئله اینجاست که چگونه میتوان مقوله دین را به تصویر کشید؟
طالقانی: اگر به طور خاص به دنبال چنین هنری باشیم که به معنای واقعی کلمه خادم دین باشد، بایستی به دنبال مضامین دینی باشیم، با جستجوی سه مضمون خوشبختی، عشق و مرگ در سینما که جزئی از مضامینی هستند که دین درباره آنها حرف برای گفتن دارد، متوجه میشویم که تاریخ سینما در حال به تصویر کشیدن این سه مضمون است و کل تاریخ سینما را به نوعی میتوان تاریخ سینمای دینی بازخوانی کرد.
وقتی فارغ از مسئله فرم صحبت میکنیم و به دنبال مضامینی میگردیم که بتوان شکلهایی غیر از آن را برای سینمای دینی مطرح کرد، به نوعی دنبال شمایلی غیر از این سه آیکون دینی هستیم، مثلا شمایل مسیح در غرب و به خصوص سینماهای اروپایی تبدیل به یک آیکون شده است، مثلا شخصیتی با موهای طلایی و یک سیم خاردار به دور سر اوست.
شمایل شناسی برای سینمای دینی، حسن است یا قبح
دچار استیگماتا شده و انگشتهای زخمی دست نشان از یک شخصیت دینی دارد، پس این ویژگیها را میتوانیم دنبال کنیم و بگوییم که هر جا این شمایل پیدا شد، آنجا سینمایی دینی داریم ولی این شمایلشناسی معمولا میتواند رهزن باشد.
اکبری: سینما هنر تصویر است و باید موارد قابل نمایش را گزینش کنیم و از طرفی اینها را در شخصیتها و انسانها نشان دهیم، درست است که سینمای غرب یک انسان خود بنیاد را به تصویر میکشد که به ملکوت وصل نیست اما ما باید انسان متصل به حق تعالی را به تصویر بکشیم.
به نظرم نباید به سینما ذات گرایانه نگاه کرد، بلکه توجه ما تاریخی باشد و اتفاقا تاریخ سینما خیلی با دین همراه است. سینما از تئاترهای یونان شروع شد و به مفاهیم دینی و خدایان دوازده گانه پرداخت و حالا به چیزی که الان موجود است، تبدیل شد، به عنوان مثال همین هالیوود و این سطح از فیلمهای آخرالزمانی که در آن تولید میشود، نشان میدهد که سینما ذاتا مخالف دین نیست.
رسا- البته این مسئله هست که خدایگان چند گانه سینمای یونان یا تفکر یهودی سینمای هالیوود بدون شک در مسیر دین به معنای حقیقی حرکت نمیکند و تنها ترجمانی از دین را به تصویر میکشد که نگاه زمان پریشانه و آناکرونیستیکی دارد. /882/ 402/
خبرنگار: مهدی براتی