۰۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۶
کد خبر: ۶۷۳۲۶۰

از «برجام بایدن» خبری نیست

از «برجام بایدن» خبری نیست
منطقه‌ غرب آسیا یکی از نقاط راهبردی در حوزه‌ سیاست خارجی دولت جدید ایالات متحده است. این رویکرد، برخلاف نگاه دولت ترامپ به این منطقه است، چرا که ساکن قبلی کاخ سفید معتقد بود منافع راهبردی واشنگتن در حال حاضر، بیشتر در شرق آسیا و توسط چین مورد تهدید است تا در خلیج‌فارس و منطقه‌ غرب آسیا.

به گزارش خبرگزاری رسا، مهدی خانعلی‌زاده در روزنامه وطن امروز نوشت:

باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق ایالات متحده آمریکا در کتاب خاطرات خود که اخیرا منتشر شده، روایتی از نگاه دستگاه سیاست خارجی این کشور به منطقه‌ غرب آسیا ارائه می‌دهد که با تحلیل آن و مقایسه با اقداماتی که دونالد ترامپ در این زمینه انجام داد، می‌توان به راهبرد احتمالی دولت جدید این کشور در این زمینه پی برد؛ راهبردی که در همین چند روز هم با معرفی مسؤولان سیاسی کابینه‌ جو بایدن، تا اندازه‌ای شفاف شده است.


اوباما در کتاب خود «سرزمین موعود»، نوشته که در ماجرای وقوع بیداری اسلامی در منطقه‌ غرب آسیا و در میان کشورهای حوزه خلیج‌فارس، یکی از نگرانی‌های اصلی کاخ‌سفید، مساله‌ اعتراضات در بحرین بوده؛ جایی که با وجود کشته شدن صدها نفر توسط نیروهای نظامی رژیم آل‌خلیفه، به دلیل حضور ناوگان پنجم دریایی آمریکا در این کشور و همچنین همراهی حکومت بحرین برای تامین منافع واشنگتن در غرب آسیا، دولت اوباما حاضر به دفاع از مردم و ابراز مخالفت نسبت به اقدامات سرکوبگرایانه‌ آل‌خلیفه نشد. اوباما در این زمینه می‌نویسد: تاسیس نظم آمریکایی در منطقه، یکی از راهبردهای اصلی این کشور است که تحت هر شرایطی و حتی در صورت زیر پا گذاشتن تمام ارزش‌های ادعایی کاخ سفید، به صورت جدی پیگیری خواهد شد. از سوی دیگر، چهره‌هایی که به عنوان گزینه‌های وزارت خارجه و رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در دولت بایدن معرفی شدند و مورد تایید کنگره هم قرار گرفتند، افرادی با تخصص ویژه در حوزه‌ غرب آسیا هستند. به عنوان مثال، «ویلیام برنز» که ریاست سازمان CIA را برعهده گرفت، به مدت ۳۵ سال در وزارت خارجه و همچنین دستگاه‌های اطلاعاتی- امنیتی این کشور، مسؤول میز این منطقه بوده و به زبان‌های عربی و روسی مسلط است و با زبان فارسی هم آشنایی دارد. برنز یکی از چهره‌های کلیدی در مذاکرات هسته‌ای با کشورمان بود و روند شکل‌گیری مذاکرات هسته‌ای در عمان هم با مدیریت او انجام شد.


بر همین اساس، می‌توان انتظار داشت منطقه‌ غرب آسیا یکی از نقاط راهبردی در حوزه‌ سیاست خارجی دولت جدید ایالات متحده باشد. این رویکرد، برخلاف نگاه دولت ترامپ به این منطقه است، چرا که ساکن قبلی کاخ سفید معتقد بود منافع راهبردی واشنگتن در حال حاضر، بیشتر در شرق آسیا و توسط چین مورد تهدید است تا در خلیج‌فارس و منطقه‌ غرب آسیا. رویکرد دولت ترامپ به این منطقه، بیشتر به سمت کسب درآمد از کشورهای پادشاهی عربی و همچنین حمایت رسانه‌ای- تبلیغاتی از رژیم مجعول صهیونیستی متمایل بود؛ درست برخلاف راهبرد احتمالی دولت بایدن که همانند اوباما، کشورهای عربی منطقه را بازوهای اصلی آمریکا برای تامین منافع ملی خود و همچنین مهار قدرت روزافزون ایران در منطقه می‌بیند.

بر مبنای همین راهبرد است که «آنتونی بلینکن»، وزیر جدید خارجه آمریکا، در جلسه بررسی وی در مجلس سنای این کشور، ایران را مهم‌ترین کشور حامی تروریسم در جهان معرفی کرد و خود را به تامین قطعی امنیت رژیم صهیونیستی متعهد دانست. بلینکن پیش از این هم در یک سخنرانی، اعلام کرد قرارداد جدیدی در زمینه‌ هسته‌ای باید با تهران بسته شود که هم طولانی‌تر باشد و هم محکم‌تر و تعهدات بیشتری را بر عهده‌ طرف ایرانی بگذارد. او بر اضافه شدن مسائل منطقه‌ای و همچنین فناوری دفاعی ایران به قرارداد جدید هم تاکید کرد.


در همین راستا می‌توان انتظار داشت مراودات سیاسی- رسانه‌ای کشورهای عربی منطقه و همچنین رژیم اشغالگر صهیونیستی با واشنگتن رو به افزایش رود و شرایط برای اعمال فشار بیشتر به ساکنان سرزمین‌های اشغالی نیز فراهم شود. بایدن که در جریان مبارزات انتخاباتی، خودش را از شدت تعلق به تامین منافع اسرائیل، «یک صهیونیست» نامیده بود، احتمالا همین مسیر را در طراحی راهبرد سیاست خارجی خود برای منطقه غرب آسیا در پیش خواهد گرفت؛ یعنی فشار بیشتر به ایران برای ایجاد رضایت در سرزمین‌های اشغالی. بر همین اساس است که دولت افراطی «بنیامین نتانیاهو» در تل‌آویو به طور تام و تمام پای کار دولت بایدن آمده و حمایت کامل خود از سیاست‌های کاخ‌نشین جدید سفید را اعلام کرده است.

در واقع باید گفت ترکیب «برنز- بلینکن» از یک سو و راهبرد منطقه‌ای احتمالی دولت بایدن از سوی دیگر، تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که امیدواری به هر گونه گام رو به جلوی کاخ سفید برای بازگشت به برجام و انجام تعهدات آمریکا طبق آن، نه یک تحلیل بر اساس واقعیت بلکه یک رؤیا بر اساس توهم است.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات