جهش تولید در جغرافیای فرهنگ
به گزارش خبرنگار سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، مقام معظم رهبری، سال 1399 را سال «جهش تولید» نامیدند، در این نوشتار، درباره اختصاص و تمرکز این سال با عنوان جهش تولید، به تبیین و بررسی این مسأله از منظر فرهنگی خواهیم پرداخت؛ مسأله اساسی این نوشتار، توجه به نقش فرهنگ در جهش تولید است.
تولید مفهومی است که اختصاص به تولید اقتصادی ندارد، تولید را نباید الزاماً به تولید اقتصادی یا صنعتی منحصر کرد، بلکه باید تولید فرهنگی، اجتماعی، آموزشی را در نظر گرفت، اما اگر هم بخواهیم آن را اختصاص به تولید اقتصادی دهیم، باز هم وابسته به ابعادی مانند فرهنگ، سیاست، بین الملل و غیره دارد.
بنابراین هرچند که از «جهش تولید» بیشتر تولید اقتصادی متبادر میشود، اما نباید از ابعاد دیگر غفلت ورزید، که این غفلت منجر به جهش و چرخه ناقصی از تولید میگردد، اگر تولید اقتصادی، الزاماتی و اقتضائاتی داشته باشد، نیازمند پرداختن به پیوستها، مبانی و اصول مرتبط با آن هستیم.
اموری مانند فرهنگ و اجتماع امور زیربنایی و حلقههای به هم پیوسته با اقتصاد و تولید هستند که نباید از آن غفلت کرد، برای جهش تولید، نباید صرفاً به یکسری الزامات و قوانین ناظر به بُعد اقتصادی توجه کرد، بلکه باید علاوه بر این الزامات به ارزشهایی که پایه این الزامات هستند، توجه کرد، زیرا همه الزامات در صورتی ثمربخش هستند که مبتنی بر هنجارها، ارزشها و جهانبینی خاصی باشد، در این صورت میتوان توسعهای متوازن و هدفمند داشت و ارائه راهکارهای فرهنگی، نیز تاثیرگذار است.
نگاه تک بعدی به جهش تولید و انحصار آن در مسائل اقتصادی، علاوه بر اینکه منجر به آسیبهای اقتصادی میگردد، در ابعاد و مسائل مرتبط دیگری مانند امور اجتماعی و فرهنگی آسیب زا است، تا هنگامی که ارزش صرفاً اقتصادی باشد و بخواهیم در راستای توسعه اقتصادی، الزامات و راهکارهای فرهنگی ارائه کنیم، این مسیر محکوم به ناکار آمدی است و اگر هم چنانچه به لحاظ ظاهری پیشرفتی حاصل داشته باشد، این پیشرفت منجر به پسرفت میگردد، همانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته که دین، انسانیت، فرهنگ فدای اقتصاد شده است.
از منظر فرهنگ دینی، اقتصاد، امر زیربنایی برای تعالی انسان است، اما ارزش و اصالت ندارد بلکه ابزاری هستند که باید انسان و جامعه از آنها در جهت تعالی استفاده کند، در این منظر، آنچه که ارزش دارد، ارزشهای جهانشمول و فطری است که برای هدایت و رشد انسانها در اجتماع آمده است، بر همین پایه است که در احکام اسلامی، از جمله وظایف مهم کارگزاران «اقامه عدل» است و همه اصول و مبانی حکومتی باید بر اساس آن تفسیر و اجرا شوند.
چنانچه مبنای همه الزامات و اصول اقتصادی، بر اساس ارزشهای فرهنگی مانند عدالت، تفسیر و اجرا گردد، جهش تولیدی متوازن و در همه ابعاد صورت میگیرد، اگر جهش تولید در جغرافیای فرهنگ صورت بپذیرد، و اقتضائات فرهنگی و روابط میان فرهنگ و اقتصاد توجه میشود، میتوان به جهشی مطلوب دست یافت که مصون از آسیبهای جامعه صنعتی باشد و در راستای انقلاب سیاسی و انقلاب فرهنگی باشد.
از همین رو به نظر نگارنده، ضرورت دارد که جهش تولید را در ظرف بیانیه گام دوم انقلاب به کاربست، رویکرد جامع سیاستگذاری و حاکمیتی در جامعه ایران، باید «جهش تولید» را در جغرافیای «گام دوم انقلاب» و در مسیر پیشرفت ایران اسلامی تبیین نماید و راهکارهای ارائه شده برای جهش تولید نیز باید ناظر به آن باشد، بر این اساس، جهش تولید براساس بیانیه گام دوم انقلاب باید در ربط با «خودسازی، جامعهپردازی و تمدن سازی» تبیین شود.
انسانهایی که خلقیات فردگرایانه، خودخواهانه، غیر اجتماعی، ناهمدل، بدون آرمان و هدف، غرور کاذب، کم فکر، احساسات کاذب، بدون باور و اعتقاد، ریاکار، غیرعقلانی، بدون آینده نگری، بی اعتماد، عدم فهم منافع مشترک با دیگران، اسراف کار، تنبل، مصرف گرا و غیره داشته باشند، یا جامعهای که سرشار از آسیبهای خانوادگی، اجتماعی، تربیتی، معنوی، آموزشی و غیره باشد، مطمئناً نمیتوانند جهش و پیشرفتی داشته باشند و ارائه هرگونه راهکاری برای این انسان و جامعه بیفایده است.
انسان و جامعه ایران در سالهایی که ستمها و آسیبهای از سوی حکومتهای سلطنتی و استبدادی که نقشه استعماری بیگانگان را پیاده میکردهاند، دچار خدشههایی شده است، حافظه تاریخی ایرانیان رفتارهای ظالمانه و استبدادی بسیاری را به یاد دارد که تربیت و سبک زندگی او را با چالشهای همراه کرد، هرچند که ملت ایران به برکت فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی ـ ایرانی، زیر بار نقشه استعماری نرفت و از انحطاط سیاسی، اقتصادی و اخلاقی جلوگیری کرد.
اما به هر حال دچار چالشها و آسیبهایی اجتماعی گردید که بعضاً در حافظه جمعی خودش دارد و التیام نیافتهاند، انقلاب اسلامی ایران، گامی در جهت خودسازی و جامعه پردازی بود که در ساختارهای حاکمیتی تحول ایجاد کرد، با انقلاب اسلامی در ساختارهای حاکمیتی به خصوص در سیاست و فرهنگ تحول ایجاد شد، تحول اقتصادی یکی از عوامل مؤثر برای تکمیل انقلاب است که مقاومتی برای ملت ایران در برابر تهدیدات و تحریمهای اقتصادی کند و جامعه را مصون از وابستگی به سوی تمدن سازی حرکت دهد، بنابراین تحول اقتصادی و جهش تولید بخشی از عناصر تمدن ساز در گام دوم انقلاب است.
بر اساس «خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی» و به طور مثال در رابطه میان جهش تولید و کار، نباید صرفاً به قوانینی در حوزه جهش تولید پرداخت، بلکه باید نخست آسیبشناسی کرد و سپس ارائه راهکار داد، باید آسیب شناسی گردد، آیا بهواسطه پیشینه تاریخی جامعه ایرانی که هزاران سال در حاکمیت شاهانه بوده است و اصالت و احترامی به اموال و کارهایش نبوده است و با حکم سلطنتی بسیاری از آنچه که کسب کرده بوده، از بین میرود.
