رازداری و مدارا پایههای اعتماد متقابل در خانواده
به گزارش خبرنگار سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدمهدی عباسی آغوی مدیر گروه اخلاق، تربیت و روانشناسی مرکز پژوهشهای جوان گفت: اگر زن و مرد خوب بتواند نیازهای یکدیگر را برآورده کنند، مرزها در خانواده به خوبی شکل میگیرد؛ این همان مسأله مهر و اقتدار است، وقتی همسری مورد مهر و محبت شوهرش قرار میگیرد، دیگر دلیلی برای شکایت کردن وجود ندارد؛ از آن طرف مردی که از همسرش اقتدار دریافت میکند و این نیاز، خوب تأمین شود؛ دخالت دیگران بسیار کم خواهد شد.
اسلام در داخل خانواده ترتیبی داده که اختلاف درون خانواده به بیرون از آن محیط درج نکند و زوجین با همفکری و با رعایت مرزهایی که اسلام عمل به آن را واجب شمرده، اختلاف به خودی خود حل شود. به مرد دستور داده که یک ملاحظاتی بکند، به زن هم دستور داده که یک ملاحظاتی داشته باشد. مجموع این ملاحظات اگر انجام بگیرد، هیچ خانوادهای قاعدتاً متلاشی نخواهد شد و از بین نخواهد رفت.
رازداری در خانواده از پایههای اعتماد متقابل و بخش دیگری از مرزهای درون خانواده است. در تعالیم اسلام رازداری دارای اهمیت بسیار و از شروط و لوازم ایمان شمرده شده است. به افراد توصیه میشود که این سنت خداوند را برای کمال ایمان در خود ایجاد کنند (بحار، ج 75، ص 68). رعایت رازداری از طرف زوجین در محیط خانواده از زمینه های سلامت و از بین بردن تنش محسوب می شود.
حفظ اسرار در خانواده در جنبههای مختلف حیاتی است. مسائل مربوط به روابط خصوصی زن و شوهر باید در محدوده منظومه زن و شوهری باقی بماند (وسائل، ج 14، ص 154). قرآن زنانی را که حافظ اسرار شوهران هستند مورد تمجید قرار داده و میگوید: «زنان درستکار... اسرار شوهران خود را حفظ میکنند» (نساء، آیه 34).
خداوند در قرآن دو تن از همسران پیامبر (ص) که اقدام به افشاء راز خصوصی میکنند، این رفتار را انحراف اعلام نموده و به این دو زن توصیه میکند که از این رفتار ناشایست توبه کنند (سوره تحریم، آیه 4). مردان نیز نباید مسائل مربوط به روابط خصوصی خود را به سایرین انتقال دهند.
بخش دیگر از اسرار خانواده مربوط به عیوب و نقائص زن و شوهر و فرزندان است. این اسرار باید پوشیده بماند خصوصاً در مورد زن و مرد که باید لباس یکدیگر و به عبارتی پوشاننده عیوب هم باشند. در این رابطه تعالیم اسلام بیان عیوب و نقائص دیگران را به کلی نامناسب اعلام کرده، مگر در مواردی که به منظور اصلاح آنها باشد و اصلاح این عیب بدون افشاء آن ممکن نباشد. این رفتار ناشایست که در اسلام با عنوان غیبت آمده است، به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبیه شده است (سوره حجرات، آیه 12).