چگونه میتوان فرهنگ کار و تولید را رواج داد؟ آیا فرهنگ کار متأثر از باورهای ناصحیح صوفیانه و برداشت غلط از گزارههای دینی نیست که روحیه تقدیرگرایی و زهدگرایی را به جای فرهنگ جهادی کار نشانده؟ آیا ضعف فرهنگ کار به دلیل دلسرد شدن از فسادهای اداری و پیچ و خم احکام قضایی نیست و این احساس برای مردم ایجاد نشده که در مواردی عدالت فدای مصلحت میشود؟
آیا ضعف فرهنگی که تأثیر در تولید گذاشته، بهواسطه نگاه خودگرایانه در میان افراد نیست که نمیتواند با دیگران همدلی کند و به پیشرفت جمعی برسد؟ آیا ضعف فرهنگ پیشرفت به این جهت نیست که هنوز این فهم اجتماعی حاصل نشده که پیشرفت اجتماعی کمک به پیشرفت فردی میکند؟ آیا رواج دلالی منجر به نادیده گرفتن ارزش کارآفرینی و دلسردی از کارافرینی نمیگردد؟ آیا اساساً فرهنگ کار یا کارآفرینی در جامعه ایرانی، ارزش و احترام دارد که بخواهیم برپایه آن الزام به کار و کارآفرینی نماییم؟ بنابراین تا به این مسائل توجه نشود، صرف ارائه راهکارهای اقتصادی فایده ندارد.
در این منظر؛ هنگامی میتوان از رابطه میان جهش تولید کالای ایرانی حمایت کرد که سبک زندگی در جامعه اصلاح گردد، هنگامی که جامعه به دنبال الگویی برای زندگی اسلامی ایرانی نباشد و یا متأثر از فرهنگ مصرف گرای غربی باشد یا اینکه مسؤولان از اسراف منابع و مدیریت آزمون و خطا و هزینههای غیرضروری پرهیز نکنند، جهش چندانی در تولید اتفاق نخواهد یافت و راهکارها نیز اثربخش نیستند.
جامعه باید به این فهم همدلانه برسد که به جای کالای خارجی که سودش برای دلالان ایرانی و کارگران خارجی است، کالای ایرانی مصرف کند، تولید کننده نیز باید این فهم و برداشت را داشته باشد که اگر کالای بی کیفیت ایرانی تولید کند، نه تنها مصرف کننده را از کارخانه خودش بلکه از تولیدات ایرانی دلسرد میکند و این در نهایت به ضرر پیشرفت فردی و اجتماعی است.
اقتضای جهش تولید این است که امر زیربنایی تولید، که همان امر فرهنگی است، تقویت گردد و ارزشهای سبک زندگی اسلامی مانند ایثارگری، قناعت، روحیه همکاری و تعاون، تقویت کار جمعی، خودباوری، افزایش مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی، همدلی و اعتماد اجتماعی، امید به آینده، انضباط اجتماعی، پرهیز از اسراف، اصلاح الگوی مصرف، نگاه واقعبینانه به زندگی، نگرش الهی در میان افراد جامعه ترویج گردند.
بنابراین خودسازی و جامعهپردازی در بحث جهش تولید به این معناست که بتوانیم اصلاح و ایجاد رفتارهای فردی و جمعی داشته باشیم که افراد جامعه را هدایت به رفتار مطلوب نماید، برای این مهم نیازمند استفاده از ظرفیت نخبگان علوم انسانی هستیم، استفاده از ظرفیتنخبگانی فقط منحصر به مباحث اقتصادی و استفاده از فناوریها در امور تجاری نیست، بلکه یکی از ظرفیتهای نخبگانی در سیاستگذاری فرهنگی، استفاده از اندیشه نخبگان در جهت اصلاح و ایجاد رفتارهای مطلوب است.
پرسشی که در اینجا نسبت به دستگاههای سیاستگذار و اجرایی قابل طرح و بررسی است، اینست که آیا از توصیفات اجتماعی و روشهای روانشناسی در جهت تغییر رفتار و ذائقه مردم در مصرفگرایی، استفاده از تولیدات ایرانی و جهش تولید استفاده میکنند؟ آیا از ارزشهای اسلامی و قواعد اقتصاد اسلامی در جهت عدالت اجتماعی، عدالت ترمیمی، عدالت توزیعی، استفاده کردهاند؟ آیا از راهکارهای رسانهای بهره میگیرند تا اعتماد و حمایت مردم به کالای ایرانی بازسازی گردد یا فرهنگ کار تقویت گردد؟
بر این اساس، نخبگان جامعه شناسی باید تغییرات و آسیبهای اجتماعی را رصد کنند، روانشناسان به دنبال تغییر رفتار مردم در جهت مصرف و تولید یا ترمیم روابط اجتماعی باشند، اندیشمندان دینی باید به افزایش سلامت معنوی در جامعه و ترسیم شیوه مطلوب در راستای جهش تولید داشته باشند، و اهالی رسانه باید به دنبال افزایش اعتماد و ارتباط میان تولید و مردم باشد.