محیط خانواده به دلیل فضای خصوصی و مهار کمتر افراد در آن، زمینه مساعدی برای بروز برخی نابه هنجاریهاست، ولی انتقال این امور به خارج خانواده زمینه دخالت دیگران را در خانواده باز می کند؛ تعالیم اسلام توصیه اکیدی بر پوشاندن اسرار دارد و آشکار کردن رازها را مذمت میکند. با توجه به اهمیت این موضوع، گفتوگویی را با حجت الاسلام مهدی عباسی آغوی، کارشناس خانواده انجام دادیم که در ادامه متن تفصیلی آن تقدیم میگردد:
رسا ـ زوجین به علت نداشتن مهارتهای زندگی در اوایل زندگی و با رعایت نکردن مرزها در خانواده گاهی وقتها شاهد دخالت والدین حتی گاهی خواهر و برادر در زندگی خود هستند، ریشه و علت این دخالتها چیست؟ چگونه میتوان پیشگیری کرد؟ به عبارت دیگر، زوجین که از ابتدا مرزی برای خانواده خود تعریف نکرده و در زندگی آنها دخالت میشود، الان چگونه میتوانند برای زندگی خود ایجاد مرز کنند؟
این مسأله تا حد زیادی به خود زن و مرد وابسته است؛ اگر زن و مرد خوب بتوانند نیازهای یکدیگر را برآورده کنند، این مرزها به خوبی شکل میگیرد، این همان مسأله مهر و اقتدار است، وقتی همسری مورد مهر و محبت شوهرش قرار میگیرد؛ دیگر دلیلی برای شکایت کردن وجود ندارد.
از آن طرف مردی که از همسرش اقتدار دریافت میکند و این نیاز، خوب تأمین شود؛ دخالت دیگران بسیار کم خواهد شد. این که قرآن کریم در سوره نساء میفرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ...وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَی أَن تَکرَهُواْ شَیئًا وَیجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیرًا کثِیرًا (نساء/19) و با زنان به طور شایسته معاشرت کنید، پس اگر از آنها بدتان میآید باید بدانید که چه بسا شما از چیزی بدتان بیاید، اما خدا در آن خیر بسیار نهاده باشد.
معروف یعنی هر امری که مردم در جامعه خود آن را بشناسند و مسلماً در جامعه اسلامی باید آنچه خیر است معروف باشد و معاشرتی که متعارف است این است که یک فرد جزئی باشد، مقوم جامعه، یعنی در تشکل جامعه دخیل باشد و هر شخص کاری را که در وسع اوست و جامعه نیازمند آن است انجام دهد و با دیگران تعاون و همکاری داشته باشد و از محصول کارش آنچه مورد نیاز خودش است بردارد و باقی را در اختیار سایر افراد جامعه قرار دهد و در مقابل از مازاد محصول دیگران آنچه لازم دارد بگیرد، این معاشرت معروف در جامعه است و مرد و زن هر دو اجزاء جامعه بشری هستند و اجتماع به هر دوی آنها نیاز دارد.
پس آنها از نظر اثر و ارزش یکسانند، اگر چه در شؤون طبیعی و اجتماعی (از قبیل قوه و ضعف و علم و جهل و زیرکی و نادانی و ریاست و مرئوسیت و برتری و پستی) با هم متفاوت میباشند و این تفاوتها مختص به زن و مرد نیست، بلکه در کلیه افراد اجتماع جریان دارد، لذا حکمی که از مذاق اجتماع سالم و فطری منبعث میشود آن است که هر کس در عین استقلال به دیگران ستم نکند و حد و حدود خود و دیگران را بشناسد و این یعنی معاشرت نیکو و معروف. و میفرماید: اگر از زنانتان کراهت هم داشتید باز هم معاشرت معروف را با آنها داشته باشید و آن را ترک نکنید، در این عبارت یک امر مسلم و معلوم را به صورت مشکوک و محتمل اظهار کرده تا از برافروخته شدن آتش تعصب در مخاطب جلوگیری کرده و آن را تحریک نکند.
اسلام نسبت به این مسائل بسیار دقیق است، این که در روایات دارد که خانمها زمانی که با همدیگر نشستهاند از خلوت خود با دیگران چیزی مطرح نکنند و از این کار نهی شدهاند، امام باقر علیه السلام فرمودند: مسائل خصوصی خود را با زنان دیگر مطرح نکنید، یا نزد شوهر خود، توصیف خانمهای دیگران را نکنید؛ چراکه این امور، زمینههای اختلاف بین زن و شوهرها را فراهم میکند.
مساله مهم دیگر؛ توجه به معنویت در خانواده است. تحقیقی در کرمانشاه بین ۳۹۸ زوج انجام شده که نتیجه آن قابل توجه است؛ مشاهده شده خانوادههایی که مذهبیترند ارتباط آنها با یکدیگر بهتر و تاب آوری آنها در مشکلات هم بیشتر است؛ پس اگر بخواهم رابطه با همسرم بهتر شود، لازم است ارتباط با خداوند قویتر شود، هرچه رابطه با خداوند بهتر شود رابطه با همسرم بهتر خواهد شد، همچنین رابطه انسان با خودش باید خوب باشد.
نکته مهم دیگر؛ بحث تدریج است، در صورتی که از ابتدای زندگی، مرز شکل نگرفته، نمیتوان یک مرتبه مرز خشک ایجاد کرد؛ بلکه باید به تدریج و با تمرین و آرام آرام مشکلات را حل و مرز را ایجاد کرد.
نکته مهمی که در اینجا لازم است به آن توجه شود، بحث آموزش خانواده در زمان عقد و ایجاد مرز قبل از ورود به زندگی مشترک است؛ چون ایجاد مرز پس از تشکیل زندگی مثل آن است که شما ساختمانی را بسازی و پس از اتمام ساخت آن بخواهی اتاق و آشپزخانه و ... ایجاد کنی که این بسیار مشکل خواهد بود اما اگر از ابتدا شالوده و اساس ساختمان بر اساس نقشه پی ریزی شود کار بسیار راحت تر خواهد بود.
رسا ـ نکاتی که حضرتعالی فرمودید صحیح است، ولی از دل این راهکار، مشکل دیگری بروز میکند آن هم توقع مادر است؛ توقع مادر این است که از محبت فرزند نسبت به او حتی پس از ازدواج هم چیزی کاسته نشود، وقتی شوهر از همسرش تعریف و تمجید میکند، این حالت برای مادر بسیار گران تمام میشود و باعث تنش بیشتر بین مادر و عروس خواهد شد و به اختلافات دامن میزند، پس چه کار باید کرد؟ به بیان دیگر سؤال این است که این راهکار خودش ایجاد اختلاف میکند.
در جواب عرض میکنم که این حالت در جایی پیش می آید که تعادل در محبت، رعایت نشود. در چنین فرهنگ یا خرده فرهنگهایی شیوه مدیریت مرد بسیار مهم خواهد بود. مرد باید در ابراز محبت خود به همسر و به مادرش به دو شکل باید رفتار کند. یک نوع محبتی که ظاهری و جلو چشم پدر و مادر است و یک نوع محبتی که پنهانی است و در خلوت است.
توجه کنیم؛ محبتی که در خلوت انجام میشود؛ لازم نیست به اطلاع دیگران رسانده شود، آیا لازم است که من هر محبتی به همسرم کردم به والدینم گزارش دهم؟ هیچ نیازی نیست و از طرفی هم لازم نیست، هر محبتی به پدر و مادرم میکنم آن را اعلام کنم؛ چراکه جز راست نباید گفت، اما هر راست نشاید گفت. پس اگر محبت مخفیانه خوب انجام شود، محبتهایی که به صورت علنی انجام میشود هرگز مشکل آفرین نخواهد شد.
رسا ـ اما اگر باز هم تنش ایجاد شد چه باید کرد؟
راهکار این است که صحبتهای ظاهری و علنی را کم کنیم و به جای آن محبتهای اختصاصی و مخفیانه را بیشتر کنیم تا کم کم تعادل ایجاد شود، نکته مهم در این نقش همسر است. در چنین مواردی وظیفه همسر چیست؟ در مواردی که تنش ایجاد میشود آیا شوهر باید به حمایت از همسرش برخیزد و از او حمایت کند یا نه؟ در این صورت پاسخ آن است که شوهر باید مراعات کند و در این مورد، اختلاف و تنش ایجاد شده را با سکوت برگزار کند؛ نه به مادر بی احترامی کند و نه همسر احساس کند که از او حمایت نمیشود.