این جهش تولید، هر چند که اقتصادی باشد اما نیازمند جهش در همه ابعاد جامعه است و موتور محرکی برای به عمل درآمدن نظریههای فرهنگی میشود، چنانچه بخشی از افزایش بودجه سالیانه مراکز فرهنگی وابسته به این باشد که علم را به ساحت عمل درآورده و شکاف میان نظر و عمل را در مسائل اساسی کشور از جمله مسائل نظری فرهنگ تولید، حل کنند، راهکاری مناسب برای جهش تولید است، باید از ساختار پاداش و تنبیه در جهش تولید استفاده کرد و همه اقسام تولیدی ازجمله تولیدات مراکز فرهنگی در کنار مراکز اقتصادی، مبتنی بر ارزیابی سالیانه و سیستم پاداش و تنبیه باشند.
فیالمثل دانشگاهی یا پژوهشگاهی نباید هر ساله درصد مشخصی ـ وابسته به سیاست دولتی یا مسائل اقتصادی یا لابی مدیرانش ـ افزایش داشته باشد، بلکه با در نظر گرفتن حداقلها، سیستم افزایش و کاهش باید مبتنی معیارهای کمی و کیفی باشد، هر مقداری که توسعه دانشی داشته باشند و سهمی در چرخه پیشرفت داشته باشند، به همان میزان افزایش را تجربه کنند.
بنابراین جهش تولید، نیازمند به کارگیری گسترده از اندیشمندان علوم انسانی در جهش تولید است، تجربه و پیشینه کشورهای توسعه هم یافته نشان میدهد که تولید و توسعه اقتصادی وابستگی بسیاری به علوم انسانی و فرهنگ دارد، تا هنگامی که مراکز فرهنگی و علمی و آموزشی در خلاً به تحقیق بپردازند، چرخه اقتصاد به خوبی نمیچرخد که البته این مسأله منجر به این میشود که بودجه این مراکز نیز وابسته به متغیرهای سیالی و گذرایی باشد که چرخه فرهنگ نیز به خوبی نچرخد، بنابراین به خوبی روشن گردید که تمدن سازی هنگامی شکل میگیرد که چرخه اقتصاد و فرهنگ و سیاست و آموزش با یکدیگر بچرخد و الا چرخه معیوبی شکل میگیرد که حتی منجر به ناکامی در امور دیگر نیز میگردد.
بنابراین در یک جمع بندی میتوان گفت که جهش در تولید، نیازمند توجه به ارزشهای فرهنگی است و این مهم بنابر تدبیر مقام معظم رهبری در گام دوم انقلاب صورت گرفته است، جهش در تولید، نیازمند تحول فرهنگی و رابطه طرفینی فرهنگ و اقتصاد است، جهش تدریجی و پایدار فرهنگی در توده مردم باید از طریق خانوادهها، نهادهای آموزشی و پرورشی صورت بگیرد و از طریق رسانهها و نهادهای فرهنگی تقویت گردد.
هدایتگری نهادهای سیاستگذار و مدیریتی بهوسیله قانونگذاری و نظارت بر آن، به ثبات این مهم کمک میکند، اگر چنین مسیری را طی کنیم، یعنی هنجارها و ارزشها را پایه الزامات و قوانین قرار دهیم، و از منظر حاکمیتی جهش تولید را در راستای پیشرفت اسلامی ایرانی و در جهت گام دوم انقلاب ببینیم، در این صورت میتوانیم از راهکارهای فرهنگی و اجتماعی در راستای جهش تولید استفاده کنیم، لازمه هرگونه جهش تولیدی، چرخش یکپارچه در همه ابعاد فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، سیاسی و غیره است./ی701/ف
دکتر محمد امین خوانساری
طلبه حوزه علمیه قم