در این صورت شوهر نباید از همسرش حمایت کند، البته در خلوت اشکال ندارد که با همسر به توافق برسند و به همسر بگوید: من حامی تو هستم و از تو حمایت میکنم اما احترام مادر هم باید حفظ بشود که اگر بخواهم در حضور جمع از شما حمایت کنم، تنش و اختلاف زیاد میشود. حکایتی هست نمیدانم واقعی است یا به صورت تمثیل است که خانمی به داروخانه مراجعه کرد و گفت سمی میخواهم تا در غذای مادر شوهرم بریزم که او را بکشد، مسؤول داروخانه به او گفت در این صورت متوجه خواهند شد و تو را خواهند کشت. پیشنهادی که مسؤول داروخانه داشت این بود، من دارویی به تو خواهم داد که آن را در غذای مادر شوهرت بریزی تا آرام آرام از پا درآید.
در این صورت شکی هم نخواهند کرد، پیشنهاد این بود که دارو را کم کم در غذای او بریز به طور که به تو شک نکند ولی در کنار آن خیلی به مادر شوهرت محبت کن تا به تو شک نکند. رفت و بعد از مدتی برگشت و از مسؤول داروخانه درخواست داروی دیگری کرد که آن سم را از بدن مادر شوهرم خارج کند چون اخلاق و رفتار مادر شوهرم خیلی خوب شده و من دیگر نمیخواهم او بمیرد.
مسؤول داروخانه به او گفت نترس دارویی که به تو دادم، داروی خنثی و بی اثری بود، خواستم بگویم که «زهر» همان «ذهنیت تو» است؛ چون تو ذهنیت منفی نسبت به او داشتی، چنین رفتاری با او داشتی. یکی از مسائلی که همسران (خانمها) حتماً باید به آن توجه کنند این است که در روانشناسی سه نوع عشق داریم: 1 ـ عشق پدر و مادر به فرزند، 2 ـ عشق فرزند به پدر و مادر، 3 ـ عشق همسران نسبت به یکدیگر.
باید هر کدام از این سه عشق به جای خودش به کار گرفته شود. در اینجا مدیریت مرد بسیار مهم است که اگر این عشقها را به جا و به موقع پیاده کند مشکلی پیش نخواهد آمد. مشکل دیگری هم که هست این است که همسر و گاهی والدین به جای عشق، احساس مالکیت نسبت به شوهر یا فرزند خود میکند و این جنگ مالکیت هیچ ثمرهای ندارد.
مراجعی داشتم که میگفت وقتی مادر شوهرم به کیف همسرم دست زد، من ناراحت شدم و ناراحتی خودم را نشان دادم، چرا؟ چون باورم این است من همسر او هستم و من باید سراغ کیف او بروم و غیر از من کسی چنین حقی ندارد؛ اینجا مادر دارد اعلام میکند که من مالک فرزندم هستم؛ از طرفی هم خانم میگوید نه شوهرم ملک من است که این جنگ مالکیت به هیچ جا ختم نخواهد شد، چون اینجا دیگر عشق در کار نیست.
پس این بسیار مهم است که همسران باید در خلوت با یکدیگر به توافق برسند که جلو دیگران به یک صورت برخورد کنند و در خلوت رفتار دیگری داشته باشند تا این تنشها به حداقل کاهش یابد، بنابراین لازم است که ما تغییر را در خودمان ایجاد کنیم نه این که منتظر تغییر در والدین باشیم.
رسا ـ سؤال دیگر اینکه بخشی از اختلافات خانوادگی به مباحث تربیت فرزندان مربوط میشود که هر خانواده ای برای خود یکسری معیارها وملاکها دارند و بالتبع یکسری هنجارهای اخلاقی و اجتماعی تعریف شدهای دارند، در مواردی که والدین برای مدت کوتاه (چند روزه یا چند ماهه) برای صله رحم و دید و بازدید به مسافرت میروند و در کنار والدین یا دیگر خانواده های فامیل قرار می گیرند، چگونه و با چه شیوهای میتوانند از این تنشها و دخالتهای دیگران جلوگیری کنند، به طوری که هم ارتباط حفظ شود و هم به تربیت فرزندان آسیبی نرسد؟
در اینجا چند اصل تربیتی وجود دارد. نکته اول؛ باید اصول و استانداردهای تربیتی خودم که با تحقیق یا به هر دلیلی به آن رسیدهام را بسیار مؤدبانه به سمع و نظر پدر و مادر خودم برسانم، من در تربیت فرزندم چنین دیدگاهی دارم بررسی کردم یا مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که با فرزندم این طوری برخورد کنم، خواهش میکنم که شما با تجربهٔ خودتان این شیوه تربیتی مرا تکمیل کنید ولی اجازه بدهید که این روش تربیتی من اجرا شود. که البته گاهی جواب میدهد و گاهی هم جواب نمیدهد.
اگر جواب نداد ما ناچاریم کاری کنیم که زمینه این مسائل فراهم نشود. اگر میبینم پدرم فرزندم را برای خرید بیرون میبرد و بیش از حدی که من لازم میدانم برای او خریدار میکند یا خریدی میکند که من صلاح نمیدانم؛ در چنین مواردی باید سعی کنم او را تنها برای خرید نفرستم؛ بلکه خودم یا همسرم همراه آنها باشیم و در واقع پیشگیری کنیم، پس اولین کار این است که سعی کنم زمینهها را از بین ببرم تا تنافی تربیتی اتفاق نیافتد.
نکته دوم؛ من باید زمان بودن در خانواده پدر و مادری را مدیریت کنم؛ تعداد دفعات حضورمان را بیشتر اما زمان ماندن را کوتاهتر کنیم.
نکته سوم این که؛ وقتی که به منزل خودمان برمیگردیم، باید پادزهر آن را استفاده کنیم، به فرزندمان بگوییم که این کاری که شما کردید کار خوبی نبود مثلا به او بگوییم پدربزرگ و مادربزرگ اگر چیزی برای شما می خرند به خاطر محبت به شما است؛ اما شما که پسر خوبی هستی نباید آن را قبول کنی؛ پس باید بر اصول تربیتی خود تاکید کنیم و به آن عمل کنیم و روی اصول خود میایستیم، حتی در جاهایی اگر لازم شد از محرومیت هم میتوانیم استفاده کنیم.
رسا ـ در مواردی که زوجین ناچار به نگهداری یکی از والدین در منزل هستند که طبیعتا اختلافاتی هم بین والدین و همسران پیش میآید چه باید کرد؟ مثلا گاهی مادر نیاز به مراقبت دارد، اما از طرف والدین شاهد دخالتهایی هستیم، در این موارد چگونه باید اختلافات را حل کرد؟
در اینجا چند راهکار و نکته وجود دارد؛ نکته اول این که بعد معنوی را باید تقویت کنیم، در مورد ثواب خدمت کردن و کمک کردن به والدین مطالعه کنم و این مطالب را به همسرم هم انتقال دهم. داستانهایی که در این زمینه است مثل داستان مقام معظم رهبری، که به خاطر نگهداری پدرش درس را رها کرده و برای سالها به مشهد مشرف شدند که بسیاری از توفیقات ایشان از همین جا به ایشان رسید.
یا روایات زیادی که در این زمینه به ما رسیده. روایتی که در مورد بی احترامی به پدر و مادر داریم. قَالَ الصادق عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ نَظَرَ إِلَی أَبَوَیهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا لَهُ ظَالِمَانِ لَمْ یقْبَلِ اَللَّهُ تَعَالَی لَهُ صَلاَةً. (إرشاد القلوب. جلد 1 صفحه 179)
فرمود: هر کس به پدر و مادرش از روی غضب نگاه کند حتی در حالی که آنها در حق او ظلم میکنند، خدا هیچ نمازی را از او قبول نمینماید. پس باید بدانیم که در مورد پدر و مادر هیچ استثنائی وجود ندارد و فرمود چه برّ (نیکو کار و درست کار) باشند یا فاجر، باید به آنها رسیدگی شود.
نکته دوم اینکه درست است که همسر من نسبت نگهداری پدر و مادر من وظیفهای ندارد اما از بعد اخلاقی به او بگویم: این که شما برای من زحمت میکشی وظیفه شما نیست، آشپزی کردن و کارهایی که در منزل انجام میدهی اینها وظیفه شما نیست و من از شما خواهش میکنم که اخلاقاً به پدر و مادر من هم رسیدگی کن. اگر پدر و مادر تو هم بودند من وظیفه داشتم و همین کار را انجام میدادم.
پس این خیلی مهم است که از طرفی بعد معرفت الهی را تقویت کنید؛ خیلی نیاز هست که شوهر بتواند همسرش را از جهت روحی تقویت کند؛ باید جوری برخورد کند که همه زحمت به دوش همسر نیافتد بلکه خودم هم باید وقت بگذارم و بخشی از زحمات والدینم را خودم به دوش بکشم و از طرفی هم نسبت به همسرم محبت بیشتری به خرج دهم و رسیدگی بیشتری کنم؛ به صورت همدلانه حرفهای او را بشنوم و اگر مادرم او را ناراحت کرده به حرفهای او گوش دهم تا همسر تخلیه هیجانی شود.
نیاز هست که همسران برای همدیگر تفریحهایی فراهم کنند؛ همسر به اتفاق فرزندان یا تنهایی یا با دوستانش به مسافرت برود؛ همچنین نیاز هست که من بیش از قبل به همسرم رسیدگی کنم، خریدی برای او انجام دهم و ... قطعاً نگهداری از والدین مشکلات خود را هم دارد، اما میتوان با رعایت این نکات، مقدار زیادی از تعارضات و مشکلات را کم کنیم.
رسا ـ گاهی ازدواج بین دو فرد با دو فرهنگ متفاوت صورت میگیرد؛ مثلاً یکی از کرمانشاه که فرهنگشان رفت و آمد بسیار کم و محدود و یکی هم از کرمان که رفت و آمد بسیار با همدیگر دارند، به خاطر همین اختلاف فرهنگی، بین آنها مسائل و مشکلات و اختلافاتی به وجود می آید؛ در این موارد چه باید کرد؟
بله اختلاف فرهنگی از مواردی است که خیلی حساس است، نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که اختلاف وجود دارد، اما مشکل از آنجا شروع میشود که زن و مرد انتظار دارند طرف مقابل، فرهنگ آنها را به صورت کامل بپذیرد و از فرهنگ خودش به صورت کامل دست بر دارد؛ در واقع مشکل از افراط گرایی است که میخواهم همهٔ آنچه که مربوط به فرهنگ ما است، خوب و صحیح است؛ ولی در فرهنگ شما هیچ کدام خوب نیست، چه باید کرد؟ راهبرد باید چگونه باشد؟
راهبرد آن است که زن و مرد باید یک فرهنگ سومی متفاوت از فرهنگ خانوادههای اصلی خود تشکیل دهند؛ یعنی باید بررسی کنند که کدام یک از خرده فرهنگهای خانواده اصلی را میپسندد و کدام را نمیپسندند، آن چه نمیپسندند را کنار بگذارند؛ حتی امکان دارد فرهنگ سومی را انتخاب کنند.
نکته مهم این است که؛ زن و مرد اگر متعادل باشند؛ فرهنگ طرف مقابل را بهتر و راحتتر میپذیرند، اما اگر هر دو طرف شخصیت سلطه جو داشته باشند، باید با روش حل مسأله، فرهنگ سومی را بپذیرند.
در تفاوتهای فرهنگی، زن و مرد نیازمند مدارا هستند و قطعاً در مواردی که اختلاف به وجود میآید هر دو طرف مقصر هستند و هر کدام به نوعی کوتاهی کردهاند.
این کلام نورانی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که میفرمایند: «فدارها علی کل حال واحسن الصحبه لها فیصفو عیشک (مکارم الاخلاق، ص ۲۱۸) همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت با صفا شود».
یک اصل و قاعده کلی است برای همه حالات که در مورد همسر فرمودند در هر حالتی با همسر مدارا کن و رعایت این قائده بسیار ضروری است و الا تقابل فرهنگها هیچ ثمرهای نخواهد داشت./1399/گ402/ف